گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۳}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۰: خط ۱۲:
و معناى آيه اين است كه : نه ، آنطور كه وليد گفت نيست ، من به قمر و شب و صبح سوگند مى خورم كه قرآن - البته يعنى آياتش - از نظر انذار يكى از آيات كبراى الهى است .
و معناى آيه اين است كه : نه ، آنطور كه وليد گفت نيست ، من به قمر و شب و صبح سوگند مى خورم كه قرآن - البته يعنى آياتش - از نظر انذار يكى از آيات كبراى الهى است .
بعضى هم گفته اند: جمله «'''انها لاحدى الكبر'''» تعليل است براى «'''كلا'''»، و سوگندهايى كه بعد از اين كلمه و آن تعليل فاصله شده براى تاءكيد است ، نه جواب سوگند، و جواب سوگند در تقدير است ، كه خود كلمه «'''كلا'''» بر آن دلالت مى كند.
بعضى هم گفته اند: جمله «'''انها لاحدى الكبر'''» تعليل است براى «'''كلا'''»، و سوگندهايى كه بعد از اين كلمه و آن تعليل فاصله شده براى تاءكيد است ، نه جواب سوگند، و جواب سوگند در تقدير است ، كه خود كلمه «'''كلا'''» بر آن دلالت مى كند.
نَذِيراً لِّلْبَشرِ
نَذِيراً لِّلْبَشرِ
كلمه «'''نذير'''» مصدر و به معناى بيم رساندن است ، و اگر منصوب
كلمه «'''نذير'''» مصدر و به معناى بيم رساندن است ، و اگر منصوب
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۵۰ </center>
آمده به خاطر اين بوده كه به نظر ما تميز، و به نظر بعضى حال از مطلبى است كه از سياق «'''انها لاحدى الكبر'''» فهميده مى شود، و به قول آن مفسر معنايش اين است كه قرآن در حالى كه بيمرسان است ، از آيات كبراى الهى است ، و به نظر ما معنايش اين مى شود كه قرآن از حيث انذار و بيم رسانى از آيات كبراى حق است .
آمده به خاطر اين بوده كه به نظر ما تميز، و به نظر بعضى حال از مطلبى است كه از سياق «'''انها لاحدى الكبر'''» فهميده مى شود، و به قول آن مفسر معنايش اين است كه قرآن در حالى كه بيمرسان است ، از آيات كبراى الهى است ، و به نظر ما معنايش اين مى شود كه قرآن از حيث انذار و بيم رسانى از آيات كبراى حق است .
بعضى وجوه ديگرى ذكر كرده اند كه قابل اعتناء نيست ، مثلا يكى گفته : صفت پيغمبر است ، و آيه متصل به اول سوره و تقدير آن «'''قم نذيرا للبشر فانذر'''» است . و آن ديگرى گفته : صفت خداى تعالى است .
بعضى وجوه ديگرى ذكر كرده اند كه قابل اعتناء نيست ، مثلا يكى گفته : صفت پيغمبر است ، و آيه متصل به اول سوره و تقدير آن «'''قم نذيرا للبشر فانذر'''» است . و آن ديگرى گفته : صفت خداى تعالى است .
لِمَن شاءَ مِنكمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ
لِمَن شاءَ مِنكمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ
اين جمله انذار را عموميت مى دهد به همه بشر، چه آنها كه ايمان بياورند و چه آنها كه نياورند و جمله «'''لمن شاء'''» بدل است از كلمه «'''بشر'''» و جمله «'''ان يتقدم ...'''» مفعول كلمه «'''شاء'''» است ، و منظور از «'''تقدم '''»، پيروى كردن از حق است كه مصداق خارجيش ‍ ايمان و اطاعت است ، و منظور از «'''تاخر'''»، پيروى نكردن است كه مصداقش كفر و معصيت است و معنايش اين است كه : از اين جهت از بزرگترين آيات الهى است كه نذير است براى همه بشر، چه آنهايى از شما كه حق را پيروى مى كنند، و چه آنهايى از شما كه حق را پيروى نمى كنند، و احدى نيست كه بى رابطه با قرآن باشد.
اين جمله انذار را عموميت مى دهد به همه بشر، چه آنها كه ايمان بياورند و چه آنها كه نياورند و جمله «'''لمن شاء'''» بدل است از كلمه «'''بشر'''» و جمله «'''ان يتقدم ...'''» مفعول كلمه «'''شاء'''» است ، و منظور از «'''تقدم '''»، پيروى كردن از حق است كه مصداق خارجيش ‍ ايمان و اطاعت است ، و منظور از «'''تاخر'''»، پيروى نكردن است كه مصداقش كفر و معصيت است و معنايش اين است كه : از اين جهت از بزرگترين آيات الهى است كه نذير است براى همه بشر، چه آنهايى از شما كه حق را پيروى مى كنند، و چه آنهايى از شما كه حق را پيروى نمى كنند، و احدى نيست كه بى رابطه با قرآن باشد.
بعضى گفته اند: جمله «'''ان يتقدم '''» در موضع رفع است تا مبتدا باشد، و جمله «'''لمن شاء'''» خبر آن است ، و مثل اين است كه بگويى : «'''لمن ترضا ان يصلى - كسى كه وضو گرفته مى تواند نماز بخواند'''» پس معنى مطلق است يعنى «'''كسى كه تقدم را بخواهد مى تواند متقدم شود، و كسى كه تاخر را بخواهد مى تواند متاخر باشد'''» و يا مثل كلام خداى تعالى است كه در جاى ديگر فرموده : «'''فمن شاء فليومن و من شاء فليكفر'''»، و مراد از تقدم و تاخر، سبقت گرفتن و نگرفتن به سوى خير است .
بعضى گفته اند: جمله «'''ان يتقدم '''» در موضع رفع است تا مبتدا باشد، و جمله «'''لمن شاء'''» خبر آن است ، و مثل اين است كه بگويى : «'''لمن ترضا ان يصلى - كسى كه وضو گرفته مى تواند نماز بخواند'''» پس معنى مطلق است يعنى «'''كسى كه تقدم را بخواهد مى تواند متقدم شود، و كسى كه تاخر را بخواهد مى تواند متاخر باشد'''» و يا مثل كلام خداى تعالى است كه در جاى ديگر فرموده : «'''فمن شاء فليومن و من شاء فليكفر'''»، و مراد از تقدم و تاخر، سبقت گرفتن و نگرفتن به سوى خير است .
كلُّ نَفْسِ بِمَا كَسبَت رَهِينَةٌ
كلُّ نَفْسِ بِمَا كَسبَت رَهِينَةٌ
حرف «'''باء'''» در «'''بما'''» به معناى باى فارسى و يا به معناى «'''بسبب '''» است ، و يا به معناى «'''در مقابل '''» است ، و كلمه «'''رهينه '''» به معناى رهن و گروگان است ، همچنان كه زمخشرى در كشاف گفته : كلمه «'''رهينه '''» در آيه «'''كل نفس بما كسبت رهينه '''» مونث رهين نيست ، كه كسى خيال كند چون كلمه نفس مونث است ، رهينه نيز مونث آمده ، چون اگر اين منظور هم در كار باشد باز
حرف «'''باء'''» در «'''بما'''» به معناى باى فارسى و يا به معناى «'''بسبب '''» است ، و يا به معناى «'''در مقابل '''» است ، و كلمه «'''رهينه '''» به معناى رهن و گروگان است ، همچنان كه زمخشرى در كشاف گفته : كلمه «'''رهينه '''» در آيه «'''كل نفس بما كسبت رهينه '''» مونث رهين نيست ، كه كسى خيال كند چون كلمه نفس مونث است ، رهينه نيز مونث آمده ، چون اگر اين منظور هم در كار باشد باز
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۵۱ </center>
خط ۳۴: خط ۳۶:
<span id='link98'><span>
<span id='link98'><span>
==سؤ ال بهشتيان از جهنميان به ما سلكم فى سقر؟ و پاسخ آنها ==
==سؤ ال بهشتيان از جهنميان به ما سلكم فى سقر؟ و پاسخ آنها ==
فى جَنَّتٍ يَتَساءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سلَككمْ فى سقَرَ
فى جَنَّتٍ يَتَساءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سلَككمْ فى سقَرَ
كلمه «'''فى جنات '''» خبرى است براى مبتدايى محذوف ، و اگر «'''جنات '''» را بدون الف و لام آورد و فرمود: «'''در بهشتهايى '''» براى تعظيم بهشت ها بود، خواست بفرمايد: در بهشت هايى كه از عظمت به حدى است كه وصفش قابل درك نيست . البته ممكن هم هست خبر نباشد، بلكه حال از «'''اصحاب يمين '''» باشد.
كلمه «'''فى جنات '''» خبرى است براى مبتدايى محذوف ، و اگر «'''جنات '''» را بدون الف و لام آورد و فرمود: «'''در بهشتهايى '''» براى تعظيم بهشت ها بود، خواست بفرمايد: در بهشت هايى كه از عظمت به حدى است كه وصفش قابل درك نيست . البته ممكن هم هست خبر نباشد، بلكه حال از «'''اصحاب يمين '''» باشد.
و منظور از جمله «'''يتساءلون عن المجرمين '''» اين است كه مجموعه اهل بهشت از مجموعه مجرمين مى پرسند، نه اينكه هريك نفر از اهل بهشت از يك نفر از اهل دوزخ بپرسد.
و منظور از جمله «'''يتساءلون عن المجرمين '''» اين است كه مجموعه اهل بهشت از مجموعه مجرمين مى پرسند، نه اينكه هريك نفر از اهل بهشت از يك نفر از اهل دوزخ بپرسد.
«'''ما سلككم فى سقر'''» - يعنى چه چيز شما را داخل سقر كرد؟ و اين سؤ ال بيانگر همان تسائل ، و از قبيل بيان جمله به جمله است ، و ممكن هم هست قولى در تقدير باشد، و تقدير كلام «'''قائلين ما سلككم فى سقر - در حالى كه مى گويند: چه چيز شما را داخل سقر كرد'''» بوده باشد.
«'''ما سلككم فى سقر'''» - يعنى چه چيز شما را داخل سقر كرد؟ و اين سؤ ال بيانگر همان تسائل ، و از قبيل بيان جمله به جمله است ، و ممكن هم هست قولى در تقدير باشد، و تقدير كلام «'''قائلين ما سلككم فى سقر - در حالى كه مى گويند: چه چيز شما را داخل سقر كرد'''» بوده باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۵۳ </center>
قَالُوا لَمْ نَك مِنَ الْمُصلِّينَ
قَالُوا لَمْ نَك مِنَ الْمُصلِّينَ
ضمير جمع در «'''قالوا'''» به مجرمين بر مى گردد، و مراد از «'''صلوه '''» نماز معمولى نيست ، بلكه منظور توجه عبادتى خاص ‍ است به درگاه خداى تعالى ، كه با همه انحاى عبادتها يعنى عبادت در شرايع معتبر آسمانى كه از حيث كم و كيف با هم مختلفند مى سازد.
ضمير جمع در «'''قالوا'''» به مجرمين بر مى گردد، و مراد از «'''صلوه '''» نماز معمولى نيست ، بلكه منظور توجه عبادتى خاص ‍ است به درگاه خداى تعالى ، كه با همه انحاى عبادتها يعنى عبادت در شرايع معتبر آسمانى كه از حيث كم و كيف با هم مختلفند مى سازد.
وَ لَمْ نَك نُطعِمُ الْمِسكِينَ
وَ لَمْ نَك نُطعِمُ الْمِسكِينَ
مراد از اطعام «'''مسكين '''» انفاق بر تهى دستان جامعه است ، به مقدارى كه بتوانند كمر راست كنند و حوائجشان برطرف شود. و اطعام مسكين اشاره است به حق الناس ، و صلات اشاره است به حق الله ، و اينكه اين دو قسم حق را عملا بايد پرداخت .
مراد از اطعام «'''مسكين '''» انفاق بر تهى دستان جامعه است ، به مقدارى كه بتوانند كمر راست كنند و حوائجشان برطرف شود. و اطعام مسكين اشاره است به حق الناس ، و صلات اشاره است به حق الله ، و اينكه اين دو قسم حق را عملا بايد پرداخت .
وَ كنَّا نخُوض مَعَ الخَْائضِينَ
وَ كنَّا نخُوض مَعَ الخَْائضِينَ
منظور از «'''خوض '''» سرگرمى عملى و زبانى در باطل ، و فرو رفتن در آن است ، به طورى كه به كلى از توجه به غير باطل غفلت شود.
منظور از «'''خوض '''» سرگرمى عملى و زبانى در باطل ، و فرو رفتن در آن است ، به طورى كه به كلى از توجه به غير باطل غفلت شود.
وَ كُنَّا نُكَذِّب بِيَوْمِ الدِّينِ
وَ كُنَّا نُكَذِّب بِيَوْمِ الدِّينِ
منظور از «'''يوم الدين '''» روز جزا است ، در نتيجه چهار خصلتى كه در اين آيات بر شمرد از خصائص مجرمين است ، كه مجرم يا هر چهار خصلت را دارد، و يا بعضى از آنها را، و چون پاسخگوى از اين سوالها مجموع مجرمينند صحيح است كه نسبت هر چهار را به همه مجرمين داده ، از قول ايشان بفرمايد: ما از نمازگزاران نبوديم ، و ما اطعام مسكين نمى كرديم ، و ما خائض بوديم ، و ما روز جزا را تكذيب مى كرديم . هر چند كه بعضى از فرد فرد آنان مبتلا به همه اين اوصاف نبوده ، بلكه مبتلا به بعضى از آنها باشد.
منظور از «'''يوم الدين '''» روز جزا است ، در نتيجه چهار خصلتى كه در اين آيات بر شمرد از خصائص مجرمين است ، كه مجرم يا هر چهار خصلت را دارد، و يا بعضى از آنها را، و چون پاسخگوى از اين سوالها مجموع مجرمينند صحيح است كه نسبت هر چهار را به همه مجرمين داده ، از قول ايشان بفرمايد: ما از نمازگزاران نبوديم ، و ما اطعام مسكين نمى كرديم ، و ما خائض بوديم ، و ما روز جزا را تكذيب مى كرديم . هر چند كه بعضى از فرد فرد آنان مبتلا به همه اين اوصاف نبوده ، بلكه مبتلا به بعضى از آنها باشد.
حَتى أَتَانَا الْيَقِينُ
حَتى أَتَانَا الْيَقِينُ
خط ۵۸: خط ۶۰:
<span id='link100'><span>
<span id='link100'><span>
==آيات ۴۹ - ۵۶، سوره مدثّر ==
==آيات ۴۹ - ۵۶، سوره مدثّر ==
فَمَا لهَُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ(۴۹)
فَمَا لهَُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ(۴۹)
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّستَنفِرَةٌ(۵۰)
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّستَنفِرَةٌ(۵۰)
فَرَّت مِن قَسوَرَةِ(۵۱)
فَرَّت مِن قَسوَرَةِ(۵۱)
بَلْ يُرِيدُ كلُّ امْرِىٍ مِّنهُمْ أَن يُؤْتى صحُفاً مُّنَشرَةً(۵۲)
بَلْ يُرِيدُ كلُّ امْرِىٍ مِّنهُمْ أَن يُؤْتى صحُفاً مُّنَشرَةً(۵۲)
َكلا بَل لا يخَافُونَ الاَخِرَةَ(۵۳)
َكلا بَل لا يخَافُونَ الاَخِرَةَ(۵۳)
كلا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ(۵۴)
كلا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ(۵۴)
فَمَن شاءَ ذَكرَهُ(۵۵)
فَمَن شاءَ ذَكرَهُ(۵۵)
وَ مَا يَذْكُرُونَ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ المَْغْفِرَةِ(۵۶)
وَ مَا يَذْكُرُونَ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ المَْغْفِرَةِ(۵۶)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
اينك چرا از ياد آن روز سخت خود (و از ذكر قرآن ) اعراض ‍ مى كنند؟ (۴۹).
اينك چرا از ياد آن روز سخت خود (و از ذكر قرآن ) اعراض ‍ مى كنند؟ (۴۹).
خط ۷۹: خط ۸۱:
در اين آيات نتيجه گيرى از مطالب يعنى وعد و وعيدهاى گذشته را به صورت تعجب از اعراض كفار از تذكرات قرآن و تنفرشان از حق صريح بيان كرده ، گويا فرموده : وقتى جريان بدين قرار است عقلا واجب مى شود كه دعوت حق را اجابت نموده ، به وسيله تذكرات قرآن متذكر شود، پس بسيار عجيب است كه چطور باز هم از اين تذكر روى بر مى تابند، نه ، نه ، علت اصلى اين است كه اينان به رسالت ايمان ندارند، و تك تكشان توقع دارند كه كتابى از خدا بر يك يك آنان نازل گردد، نه ، بلكه علت اين است كه از آخرت ترس ندارند، و در نتيجه از وعيد و تهديدهاى قرآن مرتدع نمى شوند.
در اين آيات نتيجه گيرى از مطالب يعنى وعد و وعيدهاى گذشته را به صورت تعجب از اعراض كفار از تذكرات قرآن و تنفرشان از حق صريح بيان كرده ، گويا فرموده : وقتى جريان بدين قرار است عقلا واجب مى شود كه دعوت حق را اجابت نموده ، به وسيله تذكرات قرآن متذكر شود، پس بسيار عجيب است كه چطور باز هم از اين تذكر روى بر مى تابند، نه ، نه ، علت اصلى اين است كه اينان به رسالت ايمان ندارند، و تك تكشان توقع دارند كه كتابى از خدا بر يك يك آنان نازل گردد، نه ، بلكه علت اين است كه از آخرت ترس ندارند، و در نتيجه از وعيد و تهديدهاى قرآن مرتدع نمى شوند.
آنگاه روى سخن را به خود آنان كرده ، مجددا آن تذكره را بر آنان عرضه مى كند، و در قبول و رد آن مخيرشان نموده ،تا اگر خواستند قبول كنند، و اگر خواستند رد كنند، ليكن بايد بدانند كه در اين خواستن مستقل نيستند و نمى توانند با خواست خود خداى سبحان را عاجز سازند، و به همين جهت نمى توانند متذكر شوند، مگر وقتى كه خدا بخواهد، و حكم قدر به طور قطع در ميان آنان نيز جارى است .
آنگاه روى سخن را به خود آنان كرده ، مجددا آن تذكره را بر آنان عرضه مى كند، و در قبول و رد آن مخيرشان نموده ،تا اگر خواستند قبول كنند، و اگر خواستند رد كنند، ليكن بايد بدانند كه در اين خواستن مستقل نيستند و نمى توانند با خواست خود خداى سبحان را عاجز سازند، و به همين جهت نمى توانند متذكر شوند، مگر وقتى كه خدا بخواهد، و حكم قدر به طور قطع در ميان آنان نيز جارى است .
فَمَا لهَُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ
فَمَا لهَُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ
اين جمله تفريعى است بر تذكره و اندرزى كه قبلا گذشت ، و استفهام در اين جمله براى برانگيختن تعجب است ، و كلمه «'''لهم '''» متعلق است به كلمه «'''كان '''» اى كه حذف شده ، و تقدير كلام «'''فما كان لهم '''» است . و كلمه معرضين حال است از ضمير «'''هم '''» و جمله «'''عن التذكره '''» متعلق به كلمه «'''معرضين '''» است .
اين جمله تفريعى است بر تذكره و اندرزى كه قبلا گذشت ، و استفهام در اين جمله براى برانگيختن تعجب است ، و كلمه «'''لهم '''» متعلق است به كلمه «'''كان '''» اى كه حذف شده ، و تقدير كلام «'''فما كان لهم '''» است . و كلمه معرضين حال است از ضمير «'''هم '''» و جمله «'''عن التذكره '''» متعلق به كلمه «'''معرضين '''» است .
و معناى جمله اين است : حال كه مطلب چنين است ، پس چه شد - چه پيش آمد - براى مشركين كه تذكره قرآن را تكذيب مى كنند، در حالى كه از آن روى گردانند. و خلاصه چرا با اينكه واجب بود بر آنان كه قرآن را تصديق كنند، و بدان ايمان آورند از آن اعراض نمودند، و اين جاى تعجب است .
و معناى جمله اين است : حال كه مطلب چنين است ، پس چه شد - چه پيش آمد - براى مشركين كه تذكره قرآن را تكذيب مى كنند، در حالى كه از آن روى گردانند. و خلاصه چرا با اينكه واجب بود بر آنان كه قرآن را تصديق كنند، و بدان ايمان آورند از آن اعراض نمودند، و اين جاى تعجب است .
<span id='link101'><span>
<span id='link101'><span>
==تشبيه كفّار اعراض كننده از قرآن ، به گورخران رميده از شير، و بيان انگيزه آنان درتكذيب ==
==تشبيه كفّار اعراض كننده از قرآن ، به گورخران رميده از شير، و بيان انگيزه آنان درتكذيب ==
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّستَنفِرَةٌ فَرَّت مِن قَسوَرَةِ
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّستَنفِرَةٌ فَرَّت مِن قَسوَرَةِ
حال كفار را در اعراض از تذكره تشبيه كرده به «'''حمر'''» كه جمع حمار است ، و البته منظور حمار وحشى يعنى گورخر است ، و «'''استنفار'''» به معنى نفرت است ، و كلمه «'''قسوره '''» به معناى شير و شكارچى است ، چون به هر دو معنا تفسير شده ، و معناى آيه اين است كه : اين كفار در حالى از تذكره نفرت و اعراض مى كنند كه گويى خران وحشى اند، و از شير و يا شكارچى مى گريزند.
حال كفار را در اعراض از تذكره تشبيه كرده به «'''حمر'''» كه جمع حمار است ، و البته منظور حمار وحشى يعنى گورخر است ، و «'''استنفار'''» به معنى نفرت است ، و كلمه «'''قسوره '''» به معناى شير و شكارچى است ، چون به هر دو معنا تفسير شده ، و معناى آيه اين است كه : اين كفار در حالى از تذكره نفرت و اعراض مى كنند كه گويى خران وحشى اند، و از شير و يا شكارچى مى گريزند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۵۷ </center>
بَلْ يُرِيدُ كلُّ امْرِىٍ مِّنهُمْ أَن يُؤْتى صحُفاً مُّنَشرَةً
بَلْ يُرِيدُ كلُّ امْرِىٍ مِّنهُمْ أَن يُؤْتى صحُفاً مُّنَشرَةً
منظور از «'''صحف منشره '''» كتاب آسمانى بر دعوت حق است ، در اين كلام با آمدن كلمه «'''بل '''» از سخن قبلى اعراض شده ، مى فرمايد اعراضشان از تذكر، صرفا به خاطر نفرت نيست ، بلكه هر فردى از ايشان توقع دارد كه كتابى از ناحيه خدا و مشتمل بر آنچه قرآن مشتمل بر آن است نازل شود.
منظور از «'''صحف منشره '''» كتاب آسمانى بر دعوت حق است ، در اين كلام با آمدن كلمه «'''بل '''» از سخن قبلى اعراض شده ، مى فرمايد اعراضشان از تذكر، صرفا به خاطر نفرت نيست ، بلكه هر فردى از ايشان توقع دارد كه كتابى از ناحيه خدا و مشتمل بر آنچه قرآن مشتمل بر آن است نازل شود.
و اين نسبتى كه به كفار داده كنايه است از استكبار آنان نسبت به خداى سبحان ، مى فرمايد اينان به شرطى حاضرند دعوت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را بپذيرند، و آن را رد نكنند كه براى هر يك از ايشان مستقلا كتابى آسمانى نازل شود، و اما دعوت از طريق رسالت را به هيچ وجه نمى پذيرند، هر چند كه حق باشد و معجزاتى روشن آن را تاءييد كند.
و اين نسبتى كه به كفار داده كنايه است از استكبار آنان نسبت به خداى سبحان ، مى فرمايد اينان به شرطى حاضرند دعوت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را بپذيرند، و آن را رد نكنند كه براى هر يك از ايشان مستقلا كتابى آسمانى نازل شود، و اما دعوت از طريق رسالت را به هيچ وجه نمى پذيرند، هر چند كه حق باشد و معجزاتى روشن آن را تاءييد كند.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۴:
علاوه بر اين رسالت نيازمند به طهارت ذات و صلاحيت نفس است ، آن طهارت و صلاحيتى كه نفوس ساير مردم فاقد آنند، همچنان كه اين معنا از پاسخى كه خداى تعالى به توقع كفار داده فهميده مى شود، كفار گفته بودند: «'''لن نومن حتى نوتى مثل ما اوتى رسل الله '''»، در پاسخ فرمود: «'''اللّه اعلم حيث يجعل رسالته '''».
علاوه بر اين رسالت نيازمند به طهارت ذات و صلاحيت نفس است ، آن طهارت و صلاحيتى كه نفوس ساير مردم فاقد آنند، همچنان كه اين معنا از پاسخى كه خداى تعالى به توقع كفار داده فهميده مى شود، كفار گفته بودند: «'''لن نومن حتى نوتى مثل ما اوتى رسل الله '''»، در پاسخ فرمود: «'''اللّه اعلم حيث يجعل رسالته '''».
«'''بل لا يخافون الاخره '''» - كلمه «'''بل '''» براى اعراض از مطلب قبلى است كه مى فرمود: «'''توقع دارند كه بر يك يك آنان صحفى منشره نازل شود'''» مى خواهد بفرمايد اين پيشنهادشان يك پيشنهاد جدى نيست ، بهانه اى است كه مى خواهند به وسيله آن خود را از گير دعوت دين رها سازند، و علت حقيقى كفر و تكذيبشان به دعوت دينى اين است كه اينان از آخرت نمى ترسند، و اگر مى ترسيدند ايمان مى آوردند، و بعد از تماميت حجت و وجود آيات بينات هرگز پيشنهادى نمى كردند.
«'''بل لا يخافون الاخره '''» - كلمه «'''بل '''» براى اعراض از مطلب قبلى است كه مى فرمود: «'''توقع دارند كه بر يك يك آنان صحفى منشره نازل شود'''» مى خواهد بفرمايد اين پيشنهادشان يك پيشنهاد جدى نيست ، بهانه اى است كه مى خواهند به وسيله آن خود را از گير دعوت دين رها سازند، و علت حقيقى كفر و تكذيبشان به دعوت دينى اين است كه اينان از آخرت نمى ترسند، و اگر مى ترسيدند ايمان مى آوردند، و بعد از تماميت حجت و وجود آيات بينات هرگز پيشنهادى نمى كردند.
كلا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ
كلا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ
اين جمله رد و منع دومى از پيشنهاد كفار است ، و معنايش اين است كه : ما چنين كتابى نازل نمى كنيم ، قرآن براى تذكره و اندرز كافى است ، و ما از قرآن چيزى بيش از اين نخواسته ايم ، اثر اين قرآن همان جزايى است كه نزد ما براى مطيع و عاصى آماده شده است .
اين جمله رد و منع دومى از پيشنهاد كفار است ، و معنايش اين است كه : ما چنين كتابى نازل نمى كنيم ، قرآن براى تذكره و اندرز كافى است ، و ما از قرآن چيزى بيش از اين نخواسته ايم ، اثر اين قرآن همان جزايى است كه نزد ما براى مطيع و عاصى آماده شده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۵۹ </center>
فَمَن شاءَ ذَكرَهُ
فَمَن شاءَ ذَكرَهُ
يعنى هر كه بخواهد از آن پند مى گيرد چرا كه دعوت و موعظه قرآن اجبارى نيست و در ظرف اختيار و آزادى اراده دعوت مى كند.
يعنى هر كه بخواهد از آن پند مى گيرد چرا كه دعوت و موعظه قرآن اجبارى نيست و در ظرف اختيار و آزادى اراده دعوت مى كند.
وَ مَا يَذْكُرُونَ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ المَْغْفِرَةِ
وَ مَا يَذْكُرُونَ إِلا أَن يَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ المَْغْفِرَةِ
<span id='link103'><span>
<span id='link103'><span>
==فعل اختيارى نسبت به انسان ممكن و نسبت به خدا ضرورى التحقق است ==
==فعل اختيارى نسبت به انسان ممكن و نسبت به خدا ضرورى التحقق است ==
خط ۱۳۸: خط ۱۴۰:
==آيات ۱ - ۱۵، سوره قيامت ==
==آيات ۱ - ۱۵، سوره قيامت ==
سوره قيامت مكى است و چهل آيه دارد
سوره قيامت مكى است و چهل آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَمَةِ(۱)
لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَمَةِ(۱)
وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ(۲)
وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ(۲)
أَ يحْسب الانسنُ أَلَّن نجْمَعَ عِظامَهُ(۳)
أَ يحْسب الانسنُ أَلَّن نجْمَعَ عِظامَهُ(۳)
بَلى قَدِرِينَ عَلى أَن نُّسوِّى بَنَانَهُ(۴)
بَلى قَدِرِينَ عَلى أَن نُّسوِّى بَنَانَهُ(۴)
بَلْ يُرِيدُ الانسنُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ(۵)
بَلْ يُرِيدُ الانسنُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ(۵)
يَسئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَمَةِ(۶)
يَسئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَمَةِ(۶)
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصرُ(۷)
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصرُ(۷)
وَ خَسف الْقَمَرُ(۸)
وَ خَسف الْقَمَرُ(۸)
وَ جُمِعَ الشمْس وَ الْقَمَرُ(۹)
وَ جُمِعَ الشمْس وَ الْقَمَرُ(۹)
يَقُولُ الانسنُ يَوْمَئذٍ أَيْنَ المَْفَرُّ(۱۰)
يَقُولُ الانسنُ يَوْمَئذٍ أَيْنَ المَْفَرُّ(۱۰)
َكلا لا وَزَرَ(۱۱)
َكلا لا وَزَرَ(۱۱)
إِلى رَبِّك يَوْمَئذٍ المُْستَقَرُّ(۱۲)
إِلى رَبِّك يَوْمَئذٍ المُْستَقَرُّ(۱۲)
يُنَبَّؤُا الانسنُ يَوْمَئذِ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ(۱۳)
يُنَبَّؤُا الانسنُ يَوْمَئذِ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ(۱۳)
بَلِ الانسنُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ(۱۴)
بَلِ الانسنُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ(۱۴)
وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ(۱۵)
وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ(۱۵)
خط ۱۷۳: خط ۱۷۵:
و هر چند (پرده هاى ) عذر بر (چشم بصيرت ) خود بيفكند (۱۵).
و هر چند (پرده هاى ) عذر بر (چشم بصيرت ) خود بيفكند (۱۵).


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۳}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش