مُهَيْمِنا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه همن | همن]] (۲ بار) [[کلمه با ریشه:: همن| ]] | *[[ریشه همن | همن]] (۲ بار) [[کلمه با ریشه:: همن| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
[حشر:23]. در قاموس گويد: «هَيْمَنَ عَلى كَذا: صارَ رَقيباً عَلَيْهِ وَ حافِظاً» يعنى بر او مراقب ونگهدار شد در مجمع البيان فرموده: «هَيْمَنَ الرَّجُلُ» يعنى مراقب و حافظ و حاضر گرديد. على هذا مهيمن به معنى مراقب و حافظ است مثل رقيب كه در اسماء حسنى آمده است. يعنى: اوست خداى حاكم، پاك، بى آزار، ايمنى ده، مراقب بندگان، توانا، مصلح . [مائده:48]. ضمير «عَلَيْهِ» به «الكِتاب» دوم راجع است كه مراد مطلق كتابهاى آسمانى گذشته است يعنى: قرآن را به حق بر تو نازل كرديم كه هم كتابهاى گذشته را تصديق مىكند و هم مراقب و حافظ آنهاست. مىشود گفت قرآن با مهيمن و مراقب بودن دوكار انجام مىدهد يكى اينكه حافظ آنهاست و وجود آنها را تثبيت و تصديق مىكند و هم مراقب و مسلط برآنهاست و آنچه را از اغلاط و تحريف و نسيان برآنها راه يافته بيان مىدارد و اين مخالف آن نيست كه قران احكامى غير ازاحكام تورات و انجيل را بياورد قرآن در عين حال كه مراقب و مصدق آن دو است احكام گستردهاى كه مطابق هر عصر است نيز دارد لذا در ذيل آيه فرموده: «فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِماأَنْزَلَ اللهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوُائَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الحَقِ لِكُلٍ جَعَلْنامِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً...». يعنى ميان اهل كتاب با آنچه خدا بتو نازل كرده حكم كن، زيرا كتاب تو قائم به امر دين و حافظ و مراقب كتب گذشته است. در المنار گويد معناى «مُهَيْمِنا عليه» آن است كه رقيب و گواه آنهاست. حقيقت حال آنها را در اصل انزال و اينكه مخاطب آنها چه كسانى بودند، و اينكه مقدارى ازآنها فراموش شده و از بين رفته و بسيارى دچار تحريف و تأويل گشته و از عمل به آنها اعراض شده، بيان مىدارد. | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۵ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۲۲
«مُهَیْمِن» در اصل، به معناى چیزى است که حافظ، شاهد، مراقب، امین و نگاهدارى کننده چیزى بوده باشد، و از آنجا که قرآن در حفظ و نگهدارى اصول کتاب هاى آسمانىِ پیشین، مراقبت کامل دارد و آنها را تکمیل مى کند، لفظ «مُهَیْمِن» را بر آن اطلاق کرده است.
اما در اصلِ این واژه، دو قول در میان مفسران و ارباب لغت وجود دارد، بعضى آن را از مادّه «هیمن» مى دانند که به معناى «مراقبت و حفظ و نگاهدارى» است، و بعضى آن را از مادّه «ایمان» مى دانند که همزه آن تبدیل به «ها» شده است به معناى آرامش بخشیدن، این واژه دو بار در قرآن مجید، یک بار درباره خود قرآن در سوره «مائده» و یک بار در توصیف خداوند در سوره «حشر»، به کار رفته و در هر دو مورد مناسب همان معناى اول است (لسان العرب، تفسیر فخر رازى و روح المعانى).
«ابوالفتوح رازى» در ذیل آیه سوره «حشر» از «ابو عبیده» نقل مى کند که در کلام عرب تنها پنج اسم است که بر این وزن آمده: مهیمن، مسیطر (مسلط)، مبیطر (دامپزشک)، مبیقر (کسى که راه خود را مى گشاید و پیش مى رود) و مخیمر (نام کوهى است).
ریشه کلمه
- همن (۲ بار)
قاموس قرآن
[حشر:23]. در قاموس گويد: «هَيْمَنَ عَلى كَذا: صارَ رَقيباً عَلَيْهِ وَ حافِظاً» يعنى بر او مراقب ونگهدار شد در مجمع البيان فرموده: «هَيْمَنَ الرَّجُلُ» يعنى مراقب و حافظ و حاضر گرديد. على هذا مهيمن به معنى مراقب و حافظ است مثل رقيب كه در اسماء حسنى آمده است. يعنى: اوست خداى حاكم، پاك، بى آزار، ايمنى ده، مراقب بندگان، توانا، مصلح . [مائده:48]. ضمير «عَلَيْهِ» به «الكِتاب» دوم راجع است كه مراد مطلق كتابهاى آسمانى گذشته است يعنى: قرآن را به حق بر تو نازل كرديم كه هم كتابهاى گذشته را تصديق مىكند و هم مراقب و حافظ آنهاست. مىشود گفت قرآن با مهيمن و مراقب بودن دوكار انجام مىدهد يكى اينكه حافظ آنهاست و وجود آنها را تثبيت و تصديق مىكند و هم مراقب و مسلط برآنهاست و آنچه را از اغلاط و تحريف و نسيان برآنها راه يافته بيان مىدارد و اين مخالف آن نيست كه قران احكامى غير ازاحكام تورات و انجيل را بياورد قرآن در عين حال كه مراقب و مصدق آن دو است احكام گستردهاى كه مطابق هر عصر است نيز دارد لذا در ذيل آيه فرموده: «فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِماأَنْزَلَ اللهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْوُائَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الحَقِ لِكُلٍ جَعَلْنامِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً...». يعنى ميان اهل كتاب با آنچه خدا بتو نازل كرده حكم كن، زيرا كتاب تو قائم به امر دين و حافظ و مراقب كتب گذشته است. در المنار گويد معناى «مُهَيْمِنا عليه» آن است كه رقيب و گواه آنهاست. حقيقت حال آنها را در اصل انزال و اينكه مخاطب آنها چه كسانى بودند، و اينكه مقدارى ازآنها فراموش شده و از بين رفته و بسيارى دچار تحريف و تأويل گشته و از عمل به آنها اعراض شده، بيان مىدارد.