بَشّر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه بشر | بشر]] (۱۲۳ بار) [[کلمه با ریشه:: بشر| ]] | *[[ریشه بشر | بشر]] (۱۲۳ بار) [[کلمه با ریشه:: بشر| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
در اينجا درباره بشارت و مشتقّات آن و همچنين درباره بشر به معنى انسان توضيح داده خواهد شد. 1- شك نيست كه بشر به معنى انسان است ولى همانطور كه در انسان گذشت، آدمى را نسبت به فضائل و كمالات و استعدادهايش انسان و نسبت به جسد و ظاهر بدن و شكل ظاهرش بشر مىگويند. در مفردات گويد: بشره ظاهر پوست بدن و ادمه باطن آنست و به انسان از آن جهت بشر گفتهاند كه پوستش از ميان مو آشكار و نمودار است بر خلاف حيوانى كه پشم و مو و كرك، پوست بدنشان را مستور كرده است قرآن در هر كجا كه انسان جسد و شكل ظاهر مراد بودهلفظ بشر آورده است نحو [فرقان:54]، [ص:71]... بنابراين فرموده [فصّلت:6] يعنى مردم از حيث بشريّت برابراند و فرقشان در كمالات و اعمال است. در قاموس بشر را انسان و ظاهر پوست بدن معنى كرده در اقرب الموارد گويد: بَشَرَهْ ظاهرِ پوست، جمع آن بَشَر است. نا گفته نماند كلمه بشر:35 بارو كلمه بشرين) يك بار در قرآن مجيد به كار رفته و با مراجعه به المعجم المفهرس خواهيم ديد كه شكل ظاهر و بدن حاضر از مراد است قطع نظر از فضائل و كمالات. يك بار هم به معنى بشرهها و ظاهر پوست بدن آمده نحو [مدثر:29]، نه باقى مىگذارد و نه ترك مىكند متغيّر كننده بشره هاست «بَشَر» در آيه شريفه چنان كه از اقرب الموارد نقل شده، جمع بشره است. طبرسى در مجمع البيان گويد: بَشَر جمع بشره و آن ظاهر پوست است، انسان را از آن سبب بشر گويند كه پوستش ظاهر و مانند حيوانات از پشم و مو و كرك پوشيده نيست. در آيه [يوسف:31]، مراد زنان آن بود كه اين شكل و قيافه نمىتوان بشر باشد بلكه فرشته است. 2- [بقره:187]، به زنان نزديكى نكنيد آنگاه كه در مساجد معتكف هستيد مباشرت بنا بر آنچه شد، رسيدن دو بشره (دو پوست بدن) به هم ديگر است و آن در آيه شريفه كنايه از مقاربت با زنان است چنان كه راغب گفته است ابن اثير در نهايه بعد از نقل حديثى گويد مراد از مباشرت لمس بدن مرد با بدن زن است... و گاهى از مقاربت اراده كنند. مباشرت به كار نيز از اين معنى است. 3- بشارت و بشرى به معنى خبر مسرّت بخش است طبرسى و راغب در وجه آن مىگويند: چون كسى خبر مسرّت بخش را بشنود اثر آن در پوست صورتش آشكار مىگردد. [آل عمران:126]، خدا آن را براى شما بشارت و خبر شادى بخش قرار داد. [هود:69]، [يوسف:19]، كلمه بشرى در اين آيات و نظائر آن به معنى خبر مسرّت بخش است. 4- استبشار به معنى طلب شادى و يافتن و يا دانستن چيزى است كه شاد مىكند [آل عمران:170]، درباره كسانى كه هنوز به آنها نپيوستهاند شادمانند كه به آنها خوفى نيست و محزون نمىشوند يعنى شهداء از اينكه مىدانند براى مؤمنان كه در دنيا ماندهاند بيمى و اندوهى در آخرت نيست شادى مىكنند و از اين حقيقت كه دانستهاند طلب شادى مىنمايند [حجر:67] اهل مدينه آمدند در حالى كه از شنيدن قضيّه ميهمانان لوط شادى مىجستند و شادمان بودند. 5- بشارت در خبر مسرّت بخش و اندوه بخش هر دو به كار رفته است نحو [بقره:25]، و نحو[نساء:138]. طبرسى در ذيل آيه اخير فرموده: اصل بشارت خبر مسرّت بخشى است كه به وسيله آن، شادى در پوست صورت احساس مىگردد، و در خبر اندوه بخش نيز به كار مىرود عرب گويد: پاداش و تحيّت تو كتك است. راغب آن را يك نوع استعاره مىداند. از كلام طبرسى نيز به دست مىآيد كه اين يك نوع تحكّم است يعنى مژده و پاداش ندارى مگر عذاب. 6- بشير: مژده ده، جمع آن بُشر بر وزن «قُفل» است [فرقان:48]، او كسى است كه بادها را پيش از رحمت خود (باران) مّده دهنده فرستاده. | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۲۲
تعبیر به «بَشِّرْ» (بشارت ده) در مورد عذاب دردناک الهى، متناسب با کار مستکبرانى است که آیات الهى را به باد سخریه مى گرفتند و «بوجهل» صفتانى که «زَقُّومِ جَهَنَّم» را به «کره و خرما» تفسیر مى کردند.
ریشه کلمه
- بشر (۱۲۳ بار)
قاموس قرآن
در اينجا درباره بشارت و مشتقّات آن و همچنين درباره بشر به معنى انسان توضيح داده خواهد شد. 1- شك نيست كه بشر به معنى انسان است ولى همانطور كه در انسان گذشت، آدمى را نسبت به فضائل و كمالات و استعدادهايش انسان و نسبت به جسد و ظاهر بدن و شكل ظاهرش بشر مىگويند. در مفردات گويد: بشره ظاهر پوست بدن و ادمه باطن آنست و به انسان از آن جهت بشر گفتهاند كه پوستش از ميان مو آشكار و نمودار است بر خلاف حيوانى كه پشم و مو و كرك، پوست بدنشان را مستور كرده است قرآن در هر كجا كه انسان جسد و شكل ظاهر مراد بودهلفظ بشر آورده است نحو [فرقان:54]، [ص:71]... بنابراين فرموده [فصّلت:6] يعنى مردم از حيث بشريّت برابراند و فرقشان در كمالات و اعمال است. در قاموس بشر را انسان و ظاهر پوست بدن معنى كرده در اقرب الموارد گويد: بَشَرَهْ ظاهرِ پوست، جمع آن بَشَر است. نا گفته نماند كلمه بشر:35 بارو كلمه بشرين) يك بار در قرآن مجيد به كار رفته و با مراجعه به المعجم المفهرس خواهيم ديد كه شكل ظاهر و بدن حاضر از مراد است قطع نظر از فضائل و كمالات. يك بار هم به معنى بشرهها و ظاهر پوست بدن آمده نحو [مدثر:29]، نه باقى مىگذارد و نه ترك مىكند متغيّر كننده بشره هاست «بَشَر» در آيه شريفه چنان كه از اقرب الموارد نقل شده، جمع بشره است. طبرسى در مجمع البيان گويد: بَشَر جمع بشره و آن ظاهر پوست است، انسان را از آن سبب بشر گويند كه پوستش ظاهر و مانند حيوانات از پشم و مو و كرك پوشيده نيست. در آيه [يوسف:31]، مراد زنان آن بود كه اين شكل و قيافه نمىتوان بشر باشد بلكه فرشته است. 2- [بقره:187]، به زنان نزديكى نكنيد آنگاه كه در مساجد معتكف هستيد مباشرت بنا بر آنچه شد، رسيدن دو بشره (دو پوست بدن) به هم ديگر است و آن در آيه شريفه كنايه از مقاربت با زنان است چنان كه راغب گفته است ابن اثير در نهايه بعد از نقل حديثى گويد مراد از مباشرت لمس بدن مرد با بدن زن است... و گاهى از مقاربت اراده كنند. مباشرت به كار نيز از اين معنى است. 3- بشارت و بشرى به معنى خبر مسرّت بخش است طبرسى و راغب در وجه آن مىگويند: چون كسى خبر مسرّت بخش را بشنود اثر آن در پوست صورتش آشكار مىگردد. [آل عمران:126]، خدا آن را براى شما بشارت و خبر شادى بخش قرار داد. [هود:69]، [يوسف:19]، كلمه بشرى در اين آيات و نظائر آن به معنى خبر مسرّت بخش است. 4- استبشار به معنى طلب شادى و يافتن و يا دانستن چيزى است كه شاد مىكند [آل عمران:170]، درباره كسانى كه هنوز به آنها نپيوستهاند شادمانند كه به آنها خوفى نيست و محزون نمىشوند يعنى شهداء از اينكه مىدانند براى مؤمنان كه در دنيا ماندهاند بيمى و اندوهى در آخرت نيست شادى مىكنند و از اين حقيقت كه دانستهاند طلب شادى مىنمايند [حجر:67] اهل مدينه آمدند در حالى كه از شنيدن قضيّه ميهمانان لوط شادى مىجستند و شادمان بودند. 5- بشارت در خبر مسرّت بخش و اندوه بخش هر دو به كار رفته است نحو [بقره:25]، و نحو[نساء:138]. طبرسى در ذيل آيه اخير فرموده: اصل بشارت خبر مسرّت بخشى است كه به وسيله آن، شادى در پوست صورت احساس مىگردد، و در خبر اندوه بخش نيز به كار مىرود عرب گويد: پاداش و تحيّت تو كتك است. راغب آن را يك نوع استعاره مىداند. از كلام طبرسى نيز به دست مىآيد كه اين يك نوع تحكّم است يعنى مژده و پاداش ندارى مگر عذاب. 6- بشير: مژده ده، جمع آن بُشر بر وزن «قُفل» است [فرقان:48]، او كسى است كه بادها را پيش از رحمت خود (باران) مّده دهنده فرستاده.