۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۹: | خط ۱۱: | ||
بعضى ديگر گفته اند: مراد از غيب ، علم غيب ، و مراد از «'''كتابت '''»، اثبات است ، و معناى جمله اين است كه : نه ، بلكه مى گوييم نكند علم غيب نزد ايشان باشد، و آنچه را مى دانند به عنوان شرع براى مردم اثبات مى كنند، و بر مردم واجب است كه ايشان را در آنچه اثبات كرده اند اطاعت كنند. | بعضى ديگر گفته اند: مراد از غيب ، علم غيب ، و مراد از «'''كتابت '''»، اثبات است ، و معناى جمله اين است كه : نه ، بلكه مى گوييم نكند علم غيب نزد ايشان باشد، و آنچه را مى دانند به عنوان شرع براى مردم اثبات مى كنند، و بر مردم واجب است كه ايشان را در آنچه اثبات كرده اند اطاعت كنند. | ||
و بعضى ديگر گفته اند: معناى جمله «'''يكتبون '''» «'''يحكمون '''» است ، يعنى بدانچه از غيب مى دانند حكم مى كنند. | و بعضى ديگر گفته اند: معناى جمله «'''يكتبون '''» «'''يحكمون '''» است ، يعنى بدانچه از غيب مى دانند حكم مى كنند. | ||
أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً | أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ | ||
كلمه «'''كيد'''» به طورى كه راغب مى گويد: به معناى نوعى حيله گرى است . ولى صاحب مجمع البيان آن را به مكر معنا كرده . بعضى ديگر گفته اند: كيد به معناى هر عملى است كه مايه خشم پنهانى گردد. | كلمه «'''كيد'''» به طورى كه راغب مى گويد: به معناى نوعى حيله گرى است . ولى صاحب مجمع البيان آن را به مكر معنا كرده . بعضى ديگر گفته اند: كيد به معناى هر عملى است كه مايه خشم پنهانى گردد. | ||
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از كيد مكذبين ، مكرى است كه با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى كردند، و نسبتهايى است كه به آن جناب مى دادند، از قبيل : كهانت ، جنون ، شاعر بودن ، و تقول ، تا به وسيله مردم را از روى آوردن به وى روگردان كنند، و از او دور سازند، و اين وسيله دعوتش باطل و بى اثر و نورش خاموش شود، و اين كيد (با همه ماهرانه بودنش ) كيد به خودشان بود، چون در مرحله اول خود را از سعادت ابدى و از افتادن به راه حق محروم مى سازند، بلكه مى توان گفت : (هر چند پيش خود خيال مى كنند كه عليه آن جناب نقشه مى ريزند ولى خبر ندارند كه ) اين خداست كه به دست خودشان توفيق را از ايشان سلب نموده ، دارد مهر بر دلهايشان مى زند. | از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از كيد مكذبين ، مكرى است كه با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى كردند، و نسبتهايى است كه به آن جناب مى دادند، از قبيل : كهانت ، جنون ، شاعر بودن ، و تقول ، تا به وسيله مردم را از روى آوردن به وى روگردان كنند، و از او دور سازند، و اين وسيله دعوتش باطل و بى اثر و نورش خاموش شود، و اين كيد (با همه ماهرانه بودنش ) كيد به خودشان بود، چون در مرحله اول خود را از سعادت ابدى و از افتادن به راه حق محروم مى سازند، بلكه مى توان گفت : (هر چند پيش خود خيال مى كنند كه عليه آن جناب نقشه مى ريزند ولى خبر ندارند كه ) اين خداست كه به دست خودشان توفيق را از ايشان سلب نموده ، دارد مهر بر دلهايشان مى زند. | ||
خط ۱۶: | خط ۱۸: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۳ </center> | ||
ولى چه كنيم كه از سياق آيات دور است . | ولى چه كنيم كه از سياق آيات دور است . | ||
أَمْ لهَُمْ إِلَهٌ غَيرُ | أَمْ لهَُمْ إِلَهٌ غَيرُ اللَّهِ سبْحَنَ اللَّهِ عَمَّا يُشرِكُونَ | ||
نه ، بلكه مى گوييم : نكند معبودى به غير از خدا سراغ دارند - سبحان اللّه - خدا منزه است از آنچه مشركين برايش درست مى كنند، چون اگر غير از خدا معبودى ديگر مى داشتند بايد همان معبود، خالق و مدبر ايشان باشد، و ديگر احتياجى به خداى سبحان نداشته باشند، تا چه رسد به اين محتاج به پذيرفتن دعوت رسول او باشند، و بايد آلهه آنان عذابى را خدا مكذبين را با آن تهديد كرده و رسولش بدان انذار كرده از ايشان دفع كنند. | نه ، بلكه مى گوييم : نكند معبودى به غير از خدا سراغ دارند - سبحان اللّه - خدا منزه است از آنچه مشركين برايش درست مى كنند، چون اگر غير از خدا معبودى ديگر مى داشتند بايد همان معبود، خالق و مدبر ايشان باشد، و ديگر احتياجى به خداى سبحان نداشته باشند، تا چه رسد به اين محتاج به پذيرفتن دعوت رسول او باشند، و بايد آلهه آنان عذابى را خدا مكذبين را با آن تهديد كرده و رسولش بدان انذار كرده از ايشان دفع كنند. | ||
و جمله «'''سبحان اللّه عما يشركون '''»، تنزيه خداى تعالى است از اين كه شريكى برايش باشد، آن چنان كه مشركين ادعا مى كنند، و كلمه «'''ما'''» در جمله «'''ما يشركون '''»، مصدريه است ، و به جمله چنين معنا مى دهد: خداى تعالى منزه از شرك ايشان است . | و جمله «'''سبحان اللّه عما يشركون '''»، تنزيه خداى تعالى است از اين كه شريكى برايش باشد، آن چنان كه مشركين ادعا مى كنند، و كلمه «'''ما'''» در جمله «'''ما يشركون '''»، مصدريه است ، و به جمله چنين معنا مى دهد: خداى تعالى منزه از شرك ايشان است . | ||
<span id='link19'><span> | <span id='link19'><span> | ||
==مثالى براى بيان ميزان عناد كفار و اصرارشان بر تكذيب دعوت حق == | ==مثالى براى بيان ميزان عناد كفار و اصرارشان بر تكذيب دعوت حق == | ||
وَ إِن يَرَوْا كِسفاً | وَ إِن يَرَوْا كِسفاً مِّنَ السمَاءِ ساقِطاً يَقُولُوا سحَابٌ مَّرْكُومٌ | ||
كلمه «'''كسف '''» - به كسره كاف و سكون سين - به معناى قطعه است ، و كلمه «'''مركوم '''» به معناى غليظ و متراكم است كه روى هم افتاده باشد. و معناى آيه اين است كه : كفرى كه دارند و اصرارى كه بر تكذيب دعوت حقه مى ورزند، به حدى رسيده كه اگر قطعه اى از آسمان را ببينند كه دارد بر سرشان فرود مى آيد مى گويند: نه ، اين آسمان نيست ، بلكه ابرى است غليظ و روى هم افتاده ، به هيچ وجه نشانه عذاب نيست . بنابر اين ، آيه مورد بحث نظير آيه «'''و لو فتحنا عليهم بابا من السماء فظلوا فيه يعرجون لقالوا انما سكرت ابصارنا'''» خواهد بود. | كلمه «'''كسف '''» - به كسره كاف و سكون سين - به معناى قطعه است ، و كلمه «'''مركوم '''» به معناى غليظ و متراكم است كه روى هم افتاده باشد. و معناى آيه اين است كه : كفرى كه دارند و اصرارى كه بر تكذيب دعوت حقه مى ورزند، به حدى رسيده كه اگر قطعه اى از آسمان را ببينند كه دارد بر سرشان فرود مى آيد مى گويند: نه ، اين آسمان نيست ، بلكه ابرى است غليظ و روى هم افتاده ، به هيچ وجه نشانه عذاب نيست . بنابر اين ، آيه مورد بحث نظير آيه «'''و لو فتحنا عليهم بابا من السماء فظلوا فيه يعرجون لقالوا انما سكرت ابصارنا'''» خواهد بود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۴ </center> | ||
<span id='link20'><span> | <span id='link20'><span> | ||
==آيات ۴۵ - ۴۹، سوره طور == | ==آيات ۴۵ - ۴۹، سوره طور == | ||
فَذَرْهُمْ حَتى يُلَقُوا يَوْمَهُمُ | فَذَرْهُمْ حَتى يُلَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِى فِيهِ يُصعَقُونَ(۴۵) | ||
يَوْمَ لا يُغْنى عَنهُمْ كَيْدُهُمْ شيْئاً وَ لا هُمْ يُنصرُونَ(۴۶) | يَوْمَ لا يُغْنى عَنهُمْ كَيْدُهُمْ شيْئاً وَ لا هُمْ يُنصرُونَ(۴۶) | ||
وَ | وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا عَذَاباً دُونَ ذَلِك وَ لَكِنَّ أَكْثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ(۴۷) | ||
وَ اصبرْ لِحُكمِ | وَ اصبرْ لِحُكمِ رَبِّك فَإِنَّك بِأَعْيُنِنَا وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك حِينَ تَقُومُ(۴۸) | ||
وَ مِنَ | وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ إِدْبَرَ النُّجُومِ(۴۹) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
حال كه با هيچ برهانى به راه نمى آيند رهايشان كن ، تا روز خود را ديدار كنند، روزى كه در آن هلاك مى شوند (۴۵). | حال كه با هيچ برهانى به راه نمى آيند رهايشان كن ، تا روز خود را ديدار كنند، روزى كه در آن هلاك مى شوند (۴۵). | ||
خط ۴۱: | خط ۴۳: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۵ </center> | ||
و در برابر حكم پروردگار خود صبر كند و او را با حمد تسبيح گويد. و در عين حال در بين اين مطالب مكذبين را تهديد مى كند به همان عذابى كه در آغاز سوره با آن تهديد مى كرد، و آن عبارت بود از عذابى واقع كه دافعى برايش نيست ، و در اين آيات ، يك تهديد ديگر هم بر آن تهديد اضافه كرده براى ستمكاران . | و در برابر حكم پروردگار خود صبر كند و او را با حمد تسبيح گويد. و در عين حال در بين اين مطالب مكذبين را تهديد مى كند به همان عذابى كه در آغاز سوره با آن تهديد مى كرد، و آن عبارت بود از عذابى واقع كه دافعى برايش نيست ، و در اين آيات ، يك تهديد ديگر هم بر آن تهديد اضافه كرده براى ستمكاران . | ||
فَذَرْهُمْ حَتى يُلَقُوا يَوْمَهُمُ | فَذَرْهُمْ حَتى يُلَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِى فِيهِ يُصعَقُونَ | ||
كلمه «'''ذرهم '''» امر است ، و معناى «'''اتركهم '''» را مى دهد، يعنى رهايشان كن ، و فعل مذكور فعلى است كه از ميان همه مشتقاتى كه يك ماده دارد - يعنى ماضى و مضارع و امر و نهى و جحد و نفى و استفهام و اسم فاعل و اسم مفعول - تنها مضارع و امر دارد، و بقيه را ندارد، و كلمه «'''يصعقون '''»، مجهول مضارع از مصدر «'''اصعاق '''» به معناى ميراندن است . | كلمه «'''ذرهم '''» امر است ، و معناى «'''اتركهم '''» را مى دهد، يعنى رهايشان كن ، و فعل مذكور فعلى است كه از ميان همه مشتقاتى كه يك ماده دارد - يعنى ماضى و مضارع و امر و نهى و جحد و نفى و استفهام و اسم فاعل و اسم مفعول - تنها مضارع و امر دارد، و بقيه را ندارد، و كلمه «'''يصعقون '''»، مجهول مضارع از مصدر «'''اصعاق '''» به معناى ميراندن است . | ||
بعضى هم گفته اند: ثلاثى مجرد آن يعنى «'''صعق '''» نيز معناى ميراندن را مى دهد، و كلمه مورد بحث از همين ثلاثى مجرد است . | بعضى هم گفته اند: ثلاثى مجرد آن يعنى «'''صعق '''» نيز معناى ميراندن را مى دهد، و كلمه مورد بحث از همين ثلاثى مجرد است . | ||
خط ۵۵: | خط ۵۷: | ||
بعضى ديگر گفته اند: «'''مراد از آن ، روز مرگ است '''». | بعضى ديگر گفته اند: «'''مراد از آن ، روز مرگ است '''». | ||
اين نيز درست نيست ، زيرا با سياق آيه كه ظاهر است در تهديد به همان عذابى كه در اول سوره تهديد كرده بود كه همان عذاب روز قيامت باشد نمى سازد، و نمى توانيم بگوييم مراد از آن عذاب روز مرگ است . | اين نيز درست نيست ، زيرا با سياق آيه كه ظاهر است در تهديد به همان عذابى كه در اول سوره تهديد كرده بود كه همان عذاب روز قيامت باشد نمى سازد، و نمى توانيم بگوييم مراد از آن عذاب روز مرگ است . | ||
وَ | وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا عَذَاباً دُونَ ذَلِك وَ لَكِنَّ أَكْثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ | ||
بعيد نيست كه مراد از «'''عذاب غير از آن عذاب '''»، عذاب قبر باشد و جمله «'''و لكن اكثرهم لا يعلمون '''» اشعارى دارد به اين كه در بين كفار و مكذبين كسانى بوده اند كه به حقانيت دعوت اسلام و به اين كه ستمكاران عذاب دارند، آگاه بودند، و ليكن در عين آگاهى ، بر كفر و تكذيب خود اصرار مى ورزيدند، اين بود نظر ما درباره عذاب ديگر. | بعيد نيست كه مراد از «'''عذاب غير از آن عذاب '''»، عذاب قبر باشد و جمله «'''و لكن اكثرهم لا يعلمون '''» اشعارى دارد به اين كه در بين كفار و مكذبين كسانى بوده اند كه به حقانيت دعوت اسلام و به اين كه ستمكاران عذاب دارند، آگاه بودند، و ليكن در عين آگاهى ، بر كفر و تكذيب خود اصرار مى ورزيدند، اين بود نظر ما درباره عذاب ديگر. | ||
بعضى هم گفته اند: مراد از آن عذاب روز بدر است ؛ و ليكن ذيل آيه كه مى فرمايد: بيشترشان نمى دانند آنطور كه بايد با اين تفسير سازگار نيست ؛ (براى اين كه از كفار هيچ كس نمى دانست جنگ بدرى پيش مى آيد و فلانى و فلانى كشته مى شوند). | بعضى هم گفته اند: مراد از آن عذاب روز بدر است ؛ و ليكن ذيل آيه كه مى فرمايد: بيشترشان نمى دانند آنطور كه بايد با اين تفسير سازگار نيست ؛ (براى اين كه از كفار هيچ كس نمى دانست جنگ بدرى پيش مى آيد و فلانى و فلانى كشته مى شوند). | ||
خط ۶۱: | خط ۶۳: | ||
==امر به پيامبر(ص ) به صبر (و اصبر لحكم ربك ) و تاءكيد آن به اينكه فرمود:«'''== | ==امر به پيامبر(ص ) به صبر (و اصبر لحكم ربك ) و تاءكيد آن به اينكه فرمود:«'''== | ||
فانك باعيننا'''» | فانك باعيننا'''» | ||
وَ اصبرْ لِحُكمِ | وَ اصبرْ لِحُكمِ رَبِّك فَإِنَّك بِأَعْيُنِنَا | ||
اين آيه عطف است به جمله «'''فذرهم '''» و از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از حكم ، حكم خداى تعالى درباره مكذبين است كه ايشان را مهلت داد و بر دلهايشان مهر نهاد، و حكم خداى تعالى درباره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كه ماءمورش كرده مردم را به سوى حق دعوت كند، دعوتى مستلزم تحمل اذيت ها و آزارها است در راه خدا، پس مراد از اين كه فرمود: | اين آيه عطف است به جمله «'''فذرهم '''» و از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از حكم ، حكم خداى تعالى درباره مكذبين است كه ايشان را مهلت داد و بر دلهايشان مهر نهاد، و حكم خداى تعالى درباره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كه ماءمورش كرده مردم را به سوى حق دعوت كند، دعوتى مستلزم تحمل اذيت ها و آزارها است در راه خدا، پس مراد از اين كه فرمود: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۷ </center> | ||
خط ۶۸: | خط ۷۰: | ||
ولى بعيد نيست كه معناى قبلى با سياق مناسب تر باشد (چون از زمينه كلام بر مى آيد كه اذيت و آزار حتمى و قهرى است ، و به همين جهت فرموده : «'''صبر كن '''» و اگر خداى تعالى او را از اذيت دشمن حفظ مى كرد، ديگر امر صبر آنطور كه بايد معنا نمى داشت ). | ولى بعيد نيست كه معناى قبلى با سياق مناسب تر باشد (چون از زمينه كلام بر مى آيد كه اذيت و آزار حتمى و قهرى است ، و به همين جهت فرموده : «'''صبر كن '''» و اگر خداى تعالى او را از اذيت دشمن حفظ مى كرد، ديگر امر صبر آنطور كه بايد معنا نمى داشت ). | ||
وجود متعدد در معناى آيه : «'''و سبح بحمد ربك حين تقوم و منالليل فسبحه و ادبار النجوم '''» | وجود متعدد در معناى آيه : «'''و سبح بحمد ربك حين تقوم و منالليل فسبحه و ادبار النجوم '''» | ||
وَ | وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك حِينَ تَقُومُ وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ إِدْبَرَ النُّجُومِ | ||
حرف «'''باء'''» در جمله «'''بحمد ربّك '''» باء مصاحبت است ، و آيه را چننن معنا مى دهد: و پروردگارت را تسبيح گوى ، و او را منزه بدار، اما در حالى تسبيحت مقارن با حمد خدا باشد. | حرف «'''باء'''» در جمله «'''بحمد ربّك '''» باء مصاحبت است ، و آيه را چننن معنا مى دهد: و پروردگارت را تسبيح گوى ، و او را منزه بدار، اما در حالى تسبيحت مقارن با حمد خدا باشد. | ||
و مراد از جمله «'''حين تقوم '''» - به قول بعضى - هنگام برخاستن از خوابست . و بعضى ديگر گفته اند: منظور برخاستن از خواب قيلوله ، يعنى خواب قبل از ظهر است ، و در نتيجه منظور از تسبيح در هنگامى كه از خواب برمى خيزى ، نماز ظهر خواهد بود. بعضى ديگر گفته اند: مراد از قيام در آيه ، برخاستن از مجلس است ، بعضى گفته اند: مراد مطلق برخاستن است . و بعضى ديگر گفته اند: مراد برخاستن براى نماز واجب است . بعضى هم گفته اند: مراد از آن برخاستن براى هر نماز است . بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، دو ركعت نافله نماز صبح است كه قبل از نماز آن را مى خوانند. و اين هفت قول است كه مرحوم طبرسى آن را نقل كرده . | و مراد از جمله «'''حين تقوم '''» - به قول بعضى - هنگام برخاستن از خوابست . و بعضى ديگر گفته اند: منظور برخاستن از خواب قيلوله ، يعنى خواب قبل از ظهر است ، و در نتيجه منظور از تسبيح در هنگامى كه از خواب برمى خيزى ، نماز ظهر خواهد بود. بعضى ديگر گفته اند: مراد از قيام در آيه ، برخاستن از مجلس است ، بعضى گفته اند: مراد مطلق برخاستن است . و بعضى ديگر گفته اند: مراد برخاستن براى نماز واجب است . بعضى هم گفته اند: مراد از آن برخاستن براى هر نماز است . بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، دو ركعت نافله نماز صبح است كه قبل از نماز آن را مى خوانند. و اين هفت قول است كه مرحوم طبرسى آن را نقل كرده . | ||
خط ۸۶: | خط ۸۸: | ||
==آيات ۱ - ۱۸، سوره نجم == | ==آيات ۱ - ۱۸، سوره نجم == | ||
سوره نجم مكى است و شصت و دو آيه دارد | سوره نجم مكى است و شصت و دو آيه دارد | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
وَ | وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى (۱) | ||
مَا | مَا ضلَّ صاحِبُكمْ وَ مَا غَوَى (۲) | ||
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ | وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى (۳) | ||
إِنْ هُوَ إِلا وَحْىٌ يُوحَى (۴) | إِنْ هُوَ إِلا وَحْىٌ يُوحَى (۴) | ||
عَلَّمَهُ شدِيدُ الْقُوَى (۵) | |||
ذُو | ذُو مِرَّةٍ فَاستَوَى (۶) | ||
وَ هُوَ بِالاُفُقِ الاَعْلى (۷) | وَ هُوَ بِالاُفُقِ الاَعْلى (۷) | ||
ثمَّ دَنَا فَتَدَلى (۸) | |||
فَكانَ قَاب قَوْسينِ أَوْ أَدْنى (۹) | فَكانَ قَاب قَوْسينِ أَوْ أَدْنى (۹) | ||
فَأَوْحَى إِلى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى (۱۰) | فَأَوْحَى إِلى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى (۱۰) | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۲: | ||
أَ فَتُمَرُونَهُ عَلى مَا يَرَى (۱۲) | أَ فَتُمَرُونَهُ عَلى مَا يَرَى (۱۲) | ||
وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى (۱۳) | وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى (۱۳) | ||
عِندَ سِدْرَةِ | عِندَ سِدْرَةِ المُْنتَهَى (۱۴) | ||
عِندَهَا | عِندَهَا جَنَّةُ المَْأْوَى (۱۵) | ||
إِذْ يَغْشى السدْرَةَ مَا يَغْشى (۱۶) | إِذْ يَغْشى السدْرَةَ مَا يَغْشى (۱۶) | ||
مَا زَاغَ الْبَصرُ وَ مَا طغَى (۱۷) | مَا زَاغَ الْبَصرُ وَ مَا طغَى (۱۷) | ||
لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَتِ | لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَتِ رَبِّهِ الْكُبرَى (۱۸) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
به نام خداى رحمان و رحيم . سوگند به اجرام آسمانى هنگامى كه غروب مى كنند (۱). | به نام خداى رحمان و رحيم . سوگند به اجرام آسمانى هنگامى كه غروب مى كنند (۱). | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۶: | ||
و آياتى كه از اين سوره آورده ايم فصل اول از فصول سه گانه آيات سوره است آياتى است كه وحيى را كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى شود تصديق و توصيف مى كند، ليكن در اينجا روايات بسيار زيادى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) صادر شده كه به صراحت فرموده اند: مراد از اين آيات اين نيست كه مطلق وحى را بيان و توصيف كند، بلكه مراد بيان يك قسم وحى است ، و آن وحى بطور مشافهه و رو در رو است ، كه در شب معراج خداى سبحان با رسول گراميش داشت . | و آياتى كه از اين سوره آورده ايم فصل اول از فصول سه گانه آيات سوره است آياتى است كه وحيى را كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى شود تصديق و توصيف مى كند، ليكن در اينجا روايات بسيار زيادى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) صادر شده كه به صراحت فرموده اند: مراد از اين آيات اين نيست كه مطلق وحى را بيان و توصيف كند، بلكه مراد بيان يك قسم وحى است ، و آن وحى بطور مشافهه و رو در رو است ، كه در شب معراج خداى سبحان با رسول گراميش داشت . | ||
پس اين آيات مى خواهد داستان معراج را بيان كند، و ظاهر آيات هم خالى از تاءييد اين روايات نيست ، و از كلمات بعضى از اصحاب از قبيل ابن عباس و انس و ابى سعيد خدرى ، و غير ايشان - به طورى كه از ايشان نقل شده - نيز همين معنا استفاده مى شود، و بنابر همين معنا گفتار مفسرين جريان يافته ، هر چند كه در تفسير مفردات و جملات اين آيات اختلافى شديد دارند. | پس اين آيات مى خواهد داستان معراج را بيان كند، و ظاهر آيات هم خالى از تاءييد اين روايات نيست ، و از كلمات بعضى از اصحاب از قبيل ابن عباس و انس و ابى سعيد خدرى ، و غير ايشان - به طورى كه از ايشان نقل شده - نيز همين معنا استفاده مى شود، و بنابر همين معنا گفتار مفسرين جريان يافته ، هر چند كه در تفسير مفردات و جملات اين آيات اختلافى شديد دارند. | ||
وَ | وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى | ||
چند قول درباره مراد از «'''نجم '''» در آيه : «'''و النجم اذا هوى '''» | چند قول درباره مراد از «'''نجم '''» در آيه : «'''و النجم اذا هوى '''» | ||
ظاهر اين آيه چنين مى نمايد كه مراد از «'''نجم '''» مطلق جرمهاى روشن آسمانى است ، و خداى تعالى در كتاب مجيدش به بسيارى از مخلوقات خود سوگند خورده ، از آن جمله به چند عدد از اجرام سماوى از قبيل خورشيد، ماه ، و ساير ستارگان سوگند خورده ، و بنابر اين ، مراد از «'''هوىّ نجم '''»، سقوط و افتادن آن در كرانه افق براى غروب است . | ظاهر اين آيه چنين مى نمايد كه مراد از «'''نجم '''» مطلق جرمهاى روشن آسمانى است ، و خداى تعالى در كتاب مجيدش به بسيارى از مخلوقات خود سوگند خورده ، از آن جمله به چند عدد از اجرام سماوى از قبيل خورشيد، ماه ، و ساير ستارگان سوگند خورده ، و بنابر اين ، مراد از «'''هوىّ نجم '''»، سقوط و افتادن آن در كرانه افق براى غروب است . | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۲: | ||
و بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از اين نجم ، ستارگان نيستند، بلكه شهابى است كه به وسيله آنها شياطين جن رانده مى شوند، و عرب اين شهاب را نجم مى نامد. و كلمه «'''هوى '''» هم با اين قول مى سازد، و هم با قول قبلى ، ولى لفظ آيه با هيچ يك از معانى مساعد نيست . | و بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از اين نجم ، ستارگان نيستند، بلكه شهابى است كه به وسيله آنها شياطين جن رانده مى شوند، و عرب اين شهاب را نجم مى نامد. و كلمه «'''هوى '''» هم با اين قول مى سازد، و هم با قول قبلى ، ولى لفظ آيه با هيچ يك از معانى مساعد نيست . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۲ </center> | ||
مَا | مَا ضلَّ صاحِبُكمْ وَ مَا غَوَى | ||
كلمه «'''ضلال '''» به معناى خروج و انحراف از صراط مستقيم است ، و كلمه «'''غىّ'''» معنايى دارد مخالف با معناى كلمه «'''رشد'''» و چون رشد به معناى آن است كه انسان به واقع مسائل برسد، در نتيجه غى عبارت است از اين كه انسان به خلاف واقع بيفتد. | كلمه «'''ضلال '''» به معناى خروج و انحراف از صراط مستقيم است ، و كلمه «'''غىّ'''» معنايى دارد مخالف با معناى كلمه «'''رشد'''» و چون رشد به معناى آن است كه انسان به واقع مسائل برسد، در نتيجه غى عبارت است از اين كه انسان به خلاف واقع بيفتد. | ||
راغب مى گويد: «'''غىّ'''» به معناى جهلى است كه ناشى از اعتقاد فاسد باشد، چون گاهى اوقات جهل آدمى ناشى از نداشتن عقيده است ، چه عقيده صحيح و چه فاسد، و گاهى هم ناشى مى شود از اعتقاد به چيزى كه فاسد است ، و كلمه «'''غىّ'''» به معناى آن جهلى است كه ناشى از داشتن عقيده فاسد باشد، نه از بى اعتقادى ، و در قرآن كريم آمده : «'''ما ضلّ صاحبكم و ما غوى '''». | راغب مى گويد: «'''غىّ'''» به معناى جهلى است كه ناشى از اعتقاد فاسد باشد، چون گاهى اوقات جهل آدمى ناشى از نداشتن عقيده است ، چه عقيده صحيح و چه فاسد، و گاهى هم ناشى مى شود از اعتقاد به چيزى كه فاسد است ، و كلمه «'''غىّ'''» به معناى آن جهلى است كه ناشى از داشتن عقيده فاسد باشد، نه از بى اعتقادى ، و در قرآن كريم آمده : «'''ما ضلّ صاحبكم و ما غوى '''». | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۸: | ||
و معناى آيه اين است كه : همنشين شما از آن طريقى كه او را به غايت و هدف مطلوبش برساند بيرون نشده ، و در اعتقاد و راءيش از آن طريقه خطا نرفته . و خلاصه كلام اين كه او نه در آن هدف مطلوب يعنى سعادت بشرى همان عبوديت خداى تعالى است خطا رفته ، و نه در طريقى كه به آن هدف منتهى مى شود. | و معناى آيه اين است كه : همنشين شما از آن طريقى كه او را به غايت و هدف مطلوبش برساند بيرون نشده ، و در اعتقاد و راءيش از آن طريقه خطا نرفته . و خلاصه كلام اين كه او نه در آن هدف مطلوب يعنى سعادت بشرى همان عبوديت خداى تعالى است خطا رفته ، و نه در طريقى كه به آن هدف منتهى مى شود. | ||
مقصود از اينكه فرمود: «'''و ما ينطق عن الهوى ...'''» | مقصود از اينكه فرمود: «'''و ما ينطق عن الهوى ...'''» | ||
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ | وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى إِنْ هُوَ إِلا وَحْىٌ يُوحَى | ||
منظور از كلمه «'''هوى '''» هواى نفس و راءى و خواسته آن است ، و جمله «'''ما ينطق '''» هر چند مطلق است ، و در آن نطق به طور مطلق نفى شده ، و مقتضاى اين اطلاق آن است كه هواى نفس از مطلق سخنان پيغمبر نفى شده باشد (حتى در آن سخنان روزمره اى كه در داخل خانه اش دارد)، و ليكن از آنجايى كه در اين آيات خطاب «'''صاحبتان '''» به مشركين است ، مشركينى كه دعوت او را و قرآنى را كه برايشان مى خواند دروغ و تقوّل و افتراى بر خدا مى پنداشتند، لذا بايد به خاطر اين قرينه مقامى بگوييم : منظور اين است كه آن جناب در آنچه كه شما مشركين را به سوى آن مى خواند، و آنچه كه از قرآن برايتان تلاوت مى كند، سخنانش ناشى از هواى نفس نيست ، و به راءى خود چيزى نمى گويد، بلكه هر چه در اين باب مى گويد وحيى است كه خداى تعالى به او مى كند. | منظور از كلمه «'''هوى '''» هواى نفس و راءى و خواسته آن است ، و جمله «'''ما ينطق '''» هر چند مطلق است ، و در آن نطق به طور مطلق نفى شده ، و مقتضاى اين اطلاق آن است كه هواى نفس از مطلق سخنان پيغمبر نفى شده باشد (حتى در آن سخنان روزمره اى كه در داخل خانه اش دارد)، و ليكن از آنجايى كه در اين آيات خطاب «'''صاحبتان '''» به مشركين است ، مشركينى كه دعوت او را و قرآنى را كه برايشان مى خواند دروغ و تقوّل و افتراى بر خدا مى پنداشتند، لذا بايد به خاطر اين قرينه مقامى بگوييم : منظور اين است كه آن جناب در آنچه كه شما مشركين را به سوى آن مى خواند، و آنچه كه از قرآن برايتان تلاوت مى كند، سخنانش ناشى از هواى نفس نيست ، و به راءى خود چيزى نمى گويد، بلكه هر چه در اين باب مى گويد وحيى است كه خداى تعالى به او مى كند. | ||
عَلَّمَهُ شدِيدُ الْقُوَى | |||
ضمير در «'''علّمه '''» به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) برمى گردد، كه در اين صورت مفعول دوم تعليم كه يا قرآن است و يا مطلق وحى حذف شده ، | ضمير در «'''علّمه '''» به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) برمى گردد، كه در اين صورت مفعول دوم تعليم كه يا قرآن است و يا مطلق وحى حذف شده ، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۳ </center> | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۶: | ||
و مراد از كلمه «'''شديد القوى '''» - به طورى كه گفته اند - جبرئيل است ، چون خداى سبحان او را در كلام مجيدش به اين صفت ياد كرده و فرموده : «'''انّه لقول رسول كريم ذى قوّة عند ذى العرش مكين '''»، بعضى هم گفته اند: مراد از آن خود خداى سبحان است . | و مراد از كلمه «'''شديد القوى '''» - به طورى كه گفته اند - جبرئيل است ، چون خداى سبحان او را در كلام مجيدش به اين صفت ياد كرده و فرموده : «'''انّه لقول رسول كريم ذى قوّة عند ذى العرش مكين '''»، بعضى هم گفته اند: مراد از آن خود خداى سبحان است . | ||
وجوه مختلف در معناى آيات : «'''ذو مرة فاستوى و هو بالافق الا على ثم دنا فتدلى ...'''» | وجوه مختلف در معناى آيات : «'''ذو مرة فاستوى و هو بالافق الا على ثم دنا فتدلى ...'''» | ||
ذُو | ذُو مِرَّةٍ فَاستَوَى | ||
كلمه «'''مرّة '''» - به كسره ميم و تشديد راء - به معناى شدت و يا پختگى عقل و راءى است ، و يا از ماده مرور گرفته شده ، و قيافه كلمه ، قيافه بناى نوع است ، و مفسرين آيه را به هر سه معنا تفسير كرده اند، البته آنهايى كه آيه را وصف جبرئيل دانسته اند، در نتيجه اين طور معنايش كرده اند: ((همان جبرئيل در راه خدا شدت به خرج مى دهد، يا آن جبرئيلى كه عقلى پخته دارد، يا آن جبرئيلى كه به نوعى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مرور و عبور مى كند، با اين كه خودش در هواست )). | كلمه «'''مرّة '''» - به كسره ميم و تشديد راء - به معناى شدت و يا پختگى عقل و راءى است ، و يا از ماده مرور گرفته شده ، و قيافه كلمه ، قيافه بناى نوع است ، و مفسرين آيه را به هر سه معنا تفسير كرده اند، البته آنهايى كه آيه را وصف جبرئيل دانسته اند، در نتيجه اين طور معنايش كرده اند: ((همان جبرئيل در راه خدا شدت به خرج مى دهد، يا آن جبرئيلى كه عقلى پخته دارد، يا آن جبرئيلى كه به نوعى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مرور و عبور مى كند، با اين كه خودش در هواست )). | ||
بعضى هم گفته اند: مراد از «'''ذو مرّة '''» خود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، او است كه در مقابل دستورات الهى شديد و سخت است ، و يا داراى عقل و راءيى محكم است . و يا داراى نوعى مرور و عبور است كه با داشتن آن مى تواند به معراج برود. | بعضى هم گفته اند: مراد از «'''ذو مرّة '''» خود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، او است كه در مقابل دستورات الهى شديد و سخت است ، و يا داراى عقل و راءيى محكم است . و يا داراى نوعى مرور و عبور است كه با داشتن آن مى تواند به معراج برود. | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۷: | ||
ولى اين حرف درست نيست ، و ظاهرا مراد از آن افق اعلاى آسمان است ، بدون اعتبار اين كه طرف شرقى آن باشد. | ولى اين حرف درست نيست ، و ظاهرا مراد از آن افق اعلاى آسمان است ، بدون اعتبار اين كه طرف شرقى آن باشد. | ||
ضمير «'''هو'''» در اين آيه به جبرئيل و يا به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر مى گردد، و جمله حال از ضمير در «'''استوى '''» است . | ضمير «'''هو'''» در اين آيه به جبرئيل و يا به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر مى گردد، و جمله حال از ضمير در «'''استوى '''» است . | ||
ثمَّ دَنَا فَتَدَلى | |||
كلمه «'''دنّو'''» كه مصدر فعل «'''دنى '''» است به معناى نزديكى است ، و كلمه «'''تدلى '''» مصدر فعل تدلى است ، به معناى بسته شدن و آويزان گشتن به چيزى است ، ولى به طور كنايه در شدت نزديكى استعمال مى شود. | كلمه «'''دنّو'''» كه مصدر فعل «'''دنى '''» است به معناى نزديكى است ، و كلمه «'''تدلى '''» مصدر فعل تدلى است ، به معناى بسته شدن و آويزان گشتن به چيزى است ، ولى به طور كنايه در شدت نزديكى استعمال مى شود. | ||
بعضى گفته اند: به معناى امتداد به طرف پايين است ، چون از واژه «'''دلو'''» - براى انداختن در چاه ساخته شده - گرفته شده است . | بعضى گفته اند: به معناى امتداد به طرف پايين است ، چون از واژه «'''دلو'''» - براى انداختن در چاه ساخته شده - گرفته شده است . | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۸: | ||
اين سه ضمير به خدا برمى گردد، و معناى عبارت اين است كه : خداى تعالى وحى كرد به بنده اش آنچه را كه وحى كرد، و اين معنا از معناى سابق به ذهن نزديك تر است ، چون آن معنا را ذوق سليم نمى پسندد، هر چند كه صحيح هم باشد. | اين سه ضمير به خدا برمى گردد، و معناى عبارت اين است كه : خداى تعالى وحى كرد به بنده اش آنچه را كه وحى كرد، و اين معنا از معناى سابق به ذهن نزديك تر است ، چون آن معنا را ذوق سليم نمى پسندد، هر چند كه صحيح هم باشد. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش