۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
<span id='link271'><span> | <span id='link271'><span> | ||
==ابراهيم | ==ابراهيم «ع»، ربُّ العالَمين را با وصف «خلق» و «تدبير»، معرفى می كند== | ||
«'''الَّذِى خَلَقَنى فَهُوَ يهْدِينِ... يَوْمَ الدِّينِ'''»: | «'''الَّذِى خَلَقَنى فَهُوَ يهْدِينِ... يَوْمَ الدِّينِ'''»: | ||
بعد از | بعد از آن كه «ربّ العالمين» را استثناء كرد، او را به اوصافى ستود كه با آن اوصاف، حجت و دليلش بر مدعايش (او دشمن من نيست، بلكه ربّى است رحيم و داراى لطف و عنايت به حال من، و منعم من است، به تمامى نعمت ها و دافع تمامى شرور) تمام مى شود و آن اوصاف، اين است: | ||
«الَّذِى خَلَقَنِى...: آن كس كه مرا خلق كرد...». و اما اين كه بعضى گفته اند كه: جملۀ «الَّذِى خَلَقَنِى...»، جمله اى است استينافى، كه كلام را از سر شروع كرده، سخنى است كه نبايد بدان اعتناء كرد. | |||
پس اين كه گفت: «الَّذِى خَلَقَنِى فَهُوَ يَهدِين»، سرآغاز هر نعمت، مسأله خلقت را ذكر كرد. چون مطلوب، بيان استناد «تدبير امر» او است به خود او، اين از باب حكم كردن به تعبيرى است كه دليلش نيز همراهش باشد. | |||
چون برهان اين كه «تدبير عالَم»، قائم به خود خداى تعالى است، همين است كه خلقت عالَم و ايجاد آن قائم به او تنهايى است. زيرا پرواضح است كه «خلقت» از «تدبير» منفك نمى شود و معقول نيست كه در اين موجودات جسمانى و تدريجى الوجود كه هستی اش به تدريج تكميل مى شود، خلقت قائم به كسى، و تدبیر قائم به كسى ديگر باشد، و از آن جا كه مى دانيم خلقت عالَم، قائم به خداى سبحان است، پس ناگزير بايد بدانيم كه تدبيرش نيز قائم به اوست. | |||
در | و به همين عنايت بود كه هدايت را با «فاء» تفريع، بر خلقت عطف كرد و فهمانيد كه خداى تعالى بدين جهت هادى است كه خالق است. | ||
و ظاهر جملۀ «فَهُوَ يَهدِين» - كه به هدايت قيدى نزده - اين است كه مراد از آن، مطلق هدايت است. چه هدايت به سوى منافع دنيوى و چه اخروى، و تعبير به لفظ مضارع (هدايت مى كند)، به منظور افاده استمرار است. | |||
پس معنا چنين است كه: خداى تعالى، كسى است كه مرا آفريد و مدام مرا هدايت مى كند و همواره و از روزى كه مرا خلق كرده و به سوى سعادت زندگى ام، راهنمايى كرده و مى كند. | |||
در نتيجه، آيه شريفه از نظر معنا نظير كلامى است كه خداى سبحان، از موسى «عليه السلام» حكايت فرموده، كه به فرعون گفت: «رَبُّنَا الَّذِى أعطَى كُلَّ شَئٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدَى». يعنى به سوى منافعش هدايت كرد، كه منظور از «هدايت»، هدايت عامه است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۹۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۹۷ </center> | ||
و اين، همان معنايى است كه در اول سوره بدان اشاره نموده و فرمود: «أوَلَم يَرَوا إلَى الأرضِ كَم أنبَتنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوجٍ كَرِيمٍ إنَّ فِى ذَلِكَ لَآيَةً» كه تقرير و بيان حجتى كه در آن است، گذشت. | |||
پس | پس بنابراين، جملۀ «وَ الَّذِى هُوَ يُطعِمُنِى» و جملات بعدی اش، كه به زودى مى آيد، در حقيقت از باب ذكر خاص، بعد از عام است. چون همه اين جملات، مصداق هايى از هدايت عامه الهى را بيان مى كند، كه بعضى از آن ها مربوط به هدايت به سوى منافع دنيوى است و بعضى ديگرش، راجع به هدايت به سوى منافعى است كه به زندگى آخرت مربوط مى شود. | ||
و اگر مراد از | و اگر مراد از «هدايت»، در جمله مورد بحث را تنها هدايت دينى بگيريم، در نتيجه صفاتى كه در جملات بعد از آن آمده، ارتباطى به مسأله هدايت نداشته و هر يك تنها معناى خود را مى دهد، و اگر بعد از نعمت خلقت، خصوص نعمت هدايت را آورد و آن را بر ساير نعمت ها مقدم داشت، براى اين است كه نعمت هدايت بعد از نعمت هستى، از هر نعمت ديگر، بهتر و مهمتر است. | ||
<span id='link272'><span> | <span id='link272'><span> | ||
ویرایش