تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۱: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۱ بخش۲۴ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۲}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۴۷: | خط ۴۹: | ||
<span id='link3'><span> | <span id='link3'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
إِنَّا فَتَحْنَا لَك فَتْحاً مُّبِيناً(۱) | |||
ترجمه : | ترجمه : | ||
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر | به نام خداوند بخشنده بخشايشگر | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۲: | ||
<span id='link6'><span> | <span id='link6'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
لِّيَغْفِرَ لَك اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِك وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْك وَ يهْدِيَك صِرَطاً مُّستَقِيماً(۲) | |||
وَ يَنصرَك | وَ يَنصرَك اللَّهُ نَصراً عَزِيزاً(۳) | ||
ترجمه : | ترجمه : | ||
۲ - غرض اين بود كه خداوند گناهان گذشته و آيندهاى را كه به تو نسبت مى دادند ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند، و به راه راست هدايتت فرمايد. | ۲ - غرض اين بود كه خداوند گناهان گذشته و آيندهاى را كه به تو نسبت مى دادند ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند، و به راه راست هدايتت فرمايد. | ||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۵: | ||
اما هنگامى كه خداوند مكه را براى پيامبرش (بعد از صلح حديبيه ) گشود خداوند فرمود اى محمد (صلى اللّه عليه و آله ) ما فتح مبينى را براى تو فراهم كرديم تا گناهان گذشته و آيندهاى كه نزد مشركان عرب بخاطر دعوت به توحيد داشته و دارى ببخشد، زيرا بعضى از مشركان مكه تا آنروز ايمان آورده و بعضيها از مكه بيرون رفتند و ايمان نياوردند، ولى قادر بر انكار توحيد نبودند، و لذا گناه پيامبر در نظر آنها نيز بخاطر پيروزى بخشوده شد.هنگامى كه مامون اين سخن را شنيد عرض كرد بارك الله اى ابو الحسن (نور الثقلين جلد ۵ صفحه ۵۶). | اما هنگامى كه خداوند مكه را براى پيامبرش (بعد از صلح حديبيه ) گشود خداوند فرمود اى محمد (صلى اللّه عليه و آله ) ما فتح مبينى را براى تو فراهم كرديم تا گناهان گذشته و آيندهاى كه نزد مشركان عرب بخاطر دعوت به توحيد داشته و دارى ببخشد، زيرا بعضى از مشركان مكه تا آنروز ايمان آورده و بعضيها از مكه بيرون رفتند و ايمان نياوردند، ولى قادر بر انكار توحيد نبودند، و لذا گناه پيامبر در نظر آنها نيز بخاطر پيروزى بخشوده شد.هنگامى كه مامون اين سخن را شنيد عرض كرد بارك الله اى ابو الحسن (نور الثقلين جلد ۵ صفحه ۵۶). | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۱ بخش۲۴ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۲}} | |||
[[رده:تفسیر نمونه]] | [[رده:تفسیر نمونه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۵۱
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
سوره فتح
مقدمه
اين سوره در مدينه نازل شده و داراى ۲۹ آيه است محتواى سوره «فتح » اين سوره چنانكه از نامش پيدا است پيام آور فتح و پيروزى است ، پيروزى بر دشمنان اسلام ، پيروزى چشمگير و قاطع (خواه پيروزى مربوط به فتح مكه باشد يا صلح حديبيه يا فتح خيبر يا پيروزى به طور مطلق ). و براى درك محتواى اين سوره قبل از هر چيز لازم است بدانيم اين سوره پس از ماجراى «حديبيه » در سال ششم هجرت نازل شده است . توضيح اينكه : پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) در سال ششم هجرت تصميم گرفت كه به اتفاق مهاجرين و انصار و ساير مسلمانان به عنوان مراسم عمره به سوى مكه حركت كند و قبلا به مسلمانان اطلاع داده بود كه من در خواب ديدم همراه يارانم وارد مسجد الحرام شده ايم و مشغول مناسك عمره هستيم . مسلمانان در «ذى الحليفه » نزديك مدينه احرام بستند و با تعداد زيادى شتر براى قربانى حركت كردند. وضع حركت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به خوبى نشان ميداد كه هدفى جز انجام اين عبادت بزرگ ندارد. تا اينكه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) وارد سرزمين «حديبيه » شد (حديبيه قريه اى در نزديكى مكه بود كه حدود ۲۰ كيلومتر تا مكه فاصله داشت ). ولى در اينجا قريش با خبر شدند و راه را بر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله ) بستند، و از ورود او به مكه مانع شدند و در واقع تمام سنتهائى را كه در زمينه امنيت زائران خانه خدا در ماه حرام داشتند زير پاگذاردند، چرا كه آنها معتقد بودند در ماههاى حرام (از جمله ماه ذى القعده كه پيامبر در آن ماه قصد عمره داشت )
و مخصوصا در حال احرام نبايد مانع هيچكس شوند، حتى اگر كسى قاتل پدر خويش را در اين ايام و در اين مراسم مى ديدند ابدا متعرض او نمى شدند. در اينجا ماجراى مفصلى پيش آمد كه به عقد قرارداد صلحى ميان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و مشركان مكه به نام «صلح حديبيه » منتهى شد كه بعدا از آن سخن خواهيم گفت ، ولى به هر صورت آن سال مانع ورود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به مكه شدند ناچار پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به يارانش دستور داد كه شترهاى خود را در همانجا قربانى كنند، سرهاى خود را بتراشند و از احرام بيرون آيند، و به سوى مدينه باز گردند. در اينجا طوفانى از غم و اندوه مسلمانان را فرا گرفت ، و انبوهى از ناراحتيها و گاه شك و ترديد بر افراد ضعيف الايمان غالب شد. موقعى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) از حديبيه به سوى مدينه مى آمد مركبش سنگين شد و از حركت باز ايستاد، و در همين حال چهره مباركش غرق سرور و شادمانى بيسابقهاى گشت و فرمود: هم اكنون آيات سوره فتح بر من نازل شد. و از اينجا جو خاص حاكم بر اين سوره كاملا نمايان مى شود. در يك بررسى اجمالى مى توان گفت كه اين سوره از هفت بخش تشكيل يافته است . ۱ - سوره با مساءله بشارت فتح آغاز مى شود، و آيات انجام آن نيز به همين مساءله مربوط است ، و تاءكيد بر تحقق خواب پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) دائر به وارد شدن به مكه و انجام مناسك عمره است . ۲ - بخش ديگرى از سوره حوادث مربوط به صلح حديبيه و نزول سكينه و آرامش بر دلهاى مؤ منان و مساءله بيعت رضوان را بازگو مى كند. ۳ - در بخش ديگرى از مقام پيامبر و هدف والاى او سخن مى گويد.
۴ - در قسمت ديگرى از كارشكنيهاى منافقان و نمونه هائى از عذرهاى واهيشان در مورد عدم شركت در ميدان جهاد پرده بر مى دارد. ۵ - در بخش ديگر قسمتى از تقاضاهاى نابجاى منافقان را منعكس مى سازد. ۶ - سپس كسانى را كه از شركت در ميدان جهاد معذورند معرفى مى كند. ۷ - و بالاخره در بخشى نيز از ويژگيهاى پيروان خط مكتبى پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) و صفات مخصوص آنها سخن مى گويد. رويهمرفته آيات اين سوره فوق العاده حساس و سرنوشت ساز و مخصوصا براى مسلمانان امروز در برابر حوادث گوناگونى كه جوامع اسلامى با آن درگير هستند الهام آفرين است . فضيلت تلاوت سوره فتح درباره اين سوره روايات عجيبى در منابع اسلامى ديده مى شود: در حديثى از انس آمده است كه مى گويد: هنگامى كه ما از «حديبيه » باز مى گشتيم در حالى كه مشركان مانع ورود ما در مكه و انجام مراسم عمره شده بودند، سخت غرق اندوه و غم بوديم ، ناگهان خداوند آيه «انا فتحنا لك فتحا مبينا» را نازل فرمود. پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: لقد انزلت على آية هى احب الى من الدنيا كلها: «آيه اى بر من نازل شده كه از تمام دنيا نزد من محبوبتر است » (در بعضى از روايات نيز آمده است سورهاى بر من نازل شده ...). «عبد الله بن مسعود» مى گويد: هنگام بازگشت از حديبيه وقتى «انا فتحنا...» بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نازل شد چنان حضرت غرق سرور گشت كه خدا
مى داند)) در حديث ديگرى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) آمده است : من قراءها فكانما شهد مع محمد (صلى اللّه عليه و آله ) فتح مكه ، و فى رواية اخرى فكانما كان مع من بايع محمدا تحت الشجرة : ((هر كس اين سوره را قرائت كند مانند كسى است كه به هنگام فتح مكه در خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و در لشكر او بوده است و در روايت ديگرى آمده : مانند كسى است كه با محمد (صلى اللّه عليه و آله ) در زير درختى كه در حديبيه بود بيعت كرده است ))! و بالاخره در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : حصنوا اموالكم و نسائكم و ما ملكت ايمانكم من التلف بقرائة «انا فتحنالك » فانه اذا كان ممن يدمن قرائتها نادى مناد يوم القيامة حتى يسمع الخلائق ، انت من عبادى المخلصين ، الحقوه بالصالحين من عبادى ، و ادخلوه جنات النعيم ، و اسقوه من رحيق مختوم بمزاج الكافور!: ((اموال و همسران و آنچه را در ملك شما است با قرائت انا فتحنا از تلف حفظ كنيد.كسى كه پيوسته آن را تلاوت كند روز قيامت منادى صدا مى زند آنچنان كه همه خلائق مى شنوند: تو از بندگان مخلص منى ، او را به بندگان صالحم ملحق سازيد، و در باغهاى پر نعمت بهشت او را وارد كنيد، و از نوشابه مخصوص بهشتيان سيرابش نمائيد!. ناگفته پيداست اينهمه فضيلت و افتخار با تلاوت خالى از انديشه و عمل حاصل نمى شود، بلكه هدف اصلى از تلاوت ، تطبيق اعمال و خلق و خوى خويش بر مفاد اين آيات است .
آيه ۱
آيه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِنَّا فَتَحْنَا لَك فَتْحاً مُّبِيناً(۱) ترجمه : به نام خداوند بخشنده بخشايشگر ۱ - ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم ساختيم ! تفسير : فتح المبين ! در نخستين آيه اين سوره بشارت عظيمى به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) داده شده است ، بشارتى كه طبق بعضى از روايات نزد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) محبوبتر از تمام جهان بود، مى فرمايد: «ما براى تو فتح آشكار و نمايانى كرديم » (انا فتحنا لك فتحا مبينا). پيروزى چشمگيرى كه آثار آن در كوتاه مدت و دراز مدت در پيشرفت اسلام و زندگى مسلمانان آشكار شده و مى شود، فتحى كه در طول تاريخ اسلام كم نظير يا بى نظير بود. در اينجا گفتگو و بحث عظيمى در ميان مفسران در گرفته است كه منظور از اين فتح كدام فتح است ؟! اكثر مفسران آن را اشاره به پيروزى عظيمى مى دانند كه از «صلح حديبيه »
نصيب مسلمانان شد. جمعى نيز آن را اشاره به مساءله «فتح مكه » دانسته اند. در حالى كه بعضى نيز آن را ناظر به «فتح خيبر» مى دانند. و بعضى اشاره به پيروزى اسلام بر تمام دشمنان از طريق قدرت منطق و برترى دلائل و معجزات آشكار دانسته اند. و بالاخره بعضى آن را اشاره به گشودن اسرار علوم براى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مى دانند. ولى قرائن فراوانى در دست است كه مساءله صلح حديبيه را ترجيح مى دهد، اما براى روشن شدن تفسير اين آيات بايد قبل از هر چيز فشردهاى از داستان حديبيه را در اينجا بياوريم كه به منزله شاءن نزول آن است . داستان صلح حديبيه در سال ششم هجرت ماه ذى القعده پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) به قصد عمره به سوى مكه حركت كرده و همه مسلمانان را تشويق به شركت در اين سفر نمود، اما گروهى خوددارى كردند، ولى جمع كثيرى از مهاجران و انصار و اعراب باديه نشين در خدمتش عازم مكه شدند. اين جمعيت كه در حدود يكهزار و چهارصد نفر بودند همگى لباس احرام بر تن داشتند و جز شمشير كه اسلحه مسافران محسوب مى شد هيچ سلاح جنگى
با خود بر نداشتند. هنگامى كه پيامبر به «عسفان » در نزديكى مكه رسيد با خبر شد كه قريش تصميم گرفته اند از ورود او به مكه جلوگيرى نمايند تا اين كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به حديبيه رسيد «(حديبيه » روستائى است در بيست كيلومترى مكه كه به مناسبت چاه و يا درختى كه در آنجا بوده ، به اين نام ناميده مى شد،) حضرت فرمود همينجا توقف كنيد، عرض كردند در اينجا آبى وجود ندارد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) از طريق اعجاز از چاهى كه در آنجا بود آب براى يارانش فراهم ساخت . در اينجا سفرائى ميان قريش و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) رفت و آمد كردند تا مشكل به نحوى حل شود، سرانجام «عروة ابن مسعود ثقفى » كه مرد هوشيارى بود از سوى قريش خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) آمد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود من به قصد جنگ نيامده ام و تنها هدفم زيارت خانه خدا است ، ضمنا عروه در اين ملاقات منظره وضوء گرفتن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) را كه اصحاب اجازه نمى دادند قطرهاى از آب وضوى او به روى زمين بيفتد مشاهده كرد، و هنگام بازگشت به قريش گفت : من به دربار كسرى و قيصر و نجاشى رفته ام ، هرگز زمامدارى را در ميان قومش به عظمت محمد (صلى اللّه عليه و آله ) در ميان يارانش نديدم ، و اگر تصور كنيد كه آنها دست از محمد (صلى اللّه عليه و آله ) بردارند اشتباه بزرگى است ، شما با چنين افراد ايثارگرى روبرو هستيد، تصميمتان را بگيريد. در اين ميان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به «عمر» پيشنهاد فرمود كه به مكه رود و اشراف قريش را از هدف اين سفر آگاه سازد، عمر گفت قريش با من عداوت شديدى دارند، و من از آنها بيمناكم ، بهتر اين است كه عثمان به اين كار مبادرت ورزد، «عثمان » به سوى مكه آمد و چيزى نگذشت كه در ميان مسلمانان شايع شد او را كشته اند، در اينجا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) تصميم به شدت عمل گرفت ، و در زير درختى كه در آنجا بود با يارانش تجديد بيعت كرد كه به نام «بيعت رضوان » معروف شد، و با آنان عهد بست كه تا آخرين نفس مقاومت كنند، ولى چيزى
نگذشت كه عثمان سالم بازگشت و به دنبال او قريش «سهيل ابن عمر» را براى مصالحه خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرستادند، ولى تاءكيد كردند كه امسال به هيچ وجه ورود او به مكه ممكن نيست . بعد از گفتگوهاى زياد پيمان صلحى منعقد شد كه يكى از موادش همين بود كه مسلمانان آن سال را از عمره چشم بپوشند و سال آينده به مكه بيايند مشروط بر اينكه بيش از سه روز نمانند و سلاحى جز سلاح مسافر با خود نياورند، و مواد متعدد ديگرى دائر بر امنيت جانى و مالى مسلمانان كه از مدينه وارد مكه مى شوند و همچنين ۱۰ سال متاركه جنگ ميان مسلمين و مشركين و آزادى مسلمانان مكه در انجام فرائض مذهبى در آن گنجانيده شد. اين پيمان در حقيقت يك پيمان عدم تعرض همه جانبه بود كه به جنگهاى مداوم و مكرر بين مسلمانان و مشركان موقتا پايان مى داد. «متن پيمان صلح » از اين قرار بود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به على (عليه السلام ) دستور داد بنويس : «بسم الله الرحمن الرحيم »: «سهيل بن عمرو» كه نماينده مشركان بود گفت : من با چنين جملهاى آشنا نيستم ، بنويس بسمك اللهم ! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود بنويس : بسمك اللهم . سپس فرمود: بنويس اين چيزى است كه محمد رسول الله (صلى اللّه عليه و آله ) با سهيل بن عمرو مصالحه كرده ، «سهيل » گفت : ما اگر تو را «رسول الله » مى دانستيم با تو جنگ نمى كرديم ، تنها اسم خودت ، و اسم پدرت را بنويس ، پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود مانعى ندارد، بنويس : اين چيزى است كه محمد بن عبد الله با سهيل بن عمرو صلح كرده كه ده سال متاركه جنگ شود تا مردم امنيت خود را بازيابند. علاوه بر اين هر كس از قريش بدون اجازه وليش نزد محمد بيايد (و مسلمان شود) او را بازگردانند، و هر كس از آنها كه با محمد هستند نزد قريش بازگردد
بازگرداندن او لازم نيست !. همه آزادند هر كس مى خواهد در پيمان محمد وارد شود و هر كس ميخواهد در پيمان قريش . طرفين متعهدند كه نسبت به يكديگر خيانت نكنند (و جان و مال يكديگر را محترم بشمارند). از اين گذشته محمد امسال باز مى گردد و وارد مكه نمى شود اما سال آينده ما به مدت سه روز از مكه بيرون مى رويم و يارانش بيايند اما بيش از سه روز توقف نكنند (و مراسم عمره را انجام دهند و بازگردند) به شرط اينكه جز اسلحه مسافر يعنى شمشير، آن هم در غلاف سلاح ديگرى به همراه نداشته باشند. بر اين پيمان صلح گروهى از مسلمانان و مشركان گواهى داده ، و كاتب عهدنامه على بن ابى طالب بود. مرحوم علامه مجلسى در بحار الانوار بعضى موارد ديگر نيز نقل كرده از جمله اين كه : اسلام در مكه بايد آشكار باشد، و كسى را مجبور در انتخاب مذهب نكنند و اذيت و آزارى به مسلمانان نرسانند. اين مضمون در تعبير سابق نيز اجمالا وجود داشت . در اينجا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) دستور داد شترهاى قربانى را كه به همراه آورده بودند در همانجا قربانى كنند، سرهاى خود را بتراشند و از احرام به در آيند. اما اين امر براى جمعى از مسلمانان سخت ناگوار بود، چرا كه بيرون آمدن از احرام بدون انجام مناسك عمره در نظر آنها امكان پذير نبود، ولى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله ) شخصا پيشگام شد، و شتران قربانى را نحر فرمود، و از احرام بيرون آمد، و به
مسلمانان تفهيم نمود كه اين استثنائى است در قانون احرام و قربانى كه از سوى خداوند قرار داده شده است . مسلمين هنگامى كه چنين ديدند تسليم شدند و دستور پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) دقيقا اجرا شد و از همانجا آهنگ مدينه كردند، اما كوهى از غم و اندوه بر قلب آنها سنگينى مى نمود، چرا كه ظاهر قضيه مجموع اين مسافرت يك ناكامى و شكست بود ولى خبر نداشتند كه در پشت داستان صلح حديبيه چه پيروزيهائى براى مسلمانان و آينده اسلام نهفته است ، و در همين هنگام بود كه سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظيمى را به پيامبر گرامى اسلام داد. پيامدهاى سياسى و اجتماعى و مذهبى صلح حديبيه يك مقايسه اجمالى ميان وضع مسلمانان در سال ششم هجرت (هنگام صلح حديبيه ) و دو سال بعد كه با ده هزار سرباز مجهز براى فتح مكه حركت كردند تا به پيمانشكنى مشركان پاسخ دندانشكنى دهند و سرانجام بدون كمترين برخورد نظامى مكه را گشودند چرا كه قريش كمترين قدرت مقاومت در خود نمى ديدند نشان مى دهد كه بازتاب صلح حديبيه تا چه حد گسترده بود. به طور خلاصه مسلمانان از اين صلح چند امتياز و پيروزى مهم به شرح زير به دست آوردند. ۱ - عملا به فريبخوردگان مكه نشان دادند كه آنها قصد كشتار ندارند و براى شهر مقدس مكه و خانه خدا احترام فراوان قائلند، همين امر سبب جلب قلوب جمع كثيرى به سوى اسلام شد. ۲ - قريش براى اولين بار اسلام و مسلمين را به رسميت شناختند مطلبى كه
دليل بر تثبيت موقعيت آنها در جزيره عربستان بود. ۳ - بعد از صلح حديبيه مسلمانان براحتى مى توانستند همه جا رفت و آمد كنند، و جان و مالشان محفوظ بماند، و عملا با مشركان از نزديك تماس پيدا كردند تماسى كه نتيجه اش شناخت بيشتر اسلام از سوى مشركان و جلب توجه آنها به اسلام بود. ۴ - بعد از صلح حديبيه راه براى نشر اسلام در سراسر جزيره عرب گشوده شده ، و آوازه صلح طلبى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) اقوام مختلفى را كه برداشت غلطى از اسلام و شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) داشتند به تجديد نظر وادار كرد، و امكانات وسيعى از نظر تبليغاتى به دست مسلمانان افتاد. ۵ - صلح حديبيه راه را براى گشودن «خيبر» و بر چيدن اين غده سرطانى يهود كه بالفعل و بالقوه خطر مهمى براى اسلام و مسلمين محسوب مى شد هموار ساخت . ۶ - اصولا وحشت قريش از درگيرى با سپاه هزار و چهار صد نفرى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) كه هيچ سلاح مهم جنگى با خود نداشتند و پذيرفتن شرائط صلح خود عامل مهمى براى تقويت روحيه طرفداران اسلام و شكست مخالفان بود كه تا اين اندازه از مسلمانان حساب بردند. ۷ - بعد از ماجراى حديبيه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نامه هاى متعددى به سران كشورهاى بزرگ ايران و روم و حبشه ، و پادشاهان بزرگ جهان نوشت ، و آنها را به سوى اسلام دعوت كرد، و اين به خوبى نشان مى دهد كه تا چه حد صلح حديبيه اعتماد به نفس به مسلمين داده بود كه نه تنها در جزيره عرب كه در دنياى بزرگ آن روز راه خود را به پيش مى گشودند. اكنون به تفسير آيات باز مى گرديم .
از آنچه گفته شد به خوبى مى توان درك كرد كه صلح حديبيه به راستى فتح و پيروزى بزرگى براى اسلام و مسلمين بود، و تعجب نيست كه قرآن مجيد از آن به عنوان فتح مبين ياد كند. از اين گذشته قرائن متعدد ديگرى در دست است كه اين تفسير را تاييد مى كند. ۱ - جمله «فتحنا» به صورت فعل ماضى است نشان مى دهد كه اين امر به هنگام نزول آيات تحقق يافته بود، در حالى كه چيزى جز صلح حديبيه در كار نبود. ۲ - زمان نزول اين آيات كه در بالا اشاره شد و آيات ديگر اين سوره كه مدح مؤ منان و ذم منافقان و مشركان در ماجراى حديبيه مى كند مؤ يد ديگرى بر اين معنى است . آيه ۲۷ اين سوره كه تاءكيد بر رؤ ياى صادقانه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) كرده مى گويد: مسلما در آينده وارد مسجد الحرام در نهايت امنيت خواهيد شد، و به انجام مناسك عمره مى پردازيد شاهد گويائى است بر اينكه اين سوره و محتواى آن بعد از حديبيه و قبل از فتح مكه بوده است . ۳ - در روايات متعددى صلح حديبيه به عنوان فتح مبين معرفى شده است از جمله : در تفسير «جوامع الجوامع » آمده است : هنگامى كه پيامبر از حديبيه باز مى گشت (و سوره فتح نازل شد) يكى از اصحاب عرض كرد: ما هذا الفتح لقد صددنا عن البيت و صد هدينا: «اين چه فتحى است كه ما را از زيارت خانه خدا باز داشتند و جلوى قربانى ما را گرفتند»؟! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: بئس الكلام هذا، بل هو اعظم الفتوح ، قد رضى المشركون ان يدفعوكم عن بلادهم بالراع ، و يسئلوكم القضية ، و رغبوا اليكم فى الامان و قد راءوا منكم ما كرهوا!: ((بد سخنى گفتى ، بلكه اين بزرگترين پيروزى ما بود كه مشركان راضى شدند بدون بر خورد خشونت آميز
شما را از سرزمين خود دور كنند، و به شما پيشنهاد صلح دهند، و با آنهمه ناراحتى كه قبلا ديده اند تمايل به ترك تعرض نشان دادند. سپس پيامبر ناراحتيهائى كه در بدر و احزاب تحمل كردند به آنها يادآور شد مسلمانان تصديق كردند كه اين اعظم فتوح بوده است و آنها از روى ناآگاهى قضاوت كردند. زهرى كه از رجال معروف تابعين است مى گويد: فتحى عظيمتر از صلح حديبيه صورت نگرفت ، چرا كه مشركين با مسلمانان ارتباط يافتند و اسلام در قلوب آنها جايگزين شد و در عرض سه سال گروه عظيمى اسلام آوردند، و جمعيت مسلمانان با آنها فزونى گرفت . در اين احاديث به گوشه هائى از امتيازاتى كه به بركت صلح حديبيه نصيب مسلمانان گرديد اشاره شده است . تنها در حديثى از امام على ابن موسى الرضا (عليهم السلام ) آمده است كه : انا فتحنا بعد از فتح مكه نازل گشت . ولى از آنجا كه صلح حديبيه مقدمه اى براى فتح مكه در دو سال بعد شد توجيه اين حديث مشكل نخواهد بود. يا به تعبير ديگر صلح حديبيه در كوتاه مدت سبب فتح خيبر (در سال هفتم هجرت ) و فراتر از آن سبب فتح مكه ، و نيز پيروزى اسلام در تمام صحنه جهان از نظر نفوذ در قلوب مردم بود. و به اين ترتيب مى توان ميان تفسيرهاى چهارگانه را جمع كرد با اين قيد كه محور اصلى را صلح حديبيه تشكيل مى دهد.
آيه ۲-۳
آيه و ترجمه
لِّيَغْفِرَ لَك اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِك وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْك وَ يهْدِيَك صِرَطاً مُّستَقِيماً(۲) وَ يَنصرَك اللَّهُ نَصراً عَزِيزاً(۳) ترجمه : ۲ - غرض اين بود كه خداوند گناهان گذشته و آيندهاى را كه به تو نسبت مى دادند ببخشد و نعمتش را بر تو تمام كند، و به راه راست هدايتت فرمايد. ۳ - و پيروزى شكستناپذيرى نصيب تو كند. تفسير : نتائج بزرگ فتح المبين در اين دو آيه قسمتى از نتائج پر بركت «فتح مبين » (صلح حديبيه ) كه در آيه قبل آمده است تشريح شده مى فرمايد: هدف اين بود كه خداوند گناهان قبل و بعد تو را بيامرزد و نعمتش را بر تو تمام كند و تو را به راه راست هدايت فرمايد (ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاخر و يتم نعمته عليك و يهديك صراطا مستقيما). «و تو را به پيروزى شكستناپذيرى برساند» (و ينصرك الله نصرا عزيزا). و به اين ترتيب خداوند چهار موهبت عظيم در سايه اين فتح مبين نصيب پيامبرش كرد: مغفرت ، تكميل نعمت ، هدايت ، و نصرت .
نكته ها:
پاسخ به چند سؤ ال مهم
در اينجا سؤ الات زيادى مطرح شده و مفسران از قديمترين ايام تاكنون به پاسخ اين سؤ الات پرداخته اند. مخصوصا سه سؤ ال زير درباره نخستين موهبت الهى يعنى موهبت «مغفرت گناهان گذشته و آينده » مطرح است . ۱ - با اينكه پيامبر به حكم مقام عصمت از هر گناهى پاك است منظور از اين جمله چيست ؟ ۲ - به فرض كه از اين ايراد صرف نظر كنيم چه ارتباطى ميان فتح حديبيه و آمرزش گناهان مطرح است . ۳ - اگر منظور از جمله «ما تاخر» گناهان آينده است ، چگونه ممكن است گناهى كه صورت نگرفته مورد عفو قرار گيرد؟ آيا اين اجازه ارتكاب گناه در آينده نيست ؟ و هر يك از مفسران به نحوى به حل اين اشكالات پرداختهاند، اما براى پى بردن به جامعترين پاسخ و تفسير دقيق اين آيات ذكر مقدمه اى لازم به نظر مى رسد و آن اينكه : مهم اين است كه ما رابطه «فتح حديبيه » را با مساءله «آمرزش گناه » پيدا كنيم كه كليد اصلى پاسخ به سؤ الات سهگانه فوق در آن نهفته است . با دقت در حوادث و رويدادهاى تاريخى به اين نتيجه مى رسيم : هنگامى كه مكتبى راستين ظاهر مى شود و قد بر مى افرازد، وفاداران به سنن خرافى كه موجوديت خود را در خطر مى بينند هر گونه تهمت و نسبت ناروا به آن مى بندند، شايعه ها مى سازند، و دروغها ميپردازند، گناهان مختلف براى او مى شمرند
و در انتظارند ببينند سرانجام كارش به كجا مى رسد؟. اگر اين مكتب در مسير پيشرفت خود مواجه با شكست شود، دستاويزى محكم براى اثبات نسبتهاى ناروا بدست مخالفان مى افتد، و فرياد مى كشند نگفتيم چنين است ، نگفتيم چنان است ؟ اما هنگامى كه به پيروزى نائل گردد و برنامه هاى خود را از بوته آزمايش موفق بيرون آورد، تمام نسبتهاى ناروا نقش بر آب مى شود، و تمام «نگفتيم ها» به افسوس و ندامت مبدل مى گردد و جاى خود را به «ندانستيم ها» مى دهد!. مخصوصا در مورد پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) اين نسبتهاى ناروا و گناهان پندارى بسيار فراوان بود، او را جنگ طلب ، آتشافروز، بى اعتنا به سنتهاى راستين غير قابل تفاهم ، و مانند آن مى شمردند. صلح حديبيه به خوبى نشان داد كه آئين او بر خلاف آنچه دشمنان ميپندارند يك آئين پيشرو و الهى است و آيات قرآنش ضامن تربيت نفوس انسانها و پايانگر ظلم و ستم و جنگ و خونريزى است . او به خانه خدا احترام مى گذارد، هرگز بى دليل به قوم و جمعيتى حمله نمى كند، او اهل منطق و حساب است ، پيروانش به او عشق مى ورزند، او به راستى همه انسانها را به سوى محبوبشان الله دعوت مى كند، و اگر دشمنانش جنگ را بر او تحميل نكنند او طالب صلح و آرامش است . به اين ترتيب فتح حديبيه تمام گناهانى كه قبل از هجرت ، و بعد از هجرت ، يا تمام گناهانى كه قبل از اين ماجرا و حتى در آينده ممكن بود به او نسبت دهند همه را شست ، و چون خداوند اين پيروزى را نصيب پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نمود ميتوان گفت خداوند همه آنها را شستشو كرد. نتيجه اينكه اين گناهان ، گناهان واقعى نبود، بلكه گناهانى بود پندارى و در افكار مردم و در باور آنها، چنانكه در آيه ۱۴ سوره شعراء داستان موسى (عليه السلام )
مى خوانيم كه موسى به پيشگاه خدا عرضه داشت : و لهم على ذنب فاخاف ان يقتلون : «فرعونيان بر من گناهى دارند كه ميترسم به جرم آن گناه مرا بكشند» در حالى كه گناه او چيزى جز يارى فرد مظلومى از بنى اسرائيل و كوبيدن ستمگرى از فرعونيان نبود. بديهى است اين نه تنها گناه نبود بلكه حمايت از مظلوم ، بود ولى از دريچه چشم فرعونيان گناه محسوب مى شد. به تعبير ديگر «ذنب » در لغت به معنى آثار شوم و تبعات كارى است ، ظهور اسلام در آغاز، زندگى مشركان را به هم ريخت ، ولى پيروزيهاى بعد سبب شد كه آن تبعات به دست فراموشى سپرده شود. هر گاه خانه كهنه و فرسودهاى را كه سر پناه فعلى ما است ، و به آن دلبستگى داريم خراب كنند ممكن است اين كار را تخطئه كنيم ، ولى بعد از آنكه ساختمانى محكم و مجهز بجاى آن ساخته شد، و تمام ناراحتيها بر طرف گشت ، قضاوت ما به كلى دگرگون مى شود. مشركان مكه ، چه قبل از هجرت و چه بعد از آن ، ذهنيات نادرستى درباره اسلام و شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) داشتند كه پيروزيهاى بعد بر همه آنها خط بطلان كشيد. آرى اگر رابطه آمرزش اين گناهان را با مساءله فتح حديبيه در نظر بگيريم مطلب كاملا روشن است ، رابطهاى كه از «لام » «ليغفر لك الله » استفاده مى شود و كليد رمز براى گشودن معنى آيه است . اما آنها كه به اين نكته توجه نكرده اند در اينجا مقام عصمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) را زير سؤ ال برده اند و براى او (نعوذ بالله ) گناهانى قائل شده اند كه خدا در پرتو فتح حديبيه آنها را بخشيده است ، يا آيه را بر خلاف ظاهر معنى كرده اند.
از جمله گفته اند: مراد گناهان است ! و بعضى گفته اند: منظور گناهانى است كه مردم درباره پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مرتكب شده بودند مانند اذيت و آزارها، كه با فتح حديبيه از ميان رفت ! (در اين صورت ذنب اضافه به مفعول شده نه فاعل )!. و يا آن را به معنى «ترك اولى » گرفته اند. و يا به معنى گناهان فرضى تفسير كرده اند كه اگر فرضا گناهى در آينده يا گذشته مرتكب ميشدى ما آنها را مى بخشيديم . اما روشن است كه همه اينها تكلفاتى است بدون دليل ، چه اينكه اگر ما عصمت انبياء را مخدوش كنيم فلسفه وجودى آنها از ميان مى رود، زيرا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) بايد در همه چيز سرمشق باشد چگونه يك فرد گنهكار مى تواند اين نقش را ايفا كند. به علاوه او خود نياز به رهبر و راهنماى ديگرى دارد تا هدايتش نمايد. تفسيرهاى ديگر نيز بسيار مخالف ظاهر است و اشكال مهم اين است كه ارتباط آمرزش گناه را از مساءله صلح حديبيه قطع مى كند. بهترين تفسير همان است كه در بالا اشاره شد كه هر سه سؤ ال را يكجا پاسخ مى گويد، و ارتباط جمله هاى آيه را مشخص مى سازد. اينها همه درباره نخستين موهبت از مواهب چهارگانهاى است كه خداوند در پرتو صلح «صلح حديبيه » به پيامبرش داد. اما «اتمام نعمت پروردگار» و «هدايت به جاده صاف و مستقيم » و «نصرت شكست ناپذير الهى » بعد از پيروزى حديبيه چيزى نيست كه بر كسى مكتوم بماند، اسلام به سرعت گسترش يافت قلوب آماده را تسخير كرد، عظمت تعليمات آن بر همگان آشكار شد، سمپاشيها را خنثى نمود، نعمت خداوندى را كامل كرد، و براهى مستقيم به سوى پيروزيهاى عظيم هموار ساخت به طورى كه در ماجراى
فتح مكه لشكر اسلام بدون هيچگونه مقاومت مهمترين دژ دشمن را گشود. ۲ - منظور از «ما تقدم » و «ما تاخر» چيست ؟ در آيه مورد بحث خوانديم كه خداوند مى فرمايد: در سايه اين فتح مبين گناهان متقدم و متاخر تو را بخشيده ، در اينكه منظور از «متقدم » و «متاخر» چيست ؟ بين مفسران گفتگو است . بعضى «ما تقدم » را اشاره به عصيان و ترك اولى آدم و حوا دانسته اند و «ما تاخر» را اشاره به گناهان امت . بعضى ديگر «ما تقدم » را به مسائل مربوط به قبل از نبوت و ما تاخر را مربوط به بعد از نبوت مى دانند. بعضى ديگر «ما تقدم » را به آنچه قبل از صلح حديبيه بوده ، و ما تاخر را به آنچه بعد از صلح حديبيه رخ داده است مربوط دانسته اند. اما با توجه به تفسيرى كه درباره اصل معنى آيه ، و مخصوصا رابطه اين آمرزش ، با مساءله فتح حديبيه بيان كرديم روشن مى شود كه مراد تمام نسبتهاى ناروا و گناهانى است كه به زعم خود در «گذشته » و «آينده » به پيغمبر اكرم نسبت مى دادند، و اگر اين پيروزى بزرگ نصيب نشده بود تمام اين گناهان را قطعى مى پنداشتند، ولى با حصول اين پيروزى هم نسبتهاى نارواى گذشته برچيده شد، و هم آنچه ممكن بود در آينده نسبت دهند. شاهد ديگر اين تفسير حديثى است كه از امام على ابن موسى الرضا (عليهم السلام ) آمده است كه مامون هنگامى كه از اين آيه سؤ ال كرد امام در پاسخ فرمود: هيچ كس نزد مشركان مكه گناهش سنگينتر از رسول الله (صلى اللّه عليه و آله ) نبود، زيرا آنها ۳۳۰ بت مى پرستيدند، هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) آنها را به توحيد دعوت كرد بسيار بر آنها گران آمد و گفتند: آيا او همه خدايان ما را تبديل به يك
خدا كرده ؟ چيز عجيبى است ...ما هرگز چنين چيزى را از پدران خود نشنيده ايم اين فقط يك دروغ بزرگ است . اما هنگامى كه خداوند مكه را براى پيامبرش (بعد از صلح حديبيه ) گشود خداوند فرمود اى محمد (صلى اللّه عليه و آله ) ما فتح مبينى را براى تو فراهم كرديم تا گناهان گذشته و آيندهاى كه نزد مشركان عرب بخاطر دعوت به توحيد داشته و دارى ببخشد، زيرا بعضى از مشركان مكه تا آنروز ايمان آورده و بعضيها از مكه بيرون رفتند و ايمان نياوردند، ولى قادر بر انكار توحيد نبودند، و لذا گناه پيامبر در نظر آنها نيز بخاطر پيروزى بخشوده شد.هنگامى كه مامون اين سخن را شنيد عرض كرد بارك الله اى ابو الحسن (نور الثقلين جلد ۵ صفحه ۵۶).
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |