ریشه يسر: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
=== قاموس قرآن === | |||
آسانى. [شرح:6]. راستى با دشوارى آسانى هست ظهور آيه در آن است كه آسانى توأم با دشوارى است نه بعد از آن. تيسر و استيسار به معنى آسان بودن و مقدور بودن است [بقره:196]. اگر محصور و ممنوع شديد و نتوانستيد عمل حج را به پايان بريد آنچه از قربانى مقدور است بفرستيد. تيسير: آسان كردن [قمر:17]. حقا كه قرآن را براى پند گرفتن آسان كردهايم آيا پندگيرندهاى هست؟ * [اعلى:8]. [ليل:5-7]. يُسرى مونث ايسر است به معنى آسانتر موصوف آن بايد مثل خصلت و طاعت مونث باشد مراد از تيسير در آيه توفيق است كه نوعى آسان كردن كار مىباشد چنانكه در مجمع و صحاح گفته است معنى آيه دوم چنين است: اما آنكه انفاق و تقوى كند و وعده نيكوى خدا را تصديق نمايد موفق مىكنيم او را به حالت و خصلتى كه كارهاى خداپسند را بى آنكه سنگينى احساس كند انجام مىدهد هر قدر تقوى بيشتر باشد عمل نيك آسانتر خواهد بود، تطوع و رغبت سبب سهولت است يا او را موفق و آماده مىكنيم به حيات سعيده كه زندگى بى ملال آخرت باشد. در آيه اول موصوف يسرى ظاهراً دعوت و طريقه باشد يعنى تو را موفق مىكنيم به دعوت و طريقهاى كه در آن آسانى است و شايد مراد حالت و خصلت باشد مثل شرح صدر يعنى تو را موفق مىكنيم به حالتى كه سنگينى مأموريت را كم احساس كنى. يسير: آسان. [نساء:30]. اين كار بر خدا آسان است همچنين است ميسور [اسراء:28]. با آنها به زبانى نرم سخن بگو و يا وعدهاى بده كه آسان باشد. يسير به معنى قليل نيز آيد مثل [يوسف:65]. مَيسرة: آسانى و توانگرى. كه به وسيله ثروت كارها آسان مىشود [بقره:280]. اگر قرضدار در تنگى باشد وظيفه مهلت دادن است تازمان وسعت و سهولت اداء دين. *** مَيسر: قمار. قمارباز را ياسر گويند كه به وسيله آن مال ديگران آسان و بى زحمت به چنگ مىآيد. [مائده:90]. خمر، قمار، بتها، تيرهاى قمار پليد و از كار شيطان مىباشند از آنها بيرهيزيد. ايضاً [بقره:219]. [مائده:91]. | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == | ||
{|class="wikitable sortable" | {|class="wikitable sortable" | ||
خط ۲۷: | خط ۳۱: | ||
|يُسْراً || ۶ | |يُسْراً || ۶ | ||
|- | |- | ||
| | |يَسَّرْنَاهُ || ۲ | ||
|- | |- | ||
| | |يَسِّرْ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |يَسَّرْنَا || ۴ | ||
|- | |- | ||
| | |تَيَسَّرَ || ۲ | ||
|- | |- | ||
|يَسِيرٍ || ۱ | |يَسِيرٍ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |يَسَّرَهُ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |نُيَسِّرُکَ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|لِلْيُسْرَى || ۲ | |لِلْيُسْرَى || ۲ | ||
|- | |- | ||
| | |فَسَنُيَسِّرُهُ || ۲ | ||
|} | |} | ||
نسخهٔ ۵ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۴۹
تکرار در قرآن: ۴۴(بار)
قاموس قرآن
آسانى. [شرح:6]. راستى با دشوارى آسانى هست ظهور آيه در آن است كه آسانى توأم با دشوارى است نه بعد از آن. تيسر و استيسار به معنى آسان بودن و مقدور بودن است [بقره:196]. اگر محصور و ممنوع شديد و نتوانستيد عمل حج را به پايان بريد آنچه از قربانى مقدور است بفرستيد. تيسير: آسان كردن [قمر:17]. حقا كه قرآن را براى پند گرفتن آسان كردهايم آيا پندگيرندهاى هست؟ * [اعلى:8]. [ليل:5-7]. يُسرى مونث ايسر است به معنى آسانتر موصوف آن بايد مثل خصلت و طاعت مونث باشد مراد از تيسير در آيه توفيق است كه نوعى آسان كردن كار مىباشد چنانكه در مجمع و صحاح گفته است معنى آيه دوم چنين است: اما آنكه انفاق و تقوى كند و وعده نيكوى خدا را تصديق نمايد موفق مىكنيم او را به حالت و خصلتى كه كارهاى خداپسند را بى آنكه سنگينى احساس كند انجام مىدهد هر قدر تقوى بيشتر باشد عمل نيك آسانتر خواهد بود، تطوع و رغبت سبب سهولت است يا او را موفق و آماده مىكنيم به حيات سعيده كه زندگى بى ملال آخرت باشد. در آيه اول موصوف يسرى ظاهراً دعوت و طريقه باشد يعنى تو را موفق مىكنيم به دعوت و طريقهاى كه در آن آسانى است و شايد مراد حالت و خصلت باشد مثل شرح صدر يعنى تو را موفق مىكنيم به حالتى كه سنگينى مأموريت را كم احساس كنى. يسير: آسان. [نساء:30]. اين كار بر خدا آسان است همچنين است ميسور [اسراء:28]. با آنها به زبانى نرم سخن بگو و يا وعدهاى بده كه آسان باشد. يسير به معنى قليل نيز آيد مثل [يوسف:65]. مَيسرة: آسانى و توانگرى. كه به وسيله ثروت كارها آسان مىشود [بقره:280]. اگر قرضدار در تنگى باشد وظيفه مهلت دادن است تازمان وسعت و سهولت اداء دين. *** مَيسر: قمار. قمارباز را ياسر گويند كه به وسيله آن مال ديگران آسان و بى زحمت به چنگ مىآيد. [مائده:90]. خمر، قمار، بتها، تيرهاى قمار پليد و از كار شيطان مىباشند از آنها بيرهيزيد. ايضاً [بقره:219]. [مائده:91].
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
الْيُسْرَ | ۱ |
اسْتَيْسَرَ | ۲ |
الْمَيْسِرِ | ۲ |
مَيْسَرَةٍ | ۱ |
يَسِيراً | ۷ |
الْمَيْسِرُ | ۱ |
يَسِيرٌ | ۷ |
مَيْسُوراً | ۱ |
يُسْراً | ۶ |
يَسَّرْنَاهُ | ۲ |
يَسِّرْ | ۱ |
يَسَّرْنَا | ۴ |
تَيَسَّرَ | ۲ |
يَسِيرٍ | ۱ |
يَسَّرَهُ | ۱ |
نُيَسِّرُکَ | ۱ |
لِلْيُسْرَى | ۲ |
فَسَنُيَسِّرُهُ | ۲ |