صَعِقا: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه صعق‌ | صعق‌]] (۱۱ بار) [[کلمه با ریشه:: صعق‌| ]]
*[[ریشه صعق‌ | صعق‌]] (۱۱ بار) [[کلمه با ریشه:: صعق‌| ]]
=== قاموس قرآن ===
شدن صوت رعد. در اقرب گفته: «صَعِقَ الرَّعْدُ صَعْقاً:اِشْتَدَّ صَوْتُهُ». قاموس آن را شدن صوت گويد. در صحاح هست: «حمار صعق» (بر وزن كتف) يعنى الاغ شديد الصوت. به عقيده راغب صاعقه و صاقعه هر دو به معنى صيحه بزرگ اند و صاقعه هر دو به معنى صيحه بزرگ اند مگرصقع در صوت اجسام زمينى و صعق در صداى اجسام علوى است... و صاعقه صوت شديد جوّ است . پس، صعق (بر وزن فلس) اشتداد صوت است و صاعقه نيز از آن مى‏باشد [زمر:68]. صعق را در آيه مرگ و بى‏هوشى گفته‏اند، آن لازم معناى صعق است و مرگ و بيهوشى در اثر صيحه و صعق خواهد بود چنانكه فرموده [يس:29]، [يس:49]. معنى آيه چنين مى‏شود: در صور دميده شودآن كه در اسمانها وآن كه در زمين است بههوش مى‏شود و مى‏ميرد مگر آن كس كه خدا بخواهد سپس بار ديگر در صور دميده شود آنگاه همه ايستاده و نگاه مى‏كنند. نظير اين آيه است آيه [نمل:87]. احتمال دارد اين آيه راجع به صور دوم باشد كه اجزاء ابدان به فزع و اضطراب آمده و زنده مى‏شوند. جمله «كُلُّ اَتَوْهُ داخِرينَ» قرينه اين نظر است. همين طور است آيه [اعراف:143]. يعنى چون خدايش به كوه تجلّى كرده آن را ريز ريز نمود و موسى بيهوش افتاد. و شايد منظور آن باشد كه موسى در حال صيحه زدن به زمين افتاد. ولى معنى اول بهتر است زيرا ذيل آيه چنين است «فَلَمّا اَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ اِلَيْكَ». همچنين است آيه [طور:45]. بگذارشان تا برسند بر روزى كه در آن صيحه زده مى‏شوند و مى‏ميرند. صاعقه را: مرگ، آتشى كه از آسمان آيد و عذاب گفته‏اند مثل [رعد:13]، [فصّلت:13]. چنانكه در مجمع ذيل آيه 55 بقره فرموده است. راغب پس از نقل اين قول مى‏گويد: اينها همه آثار صاعقه‏اند وآن در حدّ ذاته يكى است و همان صوت شديد جوّ مى‏باشد. نا گفته نماند: آيات قرآن صاعقه را در برق و آتشى كه از ابر جستن مى‏كند به كار برده چنانكه از [بقره:55]، [رعد:13]. پيداست و شايد مراد از آنها صيحه شديد باشد. صاعقه، شش بار، صواعق دو بار در قرآن مجيد آمده است.


[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۸ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۰۱

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

شدن صوت رعد. در اقرب گفته: «صَعِقَ الرَّعْدُ صَعْقاً:اِشْتَدَّ صَوْتُهُ». قاموس آن را شدن صوت گويد. در صحاح هست: «حمار صعق» (بر وزن كتف) يعنى الاغ شديد الصوت. به عقيده راغب صاعقه و صاقعه هر دو به معنى صيحه بزرگ اند و صاقعه هر دو به معنى صيحه بزرگ اند مگرصقع در صوت اجسام زمينى و صعق در صداى اجسام علوى است... و صاعقه صوت شديد جوّ است . پس، صعق (بر وزن فلس) اشتداد صوت است و صاعقه نيز از آن مى‏باشد [زمر:68]. صعق را در آيه مرگ و بى‏هوشى گفته‏اند، آن لازم معناى صعق است و مرگ و بيهوشى در اثر صيحه و صعق خواهد بود چنانكه فرموده [يس:29]، [يس:49]. معنى آيه چنين مى‏شود: در صور دميده شودآن كه در اسمانها وآن كه در زمين است بههوش مى‏شود و مى‏ميرد مگر آن كس كه خدا بخواهد سپس بار ديگر در صور دميده شود آنگاه همه ايستاده و نگاه مى‏كنند. نظير اين آيه است آيه [نمل:87]. احتمال دارد اين آيه راجع به صور دوم باشد كه اجزاء ابدان به فزع و اضطراب آمده و زنده مى‏شوند. جمله «كُلُّ اَتَوْهُ داخِرينَ» قرينه اين نظر است. همين طور است آيه [اعراف:143]. يعنى چون خدايش به كوه تجلّى كرده آن را ريز ريز نمود و موسى بيهوش افتاد. و شايد منظور آن باشد كه موسى در حال صيحه زدن به زمين افتاد. ولى معنى اول بهتر است زيرا ذيل آيه چنين است «فَلَمّا اَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ اِلَيْكَ». همچنين است آيه [طور:45]. بگذارشان تا برسند بر روزى كه در آن صيحه زده مى‏شوند و مى‏ميرند. صاعقه را: مرگ، آتشى كه از آسمان آيد و عذاب گفته‏اند مثل [رعد:13]، [فصّلت:13]. چنانكه در مجمع ذيل آيه 55 بقره فرموده است. راغب پس از نقل اين قول مى‏گويد: اينها همه آثار صاعقه‏اند وآن در حدّ ذاته يكى است و همان صوت شديد جوّ مى‏باشد. نا گفته نماند: آيات قرآن صاعقه را در برق و آتشى كه از ابر جستن مى‏كند به كار برده چنانكه از [بقره:55]، [رعد:13]. پيداست و شايد مراد از آنها صيحه شديد باشد. صاعقه، شش بار، صواعق دو بار در قرآن مجيد آمده است.