دَلْوَه: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
*[[ریشه دلو | دلو]] (۴ بار) [[کلمه با ریشه:: دلو| ]] | *[[ریشه دلو | دلو]] (۴ بار) [[کلمه با ریشه:: دلو| ]] | ||
*[[ریشه ه | ه]] (۳۵۷۶ بار) [[کلمه با ریشه:: ه| ]] | *[[ریشه ه | ه]] (۳۵۷۶ بار) [[کلمه با ریشه:: ه| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
ظرف آب كشى و وارد كردن آن به چاه. [يوسف:19] طبرسى فرموده: وارد آن را گويند كه براى آب آوردن از رفقا جلو افتاده است و «اَدْلَيْتُ الدَّلْوَ» يعنى دلو را به چاه كشيدم. راغب عكس آن را گفته است يعنى «ادليت» به معنى خارج كردم و «دلوت» به معنى فرستادم است. نا گفته نماند قول راغب در آيه شريفه بهتر بنظر مىرسد زيرا آن شخص پس از خارج كردن دلو يوسف را ديد و گفت: مژده گانى كه اين غلامى است. نه وقت فرستادن دلو. يعنى: كاروانى بيامد و آبدار خويش را بفرستاد چون دلو خود را بيرون كشيد گفت اى مژدگانى كه اين غلاميست. ولى در آيات ديگر سخن مجمع البيان درست در مىآيد. * [اعراف:22] در اقرب الموارد مىگويد «دَلّى فُلاناً مِنْ سَطْحٍ بِحَبْلٍ: اى ارسله» يعنى فلانى را با ريسمان از بلندى به پائين شاعر فرستاد شاعر مىگويد «هُما دَلَّتانى مِنْ ثَمانينَ قامَةِ» يعنى آن دو نفر مرا از هشتاد قامتى بزير فرستادند. على هذا معناى «دَلّا هُما» آن است مه لغزش و سقوط داد آنها را. ظاهراً مراد از آن ساقط كردن از اراده و تصميم باشد يعنى از تصميمشان كه مىخواستند نخورند بر انداخت و خوردند. معنى آيه چنين مىشود: پس به فريبى آنها را ساقط كرد چون از شجره خوردند سوأتشان بر آنها آشكار گرديد. * [بقره:188] «تُدْلوا» عطف است به «تَأْكُلُوا» و تقدير آن چنين است «وَلا تُدْلُوا بِها اِلى الْحُكّام» و مراد از آن در آيه مطلق نزديك كردن و دادن است. يعنى اموال خود را بنا حق مخوريد و آنها را به قاضيان به طور رشوه ندهيد كه تا قسمتى از مال مردم را به باطل بخوريد. * [نجم:5و10] مرّه يعنى قوّه. افق يعنى ناحيه، تدلّى: كشيده شدن و آويزان شدن به طرف پائين است. از زجّاج نقل شده كه «دَنا وَ تَدَلّى» هر دو به معنى نزديك شدن است «دَنا» يعنى نزديك شد «تدلّى» يعنى نزديكتر شد، قاب به معنى مقدار و اندازه است، قوسين يعنى دو كمان. مراد از شديد القوى و ذومرّه به ظاهر جبرئيل است و اين آيات كيفيّت وحى را بيان مىكند يعنى: آن حضرت را صاحب نيروهاى محكم تعليم داده است. توانا است پس استوار و نمايان شد در حاليكه در ناحيه بالاتر بود، آنگاه نزديك و نزديكتر شد. كه به فاصله دو كمان با نزديكتر بود پس بنده خدا را وحى كرد آنچه وحىكرد. نا گفته نماند به موجب آيه [شورى:51] وحى خداى نسبت به پيامبران سه قسم است يكى وحى و القاب بقلب. ديگرى سخن گفتن از پس پرده كه خدا صدا خلق مىكند و پيغمبرش مىشنود مثل حضرت موسى. و سوّمى فرستادن فرشته است و وحى به وسيله او. آيات سوره نجم قسم سوّم را درباره حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم بيان مىكند. | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۱۱
ریشه کلمه
قاموس قرآن
ظرف آب كشى و وارد كردن آن به چاه. [يوسف:19] طبرسى فرموده: وارد آن را گويند كه براى آب آوردن از رفقا جلو افتاده است و «اَدْلَيْتُ الدَّلْوَ» يعنى دلو را به چاه كشيدم. راغب عكس آن را گفته است يعنى «ادليت» به معنى خارج كردم و «دلوت» به معنى فرستادم است. نا گفته نماند قول راغب در آيه شريفه بهتر بنظر مىرسد زيرا آن شخص پس از خارج كردن دلو يوسف را ديد و گفت: مژده گانى كه اين غلامى است. نه وقت فرستادن دلو. يعنى: كاروانى بيامد و آبدار خويش را بفرستاد چون دلو خود را بيرون كشيد گفت اى مژدگانى كه اين غلاميست. ولى در آيات ديگر سخن مجمع البيان درست در مىآيد. * [اعراف:22] در اقرب الموارد مىگويد «دَلّى فُلاناً مِنْ سَطْحٍ بِحَبْلٍ: اى ارسله» يعنى فلانى را با ريسمان از بلندى به پائين شاعر فرستاد شاعر مىگويد «هُما دَلَّتانى مِنْ ثَمانينَ قامَةِ» يعنى آن دو نفر مرا از هشتاد قامتى بزير فرستادند. على هذا معناى «دَلّا هُما» آن است مه لغزش و سقوط داد آنها را. ظاهراً مراد از آن ساقط كردن از اراده و تصميم باشد يعنى از تصميمشان كه مىخواستند نخورند بر انداخت و خوردند. معنى آيه چنين مىشود: پس به فريبى آنها را ساقط كرد چون از شجره خوردند سوأتشان بر آنها آشكار گرديد. * [بقره:188] «تُدْلوا» عطف است به «تَأْكُلُوا» و تقدير آن چنين است «وَلا تُدْلُوا بِها اِلى الْحُكّام» و مراد از آن در آيه مطلق نزديك كردن و دادن است. يعنى اموال خود را بنا حق مخوريد و آنها را به قاضيان به طور رشوه ندهيد كه تا قسمتى از مال مردم را به باطل بخوريد. * [نجم:5و10] مرّه يعنى قوّه. افق يعنى ناحيه، تدلّى: كشيده شدن و آويزان شدن به طرف پائين است. از زجّاج نقل شده كه «دَنا وَ تَدَلّى» هر دو به معنى نزديك شدن است «دَنا» يعنى نزديك شد «تدلّى» يعنى نزديكتر شد، قاب به معنى مقدار و اندازه است، قوسين يعنى دو كمان. مراد از شديد القوى و ذومرّه به ظاهر جبرئيل است و اين آيات كيفيّت وحى را بيان مىكند يعنى: آن حضرت را صاحب نيروهاى محكم تعليم داده است. توانا است پس استوار و نمايان شد در حاليكه در ناحيه بالاتر بود، آنگاه نزديك و نزديكتر شد. كه به فاصله دو كمان با نزديكتر بود پس بنده خدا را وحى كرد آنچه وحىكرد. نا گفته نماند به موجب آيه [شورى:51] وحى خداى نسبت به پيامبران سه قسم است يكى وحى و القاب بقلب. ديگرى سخن گفتن از پس پرده كه خدا صدا خلق مىكند و پيغمبرش مىشنود مثل حضرت موسى. و سوّمى فرستادن فرشته است و وحى به وسيله او. آيات سوره نجم قسم سوّم را درباره حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم بيان مىكند.