گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۶}}
__TOC__
__TOC__


خط ۶: خط ۸:
در جمله «'''متاع الحيوة الدنيا'''» كلمه «'''متاع '''» در قرائت حفص به نقل از عاصم منصوب خوانده شده ، و عامل آن كه مقدر است فعل «'''تتمتعون '''» ميباشد و تقدير كلام : «'''تتمتعون متاع الحيوة الدنيا'''» است ، و در قرائت ساير قراء به رفع خوانده شده ، تا خبر باشد براى مبتدائى محذوف ، و تقدير كلام «'''هو متاع الحيوة الدنيا'''» است ، و ضمير «'''هو'''» به «'''بغى '''» بر ميگردد.
در جمله «'''متاع الحيوة الدنيا'''» كلمه «'''متاع '''» در قرائت حفص به نقل از عاصم منصوب خوانده شده ، و عامل آن كه مقدر است فعل «'''تتمتعون '''» ميباشد و تقدير كلام : «'''تتمتعون متاع الحيوة الدنيا'''» است ، و در قرائت ساير قراء به رفع خوانده شده ، تا خبر باشد براى مبتدائى محذوف ، و تقدير كلام «'''هو متاع الحيوة الدنيا'''» است ، و ضمير «'''هو'''» به «'''بغى '''» بر ميگردد.
و بنابر هر دو قرائت ، جمله مورد بحث تا آخر آيه تفصيل اجمالى است كه در جمله «'''انما بغيكم على انفسكم '''» بود. و بنابراين ، جمله مورد بحث ميخواهد بيان كند كه چرا بغى آنان عليه خود آنان است ، و اين تعليل از قبيل علت آوردن به تفصيل براى اجمال و بيان اجمال به وسيله تفصيل است .
و بنابر هر دو قرائت ، جمله مورد بحث تا آخر آيه تفصيل اجمالى است كه در جمله «'''انما بغيكم على انفسكم '''» بود. و بنابراين ، جمله مورد بحث ميخواهد بيان كند كه چرا بغى آنان عليه خود آنان است ، و اين تعليل از قبيل علت آوردن به تفصيل براى اجمال و بيان اجمال به وسيله تفصيل است .
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَهُ مِنَ السمَاءِ فَاخْتَلَط بِهِ نَبَات الاَرْضِ ...
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَهُ مِنَ السمَاءِ فَاخْتَلَط بِهِ نَبَات الاَرْضِ ...
بعد از آنكه خداى سبحان در آيه سابق ذكرى از متاع حيات دنيا به ميان آورد، اينك در اين آيه شريفه از حقيقت امر اين زندگى مثالى آورده كه اگر عبرت گيرنده اى هست با
بعد از آنكه خداى سبحان در آيه سابق ذكرى از متاع حيات دنيا به ميان آورد، اينك در اين آيه شريفه از حقيقت امر اين زندگى مثالى آورده كه اگر عبرت گيرنده اى هست با
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۵۲ </center>
شنيدن اين مثل عبرت بگيرد، و اين مثل از باب استعاره تمثيلى است ، نه از باب تشبيه مفرد به مفرد، هر چند كه جمله «'''كماء انزلناه '''» در نظر ابتدائى به نظر مى آيد كه از باب تشبيه مفرد به مفرد است ، و نظائر اين مثال در مثلهاى قرآن شايع است ، و كلمه «'''زخرف '''» به معناى زينت و نيز به معناى بهجت است ، و جمله «'''لم تغن '''» از ماده «'''غنى '''» است كه اگر در مورد مكان استعمال شود، يعنى گفته شود ((فلان غنى فى المكان ) )) معنايش اين مى شود كه فلانى در فلان مكان اقامت گزيد، و اقامتش در آن مكان طولانى شد، و بقيه الفاظ آيه روشن است .
شنيدن اين مثل عبرت بگيرد، و اين مثل از باب استعاره تمثيلى است ، نه از باب تشبيه مفرد به مفرد، هر چند كه جمله «'''كماء انزلناه '''» در نظر ابتدائى به نظر مى آيد كه از باب تشبيه مفرد به مفرد است ، و نظائر اين مثال در مثلهاى قرآن شايع است ، و كلمه «'''زخرف '''» به معناى زينت و نيز به معناى بهجت است ، و جمله «'''لم تغن '''» از ماده «'''غنى '''» است كه اگر در مورد مكان استعمال شود، يعنى گفته شود ((فلان غنى فى المكان ) )) معنايش اين مى شود كه فلانى در فلان مكان اقامت گزيد، و اقامتش در آن مكان طولانى شد، و بقيه الفاظ آيه روشن است .
وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دَارِ السلَمِ وَ يهْدِى مَن يَشاءُ إِلى صِرَطٍ مُّستَقِيمٍ
وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دَارِ السلَمِ وَ يهْدِى مَن يَشاءُ إِلى صِرَطٍ مُّستَقِيمٍ
معناى «'''دعا'''» و فرق آن با «'''ندا'''»و بيان مراد از دعا و دعوت خداى تعالى و دعا و دعوتبندگان
معناى «'''دعا'''» و فرق آن با «'''ندا'''»و بيان مراد از دعا و دعوت خداى تعالى و دعا و دعوتبندگان
كلمه «'''دعاء'''» و نيز كلمه «'''دعوت '''» به معناى معطوف كردن توجه و نظر شخص دعوت شده است به سوى چيزى كه آن شخص ‍ دعوت شده و اين كلمه معنائى عمومى تر از كلمه «'''نداء'''» دارد، براى اينكه نداء مختص به باب لفظ و صوت است ، ولى دعاء، هم شامل دعوت كردن بوسيله لفظ مى شود و هم شامل آنجايى كه كسى را با اشاره و يا نامه دعوت كنند، علاوه بر اين ، لفظ نداء مخصوص آنجايى است كه طرف را با صداى بلند صدا بزنى ، ولى لفظ دعاء اين قيد را ندارد، چه با صداى بلند او را بخوانى و چه بيخ گوشى و آهسته دعوتش ‍ كنى ، هر دو جورش دعوت است .
كلمه «'''دعاء'''» و نيز كلمه «'''دعوت '''» به معناى معطوف كردن توجه و نظر شخص دعوت شده است به سوى چيزى كه آن شخص ‍ دعوت شده و اين كلمه معنائى عمومى تر از كلمه «'''نداء'''» دارد، براى اينكه نداء مختص به باب لفظ و صوت است ، ولى دعاء، هم شامل دعوت كردن بوسيله لفظ مى شود و هم شامل آنجايى كه كسى را با اشاره و يا نامه دعوت كنند، علاوه بر اين ، لفظ نداء مخصوص آنجايى است كه طرف را با صداى بلند صدا بزنى ، ولى لفظ دعاء اين قيد را ندارد، چه با صداى بلند او را بخوانى و چه بيخ گوشى و آهسته دعوتش ‍ كنى ، هر دو جورش دعوت است .
خط ۵۲: خط ۵۴:
<span id='link38'><span>
<span id='link38'><span>
==آيات ۳۰ - ۲۶،، سوره يونس ==
==آيات ۳۰ - ۲۶،، سوره يونس ==
لِّلَّذِينَ أَحْسنُوا الْحُسنى وَ زِيَادَةٌ وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَترٌ وَ لا ذِلَّةٌ أُولَئك أَصحَب الجَْنَّةِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(۲۶)
لِّلَّذِينَ أَحْسنُوا الْحُسنى وَ زِيَادَةٌ وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَترٌ وَ لا ذِلَّةٌ أُولَئك أَصحَب الجَْنَّةِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(۲۶)
وَ الَّذِينَ كَسبُوا السيِّئَاتِ جَزَاءُ سيِّئَةِ بِمِثْلِهَا وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَّا لهَُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَت وُجُوهُهُمْ قِطعاً مِّنَ الَّيْلِ مُظلِماً أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(۲۷)
وَ الَّذِينَ كَسبُوا السيِّئَاتِ جَزَاءُ سيِّئَةِ بِمِثْلِهَا وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَّا لهَُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَت وُجُوهُهُمْ قِطعاً مِّنَ الَّيْلِ مُظلِماً أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(۲۷)
وَ يَوْمَ نحْشرُهُمْ جَمِيعاً ثمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشرَكُوا مَكانَكُمْ أَنتُمْ وَ شرَكاؤُكمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنهُمْ وَ قَالَ شرَكاؤُهُم مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ(۲۸)
وَ يَوْمَ نحْشرُهُمْ جَمِيعاً ثمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشرَكُوا مَكانَكُمْ أَنتُمْ وَ شرَكاؤُكمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنهُمْ وَ قَالَ شرَكاؤُهُم مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ(۲۸)
فَكَفَى بِاللَّهِ شهِيدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَفِلِينَ(۲۹)
فَكَفَى بِاللَّهِ شهِيدَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَفِلِينَ(۲۹)
هُنَالِك تَبْلُوا كلُّ نَفْسٍ مَّا أَسلَفَت وَ رُدُّوا إِلى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ وَ ضلَّ عَنهُم مَّا كانُوا يَفْترُونَ(۳۰)
هُنَالِك تَبْلُوا كلُّ نَفْسٍ مَّا أَسلَفَت وَ رُدُّوا إِلى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ وَ ضلَّ عَنهُم مَّا كانُوا يَفْترُونَ(۳۰)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
كسانى كه نيكى كنند در پاداش خود همان نيكى را با زيادهاى خواهند داشت ، اينگونه افراد به ذلت و فقرى كه از چهرهشان نمايان باشد مبتلا نمى شوند، اينان اهل بهشتند و در آن جاودانه زندگى مى كنند (۲۶)
كسانى كه نيكى كنند در پاداش خود همان نيكى را با زيادهاى خواهند داشت ، اينگونه افراد به ذلت و فقرى كه از چهرهشان نمايان باشد مبتلا نمى شوند، اينان اهل بهشتند و در آن جاودانه زندگى مى كنند (۲۶)
خط ۶۷: خط ۶۹:
=== پاداش نيكوكاران ===
=== پاداش نيكوكاران ===
«'''حسنى '''» و «'''زياده بر آن '''» است و دچار تاريكى ظاهرى و معنوىنمى شوند
«'''حسنى '''» و «'''زياده بر آن '''» است و دچار تاريكى ظاهرى و معنوىنمى شوند
لِّلَّذِينَ أَحْسنُوا الْحُسنى وَ زِيَادَةٌ وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَترٌ وَ لا ذِلَّةٌ ...
لِّلَّذِينَ أَحْسنُوا الْحُسنى وَ زِيَادَةٌ وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَترٌ وَ لا ذِلَّةٌ ...
كلمه «'''حسنى '''» مؤ نث كلمه «'''احسن '''» است ، و منظور از آن مثوبت و پاداش حسنى است ، و منظور از زيادت ، زيادت استحقاقى است ، به اين معنا: كسانى كه عمل نيك مى كنند مستحق دو نوع پاداش ‍ مى شوند، يكى پاداشى برابر عملشان و يكى پاداشى زائد بر آن . البته اينكه مى گوييم هر دو پاداش به نحو استحقاق است ، معنايش اين نيست كه بندگان حقى بر خدا پيدا مى كنند و طلبكار خدا مى شوند، بلكه معنايش اين است كه خداى تعالى خودش از فضل خود چيزى را جزاء و ثواب عمل قرار مى دهد، و در آياتى نظير: «'''لهم اجرهم عند ربهم '''» اين جزاء را حق بنده نيكوكار قرار مى دهد، و آنگاه خود او اين جزاء را مضاعف و چند برابر نموده ، آن چند برابر را نيز حق بنده نيكوكار مى سازد و در امثال آيه «'''من جاء بالحسنة فله عشر امثالها'''» مى فرمايد اين پاداش چند برابر حق او است ، اينجا است كه ما از جمله «'''للذين احسنوا الحسنى '''» استحقاق را مى فهميم ، و مى پنداريم جزاى حسناى حسنه و همچنين زيادت بر مقدار حسنه و يا به عبارتى ، ده برابر آن ، حق بنده است . ليكن از آيه زير مى فهميم هم جزاء و هم زيادت آن از فصل الهى است : «'''فاما الذين آمنوا و عملوا الصالحات فيوفيهم اجورهم و يزيدهم من فضله '''».
كلمه «'''حسنى '''» مؤ نث كلمه «'''احسن '''» است ، و منظور از آن مثوبت و پاداش حسنى است ، و منظور از زيادت ، زيادت استحقاقى است ، به اين معنا: كسانى كه عمل نيك مى كنند مستحق دو نوع پاداش ‍ مى شوند، يكى پاداشى برابر عملشان و يكى پاداشى زائد بر آن . البته اينكه مى گوييم هر دو پاداش به نحو استحقاق است ، معنايش اين نيست كه بندگان حقى بر خدا پيدا مى كنند و طلبكار خدا مى شوند، بلكه معنايش اين است كه خداى تعالى خودش از فضل خود چيزى را جزاء و ثواب عمل قرار مى دهد، و در آياتى نظير: «'''لهم اجرهم عند ربهم '''» اين جزاء را حق بنده نيكوكار قرار مى دهد، و آنگاه خود او اين جزاء را مضاعف و چند برابر نموده ، آن چند برابر را نيز حق بنده نيكوكار مى سازد و در امثال آيه «'''من جاء بالحسنة فله عشر امثالها'''» مى فرمايد اين پاداش چند برابر حق او است ، اينجا است كه ما از جمله «'''للذين احسنوا الحسنى '''» استحقاق را مى فهميم ، و مى پنداريم جزاى حسناى حسنه و همچنين زيادت بر مقدار حسنه و يا به عبارتى ، ده برابر آن ، حق بنده است . ليكن از آيه زير مى فهميم هم جزاء و هم زيادت آن از فصل الهى است : «'''فاما الذين آمنوا و عملوا الصالحات فيوفيهم اجورهم و يزيدهم من فضله '''».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۶۰ </center>
خط ۷۵: خط ۷۷:
<span id='link40'><span>
<span id='link40'><span>
==كيفر بدكاران مساوى كار بدشان است ، ذليل هستند، چهره هايشان را سياهى پوشانيده وخالد در آتشند ==
==كيفر بدكاران مساوى كار بدشان است ، ذليل هستند، چهره هايشان را سياهى پوشانيده وخالد در آتشند ==
وَ الَّذِينَ كَسبُوا السيِّئَاتِ جَزَاءُ سيِّئَةِ بِمِثْلِهَا وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ...
وَ الَّذِينَ كَسبُوا السيِّئَاتِ جَزَاءُ سيِّئَةِ بِمِثْلِهَا وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ...
در اين آيه شريفه ، جمله «'''جزاء سيئة بمثلها'''» خبر است براى مبتدائى كه حذف شده ، و تقدير كلام : ((لهم جزاء سيئة بمثلها من العذاب ) )) است و مجموع اين جمله خبر براى مبتدائى است كه در آيه شريفه ذكر شده ، و آن كلمه «'''الذين '''» در جمله : «'''الذين كسبوا السيئات '''» مى باشد. و منظور اين است : كسانى كه كار زشت مى كنند كيفرى زائد بر گناه خود ندارند، بلكه كيفر نمى بينند مگر به مثل و مقدار گناهى كه كرده اند، پس جزاء يك سيئه يك عقوبت است ، به خلاف حسنه كه گفتيم پاداشش يا ده برابر است و يا چيزى است كه عقل بشر از درك آن عاجز است .
در اين آيه شريفه ، جمله «'''جزاء سيئة بمثلها'''» خبر است براى مبتدائى كه حذف شده ، و تقدير كلام : ((لهم جزاء سيئة بمثلها من العذاب ) )) است و مجموع اين جمله خبر براى مبتدائى است كه در آيه شريفه ذكر شده ، و آن كلمه «'''الذين '''» در جمله : «'''الذين كسبوا السيئات '''» مى باشد. و منظور اين است : كسانى كه كار زشت مى كنند كيفرى زائد بر گناه خود ندارند، بلكه كيفر نمى بينند مگر به مثل و مقدار گناهى كه كرده اند، پس جزاء يك سيئه يك عقوبت است ، به خلاف حسنه كه گفتيم پاداشش يا ده برابر است و يا چيزى است كه عقل بشر از درك آن عاجز است .
و معناى اينكه فرمود: «'''ما لهم من اللّه من عاصم '''» اين است : گنهكاران هيچ عاصم و حافظى كه از عذاب خدا حفظشان كند ندارند. اين جمله مى خواهد به مشركين كه شركاى خود را شفيعان درگاه خدا مى پنداشتند بفهماند كه اين شركاى خيالى در آن روز بكار نمى آيند، چيزى كه هست اين معنا را با بيانى كلى اداء نموده مى فرمايد: بطور كلى در آن روز هيچ عاصم و مانعى از عذاب خدا نيست ، نه شركاء و شفعاى خيالى مشركين ، و نه هيچ ضدى نيرومند و مانعى ديگر، و نه هيچ عاصمى ديگر.
و معناى اينكه فرمود: «'''ما لهم من اللّه من عاصم '''» اين است : گنهكاران هيچ عاصم و حافظى كه از عذاب خدا حفظشان كند ندارند. اين جمله مى خواهد به مشركين كه شركاى خود را شفيعان درگاه خدا مى پنداشتند بفهماند كه اين شركاى خيالى در آن روز بكار نمى آيند، چيزى كه هست اين معنا را با بيانى كلى اداء نموده مى فرمايد: بطور كلى در آن روز هيچ عاصم و مانعى از عذاب خدا نيست ، نه شركاء و شفعاى خيالى مشركين ، و نه هيچ ضدى نيرومند و مانعى ديگر، و نه هيچ عاصمى ديگر.
«'''كانما اغشيت وجوههم قطعا من الليل مظلما'''» - كلمه «'''قطع '''» - به كسر قاف و فتح طاء - جمع «'''قطعه '''» است ، و كلمه «'''مظلم '''» حال از كلمه «'''ليل '''» است ، و گويا مى خواهد بفرمايد: شب ظلمانى تكه تكه شده و يكى پس از ديگرى به روى چهره آنان افتاده و در نتيجه چهره هايشان بطور كامل سياه شده است . و متبادر از اين تعبير اين است كه خواسته است بفرمايد هر يك از آن تكه ها به روى يكى از مشركين افتاده نه آنكه بعضى از مفسرين گفته اند كه منظور اين است كه روى سياه اينان «'''روى قطعه قطعه شب را پوشانده پس در نتيجه آن قطعه ها ظلمانى شده ، بعضى بر بالاى بعضى ديگر واقع شدند'''» وجه نادرستى اين تفسير اين است كه در آيه شريفه چيزى كه دلالت بر اين معنا كند وجود ندارد. «'''اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون '''» - اين جمله دلالت بر دوام بقاء آنان در آتش دارد، چون وقتى گفته مى شود «'''فلانى از اصحاب فلان چيز است معنايش اين است كه دائما آن كار را مى كند. و همچنين كلمه ((خالد'''» دلالت بر اين جاودانگى دارد، همچنانكه همين تعبير در مورد اهل بهشت دلالت بر همين معنا دارد.
«'''كانما اغشيت وجوههم قطعا من الليل مظلما'''» - كلمه «'''قطع '''» - به كسر قاف و فتح طاء - جمع «'''قطعه '''» است ، و كلمه «'''مظلم '''» حال از كلمه «'''ليل '''» است ، و گويا مى خواهد بفرمايد: شب ظلمانى تكه تكه شده و يكى پس از ديگرى به روى چهره آنان افتاده و در نتيجه چهره هايشان بطور كامل سياه شده است . و متبادر از اين تعبير اين است كه خواسته است بفرمايد هر يك از آن تكه ها به روى يكى از مشركين افتاده نه آنكه بعضى از مفسرين گفته اند كه منظور اين است كه روى سياه اينان «'''روى قطعه قطعه شب را پوشانده پس در نتيجه آن قطعه ها ظلمانى شده ، بعضى بر بالاى بعضى ديگر واقع شدند'''» وجه نادرستى اين تفسير اين است كه در آيه شريفه چيزى كه دلالت بر اين معنا كند وجود ندارد. «'''اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون '''» - اين جمله دلالت بر دوام بقاء آنان در آتش دارد، چون وقتى گفته مى شود «'''فلانى از اصحاب فلان چيز است معنايش اين است كه دائما آن كار را مى كند. و همچنين كلمه ((خالد'''» دلالت بر اين جاودانگى دارد، همچنانكه همين تعبير در مورد اهل بهشت دلالت بر همين معنا دارد.
وَ يَوْمَ نحْشرُهُمْ جَمِيعاً ثمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشرَكُوا مَكانَكُمْ أَنتُمْ وَ شرَكاؤُكمْ ...
وَ يَوْمَ نحْشرُهُمْ جَمِيعاً ثمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشرَكُوا مَكانَكُمْ أَنتُمْ وَ شرَكاؤُكمْ ...
منظور از «'''حشر جميع '''» حشر همه آنهائى است كه تاكنون ذكر شدند، چه مؤ منين و چه مشركين ، و چه شركاى ايشان ، چون خداى تعالى در اين آيه و آيه بعدش مشركين و شركاى آنان را ذكر فرموده ، سپس در آيه بعد به همه آنان اشاره نموده و فرموده : «'''هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت '''».
منظور از «'''حشر جميع '''» حشر همه آنهائى است كه تاكنون ذكر شدند، چه مؤ منين و چه مشركين ، و چه شركاى ايشان ، چون خداى تعالى در اين آيه و آيه بعدش مشركين و شركاى آنان را ذكر فرموده ، سپس در آيه بعد به همه آنان اشاره نموده و فرموده : «'''هنالك تبلوا كل نفس ما اسلفت '''».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۶۲ </center>
خط ۹۷: خط ۹۹:
از اين هم كه بگذريم ، دروغى كه گفتيم در آخرت وجود ندارد آن دروغى است كه جنبه عمل و كسب داشته باشد، يعنى مانند عالم دنيا كسى دروغ بگويد تا بوسيله دروغ گفتن چيزى بدست آورد، اما دروغى كه نتيجه ملكات دنيوى است مانعى از امكان آن نيست ، بلكه نه تنها ممكن است كه بنا به حكايت آيه اى كه ذيلا نقل مى گردد واقع هم مى شود: «'''ثم لم تكن فتنتهم الا ان قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين انظر كيف كذبوا على انفسهم '''» و اين حكايت در آيات ديگرى نيز هست .
از اين هم كه بگذريم ، دروغى كه گفتيم در آخرت وجود ندارد آن دروغى است كه جنبه عمل و كسب داشته باشد، يعنى مانند عالم دنيا كسى دروغ بگويد تا بوسيله دروغ گفتن چيزى بدست آورد، اما دروغى كه نتيجه ملكات دنيوى است مانعى از امكان آن نيست ، بلكه نه تنها ممكن است كه بنا به حكايت آيه اى كه ذيلا نقل مى گردد واقع هم مى شود: «'''ثم لم تكن فتنتهم الا ان قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين انظر كيف كذبوا على انفسهم '''» و اين حكايت در آيات ديگرى نيز هست .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش