النّاقَة: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
=== ریشه کلمه ===
=== ریشه کلمه ===
*[[ریشه نوق‌ | نوق‌]] (۷ بار) [[کلمه با ریشه:: نوق‌| ]]
*[[ریشه نوق‌ | نوق‌]] (۷ بار) [[کلمه با ریشه:: نوق‌| ]]
=== قاموس قرآن ===
شترماده. [اعراف:73]. اين ناقه خدا است براى شما نشانه قدرت خدا است او را بگذاريد در زمين خدا بچرد. اين لفظ هفت بار در كلام الله مجيد آمده و همه در باره ناقه صالح «عليه السلام» است. در باره آن ناقه آمده [شعراء:155]. يعنى صالح فرمود: اين ناقه ايست كه براى آن نصيبى است از آب و براى شما نصيب روز معينى است و نيز آمده [قمر:27-28]. ما ناقه را براى امتحان آنها خواهيم فرستاد منتظر و مراقب آنها باش و اگر اذيتت كنند صبركن و به آنها بگو كه آب ميان ناقه و آنها مقسوم است در هر قسمت صاحب آن حاضر مى‏شود نه ديگرى. از اين آيات بدست مى‏آيد اولا: در شهريكه حضرت صالح در آن بود فقط يك چشمه وجود داشته كه آبش مورد مصرف اهالى بوده است، در اين صورت آنجا يك ده بوده نه شهر زيرا يك شهر از يك چشمه آب نتواند تأمين شود و اينكه در باره محيط صالح فرموده: [نمل:48]. دليل نمى‏شود كه آنجاشهر بزرگى بوده است رجوع شود به «مدن». ثانيا: ناقه تمام آب چشمه را در يك روز مى‏نوشيده است و اين مى‏رساند كه آن حيوانى خارق العاده وبس عظيم الجثه بوده كه شكمش ظرفيت آن همه آب را داشته است. پس لابد شير بسيار هم مى‏داده است. در روضه كافى حديث 214 از امام صادق «عليه السلام» نقل شده«... قوم صالح بوى گفتند: بتو ايمان نمى‏آوريم تا از اين سنگ شترى حامله براى ما بيرون آورى، آن سنگى بود كه آن را تعظيم و پرستش مى‏كردند و هر سال نزد آن جمع شده و قربانى مى‏كردند... همانطور كه خواسته بودند خدا ناقه‏اى از آن سنگ بيرون آورد، خدا به صالح وحى نمود به آنها بگو: خدا آب را روزى براى شما و روزى براى ناقه قرار داده است ناقه در نوبت خود (همه) آب را مى‏نوشيد و در آن روز همه آن قوم از كبير و صغير از شير آن مى‏خوردند، فرداى آن روز به طرف آب مى‏رفتند و ناقه در آن روز آب نمى‏نوشيد مدتى كه خدا مى‏خواست بر اين منوال گذشت...». مضمون اين روايت مطابق قرآن مجيد است زيرا از آيات استفاده مى‏شود كه خلقت آن و آب خوردنش معجزه و در مقابل آب خوردن قهرا شير هم مى‏داده است. ابن اثير در تاريخ كامل مى‏گويد: صالح «عليه السلام» بكنار سنگ آمد و دعا كرد سنگ شكافته شد و ناقه از آن بيرون آمد وفى الفور بچه زاييد رئيس قوم كه جندع نام داشت و جمعى از قوم به صالح «عليه السلام» ايمان آوردند آن وقت راجع به آب خوردن و شير دادن آن چنانكه در روايت كافى نقل شده تصريح كرده است. طبرسى نيز آن را در سوره اعراف:73 نقل فرموده است ايضا مجلسى رحمه‏الله در بحار روايات آن را در ضمن حالات صالح «عليه السلام» آورده است. نگارنده گويد: ظاهرا روايات و تواريخ متفق اند در اينكه ناقه صالح از مادر زاييده نشده بلكه خلقت آن از سنگ بوسيله اعجاز بوده است مثل اژدها شدن عصاى موسى «عليه السلام» و نظير آن و اين عجيب نيست زيرا خداوند به هر چيز توانا است ماده اوليه سنگ و ناقه هر دو يكى است و خالق توانا مى‏تواند سنگ را به ناقه و بالعكس تبديل كند چنانكه در «عصا» گفته شد.


*[[ال]]
*[[ال]]
[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۴۴

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

شترماده. [اعراف:73]. اين ناقه خدا است براى شما نشانه قدرت خدا است او را بگذاريد در زمين خدا بچرد. اين لفظ هفت بار در كلام الله مجيد آمده و همه در باره ناقه صالح «عليه السلام» است. در باره آن ناقه آمده [شعراء:155]. يعنى صالح فرمود: اين ناقه ايست كه براى آن نصيبى است از آب و براى شما نصيب روز معينى است و نيز آمده [قمر:27-28]. ما ناقه را براى امتحان آنها خواهيم فرستاد منتظر و مراقب آنها باش و اگر اذيتت كنند صبركن و به آنها بگو كه آب ميان ناقه و آنها مقسوم است در هر قسمت صاحب آن حاضر مى‏شود نه ديگرى. از اين آيات بدست مى‏آيد اولا: در شهريكه حضرت صالح در آن بود فقط يك چشمه وجود داشته كه آبش مورد مصرف اهالى بوده است، در اين صورت آنجا يك ده بوده نه شهر زيرا يك شهر از يك چشمه آب نتواند تأمين شود و اينكه در باره محيط صالح فرموده: [نمل:48]. دليل نمى‏شود كه آنجاشهر بزرگى بوده است رجوع شود به «مدن». ثانيا: ناقه تمام آب چشمه را در يك روز مى‏نوشيده است و اين مى‏رساند كه آن حيوانى خارق العاده وبس عظيم الجثه بوده كه شكمش ظرفيت آن همه آب را داشته است. پس لابد شير بسيار هم مى‏داده است. در روضه كافى حديث 214 از امام صادق «عليه السلام» نقل شده«... قوم صالح بوى گفتند: بتو ايمان نمى‏آوريم تا از اين سنگ شترى حامله براى ما بيرون آورى، آن سنگى بود كه آن را تعظيم و پرستش مى‏كردند و هر سال نزد آن جمع شده و قربانى مى‏كردند... همانطور كه خواسته بودند خدا ناقه‏اى از آن سنگ بيرون آورد، خدا به صالح وحى نمود به آنها بگو: خدا آب را روزى براى شما و روزى براى ناقه قرار داده است ناقه در نوبت خود (همه) آب را مى‏نوشيد و در آن روز همه آن قوم از كبير و صغير از شير آن مى‏خوردند، فرداى آن روز به طرف آب مى‏رفتند و ناقه در آن روز آب نمى‏نوشيد مدتى كه خدا مى‏خواست بر اين منوال گذشت...». مضمون اين روايت مطابق قرآن مجيد است زيرا از آيات استفاده مى‏شود كه خلقت آن و آب خوردنش معجزه و در مقابل آب خوردن قهرا شير هم مى‏داده است. ابن اثير در تاريخ كامل مى‏گويد: صالح «عليه السلام» بكنار سنگ آمد و دعا كرد سنگ شكافته شد و ناقه از آن بيرون آمد وفى الفور بچه زاييد رئيس قوم كه جندع نام داشت و جمعى از قوم به صالح «عليه السلام» ايمان آوردند آن وقت راجع به آب خوردن و شير دادن آن چنانكه در روايت كافى نقل شده تصريح كرده است. طبرسى نيز آن را در سوره اعراف:73 نقل فرموده است ايضا مجلسى رحمه‏الله در بحار روايات آن را در ضمن حالات صالح «عليه السلام» آورده است. نگارنده گويد: ظاهرا روايات و تواريخ متفق اند در اينكه ناقه صالح از مادر زاييده نشده بلكه خلقت آن از سنگ بوسيله اعجاز بوده است مثل اژدها شدن عصاى موسى «عليه السلام» و نظير آن و اين عجيب نيست زيرا خداوند به هر چيز توانا است ماده اوليه سنگ و ناقه هر دو يكى است و خالق توانا مى‏تواند سنگ را به ناقه و بالعكس تبديل كند چنانكه در «عصا» گفته شد.