ریشه لقى: تفاوت میان نسخهها
(Added root proximity by QBot) |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۸
تکرار در قرآن: ۱۴۶(بار)
قاموس قرآن
روبرو شدن با شىءِ و مصادف شدن. عبارت راغب چنين است «اَلِلّقاءُ مُقبَلَةُ الشَّىْء وَ مُصادَفَتُهُ مَعاً». [بقره:14]. چون با اهل ايمان روبرو شدند گويند ايمان آورديم. تَلْقِيَة: به معنى روبرو كردن و تفهيم و اعطا است در اقربالموارد گفته «لَقاهُ الشَّىْءَ: طَرَحَهُ اَلْيهِ» در جوامع الجامع «لَتُلَّقَ الْقُرْآنَ» را داده شدن و تفهيم گفته است. [نمل:6]. تو قرآن را از جانب خداى حكيم و دانا تفهيم مىشوى كه آنهم يك نوع روبرو شدن است. [انسان:11]. و عطا كرد بآنها بهجت و سرور را. [قصص:80]. تفهيم نمىشوند آنرا مگر صابران يا داده نمىشوند آن را مگر خويشتن داران. [فرقان:75]. روبرو مىشوند در آن با تحيّت و سلام. *** اِلْقاء: انداختن هر چيز است به محلى كه مىبينى آنگاه در عرف به هر انداختن اسم شده است (راغب). [اعراف:107]. [يوسف:96]. كه در هر دو مطلق انداختن است و در [مائده:64]. اِلْقاء معنوى مراد است. *** تَلَّقى: به معنى تفهم و اخذ است «تَلَقَّيْتُ مَنْهُ» يعنى از او اخذ و قبول كردم (مجمع) در اقربالموارد آمده «تَلَقَّى الشَّىْءَ: تَلَقَّنَهُ» يعنى آن را فهميد [بقره:37]. آدم از پروردگارش كلماتى اخذ كرد و خدا به آدم توبه نمود. [نور:15]. آنگاه كه افك را به زبان اخذ مىكرديد و زبان به زبان مىگردانديد. [ق:17]. آنگاه كه دو اخذكننده و فهمنده اخذ مىكنند اعمال را كه در راست و چپ انسان نشستهاند ظاهراً مراد از قعيد پيوسته بودن آنهاست به موجب روايات يكى نويسنده اعمال نيك و ديگرى نويسنده اعمال بد است. [انبیاء:103]. مىپذيرند آنها را ملائكه و گويند: اين روز شماست كه وعده داده مىشديد. اِلْتِقاء: ملاقات دو شىء است همديگر را [رحمن:19]. [آل عمران:13]. *** لِقاءُالله: گفتهاند لِقاءُالله به معنى مرگ است و آن ملاقات خدا است. ولى آيات نشان مىدهد كه آن قيامت و ملاقات نعمت و عذاب خداوند است. [انعام:31]. آنانكه روز قيامت را تكذيب كردند زيانكارشدند [انعام:130]. [كهف:110]. پس لقاءالله مرگ نيست بلكه ثواب و عقاب خدا است. تِلْقاء: جهت و طرفی كه در مقابل است و ظرف مكان بكار مىرود «جَلَسَ تِلْقاء فُلانٍ» يعنى مقابل او نشست [اعراف:47]. و چون چشمشان به طرف اهل آتش برگشت گويند خدايا ما را با ستمگران قرين مگردان. [قصص:22]. چون به طرف مدين رو كرد گفت... [يونس:15]. بگو نيست بر من كه قرآن را از جهت داعى نفس خويش عوض كنم گويند «ذلِكَ مِنْ تِلْقاء نَفْسِهِ» يعنى اين از طرف داعى نفس خويش است. * [غافر:15]. روز قيامت را از آن يَوْمُالتَّلاق گفتهاند كه در آن اهل آسمان و زمين، خدا و خلق، اولين وآخرين، ظالم و مظلوم، انسان و عملش، يكديگر را ملاقات كنند. براى هر يك از اين وجوه قائلى است. الميزان وجه دوم را تأكيد مىكند به قرينه [هود:29]. و آيات ديگر .طبرسى بعيد نمىداند كه تمام وجوه مراد باشند، اختيارالميزان مقبولتر است كه از اينگونه آيات [بقره:223]. در قرآن زياد است. * [مرسلات:6و5]. ظاهراً مراد بادهاست كه به نوعى نسبت به قيامت تذكّر مى دهند رجوع شود به «رسل».
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
لَقُوا | ۲ |
فَتَلَقَّى | ۱ |
مُلاَقُو | ۳ |
تُلْقُوا | ۱ |
مُلاَقُوهُ | ۱ |
الْتَقَتَا | ۱ |
يُلْقُونَ | ۲ |
لَقُوکُمْ | ۱ |
تَلْقَوْهُ | ۱ |
سَنُلْقِي | ۲ |
الْتَقَى | ۳ |
أَلْقَوْا | ۴ |
يُلْقُوا | ۱ |
أَلْقَى | ۹ |
أَلْقَاهَا | ۱ |
أَلْقَيْنَا | ۴ |
بِلِقَاءِ | ۷ |
لِقَاءَ | ۷ |
تِلْقَاءَ | ۲ |
فَأَلْقَى | ۳ |
تُلْقِيَ | ۲ |
الْمُلْقِينَ | ۱ |
أَلْقُوا | ۴ |
أَلْقِ | ۴ |
أُلْقِيَ | ۵ |
لِقَاءِ | ۳ |
سَأُلْقِي | ۱ |
لَقِيتُمُ | ۲ |
الْتَقَيْتُمْ | ۱ |
لَقِيتُمْ | ۱ |
يَلْقَوْنَهُ | ۲ |
لِقَاءَنَا | ۴ |
تِلْقَاءِ | ۱ |
مُلْقُونَ | ۲ |
أَلْقُوهُ | ۱ |
فَأَلْقُوهُ | ۲ |
أَلْقَاهُ | ۱ |
فَأَلْقَوُا | ۱ |
فَأَلْقَوْا | ۲ |
يَلْقَاهُ | ۱ |
فَتُلْقَى | ۱ |
لَقِينَا | ۱ |
لَقِيَا | ۱ |
لِقَائِهِ | ۳ |
يَلْقَوْنَ | ۱ |
أَلْقِهَا | ۱ |
فَأَلْقَاهَا | ۱ |
فَلْيُلْقِهِ | ۱ |
أَلْقَيْتُ | ۱ |
فَأُلْقِيَ | ۲ |
تَتَلَقَّاهُمُ | ۱ |
يُلْقِي | ۳ |
تَلَقَّوْنَهُ | ۱ |
يُلْقَى | ۳ |
أُلْقُوا | ۲ |
يَلْقَ | ۱ |
يُلَقَّوْنَ | ۱ |
لَتُلَقَّى | ۱ |
فَأَلْقِهْ | ۱ |
فَأَلْقِيهِ | ۱ |
لاَقِيهِ | ۱ |
يُلَقَّاهَا | ۳ |
التَّلاَقِ | ۱ |
يُلاَقُوا | ۳ |
يَتَلَقَّى | ۱ |
الْمُتَلَقِّيَانِ | ۱ |
أَلْقِيَا | ۱ |
فَأَلْقِيَاهُ | ۱ |
فَالْتَقَى | ۱ |
يَلْتَقِيَانِ | ۱ |
تُلْقُونَ | ۱ |
مُلاَقِيکُمْ | ۱ |
مُلاَقٍ | ۱ |
لَقَّاهُمْ | ۱ |
فَالْمُلْقِيَاتِ | ۱ |
أَلْقَتْ | ۱ |
فَمُلاَقِيهِ | ۱ |