ریشه ما: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
=== قاموس قرآن ===
از براى «ما» ده وجه شمرده‏اند و آن در پنج قسم اسم و در پنج ديگر حرف است اما اقسام اسميه: 1- موصول مثل [نحل:96]. در اينصورت در جمع و مفرد و مؤنث يكسان مى‏باشد و صحيح است. ضمير نسبت به لفظش مفرد و نسبت به معنايش جمع آيد. 2- ماء نكره به معنى شى‏ء [نساء:58] يعنى نعم شى‏ء يعظكم به و مثل [بقره:271]. يعنى «نِعْمَ شَىْ‏ءٌ هِىَ». «ما» درآيه [بقره:26]. مى‏شود تأكيد و زايد باشد مثل «ما» در آيه [آل عمران:159]. و شايد به معنى شى‏ء باشد يعنى «اَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً شَيْئاً بَعُوضَةً» در اينصورت بعوضه بدل است از ما. 3- استفهام مثل [محمّد:16]. چه چيز گفت اكنون. [طه:17]. 4- شرطيه خواه زمانيه باشد مثل [توبه:7]. تا وقتيكه براى شما در پيمان خويش ثابت اند براى آنها در پيمان خود ثابت باشيد و خواه غير زمانيه مثل [بقره:197]. 5- ماء تعجب مانند [بقره:175]. چه صبورشان كرده به آتش و مثل «قُتِلَ الْاِنْسانُ ما اَكْفَرَهُ» به قولى آن در آيه اول به معنى استفهام است. موارد حرف بودن «ما» به قرار ذيل است: 1- ماء نافيه. و آن اگر داخل جمله اسميه شود به عقيده نحاة حجازى، تهامى و مكى عملش مانند «ليس» رفع اسم و نصب خبر است مثل [يوسف:31]. يعنى: اين بشر نيست بلكه فرشته بزرگوارى است. 2- ماء مصدريه. مثل [توبه:25]. كه در تقدير «بِرُحْبِها» است و آن را موصول حرفى نامند يعنى: زمين با آن وسعتش بر شما تنگ گرديد. 3- ماء زائده. مثل: [اسراء:23]. كه در اصل «اِنْ ما» و ما زائد و براى تأكيد است. و مثل [مريم:26]. 4- ماء كافه. همان است كه به حروف شبيه به فعل داخل مى‏شود مثل: [آل عمران:178]. [انفال:6]. [حجر:2]. 5- ماء مُسَلِّطَة. راغب مى‏گويد: آن لفظ را مسلط به عمل مى‏كند مثلاً لفظ «اِذْ» و «حَيْثُ» در «اِذْ ما تَفْعَلْ أَفْعَلْ - حَيْثُما تَقْعُدْ أَقْعُدْ» بدون «ما» عمل نمى‏كنند و عمل آن دو در صورت بدون «ما» است. *** در آيات [ليل:3]. [شمس:7-5]. [مؤمنون:6]. مراد از «ما» در سوره ليل و شمس خدا و در سوره مؤمنون كنيزانند در اينصورت اطلاق «ما» باولوالعقل از چه راه است؟ طبرسى در جوامع الجامع و زمخشرى در كشاف گفته‏اند «ما» در آيات ليل و شمس موصول است يعنى «وَ السَّماءِ وَ الَّذى بَناها» زمخشرى اضافه كرده علت نيامدن «من» آن است كه «ما» دلالت بر وصف دارد يعنى: «وَ السَّماءِ وَ الْقادِرِ الْعَظيمِ الَّذى بَناها» به قولى آمدن «ما» براى تفخيم و تعجيب است. راغب گفته: به قول بعضى از نحويها «ما» گاهى به اشخاص ناطق (اُولُواالْعَقْل) اطلاق مى‏شود مثل «اِلَّا عَلى اَزْواجِهِمْ اَوْما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ» و اينكه از قتاده نقل شده كه «ما» در سوره ليل و شمس مصدرى است و تقدير «وَ السَّماءِ وَ بَنائِها وَ الْاَرْضِ وَ طَحْوِها» است درست نيست زيرا فاعل «فَاَلْهَمَها» راجع است به «ما» و در آنصورت مصدر بودن درست نيست چنانكه در كشاف گفته است. نگارنده قول طبرسى و زمخشرى را اختيار مى‏كنم.
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
{|class="wikitable sortable"
{|class="wikitable sortable"
خط ۹: خط ۱۳:
!style="background-color:#cfcfcf;"  align="center" |کلمه!!تعداد تکرار در قرآن
!style="background-color:#cfcfcf;"  align="center" |کلمه!!تعداد تکرار در قرآن
|-
|-
|مِمَّا || ۱۲۲  
|مِمَّا || ۱۲۲  
|-
|-
|بِمَا || ۳۰۲  
|بِمَا || ۳۰۲  
خط ۱۵: خط ۱۹:
|مَا || ۱۶۸۵  
|مَا || ۱۶۸۵  
|-
|-
|إِنَّمَا || ۱۱۶  
|إِنَّمَا || ۱۱۶  
|-
|-
|کَمَا || ۵۹  
|کَمَا || ۵۹  
خط ۲۱: خط ۲۵:
|فَمَا || ۹۲  
|فَمَا || ۹۲  
|-
|-
|کُلَّمَا || ۱۴  
|کُلَّمَا || ۱۴  
|-
|-
|لِمَا || ۳۶  
|لِمَا || ۳۶  
خط ۲۷: خط ۳۱:
|لَمَا || ۶  
|لَمَا || ۶  
|-
|-
|عَمَّا || ۴۷  
|عَمَّا || ۴۷  
|-
|-
|فَکُلَّمَا || ۱  
|فَکُلَّمَا || ۱  
|-
|-
|بِئْسَمَا || ۳  
|بِئْسَمَا || ۳  
خط ۳۹: خط ۴۳:
|فَأَيْنَمَا || ۱  
|فَأَيْنَمَا || ۱  
|-
|-
|فَإِنَّمَا || ۳۰  
|فَإِنَّمَا || ۳۰  
|-
|-
|فَنِعِمَّا || ۱  
|فَنِعِمَّا || ۱  
|-
|-
|لِمَ‌ || ۱۵  
|لِمَ‌ || ۱۵  
خط ۴۷: خط ۵۱:
|فَبِمَا || ۶  
|فَبِمَا || ۶  
|-
|-
|أَنَّمَا || ۱۸  
|أَنَّمَا || ۱۸  
|-
|-
|نِعِمَّا || ۱  
|نِعِمَّا || ۱  
|-
|-
|أَيْنَمَا || ۳  
|أَيْنَمَا || ۳  
خط ۵۷: خط ۶۱:
|فِيمَ‌ || ۲  
|فِيمَ‌ || ۲  
|-
|-
|فَکَأَنَّمَا || ۳  
|فَکَأَنَّمَا || ۳  
|-
|-
|إِمَّا || ۲۲  
|إِمَّا || ۲۲  
|-
|-
|کَأَنَّمَا || ۳  
|کَأَنَّمَا || ۳  
|-
|-
|رُبَمَا || ۱  
|رُبَمَا || ۱  
خط ۷۱: خط ۷۵:
|بِمَ‌ || ۱  
|بِمَ‌ || ۱  
|-
|-
|أَيَّمَا || ۱  
|أَيَّمَا || ۱  
|-
|-
|عَمَ‌ || ۱  
|عَمَ‌ || ۱  

نسخهٔ ‏۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۵۳

تکرار در قرآن: ۲۶۲۲(بار)

لیست کلمات مشتق شده

قاموس قرآن

از براى «ما» ده وجه شمرده‏اند و آن در پنج قسم اسم و در پنج ديگر حرف است اما اقسام اسميه: 1- موصول مثل [نحل:96]. در اينصورت در جمع و مفرد و مؤنث يكسان مى‏باشد و صحيح است. ضمير نسبت به لفظش مفرد و نسبت به معنايش جمع آيد. 2- ماء نكره به معنى شى‏ء [نساء:58] يعنى نعم شى‏ء يعظكم به و مثل [بقره:271]. يعنى «نِعْمَ شَىْ‏ءٌ هِىَ». «ما» درآيه [بقره:26]. مى‏شود تأكيد و زايد باشد مثل «ما» در آيه [آل عمران:159]. و شايد به معنى شى‏ء باشد يعنى «اَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً شَيْئاً بَعُوضَةً» در اينصورت بعوضه بدل است از ما. 3- استفهام مثل [محمّد:16]. چه چيز گفت اكنون. [طه:17]. 4- شرطيه خواه زمانيه باشد مثل [توبه:7]. تا وقتيكه براى شما در پيمان خويش ثابت اند براى آنها در پيمان خود ثابت باشيد و خواه غير زمانيه مثل [بقره:197]. 5- ماء تعجب مانند [بقره:175]. چه صبورشان كرده به آتش و مثل «قُتِلَ الْاِنْسانُ ما اَكْفَرَهُ» به قولى آن در آيه اول به معنى استفهام است. موارد حرف بودن «ما» به قرار ذيل است: 1- ماء نافيه. و آن اگر داخل جمله اسميه شود به عقيده نحاة حجازى، تهامى و مكى عملش مانند «ليس» رفع اسم و نصب خبر است مثل [يوسف:31]. يعنى: اين بشر نيست بلكه فرشته بزرگوارى است. 2- ماء مصدريه. مثل [توبه:25]. كه در تقدير «بِرُحْبِها» است و آن را موصول حرفى نامند يعنى: زمين با آن وسعتش بر شما تنگ گرديد. 3- ماء زائده. مثل: [اسراء:23]. كه در اصل «اِنْ ما» و ما زائد و براى تأكيد است. و مثل [مريم:26]. 4- ماء كافه. همان است كه به حروف شبيه به فعل داخل مى‏شود مثل: [آل عمران:178]. [انفال:6]. [حجر:2]. 5- ماء مُسَلِّطَة. راغب مى‏گويد: آن لفظ را مسلط به عمل مى‏كند مثلاً لفظ «اِذْ» و «حَيْثُ» در «اِذْ ما تَفْعَلْ أَفْعَلْ - حَيْثُما تَقْعُدْ أَقْعُدْ» بدون «ما» عمل نمى‏كنند و عمل آن دو در صورت بدون «ما» است. *** در آيات [ليل:3]. [شمس:7-5]. [مؤمنون:6]. مراد از «ما» در سوره ليل و شمس خدا و در سوره مؤمنون كنيزانند در اينصورت اطلاق «ما» باولوالعقل از چه راه است؟ طبرسى در جوامع الجامع و زمخشرى در كشاف گفته‏اند «ما» در آيات ليل و شمس موصول است يعنى «وَ السَّماءِ وَ الَّذى بَناها» زمخشرى اضافه كرده علت نيامدن «من» آن است كه «ما» دلالت بر وصف دارد يعنى: «وَ السَّماءِ وَ الْقادِرِ الْعَظيمِ الَّذى بَناها» به قولى آمدن «ما» براى تفخيم و تعجيب است. راغب گفته: به قول بعضى از نحويها «ما» گاهى به اشخاص ناطق (اُولُواالْعَقْل) اطلاق مى‏شود مثل «اِلَّا عَلى اَزْواجِهِمْ اَوْما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ» و اينكه از قتاده نقل شده كه «ما» در سوره ليل و شمس مصدرى است و تقدير «وَ السَّماءِ وَ بَنائِها وَ الْاَرْضِ وَ طَحْوِها» است درست نيست زيرا فاعل «فَاَلْهَمَها» راجع است به «ما» و در آنصورت مصدر بودن درست نيست چنانكه در كشاف گفته است. نگارنده قول طبرسى و زمخشرى را اختيار مى‏كنم.

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
مِمَّا ۱۲۲
بِمَا ۳۰۲
مَا ۱۶۸۵
إِنَّمَا ۱۱۶
کَمَا ۵۹
فَمَا ۹۲
کُلَّمَا ۱۴
لِمَا ۳۶
لَمَا ۶
عَمَّا ۴۷
فَکُلَّمَا ۱
بِئْسَمَا ۳
فَلِمَ‌ ۴
فِيمَا ۲۴
فَأَيْنَمَا ۱
فَإِنَّمَا ۳۰
فَنِعِمَّا ۱
لِمَ‌ ۱۵
فَبِمَا ۶
أَنَّمَا ۱۸
نِعِمَّا ۱
أَيْنَمَا ۳
کُلَ‌ ۵۳
فِيمَ‌ ۲
فَکَأَنَّمَا ۳
إِمَّا ۲۲
کَأَنَّمَا ۳
رُبَمَا ۱
فَبِمَ‌ ۱
فِي‌ ۱۲۲۰
بِمَ‌ ۱
أَيَّمَا ۱
عَمَ‌ ۱
مِمَ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط