قَتُورا: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه قتر | قتر]] (۵ بار) [[کلمه با ریشه:: قتر| ]]
*[[ریشه قتر | قتر]] (۵ بار) [[کلمه با ریشه:: قتر| ]]
=== قاموس قرآن ===
(بر وزن فلس) كم كردن. تنگ گرفتن. «قَتَرَ عَلى عِيالِهِ: ضَيَّقَ عَلَيْهِمْ فَى النَّفَقَةِ» راغب گفته: آن تقليل نفقه است در مقابل اسراف و هر دو مذموم اند. [فرقان:67]. آنانكه چون انفاق كنند نه از حد تجاوز كنند و نه از حد كم كنند و عملشان ميان آن دو متعادل باشد. قتور: كم كننده و بسيار بخيل [اسراء:100]. آنوقت براى خوف از فقر از خرج كردن امساك مى‏كرديد انسان بخيل است گويا آن اشاره است به طبيعت بشرى كه فرموده: [نساء:128]. بخيل را از آن قتور گويند كه در انفاق تنگ مى‏گيرد. طبرسى تصريح كرده كه قتور بر وزن فعول براى مبالغه است. مقتر: فقير و كسى كه در تنگى است ضد موسع يعنى كسى كه در فراخى و وسعت مال است [بقره:236]. هرگاه به زنان مهريه‏اى معين نكرده و پيش از دخول طلاق داديد به آنها متاعى (نصف مهر مثل و غيره) بدهيد ثروتمند به قدر قدرت و فقير به قدر قدرتش. *** قَتَر: (بر وزن فرس) طبرسى و بعضى ديگر آن را غبار معنى كرده‏اند در مصباح گفته: دودى كه از مطبوخ برخيزد در مفردات گويد: دودى كه از بريان و چوب و نحو آن بلند شود. [يونس:26]. مراد از «قتر» ظاهراً كدورت و تيرگى است كه در اثر گناهان بر چهره شخص ظاهر شود مثل [عبس:40-41]. يعنى براى آنانكه نيكى كرده‏اند عاقبت يا مثوبت بهترى هست و زياده از آنچه مستحق اند، سياهى و ذلت چهره آنها را فرانمى گيرد آنها اهل بهشت اند در آيه 27 يونس راجع به اهل گناه آمده «...كَاَنَّما اُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُطْلِماً» «قَتَرَة» كه در آيه عبس گذشت به معنى سياهى است در مجمع فرموده: به قولى غبره آن است كه از آسمان ريزد و قتره آن است كه از زمين برخيزد.


[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۳۱ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۲۷

آیات شامل این کلمه

«قَتُور» از مادّه «قتر» (بر وزن قتل) به معناى امساک در خرج کردن است. و از آنجا که «قتور» صیغه مبالغه است، معناى شدت امساک و تنگ نظرى را مى رساند.

ریشه کلمه

قاموس قرآن

(بر وزن فلس) كم كردن. تنگ گرفتن. «قَتَرَ عَلى عِيالِهِ: ضَيَّقَ عَلَيْهِمْ فَى النَّفَقَةِ» راغب گفته: آن تقليل نفقه است در مقابل اسراف و هر دو مذموم اند. [فرقان:67]. آنانكه چون انفاق كنند نه از حد تجاوز كنند و نه از حد كم كنند و عملشان ميان آن دو متعادل باشد. قتور: كم كننده و بسيار بخيل [اسراء:100]. آنوقت براى خوف از فقر از خرج كردن امساك مى‏كرديد انسان بخيل است گويا آن اشاره است به طبيعت بشرى كه فرموده: [نساء:128]. بخيل را از آن قتور گويند كه در انفاق تنگ مى‏گيرد. طبرسى تصريح كرده كه قتور بر وزن فعول براى مبالغه است. مقتر: فقير و كسى كه در تنگى است ضد موسع يعنى كسى كه در فراخى و وسعت مال است [بقره:236]. هرگاه به زنان مهريه‏اى معين نكرده و پيش از دخول طلاق داديد به آنها متاعى (نصف مهر مثل و غيره) بدهيد ثروتمند به قدر قدرت و فقير به قدر قدرتش. *** قَتَر: (بر وزن فرس) طبرسى و بعضى ديگر آن را غبار معنى كرده‏اند در مصباح گفته: دودى كه از مطبوخ برخيزد در مفردات گويد: دودى كه از بريان و چوب و نحو آن بلند شود. [يونس:26]. مراد از «قتر» ظاهراً كدورت و تيرگى است كه در اثر گناهان بر چهره شخص ظاهر شود مثل [عبس:40-41]. يعنى براى آنانكه نيكى كرده‏اند عاقبت يا مثوبت بهترى هست و زياده از آنچه مستحق اند، سياهى و ذلت چهره آنها را فرانمى گيرد آنها اهل بهشت اند در آيه 27 يونس راجع به اهل گناه آمده «...كَاَنَّما اُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُطْلِماً» «قَتَرَة» كه در آيه عبس گذشت به معنى سياهى است در مجمع فرموده: به قولى غبره آن است كه از آسمان ريزد و قتره آن است كه از زمين برخيزد.