گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴}}
__TOC__
__TOC__


خط ۹: خط ۱۱:
بعضى ديگر گفته اند: مراد از غيب ، علم غيب ، و مراد از «'''كتابت '''»، اثبات است ، و معناى جمله اين است كه : نه ، بلكه مى گوييم نكند علم غيب نزد ايشان باشد، و آنچه را مى دانند به عنوان شرع براى مردم اثبات مى كنند، و بر مردم واجب است كه ايشان را در آنچه اثبات كرده اند اطاعت كنند.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از غيب ، علم غيب ، و مراد از «'''كتابت '''»، اثبات است ، و معناى جمله اين است كه : نه ، بلكه مى گوييم نكند علم غيب نزد ايشان باشد، و آنچه را مى دانند به عنوان شرع براى مردم اثبات مى كنند، و بر مردم واجب است كه ايشان را در آنچه اثبات كرده اند اطاعت كنند.
و بعضى ديگر گفته اند: معناى جمله «'''يكتبون '''» «'''يحكمون '''» است ، يعنى بدانچه از غيب مى دانند حكم مى كنند.
و بعضى ديگر گفته اند: معناى جمله «'''يكتبون '''» «'''يحكمون '''» است ، يعنى بدانچه از غيب مى دانند حكم مى كنند.
أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ
أَمْ يُرِيدُونَ كَيْداً فَالَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ
كلمه «'''كيد'''» به طورى كه راغب مى گويد: به معناى نوعى حيله گرى است . ولى صاحب مجمع البيان آن را به مكر معنا كرده . بعضى ديگر گفته اند: كيد به معناى هر عملى است كه مايه خشم پنهانى گردد.
كلمه «'''كيد'''» به طورى كه راغب مى گويد: به معناى نوعى حيله گرى است . ولى صاحب مجمع البيان آن را به مكر معنا كرده . بعضى ديگر گفته اند: كيد به معناى هر عملى است كه مايه خشم پنهانى گردد.
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از كيد مكذبين ، مكرى است كه با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى كردند، و نسبتهايى است كه به آن جناب مى دادند، از قبيل : كهانت ، جنون ، شاعر بودن ، و تقول ، تا به وسيله مردم را از روى آوردن به وى روگردان كنند، و از او دور سازند، و اين وسيله دعوتش باطل و بى اثر و نورش خاموش شود، و اين كيد (با همه ماهرانه بودنش ) كيد به خودشان بود، چون در مرحله اول خود را از سعادت ابدى و از افتادن به راه حق محروم مى سازند، بلكه مى توان گفت : (هر چند پيش خود خيال مى كنند كه عليه آن جناب نقشه مى ريزند ولى خبر ندارند كه ) اين خداست كه به دست خودشان توفيق را از ايشان سلب نموده ، دارد مهر بر دلهايشان مى زند.
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از كيد مكذبين ، مكرى است كه با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى كردند، و نسبتهايى است كه به آن جناب مى دادند، از قبيل : كهانت ، جنون ، شاعر بودن ، و تقول ، تا به وسيله مردم را از روى آوردن به وى روگردان كنند، و از او دور سازند، و اين وسيله دعوتش باطل و بى اثر و نورش خاموش شود، و اين كيد (با همه ماهرانه بودنش ) كيد به خودشان بود، چون در مرحله اول خود را از سعادت ابدى و از افتادن به راه حق محروم مى سازند، بلكه مى توان گفت : (هر چند پيش خود خيال مى كنند كه عليه آن جناب نقشه مى ريزند ولى خبر ندارند كه ) اين خداست كه به دست خودشان توفيق را از ايشان سلب نموده ، دارد مهر بر دلهايشان مى زند.
خط ۱۶: خط ۱۸:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۳ </center>
ولى چه كنيم كه از سياق آيات دور است .
ولى چه كنيم كه از سياق آيات دور است .
أَمْ لهَُمْ إِلَهٌ غَيرُ اللَّهِ سبْحَنَ اللَّهِ عَمَّا يُشرِكُونَ
أَمْ لهَُمْ إِلَهٌ غَيرُ اللَّهِ سبْحَنَ اللَّهِ عَمَّا يُشرِكُونَ
نه ، بلكه مى گوييم : نكند معبودى به غير از خدا سراغ دارند - سبحان اللّه - خدا منزه است از آنچه مشركين برايش درست مى كنند، چون اگر غير از خدا معبودى ديگر مى داشتند بايد همان معبود، خالق و مدبر ايشان باشد، و ديگر احتياجى به خداى سبحان نداشته باشند، تا چه رسد به اين محتاج به پذيرفتن دعوت رسول او باشند، و بايد آلهه آنان عذابى را خدا مكذبين را با آن تهديد كرده و رسولش بدان انذار كرده از ايشان دفع كنند.
نه ، بلكه مى گوييم : نكند معبودى به غير از خدا سراغ دارند - سبحان اللّه - خدا منزه است از آنچه مشركين برايش درست مى كنند، چون اگر غير از خدا معبودى ديگر مى داشتند بايد همان معبود، خالق و مدبر ايشان باشد، و ديگر احتياجى به خداى سبحان نداشته باشند، تا چه رسد به اين محتاج به پذيرفتن دعوت رسول او باشند، و بايد آلهه آنان عذابى را خدا مكذبين را با آن تهديد كرده و رسولش بدان انذار كرده از ايشان دفع كنند.
و جمله «'''سبحان اللّه عما يشركون '''»، تنزيه خداى تعالى است از اين كه شريكى برايش باشد، آن چنان كه مشركين ادعا مى كنند، و كلمه «'''ما'''» در جمله «'''ما يشركون '''»، مصدريه است ، و به جمله چنين معنا مى دهد: خداى تعالى منزه از شرك ايشان است .
و جمله «'''سبحان اللّه عما يشركون '''»، تنزيه خداى تعالى است از اين كه شريكى برايش باشد، آن چنان كه مشركين ادعا مى كنند، و كلمه «'''ما'''» در جمله «'''ما يشركون '''»، مصدريه است ، و به جمله چنين معنا مى دهد: خداى تعالى منزه از شرك ايشان است .
<span id='link19'><span>
<span id='link19'><span>
==مثالى براى بيان ميزان عناد كفار و اصرارشان بر تكذيب دعوت حق ==
==مثالى براى بيان ميزان عناد كفار و اصرارشان بر تكذيب دعوت حق ==
وَ إِن يَرَوْا كِسفاً مِّنَ السمَاءِ ساقِطاً يَقُولُوا سحَابٌ مَّرْكُومٌ
وَ إِن يَرَوْا كِسفاً مِّنَ السمَاءِ ساقِطاً يَقُولُوا سحَابٌ مَّرْكُومٌ
كلمه «'''كسف '''» - به كسره كاف و سكون سين - به معناى قطعه است ، و كلمه «'''مركوم '''» به معناى غليظ و متراكم است كه روى هم افتاده باشد. و معناى آيه اين است كه : كفرى كه دارند و اصرارى كه بر تكذيب دعوت حقه مى ورزند، به حدى رسيده كه اگر قطعه اى از آسمان را ببينند كه دارد بر سرشان فرود مى آيد مى گويند: نه ، اين آسمان نيست ، بلكه ابرى است غليظ و روى هم افتاده ، به هيچ وجه نشانه عذاب نيست . بنابر اين ، آيه مورد بحث نظير آيه «'''و لو فتحنا عليهم بابا من السماء فظلوا فيه يعرجون لقالوا انما سكرت ابصارنا'''» خواهد بود.
كلمه «'''كسف '''» - به كسره كاف و سكون سين - به معناى قطعه است ، و كلمه «'''مركوم '''» به معناى غليظ و متراكم است كه روى هم افتاده باشد. و معناى آيه اين است كه : كفرى كه دارند و اصرارى كه بر تكذيب دعوت حقه مى ورزند، به حدى رسيده كه اگر قطعه اى از آسمان را ببينند كه دارد بر سرشان فرود مى آيد مى گويند: نه ، اين آسمان نيست ، بلكه ابرى است غليظ و روى هم افتاده ، به هيچ وجه نشانه عذاب نيست . بنابر اين ، آيه مورد بحث نظير آيه «'''و لو فتحنا عليهم بابا من السماء فظلوا فيه يعرجون لقالوا انما سكرت ابصارنا'''» خواهد بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۴ </center>
<span id='link20'><span>
<span id='link20'><span>
==آيات ۴۵ - ۴۹، سوره طور ==
==آيات ۴۵ - ۴۹، سوره طور ==
فَذَرْهُمْ حَتى يُلَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِى فِيهِ يُصعَقُونَ(۴۵)
فَذَرْهُمْ حَتى يُلَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِى فِيهِ يُصعَقُونَ(۴۵)
يَوْمَ لا يُغْنى عَنهُمْ كَيْدُهُمْ شيْئاً وَ لا هُمْ يُنصرُونَ(۴۶)
يَوْمَ لا يُغْنى عَنهُمْ كَيْدُهُمْ شيْئاً وَ لا هُمْ يُنصرُونَ(۴۶)
وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا عَذَاباً دُونَ ذَلِك وَ لَكِنَّ أَكْثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ(۴۷)
وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا عَذَاباً دُونَ ذَلِك وَ لَكِنَّ أَكْثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ(۴۷)
وَ اصبرْ لِحُكمِ رَبِّك فَإِنَّك بِأَعْيُنِنَا وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك حِينَ تَقُومُ(۴۸)
وَ اصبرْ لِحُكمِ رَبِّك فَإِنَّك بِأَعْيُنِنَا وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك حِينَ تَقُومُ(۴۸)
وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ إِدْبَرَ النُّجُومِ(۴۹)
وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ إِدْبَرَ النُّجُومِ(۴۹)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
حال كه با هيچ برهانى به راه نمى آيند رهايشان كن ، تا روز خود را ديدار كنند، روزى كه در آن هلاك مى شوند (۴۵).
حال كه با هيچ برهانى به راه نمى آيند رهايشان كن ، تا روز خود را ديدار كنند، روزى كه در آن هلاك مى شوند (۴۵).
خط ۴۱: خط ۴۳:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۵ </center>
و در برابر حكم پروردگار خود صبر كند و او را با حمد تسبيح گويد. و در عين حال در بين اين مطالب مكذبين را تهديد مى كند به همان عذابى كه در آغاز سوره با آن تهديد مى كرد، و آن عبارت بود از عذابى واقع كه دافعى برايش نيست ، و در اين آيات ، يك تهديد ديگر هم بر آن تهديد اضافه كرده براى ستمكاران .
و در برابر حكم پروردگار خود صبر كند و او را با حمد تسبيح گويد. و در عين حال در بين اين مطالب مكذبين را تهديد مى كند به همان عذابى كه در آغاز سوره با آن تهديد مى كرد، و آن عبارت بود از عذابى واقع كه دافعى برايش نيست ، و در اين آيات ، يك تهديد ديگر هم بر آن تهديد اضافه كرده براى ستمكاران .
فَذَرْهُمْ حَتى يُلَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِى فِيهِ يُصعَقُونَ
فَذَرْهُمْ حَتى يُلَقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِى فِيهِ يُصعَقُونَ
كلمه «'''ذرهم '''» امر است ، و معناى «'''اتركهم '''» را مى دهد، يعنى رهايشان كن ، و فعل مذكور فعلى است كه از ميان همه مشتقاتى كه يك ماده دارد - يعنى ماضى و مضارع و امر و نهى و جحد و نفى و استفهام و اسم فاعل و اسم مفعول - تنها مضارع و امر دارد، و بقيه را ندارد، و كلمه «'''يصعقون '''»، مجهول مضارع از مصدر «'''اصعاق '''» به معناى ميراندن است .
كلمه «'''ذرهم '''» امر است ، و معناى «'''اتركهم '''» را مى دهد، يعنى رهايشان كن ، و فعل مذكور فعلى است كه از ميان همه مشتقاتى كه يك ماده دارد - يعنى ماضى و مضارع و امر و نهى و جحد و نفى و استفهام و اسم فاعل و اسم مفعول - تنها مضارع و امر دارد، و بقيه را ندارد، و كلمه «'''يصعقون '''»، مجهول مضارع از مصدر «'''اصعاق '''» به معناى ميراندن است .
بعضى هم گفته اند: ثلاثى مجرد آن يعنى «'''صعق '''» نيز معناى ميراندن را مى دهد، و كلمه مورد بحث از همين ثلاثى مجرد است .
بعضى هم گفته اند: ثلاثى مجرد آن يعنى «'''صعق '''» نيز معناى ميراندن را مى دهد، و كلمه مورد بحث از همين ثلاثى مجرد است .
خط ۵۵: خط ۵۷:
بعضى ديگر گفته اند: «'''مراد از آن ، روز مرگ است '''».
بعضى ديگر گفته اند: «'''مراد از آن ، روز مرگ است '''».
اين نيز درست نيست ، زيرا با سياق آيه كه ظاهر است در تهديد به همان عذابى كه در اول سوره تهديد كرده بود كه همان عذاب روز قيامت باشد نمى سازد، و نمى توانيم بگوييم مراد از آن عذاب روز مرگ است .
اين نيز درست نيست ، زيرا با سياق آيه كه ظاهر است در تهديد به همان عذابى كه در اول سوره تهديد كرده بود كه همان عذاب روز قيامت باشد نمى سازد، و نمى توانيم بگوييم مراد از آن عذاب روز مرگ است .
وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا عَذَاباً دُونَ ذَلِك وَ لَكِنَّ أَكْثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ
وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا عَذَاباً دُونَ ذَلِك وَ لَكِنَّ أَكْثرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ
بعيد نيست كه مراد از «'''عذاب غير از آن عذاب '''»، عذاب قبر باشد و جمله «'''و لكن اكثرهم لا يعلمون '''» اشعارى دارد به اين كه در بين كفار و مكذبين كسانى بوده اند كه به حقانيت دعوت اسلام و به اين كه ستمكاران عذاب دارند، آگاه بودند، و ليكن در عين آگاهى ، بر كفر و تكذيب خود اصرار مى ورزيدند، اين بود نظر ما درباره عذاب ديگر.
بعيد نيست كه مراد از «'''عذاب غير از آن عذاب '''»، عذاب قبر باشد و جمله «'''و لكن اكثرهم لا يعلمون '''» اشعارى دارد به اين كه در بين كفار و مكذبين كسانى بوده اند كه به حقانيت دعوت اسلام و به اين كه ستمكاران عذاب دارند، آگاه بودند، و ليكن در عين آگاهى ، بر كفر و تكذيب خود اصرار مى ورزيدند، اين بود نظر ما درباره عذاب ديگر.
بعضى هم گفته اند: مراد از آن عذاب روز بدر است ؛ و ليكن ذيل آيه كه مى فرمايد: بيشترشان نمى دانند آنطور كه بايد با اين تفسير سازگار نيست ؛ (براى اين كه از كفار هيچ كس نمى دانست جنگ بدرى پيش ‍ مى آيد و فلانى و فلانى كشته مى شوند).
بعضى هم گفته اند: مراد از آن عذاب روز بدر است ؛ و ليكن ذيل آيه كه مى فرمايد: بيشترشان نمى دانند آنطور كه بايد با اين تفسير سازگار نيست ؛ (براى اين كه از كفار هيچ كس نمى دانست جنگ بدرى پيش ‍ مى آيد و فلانى و فلانى كشته مى شوند).
خط ۶۱: خط ۶۳:
==امر به پيامبر(ص ) به صبر (و اصبر لحكم ربك ) و تاءكيد آن به اينكه فرمود:«'''==
==امر به پيامبر(ص ) به صبر (و اصبر لحكم ربك ) و تاءكيد آن به اينكه فرمود:«'''==
فانك باعيننا'''»
فانك باعيننا'''»
وَ اصبرْ لِحُكمِ رَبِّك فَإِنَّك بِأَعْيُنِنَا
وَ اصبرْ لِحُكمِ رَبِّك فَإِنَّك بِأَعْيُنِنَا
اين آيه عطف است به جمله «'''فذرهم '''» و از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از حكم ، حكم خداى تعالى درباره مكذبين است كه ايشان را مهلت داد و بر دلهايشان مهر نهاد، و حكم خداى تعالى درباره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كه ماءمورش كرده مردم را به سوى حق دعوت كند، دعوتى مستلزم تحمل اذيت ها و آزارها است در راه خدا، پس مراد از اين كه فرمود:
اين آيه عطف است به جمله «'''فذرهم '''» و از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از حكم ، حكم خداى تعالى درباره مكذبين است كه ايشان را مهلت داد و بر دلهايشان مهر نهاد، و حكم خداى تعالى درباره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كه ماءمورش كرده مردم را به سوى حق دعوت كند، دعوتى مستلزم تحمل اذيت ها و آزارها است در راه خدا، پس مراد از اين كه فرمود:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۷ </center>
خط ۶۸: خط ۷۰:
ولى بعيد نيست كه معناى قبلى با سياق مناسب تر باشد (چون از زمينه كلام بر مى آيد كه اذيت و آزار حتمى و قهرى است ، و به همين جهت فرموده : «'''صبر كن '''» و اگر خداى تعالى او را از اذيت دشمن حفظ مى كرد، ديگر امر صبر آنطور كه بايد معنا نمى داشت ).
ولى بعيد نيست كه معناى قبلى با سياق مناسب تر باشد (چون از زمينه كلام بر مى آيد كه اذيت و آزار حتمى و قهرى است ، و به همين جهت فرموده : «'''صبر كن '''» و اگر خداى تعالى او را از اذيت دشمن حفظ مى كرد، ديگر امر صبر آنطور كه بايد معنا نمى داشت ).
وجود متعدد در معناى آيه : «'''و سبح بحمد ربك حين تقوم و منالليل فسبحه و ادبار النجوم '''»
وجود متعدد در معناى آيه : «'''و سبح بحمد ربك حين تقوم و منالليل فسبحه و ادبار النجوم '''»
وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك حِينَ تَقُومُ وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ إِدْبَرَ النُّجُومِ
وَ سبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك حِينَ تَقُومُ وَ مِنَ الَّيْلِ فَسبِّحْهُ وَ إِدْبَرَ النُّجُومِ
حرف «'''باء'''» در جمله «'''بحمد ربّك '''» باء مصاحبت است ، و آيه را چننن معنا مى دهد: و پروردگارت را تسبيح گوى ، و او را منزه بدار، اما در حالى تسبيحت مقارن با حمد خدا باشد.
حرف «'''باء'''» در جمله «'''بحمد ربّك '''» باء مصاحبت است ، و آيه را چننن معنا مى دهد: و پروردگارت را تسبيح گوى ، و او را منزه بدار، اما در حالى تسبيحت مقارن با حمد خدا باشد.
و مراد از جمله «'''حين تقوم '''» - به قول بعضى - هنگام برخاستن از خوابست . و بعضى ديگر گفته اند: منظور برخاستن از خواب قيلوله ، يعنى خواب قبل از ظهر است ، و در نتيجه منظور از تسبيح در هنگامى كه از خواب برمى خيزى ، نماز ظهر خواهد بود. بعضى ديگر گفته اند: مراد از قيام در آيه ، برخاستن از مجلس است ، بعضى گفته اند: مراد مطلق برخاستن است . و بعضى ديگر گفته اند: مراد برخاستن براى نماز واجب است . بعضى هم گفته اند: مراد از آن برخاستن براى هر نماز است . بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، دو ركعت نافله نماز صبح است كه قبل از نماز آن را مى خوانند. و اين هفت قول است كه مرحوم طبرسى آن را نقل كرده .
و مراد از جمله «'''حين تقوم '''» - به قول بعضى - هنگام برخاستن از خوابست . و بعضى ديگر گفته اند: منظور برخاستن از خواب قيلوله ، يعنى خواب قبل از ظهر است ، و در نتيجه منظور از تسبيح در هنگامى كه از خواب برمى خيزى ، نماز ظهر خواهد بود. بعضى ديگر گفته اند: مراد از قيام در آيه ، برخاستن از مجلس است ، بعضى گفته اند: مراد مطلق برخاستن است . و بعضى ديگر گفته اند: مراد برخاستن براى نماز واجب است . بعضى هم گفته اند: مراد از آن برخاستن براى هر نماز است . بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، دو ركعت نافله نماز صبح است كه قبل از نماز آن را مى خوانند. و اين هفت قول است كه مرحوم طبرسى آن را نقل كرده .
خط ۸۶: خط ۸۸:
==آيات ۱ - ۱۸، سوره نجم ==
==آيات ۱ - ۱۸، سوره نجم ==
سوره نجم مكى است و شصت و دو آيه دارد
سوره نجم مكى است و شصت و دو آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى (۱)
وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى (۱)
مَا ضلَّ صاحِبُكمْ وَ مَا غَوَى (۲)
مَا ضلَّ صاحِبُكمْ وَ مَا غَوَى (۲)
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى (۳)
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى (۳)
إِنْ هُوَ إِلا وَحْىٌ يُوحَى (۴)
إِنْ هُوَ إِلا وَحْىٌ يُوحَى (۴)
عَلَّمَهُ شدِيدُ الْقُوَى (۵)
عَلَّمَهُ شدِيدُ الْقُوَى (۵)
ذُو مِرَّةٍ فَاستَوَى (۶)
ذُو مِرَّةٍ فَاستَوَى (۶)
وَ هُوَ بِالاُفُقِ الاَعْلى (۷)
وَ هُوَ بِالاُفُقِ الاَعْلى (۷)
ثمَّ دَنَا فَتَدَلى (۸)
ثمَّ دَنَا فَتَدَلى (۸)
فَكانَ قَاب قَوْسينِ أَوْ أَدْنى (۹)
فَكانَ قَاب قَوْسينِ أَوْ أَدْنى (۹)
فَأَوْحَى إِلى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى (۱۰)
فَأَوْحَى إِلى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى (۱۰)
خط ۱۰۰: خط ۱۰۲:
أَ فَتُمَرُونَهُ عَلى مَا يَرَى (۱۲)
أَ فَتُمَرُونَهُ عَلى مَا يَرَى (۱۲)
وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى (۱۳)
وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى (۱۳)
عِندَ سِدْرَةِ المُْنتَهَى (۱۴)
عِندَ سِدْرَةِ المُْنتَهَى (۱۴)
عِندَهَا جَنَّةُ المَْأْوَى (۱۵)
عِندَهَا جَنَّةُ المَْأْوَى (۱۵)
إِذْ يَغْشى السدْرَةَ مَا يَغْشى (۱۶)
إِذْ يَغْشى السدْرَةَ مَا يَغْشى (۱۶)
مَا زَاغَ الْبَصرُ وَ مَا طغَى (۱۷)
مَا زَاغَ الْبَصرُ وَ مَا طغَى (۱۷)
لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَتِ رَبِّهِ الْكُبرَى (۱۸)
لَقَدْ رَأَى مِنْ ءَايَتِ رَبِّهِ الْكُبرَى (۱۸)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام خداى رحمان و رحيم . سوگند به اجرام آسمانى هنگامى كه غروب مى كنند (۱).
به نام خداى رحمان و رحيم . سوگند به اجرام آسمانى هنگامى كه غروب مى كنند (۱).
خط ۱۳۴: خط ۱۳۶:
و آياتى كه از اين سوره آورده ايم فصل اول از فصول سه گانه آيات سوره است آياتى است كه وحيى را كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى شود تصديق و توصيف مى كند، ليكن در اينجا روايات بسيار زيادى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) صادر شده كه به صراحت فرموده اند: مراد از اين آيات اين نيست كه مطلق وحى را بيان و توصيف كند، بلكه مراد بيان يك قسم وحى است ، و آن وحى بطور مشافهه و رو در رو است ، كه در شب معراج خداى سبحان با رسول گراميش ‍ داشت .
و آياتى كه از اين سوره آورده ايم فصل اول از فصول سه گانه آيات سوره است آياتى است كه وحيى را كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى شود تصديق و توصيف مى كند، ليكن در اينجا روايات بسيار زيادى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) صادر شده كه به صراحت فرموده اند: مراد از اين آيات اين نيست كه مطلق وحى را بيان و توصيف كند، بلكه مراد بيان يك قسم وحى است ، و آن وحى بطور مشافهه و رو در رو است ، كه در شب معراج خداى سبحان با رسول گراميش ‍ داشت .
پس اين آيات مى خواهد داستان معراج را بيان كند، و ظاهر آيات هم خالى از تاءييد اين روايات نيست ، و از كلمات بعضى از اصحاب از قبيل ابن عباس و انس و ابى سعيد خدرى ، و غير ايشان - به طورى كه از ايشان نقل شده - نيز همين معنا استفاده مى شود، و بنابر همين معنا گفتار مفسرين جريان يافته ، هر چند كه در تفسير مفردات و جملات اين آيات اختلافى شديد دارند.
پس اين آيات مى خواهد داستان معراج را بيان كند، و ظاهر آيات هم خالى از تاءييد اين روايات نيست ، و از كلمات بعضى از اصحاب از قبيل ابن عباس و انس و ابى سعيد خدرى ، و غير ايشان - به طورى كه از ايشان نقل شده - نيز همين معنا استفاده مى شود، و بنابر همين معنا گفتار مفسرين جريان يافته ، هر چند كه در تفسير مفردات و جملات اين آيات اختلافى شديد دارند.
وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى
وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى
چند قول درباره مراد از «'''نجم '''» در آيه : «'''و النجم اذا هوى '''»
چند قول درباره مراد از «'''نجم '''» در آيه : «'''و النجم اذا هوى '''»
ظاهر اين آيه چنين مى نمايد كه مراد از «'''نجم '''» مطلق جرمهاى روشن آسمانى است ، و خداى تعالى در كتاب مجيدش به بسيارى از مخلوقات خود سوگند خورده ، از آن جمله به چند عدد از اجرام سماوى از قبيل خورشيد، ماه ، و ساير ستارگان سوگند خورده ، و بنابر اين ، مراد از «'''هوىّ نجم '''»، سقوط و افتادن آن در كرانه افق براى غروب است .
ظاهر اين آيه چنين مى نمايد كه مراد از «'''نجم '''» مطلق جرمهاى روشن آسمانى است ، و خداى تعالى در كتاب مجيدش به بسيارى از مخلوقات خود سوگند خورده ، از آن جمله به چند عدد از اجرام سماوى از قبيل خورشيد، ماه ، و ساير ستارگان سوگند خورده ، و بنابر اين ، مراد از «'''هوىّ نجم '''»، سقوط و افتادن آن در كرانه افق براى غروب است .
خط ۱۴۰: خط ۱۴۲:
و بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از اين نجم ، ستارگان نيستند، بلكه شهابى است كه به وسيله آنها شياطين جن رانده مى شوند، و عرب اين شهاب را نجم مى نامد. و كلمه «'''هوى '''» هم با اين قول مى سازد، و هم با قول قبلى ، ولى لفظ آيه با هيچ يك از معانى مساعد نيست .
و بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از اين نجم ، ستارگان نيستند، بلكه شهابى است كه به وسيله آنها شياطين جن رانده مى شوند، و عرب اين شهاب را نجم مى نامد. و كلمه «'''هوى '''» هم با اين قول مى سازد، و هم با قول قبلى ، ولى لفظ آيه با هيچ يك از معانى مساعد نيست .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۲ </center>
مَا ضلَّ صاحِبُكمْ وَ مَا غَوَى
مَا ضلَّ صاحِبُكمْ وَ مَا غَوَى
كلمه «'''ضلال '''» به معناى خروج و انحراف از صراط مستقيم است ، و كلمه «'''غىّ'''» معنايى دارد مخالف با معناى كلمه «'''رشد'''» و چون رشد به معناى آن است كه انسان به واقع مسائل برسد، در نتيجه غى عبارت است از اين كه انسان به خلاف واقع بيفتد.
كلمه «'''ضلال '''» به معناى خروج و انحراف از صراط مستقيم است ، و كلمه «'''غىّ'''» معنايى دارد مخالف با معناى كلمه «'''رشد'''» و چون رشد به معناى آن است كه انسان به واقع مسائل برسد، در نتيجه غى عبارت است از اين كه انسان به خلاف واقع بيفتد.
راغب مى گويد: «'''غىّ'''» به معناى جهلى است كه ناشى از اعتقاد فاسد باشد، چون گاهى اوقات جهل آدمى ناشى از نداشتن عقيده است ، چه عقيده صحيح و چه فاسد، و گاهى هم ناشى مى شود از اعتقاد به چيزى كه فاسد است ، و كلمه «'''غىّ'''» به معناى آن جهلى است كه ناشى از داشتن عقيده فاسد باشد، نه از بى اعتقادى ، و در قرآن كريم آمده : «'''ما ضلّ صاحبكم و ما غوى '''».
راغب مى گويد: «'''غىّ'''» به معناى جهلى است كه ناشى از اعتقاد فاسد باشد، چون گاهى اوقات جهل آدمى ناشى از نداشتن عقيده است ، چه عقيده صحيح و چه فاسد، و گاهى هم ناشى مى شود از اعتقاد به چيزى كه فاسد است ، و كلمه «'''غىّ'''» به معناى آن جهلى است كه ناشى از داشتن عقيده فاسد باشد، نه از بى اعتقادى ، و در قرآن كريم آمده : «'''ما ضلّ صاحبكم و ما غوى '''».
خط ۱۴۶: خط ۱۴۸:
و معناى آيه اين است كه : همنشين شما از آن طريقى كه او را به غايت و هدف مطلوبش برساند بيرون نشده ، و در اعتقاد و راءيش از آن طريقه خطا نرفته . و خلاصه كلام اين كه او نه در آن هدف مطلوب يعنى سعادت بشرى همان عبوديت خداى تعالى است خطا رفته ، و نه در طريقى كه به آن هدف منتهى مى شود.
و معناى آيه اين است كه : همنشين شما از آن طريقى كه او را به غايت و هدف مطلوبش برساند بيرون نشده ، و در اعتقاد و راءيش از آن طريقه خطا نرفته . و خلاصه كلام اين كه او نه در آن هدف مطلوب يعنى سعادت بشرى همان عبوديت خداى تعالى است خطا رفته ، و نه در طريقى كه به آن هدف منتهى مى شود.
مقصود از اينكه فرمود: «'''و ما ينطق عن الهوى ...'''»
مقصود از اينكه فرمود: «'''و ما ينطق عن الهوى ...'''»
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى إِنْ هُوَ إِلا وَحْىٌ يُوحَى
وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى إِنْ هُوَ إِلا وَحْىٌ يُوحَى
منظور از كلمه «'''هوى '''» هواى نفس و راءى و خواسته آن است ، و جمله «'''ما ينطق '''» هر چند مطلق است ، و در آن نطق به طور مطلق نفى شده ، و مقتضاى اين اطلاق آن است كه هواى نفس از مطلق سخنان پيغمبر نفى شده باشد (حتى در آن سخنان روزمره اى كه در داخل خانه اش دارد)، و ليكن از آنجايى كه در اين آيات خطاب «'''صاحبتان '''» به مشركين است ، مشركينى كه دعوت او را و قرآنى را كه برايشان مى خواند دروغ و تقوّل و افتراى بر خدا مى پنداشتند، لذا بايد به خاطر اين قرينه مقامى بگوييم : منظور اين است كه آن جناب در آنچه كه شما مشركين را به سوى آن مى خواند، و آنچه كه از قرآن برايتان تلاوت مى كند، سخنانش ناشى از هواى نفس نيست ، و به راءى خود چيزى نمى گويد، بلكه هر چه در اين باب مى گويد وحيى است كه خداى تعالى به او مى كند.
منظور از كلمه «'''هوى '''» هواى نفس و راءى و خواسته آن است ، و جمله «'''ما ينطق '''» هر چند مطلق است ، و در آن نطق به طور مطلق نفى شده ، و مقتضاى اين اطلاق آن است كه هواى نفس از مطلق سخنان پيغمبر نفى شده باشد (حتى در آن سخنان روزمره اى كه در داخل خانه اش دارد)، و ليكن از آنجايى كه در اين آيات خطاب «'''صاحبتان '''» به مشركين است ، مشركينى كه دعوت او را و قرآنى را كه برايشان مى خواند دروغ و تقوّل و افتراى بر خدا مى پنداشتند، لذا بايد به خاطر اين قرينه مقامى بگوييم : منظور اين است كه آن جناب در آنچه كه شما مشركين را به سوى آن مى خواند، و آنچه كه از قرآن برايتان تلاوت مى كند، سخنانش ناشى از هواى نفس نيست ، و به راءى خود چيزى نمى گويد، بلكه هر چه در اين باب مى گويد وحيى است كه خداى تعالى به او مى كند.
عَلَّمَهُ شدِيدُ الْقُوَى
عَلَّمَهُ شدِيدُ الْقُوَى
ضمير در «'''علّمه '''» به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) برمى گردد، كه در اين صورت مفعول دوم تعليم كه يا قرآن است و يا مطلق وحى حذف شده ،
ضمير در «'''علّمه '''» به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) برمى گردد، كه در اين صورت مفعول دوم تعليم كه يا قرآن است و يا مطلق وحى حذف شده ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۳ </center>
خط ۱۵۴: خط ۱۵۶:
و مراد از كلمه «'''شديد القوى '''» - به طورى كه گفته اند - جبرئيل است ، چون خداى سبحان او را در كلام مجيدش به اين صفت ياد كرده و فرموده : «'''انّه لقول رسول كريم ذى قوّة عند ذى العرش مكين '''»، بعضى هم گفته اند: مراد از آن خود خداى سبحان است .
و مراد از كلمه «'''شديد القوى '''» - به طورى كه گفته اند - جبرئيل است ، چون خداى سبحان او را در كلام مجيدش به اين صفت ياد كرده و فرموده : «'''انّه لقول رسول كريم ذى قوّة عند ذى العرش مكين '''»، بعضى هم گفته اند: مراد از آن خود خداى سبحان است .
وجوه مختلف در معناى آيات : «'''ذو مرة فاستوى و هو بالافق الا على ثم دنا فتدلى ...'''»
وجوه مختلف در معناى آيات : «'''ذو مرة فاستوى و هو بالافق الا على ثم دنا فتدلى ...'''»
ذُو مِرَّةٍ فَاستَوَى
ذُو مِرَّةٍ فَاستَوَى
كلمه «'''مرّة '''» - به كسره ميم و تشديد راء - به معناى شدت و يا پختگى عقل و راءى است ، و يا از ماده مرور گرفته شده ، و قيافه كلمه ، قيافه بناى نوع است ، و مفسرين آيه را به هر سه معنا تفسير كرده اند، البته آنهايى كه آيه را وصف جبرئيل دانسته اند، در نتيجه اين طور معنايش ‍ كرده اند: ((همان جبرئيل در راه خدا شدت به خرج مى دهد، يا آن جبرئيلى كه عقلى پخته دارد، يا آن جبرئيلى كه به نوعى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مرور و عبور مى كند، با اين كه خودش در هواست )).
كلمه «'''مرّة '''» - به كسره ميم و تشديد راء - به معناى شدت و يا پختگى عقل و راءى است ، و يا از ماده مرور گرفته شده ، و قيافه كلمه ، قيافه بناى نوع است ، و مفسرين آيه را به هر سه معنا تفسير كرده اند، البته آنهايى كه آيه را وصف جبرئيل دانسته اند، در نتيجه اين طور معنايش ‍ كرده اند: ((همان جبرئيل در راه خدا شدت به خرج مى دهد، يا آن جبرئيلى كه عقلى پخته دارد، يا آن جبرئيلى كه به نوعى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مرور و عبور مى كند، با اين كه خودش در هواست )).
بعضى هم گفته اند: مراد از «'''ذو مرّة '''» خود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، او است كه در مقابل دستورات الهى شديد و سخت است ، و يا داراى عقل و راءيى محكم است . و يا داراى نوعى مرور و عبور است كه با داشتن آن مى تواند به معراج برود.
بعضى هم گفته اند: مراد از «'''ذو مرّة '''» خود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، او است كه در مقابل دستورات الهى شديد و سخت است ، و يا داراى عقل و راءيى محكم است . و يا داراى نوعى مرور و عبور است كه با داشتن آن مى تواند به معراج برود.
خط ۱۶۵: خط ۱۶۷:
ولى اين حرف درست نيست ، و ظاهرا مراد از آن افق اعلاى آسمان است ، بدون اعتبار اين كه طرف شرقى آن باشد.
ولى اين حرف درست نيست ، و ظاهرا مراد از آن افق اعلاى آسمان است ، بدون اعتبار اين كه طرف شرقى آن باشد.
ضمير «'''هو'''» در اين آيه به جبرئيل و يا به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر مى گردد، و جمله حال از ضمير در «'''استوى '''» است .
ضمير «'''هو'''» در اين آيه به جبرئيل و يا به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر مى گردد، و جمله حال از ضمير در «'''استوى '''» است .
ثمَّ دَنَا فَتَدَلى
ثمَّ دَنَا فَتَدَلى
كلمه «'''دنّو'''» كه مصدر فعل «'''دنى '''» است به معناى نزديكى است ، و كلمه «'''تدلى '''» مصدر فعل تدلى است ، به معناى بسته شدن و آويزان گشتن به چيزى است ، ولى به طور كنايه در شدت نزديكى استعمال مى شود.
كلمه «'''دنّو'''» كه مصدر فعل «'''دنى '''» است به معناى نزديكى است ، و كلمه «'''تدلى '''» مصدر فعل تدلى است ، به معناى بسته شدن و آويزان گشتن به چيزى است ، ولى به طور كنايه در شدت نزديكى استعمال مى شود.
بعضى گفته اند: به معناى امتداد به طرف پايين است ، چون از واژه «'''دلو'''» - براى انداختن در چاه ساخته شده - گرفته شده است .
بعضى گفته اند: به معناى امتداد به طرف پايين است ، چون از واژه «'''دلو'''» - براى انداختن در چاه ساخته شده - گرفته شده است .
خط ۱۸۶: خط ۱۸۸:
اين سه ضمير به خدا برمى گردد، و معناى عبارت اين است كه : خداى تعالى وحى كرد به بنده اش آنچه را كه وحى كرد، و اين معنا از معناى سابق به ذهن نزديك تر است ، چون آن معنا را ذوق سليم نمى پسندد، هر چند كه صحيح هم باشد.
اين سه ضمير به خدا برمى گردد، و معناى عبارت اين است كه : خداى تعالى وحى كرد به بنده اش آنچه را كه وحى كرد، و اين معنا از معناى سابق به ذهن نزديك تر است ، چون آن معنا را ذوق سليم نمى پسندد، هر چند كه صحيح هم باشد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش