۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲۵}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
معناى خسران نفس و ضلال گم شدن متريات و مراد از اينكه كفار در آخرت «'''اخسرون '''»هستند | معناى خسران نفس و ضلال گم شدن متريات و مراد از اينكه كفار در آخرت «'''اخسرون '''»هستند | ||
أُولَئك | أُولَئك الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ وَ ضلَّ عَنهُم مَّا كانُوا يَفْترُونَ | ||
اين آيه شريفه مشتمل بر دو نكته است : يكى اينكه مى فرمايد كفار نفس خود را خاسر كردند. دوم اينكه مى فرمايد افترائى كه يك عمر مرتكب آن شدند در آخرت اثرى از آن نمى يابند. اما خسران آنان دليلش اين است كه آدمى مالك نيست مگر نفس خود را كه البته مالكيتش نسبت به نفس خودش استقلالى نيست ، بلكه به تمليك خداى تعالى است و وقتى آدمى چيزى را براى نفس خود بخرد كه مايه هلاكتش باشد، و سرمايه عمر و مال و هر چيز ديگر را بدهد و در مقابل كفر و معصيت را بخرد در اين معامله ضرر كرده و اين ضرر را خودش براى خود فراهم آورده است . پس خسران نفس كنايه است از هلاك كردن نفس ، و اما ضلالت در افترائى كه بستند علتش اين است كه عقايد خرافى كه داشتند دروغ بود، يعنى وهمى بود كه در خارج واقعيت نداشت ، خرافاتى بود كه هوا و هوسهاى دنيوى آن را در نظرشان جلوه داده بود، و با برچيده شدن زندگى دنيا و هيچ و پوچ شدن هوا و هوسها، آن اوهام و خرافات نيز جلوه و رنگ خود را مى بازد، و معلوم مى شود چيزى جز دروغ و افتراء نبوده ، در آن روز هر كسى مى فهمد كه حق مبين تنها خداى تعالى بوده و آنچه را حق مى پنداشتند چيزى جز خيال نبوده است . | اين آيه شريفه مشتمل بر دو نكته است : يكى اينكه مى فرمايد كفار نفس خود را خاسر كردند. دوم اينكه مى فرمايد افترائى كه يك عمر مرتكب آن شدند در آخرت اثرى از آن نمى يابند. اما خسران آنان دليلش اين است كه آدمى مالك نيست مگر نفس خود را كه البته مالكيتش نسبت به نفس خودش استقلالى نيست ، بلكه به تمليك خداى تعالى است و وقتى آدمى چيزى را براى نفس خود بخرد كه مايه هلاكتش باشد، و سرمايه عمر و مال و هر چيز ديگر را بدهد و در مقابل كفر و معصيت را بخرد در اين معامله ضرر كرده و اين ضرر را خودش براى خود فراهم آورده است . پس خسران نفس كنايه است از هلاك كردن نفس ، و اما ضلالت در افترائى كه بستند علتش اين است كه عقايد خرافى كه داشتند دروغ بود، يعنى وهمى بود كه در خارج واقعيت نداشت ، خرافاتى بود كه هوا و هوسهاى دنيوى آن را در نظرشان جلوه داده بود، و با برچيده شدن زندگى دنيا و هيچ و پوچ شدن هوا و هوسها، آن اوهام و خرافات نيز جلوه و رنگ خود را مى بازد، و معلوم مى شود چيزى جز دروغ و افتراء نبوده ، در آن روز هر كسى مى فهمد كه حق مبين تنها خداى تعالى بوده و آنچه را حق مى پنداشتند چيزى جز خيال نبوده است . | ||
لا جَرَمَ أَنهُمْ فى الاَخِرَةِ هُمُ الاَخْسرُونَ | لا جَرَمَ أَنهُمْ فى الاَخِرَةِ هُمُ الاَخْسرُونَ | ||
خط ۱۴: | خط ۱۶: | ||
علاوه بر اين ، در آخرت اعمال از نظر نتايج ، شديدتر و مضاعف مى گردد، همچنانكه قرآن كريم فرموده : «'''و من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخرة اعمى و اضل سبيلا'''»، حال از اين دو احتمالى كه فرض كرديم كدام بهتر است ؟ بايد گفت احتمال اولى بهتر است ، براى اينكه ظاهر آيه اين است كه مى خواهد «'''اخسرين - زيانكارترين '''» را منحصر در آنان كرده بفرمايد: اين طايفه از تمامى طوايف گنهكار خاسرترند و نمى خواهد بفرمايد: خسران آخرتشان بيشتر از خسران دنيائيشان است . | علاوه بر اين ، در آخرت اعمال از نظر نتايج ، شديدتر و مضاعف مى گردد، همچنانكه قرآن كريم فرموده : «'''و من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخرة اعمى و اضل سبيلا'''»، حال از اين دو احتمالى كه فرض كرديم كدام بهتر است ؟ بايد گفت احتمال اولى بهتر است ، براى اينكه ظاهر آيه اين است كه مى خواهد «'''اخسرين - زيانكارترين '''» را منحصر در آنان كرده بفرمايد: اين طايفه از تمامى طوايف گنهكار خاسرترند و نمى خواهد بفرمايد: خسران آخرتشان بيشتر از خسران دنيائيشان است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۸۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۸۷ </center> | ||
إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبهِمْ ... | |||
معناى «'''اجابت '''»و مراد از اخبات مؤ منينى بسوى خدا | معناى «'''اجابت '''»و مراد از اخبات مؤ منينى بسوى خدا | ||
راغب در مفردات گفته است : كلمه «'''خبت '''» به معناى زمين مطمئن و محكم است ، و وقتى گفته مى شود: «'''اءخبت الرجل '''» معنايش اين است كه تصميم گرفت به زمينى محكم برود، و يا در آن زمين پياده شد، نظير كلمه «'''اسهل و انجد'''» كه به معناى «'''به سرزمين هموار رفت ، به بلندى رفت '''» مى باشد، و به تدريج در معناى نرمى و تواضع استعمال شده كه در آيه (و اخبتوا الى ربهم )) به همين معنا آمده ، و نيز در جمله «'''و بشر المخبتين '''» به معناى تواضع آمده ، مى فرمايد افراد متواضع را كه استكبارى از عبادت خدا ندارند بشارت بده ، و نيز در جمله «'''فتخبت له قلوبهم '''» يعنى دلهايشان براى او نرم و خاشع مى گردد. | راغب در مفردات گفته است : كلمه «'''خبت '''» به معناى زمين مطمئن و محكم است ، و وقتى گفته مى شود: «'''اءخبت الرجل '''» معنايش اين است كه تصميم گرفت به زمينى محكم برود، و يا در آن زمين پياده شد، نظير كلمه «'''اسهل و انجد'''» كه به معناى «'''به سرزمين هموار رفت ، به بلندى رفت '''» مى باشد، و به تدريج در معناى نرمى و تواضع استعمال شده كه در آيه (و اخبتوا الى ربهم )) به همين معنا آمده ، و نيز در جمله «'''و بشر المخبتين '''» به معناى تواضع آمده ، مى فرمايد افراد متواضع را كه استكبارى از عبادت خدا ندارند بشارت بده ، و نيز در جمله «'''فتخبت له قلوبهم '''» يعنى دلهايشان براى او نرم و خاشع مى گردد. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۵: | ||
از اينجا فساد گفتار بعضى از مفسرين روشن مى شود كه گفته اند: اين هفت آيه ، يعنى آيه «'''افمن كان على بينة من ربه - تا جمله - افلا تذكرون '''» بيان حال دو طايفه از مردم است ، يكى آنها كه به قرآن كفر ورزيدند، و ديگرى همه آنهائى كه به آن ايمان آوردند. | از اينجا فساد گفتار بعضى از مفسرين روشن مى شود كه گفته اند: اين هفت آيه ، يعنى آيه «'''افمن كان على بينة من ربه - تا جمله - افلا تذكرون '''» بيان حال دو طايفه از مردم است ، يكى آنها كه به قرآن كفر ورزيدند، و ديگرى همه آنهائى كه به آن ايمان آوردند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۸۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۸۸ </center> | ||
مَثَلُ الْفَرِيقَينِ كالاَعْمَى وَ | مَثَلُ الْفَرِيقَينِ كالاَعْمَى وَ الاَصمِّ وَ الْبَصِيرِ وَ السمِيع هَلْ يَستَوِيَانِ مَثَلاً أَ فَلا تَذَكَّرُونَ | ||
كلمه «'''مثل '''» به معناى وصف است ، ولى بيشتر در مثلهاى رايج در بين مردم استعمال مى شود و آن اين است كه معنايى از معانى پوشيده و مخفى از ذهن شنونده را با امرى محسوس و يا نزديك به محسوس برايش بيان كنى تا ذهنش با آن معناى پنهان و دقيق انس پيدا كند و فهمش از آن امر محسوس به آن امر معقول كه مقصود گوينده است منتقل گردد. و منظور از «'''دو فريق '''» همان كسانى اند كه حالشان را در آيات قبلى بيان كرده بود، و بقيه الفاظ آيه روشن است . | كلمه «'''مثل '''» به معناى وصف است ، ولى بيشتر در مثلهاى رايج در بين مردم استعمال مى شود و آن اين است كه معنايى از معانى پوشيده و مخفى از ذهن شنونده را با امرى محسوس و يا نزديك به محسوس برايش بيان كنى تا ذهنش با آن معناى پنهان و دقيق انس پيدا كند و فهمش از آن امر محسوس به آن امر معقول كه مقصود گوينده است منتقل گردد. و منظور از «'''دو فريق '''» همان كسانى اند كه حالشان را در آيات قبلى بيان كرده بود، و بقيه الفاظ آيه روشن است . | ||
<span id='link200'><span> | <span id='link200'><span> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۹: | ||
<span id='link204'><span> | <span id='link204'><span> | ||
==آيات ۳۵ - ۲۵، سوره هود == | ==آيات ۳۵ - ۲۵، سوره هود == | ||
وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنى لَكُمْ نَذِيرٌ | وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنى لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ(۲۵) | ||
أَن لا تَعْبُدُوا إِلا | أَن لا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنى أَخَاف عَلَيْكُمْ عَذَاب يَوْمٍ أَلِيمٍ(۲۶) | ||
فَقَالَ الْمَلاُ | فَقَالَ الْمَلاُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاك إِلا بَشراً مِّثْلَنَا وَ مَا نَرَاك اتَّبَعَك إِلا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِى الرَّأْىِ وَ مَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضلِ بَلْ نَظنُّكُمْ كَذِبِينَ(۲۷) | ||
قَالَ يَقَوْمِ أَ رَءَيْتُمْ إِن كُنت عَلى | قَالَ يَقَوْمِ أَ رَءَيْتُمْ إِن كُنت عَلى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبى وَ ءَاتَاخ رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَت عَلَيْكمْ أَ نُلْزِمُكُمُوهَا وَ أَنتُمْ لهََا كَرِهُونَ(۲۸) | ||
وَ يَقَوْمِ لا أَسئَلُكمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِى إِلا عَلى | وَ يَقَوْمِ لا أَسئَلُكمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِى إِلا عَلى اللَّهِ وَ مَا أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّهُم مُّلَقُوا رَبهِمْ وَ لَكِنى أَرَاشْ قَوْماً تجْهَلُونَ(۲۹) | ||
وَ يَقَوْمِ مَن يَنصرُنى مِنَ | وَ يَقَوْمِ مَن يَنصرُنى مِنَ اللَّهِ إِن طرَدتهُمْ أَ فَلا تَذَكرُونَ(۳۰) | ||
وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِندِى خَزَائنُ | وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِندِى خَزَائنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْب وَ لا أَقُولُ إِنى مَلَكٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِى أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيهُمُ اللَّهُ خَيراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فى أَنفُسِهِمْ إِنى إِذاً لَّمِنَ الظلِمِينَ(۳۱) | ||
قَالُوا يَنُوحُ قَدْ جَدَلْتَنَا فَأَكثرْت جِدَلَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كنت مِنَ الصدِقِينَ(۳۲) | قَالُوا يَنُوحُ قَدْ جَدَلْتَنَا فَأَكثرْت جِدَلَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كنت مِنَ الصدِقِينَ(۳۲) | ||
قَالَ | قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللَّهُ إِن شاءَ وَ مَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ(۳۳) | ||
وَ لا يَنفَعُكمْ نُصحِى إِنْ أَرَدت أَنْ أَنصحَ لَكُمْ إِن كانَ | وَ لا يَنفَعُكمْ نُصحِى إِنْ أَرَدت أَنْ أَنصحَ لَكُمْ إِن كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(۳۴) | ||
أَمْ يَقُولُونَ افْترَاهُ قُلْ إِنِ افْترَيْتُهُ | أَمْ يَقُولُونَ افْترَاهُ قُلْ إِنِ افْترَيْتُهُ فَعَلىَّ إِجْرَامِى وَ أَنَا بَرِى ءٌ مِّمَّا تجْرِمُونَ(۳۵) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۹۴ </center> | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
خط ۸۴: | خط ۸۶: | ||
بيان آيات | بيان آيات | ||
در اين آيات متعرض قصص انبياء (عليهم السلام ) شده ، و نخست داستان نوح را آورده و بعد از آن سرگذشت جماعتى از انبياء كه بعد از نوح (عليه السلام ) آمدند را ذكر كرده مانند هود و صالح و ابراهيم و لوط و شعيب و موسى (عليه السلام ) و داستان نوح را به چند فصل تقسيم كرده كه در فصل اول ، احتجاج هايى را كه نوح (عليه السلام ) با قوم خود در مساءله توحيد داشته آورده ، چون بطورى كه خداى تعالى در كتاب مجيدش ذكر كرده ، آن جناب اولين پيغمبرى است كه براى دين توحيد بر عليه بت پرستى قيام كرده ، (مؤ لّف رحمة اللّه عليه بقيه فصول را نام نبرده ، و به نظر مى رسد كه فصل ديگر سخنان نوح استدلال بر مساءله نبوت ، و فصل كوتاه ديگرى بطور اشاره استدلال بر مساءله معاد باشد، و در توحيد)، بيشتر احتجاج هايى كه قرآن كريم از آن جناب نقل كرده ، از باب مجادله «'''بالّتى هى احسن - مجادله به بهترين طريق '''» مى باشد. البته بعضى از آن احتجاج ها جنبه موعظه و اندكى از آنها جنبه حكمت دارد، (و اين نص قرآن بيانگر اين حقيقت است كه نوح (عليه السلام ) دستورى را كه خداى تعالى به پيامبر اسلام داد كه «'''در راه پروردگارت هم از راه حكمت دعوت كن و هم از راه موعظت و هم از راه جدال به بهترين وجه '''» عمل مى كرده است ). كه متناسب با تفكر انسانهاى اولى و با فكر ساده قديميان و مخصوصا ساده انديشى هايشان در مسائل اجتماعى مى باشد. | در اين آيات متعرض قصص انبياء (عليهم السلام ) شده ، و نخست داستان نوح را آورده و بعد از آن سرگذشت جماعتى از انبياء كه بعد از نوح (عليه السلام ) آمدند را ذكر كرده مانند هود و صالح و ابراهيم و لوط و شعيب و موسى (عليه السلام ) و داستان نوح را به چند فصل تقسيم كرده كه در فصل اول ، احتجاج هايى را كه نوح (عليه السلام ) با قوم خود در مساءله توحيد داشته آورده ، چون بطورى كه خداى تعالى در كتاب مجيدش ذكر كرده ، آن جناب اولين پيغمبرى است كه براى دين توحيد بر عليه بت پرستى قيام كرده ، (مؤ لّف رحمة اللّه عليه بقيه فصول را نام نبرده ، و به نظر مى رسد كه فصل ديگر سخنان نوح استدلال بر مساءله نبوت ، و فصل كوتاه ديگرى بطور اشاره استدلال بر مساءله معاد باشد، و در توحيد)، بيشتر احتجاج هايى كه قرآن كريم از آن جناب نقل كرده ، از باب مجادله «'''بالّتى هى احسن - مجادله به بهترين طريق '''» مى باشد. البته بعضى از آن احتجاج ها جنبه موعظه و اندكى از آنها جنبه حكمت دارد، (و اين نص قرآن بيانگر اين حقيقت است كه نوح (عليه السلام ) دستورى را كه خداى تعالى به پيامبر اسلام داد كه «'''در راه پروردگارت هم از راه حكمت دعوت كن و هم از راه موعظت و هم از راه جدال به بهترين وجه '''» عمل مى كرده است ). كه متناسب با تفكر انسانهاى اولى و با فكر ساده قديميان و مخصوصا ساده انديشى هايشان در مسائل اجتماعى مى باشد. | ||
وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنى لَكُمْ نَذِيرٌ | وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ إِنى لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ | ||
در قرائت معروف ، كلمه «'''انى '''» با كسره همزه قرائت شده و بنابراين قرائت ، چيزى از ماده «'''قول '''» در تقدير گرفته شده كه در نتيجه قرائت تقدير آيه : «'''و لقد ارسلنا نوحا الى قومه فقال انى لكم نذير مبين '''» است ، يعنى ما نوح را به سوى قومش فرستاديم ، پس او گفت من براى شما بيم رسانى روشنم . | در قرائت معروف ، كلمه «'''انى '''» با كسره همزه قرائت شده و بنابراين قرائت ، چيزى از ماده «'''قول '''» در تقدير گرفته شده كه در نتيجه قرائت تقدير آيه : «'''و لقد ارسلنا نوحا الى قومه فقال انى لكم نذير مبين '''» است ، يعنى ما نوح را به سوى قومش فرستاديم ، پس او گفت من براى شما بيم رسانى روشنم . | ||
بعضى از قاريان ، اين كلمه را با فتحه همزه خوانده اند كه بنابراين قرائت ، حرف «'''باء'''» در تقدير گرفته شده و تقدير كلام : «'''بانى لكم ...'''» است ، و معنايش اين است كه : ما نوح را به سوى قومش فرستاديم به اينكه من براى شما نداگرى روشنم ، | بعضى از قاريان ، اين كلمه را با فتحه همزه خوانده اند كه بنابراين قرائت ، حرف «'''باء'''» در تقدير گرفته شده و تقدير كلام : «'''بانى لكم ...'''» است ، و معنايش اين است كه : ما نوح را به سوى قومش فرستاديم به اينكه من براى شما نداگرى روشنم ، | ||
خط ۹۲: | خط ۹۴: | ||
و اين جمله يعنى جمله «'''انى لكم نذير مبين '''» چه به آن قرائت و چه به اين قرائت بيانى است اجمالى براى فهماندن اينكه نوح (عليه السلام ) چه رسالتهايى داشته و آنچه داشته و از ناحيه پروردگارش رسانده ، انذارهايى روشن بوده ، پس خود آن جناب قهرا نذيرى مبين بوده است . | و اين جمله يعنى جمله «'''انى لكم نذير مبين '''» چه به آن قرائت و چه به اين قرائت بيانى است اجمالى براى فهماندن اينكه نوح (عليه السلام ) چه رسالتهايى داشته و آنچه داشته و از ناحيه پروردگارش رسانده ، انذارهايى روشن بوده ، پس خود آن جناب قهرا نذيرى مبين بوده است . | ||
پس همانطور كه اگر مى گفت : اى مردم آنچه من به شما خواهم گفت انذارى مبين است ، با بيانى اجمالى و كوتاه ترين بيان فهمانده بود كه رسالتش چه جنبه اى دارد، حالا هم كه گفته : من نذيرى مبين هستم ، همان اجمال را رسانده است ، با اين تفاوت كه در اين تعبير يك نكته اضافى نيز هست و آن بيان وضع خودش است كه فهمانده خيال نكنيد من همه كاره عالمم ، نه ، من تنها پيام و رسالتى از ناحيه خداى تعالى - همه كاره عالم - دارم ، و آن اين است كه شما را از عذاب او انذار كنم . و خلاصه آن نكته اين است كه من تنها يك نامه رسان و يك واسطه هستم . | پس همانطور كه اگر مى گفت : اى مردم آنچه من به شما خواهم گفت انذارى مبين است ، با بيانى اجمالى و كوتاه ترين بيان فهمانده بود كه رسالتش چه جنبه اى دارد، حالا هم كه گفته : من نذيرى مبين هستم ، همان اجمال را رسانده است ، با اين تفاوت كه در اين تعبير يك نكته اضافى نيز هست و آن بيان وضع خودش است كه فهمانده خيال نكنيد من همه كاره عالمم ، نه ، من تنها پيام و رسالتى از ناحيه خداى تعالى - همه كاره عالم - دارم ، و آن اين است كه شما را از عذاب او انذار كنم . و خلاصه آن نكته اين است كه من تنها يك نامه رسان و يك واسطه هستم . | ||
أَن لا تَعْبُدُوا إِلا | أَن لا تَعْبُدُوا إِلا اللَّهَ إِنى أَخَاف عَلَيْكُمْ عَذَاب يَوْمٍ أَلِيمٍ | ||
اين جمله بيان ديگرى است براى آن رسالتى كه در جمله : «'''انى لكم نذير مبين '''» آورده بود، كه برگشت هر دو وجه به يك چيز است . و كلمه «'''ان '''» در جمله «'''ان لا تعبدوا'''» به هر حال تفسيرى است ، و معناى جمله اين است كه رسالت من «'''لا تعبدوا - عبادت نكنيد'''» است ، رسالتم اين است كه شما را از راه انذار و تخويف ، از عبادت غير خداى تعالى نهى كنم . | اين جمله بيان ديگرى است براى آن رسالتى كه در جمله : «'''انى لكم نذير مبين '''» آورده بود، كه برگشت هر دو وجه به يك چيز است . و كلمه «'''ان '''» در جمله «'''ان لا تعبدوا'''» به هر حال تفسيرى است ، و معناى جمله اين است كه رسالت من «'''لا تعبدوا - عبادت نكنيد'''» است ، رسالتم اين است كه شما را از راه انذار و تخويف ، از عبادت غير خداى تعالى نهى كنم . | ||
پس نظر ما اين شد كه جمله «'''ان لا تعبدوا...'''» تفسير است براى جمله «'''انى لكم نذير مبين '''»، ولى بعضى از مفسرين آن را بدل آن جمله و يا مفعول كلمه «'''مبين '''» گرفته اند كه بنا بر بدليت معنا چنين مى شود: «'''و لقد ارسلنا نوحا الى قومه ان لا تعبدوا...'''»، و بنابر مفعول بودن چنين مى شود: «'''انى لكم نذير مبين ان لا تعبدوا - من براى شما بيم دهنده بوده و بيانگر اين هستم كه غير خدا را نپرستيد'''» و شايد سياق آيه از ميان اين سه وجه قول ما را تاءييد كند. | پس نظر ما اين شد كه جمله «'''ان لا تعبدوا...'''» تفسير است براى جمله «'''انى لكم نذير مبين '''»، ولى بعضى از مفسرين آن را بدل آن جمله و يا مفعول كلمه «'''مبين '''» گرفته اند كه بنا بر بدليت معنا چنين مى شود: «'''و لقد ارسلنا نوحا الى قومه ان لا تعبدوا...'''»، و بنابر مفعول بودن چنين مى شود: «'''انى لكم نذير مبين ان لا تعبدوا - من براى شما بيم دهنده بوده و بيانگر اين هستم كه غير خدا را نپرستيد'''» و شايد سياق آيه از ميان اين سه وجه قول ما را تاءييد كند. | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۱۰: | ||
و اگر كسى از خضوع در برابر آنان و تسليم در برابر اراده آنان استكبار بورزد، بر او خشم مى گيرند و او را به خاطر تمردش عقاب مى كنند، بايد به همين قياس خداى تعالى و يا اربابى كه امور عالم و ولايت نظام جارى در آن به آنها ارجاع شده را راضى نگه بداريم ، و به منظور خاموش كردن آتش خشم او عبادتش كنيم و به درگاهش تقرّب بجوئيم ، يعنى مثلا قربانى و نذر و نياز و انحاء ديگر عبادات تقديمش بداريم . | و اگر كسى از خضوع در برابر آنان و تسليم در برابر اراده آنان استكبار بورزد، بر او خشم مى گيرند و او را به خاطر تمردش عقاب مى كنند، بايد به همين قياس خداى تعالى و يا اربابى كه امور عالم و ولايت نظام جارى در آن به آنها ارجاع شده را راضى نگه بداريم ، و به منظور خاموش كردن آتش خشم او عبادتش كنيم و به درگاهش تقرّب بجوئيم ، يعنى مثلا قربانى و نذر و نياز و انحاء ديگر عبادات تقديمش بداريم . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲۵}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش