دُرّي: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
*[[ریشه درر | درر]] (۴ بار) [[کلمه با ریشه:: درر| ]]
*[[ریشه درر | درر]] (۴ بار) [[کلمه با ریشه:: درر| ]]
*[[ریشه يى‌ | يى‌]] (۴۰ بار) [[کلمه با ریشه:: يى‌| ]]
*[[ریشه يى‌ | يى‌]] (۴۰ بار) [[کلمه با ریشه:: يى‌| ]]
=== قاموس قرآن ===
[نوح:11] اصل درّ مثل (فلس) به معنى شير است (راغب - طبرسى ذيل آيه 6 انعام) در نهج البلاغه خطبه 228 درباره طالبان دنيا فرموده «اَلَّذينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَها وَ اَصابُوا غِرَّتَها» آنان كه شير آن را دوشيدند و اغفالش را دريافتند. درّ به معنى كثرت نيز آمده است «درّاللبن» يعنى شير زياد شد و معنى للَّه درّه آن است كه خير او براى خداست سپس آن را در مقام تعجب گفته‏اند (اقرب). مدرار در آيه شريفه به معنى فراوان و مراد از سماء باران است يعنى: تا باران را بر شما فراوان و پر فايده نازل كند. اين تعبير فقط در آيه 6 انعام و 52 هود است. راغب گويد: اطلاق آن بر باران بطور استعاره است طبرسى فرموده: مدرار صيغه مبالغه است «ديمة مدرار» ببارانى گفته مى‏شود كه فراوان و دانه‏هايش درشت باشد. * [نور:35] كوكب درّى به معنى ستاره درخشان است اين استعمال براى آنست كه ستاره را در درخشان و سفيد و با صفا بودن بدرّ كه لؤلؤ مخصوصى است تشبيه كرده‏اند (اقرب)


[[رده:كلمات قرآن]]
[[رده:كلمات قرآن]]

نسخهٔ ‏۲۵ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۴۰

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

[نوح:11] اصل درّ مثل (فلس) به معنى شير است (راغب - طبرسى ذيل آيه 6 انعام) در نهج البلاغه خطبه 228 درباره طالبان دنيا فرموده «اَلَّذينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَها وَ اَصابُوا غِرَّتَها» آنان كه شير آن را دوشيدند و اغفالش را دريافتند. درّ به معنى كثرت نيز آمده است «درّاللبن» يعنى شير زياد شد و معنى للَّه درّه آن است كه خير او براى خداست سپس آن را در مقام تعجب گفته‏اند (اقرب). مدرار در آيه شريفه به معنى فراوان و مراد از سماء باران است يعنى: تا باران را بر شما فراوان و پر فايده نازل كند. اين تعبير فقط در آيه 6 انعام و 52 هود است. راغب گويد: اطلاق آن بر باران بطور استعاره است طبرسى فرموده: مدرار صيغه مبالغه است «ديمة مدرار» ببارانى گفته مى‏شود كه فراوان و دانه‏هايش درشت باشد. * [نور:35] كوكب درّى به معنى ستاره درخشان است اين استعمال براى آنست كه ستاره را در درخشان و سفيد و با صفا بودن بدرّ كه لؤلؤ مخصوصى است تشبيه كرده‏اند (اقرب)