الصّلْح: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه صلح | صلح]] (۱۸۰ بار) [[کلمه با ریشه:: صلح| ]] | *[[ریشه صلح | صلح]] (۱۸۰ بار) [[کلمه با ریشه:: صلح| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
مسالمت. سازش. راغب آن را از بين بردن نفرت ميان مردم، معنى كرده است [نساء:128]. سازش بهتر است در اقرب گويد: آن اسم است از مصالحه مذكّر و مؤنث هر دو به كار مىرود گويند: «وَقَعَ الصّلْحُ وَ وَقَعَتِ الصُّلحُ». صلاح: شايسته شدن. خوب شدن، وآن ضد فساد است «صلح الشىء صلاحاً: ضد فسد» در قرآن گاهى با فساد مقابل آمده و گاهى با سيئه مثل [اعراف:56-85]، [توبه:102]. [رعد:23]. «صلح» در آيه به معنى شايسته و خوب شدن است . صالح: شايسته. آنچه يا كسى كه شايسته و خوب است و در آن فساد نيست. مثل [بقره:62]، [فاطر:10]. كه وصف عمل است. عمل صالح و كار شايسته آن است كه مطابق عدل و انصاف باشد كه قهراً مفيد و مورد رضاى خداست. [تحريم:4]، [كهف:82]. صالح در اين آيات وصف شخص است . مراد از آن در [اعراف:189-190]. ظاهراً تام الخلقه و بى عيب است. چنانكه در [نور:32]. به معنى لياقت و اهليت است. صالحون: نيكوكاران. شايسته كاران. و آن پيوسته وصف اولوالعقل آمده اعم از ملك،، انس، و جن. صالحات در وصف اعمال و زنان به كار رفته است. مثل [بقره:25]، [نساء:34]. اصلاح: ايجاد صلح و سازش و الفت مثل [بقره:182]، [بقره:224]. و نيز به معنى اصلاح و شايسته كردن چيزى است. مثل[محمّد:2].يعنى سيّئاتشان را تكفير و حالتشان را اصلاح كرد. * [احقاف:15]. يعنى براى من در فرزندانم صلاح ايجاد كن و «لى» دلالت دارد كه اصلاح بنحوى باشد كه او نيز منفعت گردد و آنها بپذير خويش نبكوكار باشند مثل [انبياء:90]. و نحو [فرقان:74]. * [كهف:46]. ظاهراً مراد از قيامت صالحات تمام اعمال و كارهاى خير است و غرض از بقا باقى نزد خداست نه اينكه غرض از بقا باقى ماندن در دنيا پس از مردن شخص باشد و منظور از باقيات فقط آثار نيك باشد. زيرا بقاء تمام اعمال از ضرورت اسلام است [قمر:52-53]. اعمال صالحه آيا مراد از «صالِحات» در عناوين «آمَنوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ» كه كرّات و مرّات در قرآن مجيد آمده كارهائى است كه شرع آنها را شخصاً بيان فرموده و يا هر عمل صالح مطابق عدل و انصاف مورد رضاى حق است خواه در شرع بالخصوص بيان شده باشد يه نه. مخفى نماند «عَمِلُوا الصّالِحالتِ» كه بيشتر از پنجاه بار در قرآن ذكر شده در همه آنها توأم با «آمَنوا» يا «وَهُوَ مُؤْمِنُ» يا نظير آن دو است مگر در آيه [هود:11]. كه قطعاً در آن نيز ايمان منظور است. پس بى شكّ عمل صالح پيش خدا در صورتى مؤثر و مقرّب است كه توأم با ايمان به خدا باشد و در غير اين صورت پوچ و بى اثر خواهد بود [ابراهيم:18]. ولى با در نظر گرفتن ايمان هر كار شايسته كه مطابق با موازين عدل و انصاف است مورد رضاى عدل و انصاف است مورد رضاى خدا و مشمول عموم «الصالحات» است خواه در شرع بالخصوص تعيين شده باشد يا نه. هر كارى كه در آن حرام نداشته و مطابق عدل و انصاف باشد و صلاح را نيز دارا باشد با استفاده از عموم «الصالحات» مىتوان انجام داد. | |||
*[[ال]] | *[[ال]] | ||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۳۹
ریشه کلمه
- صلح (۱۸۰ بار)
قاموس قرآن
مسالمت. سازش. راغب آن را از بين بردن نفرت ميان مردم، معنى كرده است [نساء:128]. سازش بهتر است در اقرب گويد: آن اسم است از مصالحه مذكّر و مؤنث هر دو به كار مىرود گويند: «وَقَعَ الصّلْحُ وَ وَقَعَتِ الصُّلحُ». صلاح: شايسته شدن. خوب شدن، وآن ضد فساد است «صلح الشىء صلاحاً: ضد فسد» در قرآن گاهى با فساد مقابل آمده و گاهى با سيئه مثل [اعراف:56-85]، [توبه:102]. [رعد:23]. «صلح» در آيه به معنى شايسته و خوب شدن است . صالح: شايسته. آنچه يا كسى كه شايسته و خوب است و در آن فساد نيست. مثل [بقره:62]، [فاطر:10]. كه وصف عمل است. عمل صالح و كار شايسته آن است كه مطابق عدل و انصاف باشد كه قهراً مفيد و مورد رضاى خداست. [تحريم:4]، [كهف:82]. صالح در اين آيات وصف شخص است . مراد از آن در [اعراف:189-190]. ظاهراً تام الخلقه و بى عيب است. چنانكه در [نور:32]. به معنى لياقت و اهليت است. صالحون: نيكوكاران. شايسته كاران. و آن پيوسته وصف اولوالعقل آمده اعم از ملك،، انس، و جن. صالحات در وصف اعمال و زنان به كار رفته است. مثل [بقره:25]، [نساء:34]. اصلاح: ايجاد صلح و سازش و الفت مثل [بقره:182]، [بقره:224]. و نيز به معنى اصلاح و شايسته كردن چيزى است. مثل[محمّد:2].يعنى سيّئاتشان را تكفير و حالتشان را اصلاح كرد. * [احقاف:15]. يعنى براى من در فرزندانم صلاح ايجاد كن و «لى» دلالت دارد كه اصلاح بنحوى باشد كه او نيز منفعت گردد و آنها بپذير خويش نبكوكار باشند مثل [انبياء:90]. و نحو [فرقان:74]. * [كهف:46]. ظاهراً مراد از قيامت صالحات تمام اعمال و كارهاى خير است و غرض از بقا باقى نزد خداست نه اينكه غرض از بقا باقى ماندن در دنيا پس از مردن شخص باشد و منظور از باقيات فقط آثار نيك باشد. زيرا بقاء تمام اعمال از ضرورت اسلام است [قمر:52-53]. اعمال صالحه آيا مراد از «صالِحات» در عناوين «آمَنوا و عَمِلُوا الصّالِحاتِ» كه كرّات و مرّات در قرآن مجيد آمده كارهائى است كه شرع آنها را شخصاً بيان فرموده و يا هر عمل صالح مطابق عدل و انصاف مورد رضاى حق است خواه در شرع بالخصوص بيان شده باشد يه نه. مخفى نماند «عَمِلُوا الصّالِحالتِ» كه بيشتر از پنجاه بار در قرآن ذكر شده در همه آنها توأم با «آمَنوا» يا «وَهُوَ مُؤْمِنُ» يا نظير آن دو است مگر در آيه [هود:11]. كه قطعاً در آن نيز ايمان منظور است. پس بى شكّ عمل صالح پيش خدا در صورتى مؤثر و مقرّب است كه توأم با ايمان به خدا باشد و در غير اين صورت پوچ و بى اثر خواهد بود [ابراهيم:18]. ولى با در نظر گرفتن ايمان هر كار شايسته كه مطابق با موازين عدل و انصاف است مورد رضاى عدل و انصاف است مورد رضاى خدا و مشمول عموم «الصالحات» است خواه در شرع بالخصوص تعيين شده باشد يا نه. هر كارى كه در آن حرام نداشته و مطابق عدل و انصاف باشد و صلاح را نيز دارا باشد با استفاده از عموم «الصالحات» مىتوان انجام داد.