ق ٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link350 | آيات ۱ - ۱۴، سوره ق]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link350 | آيات ۱ - ۱۴، سوره ق]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link351 | محتواى سوره مباركه ق]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۹#link351 | محتواى سوره مباركه ق]] | ||
خط ۳۵: | خط ۳۶: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link357 | (رواياتى درباره كوه قاف و بيان اينكه اين روايات غيرقابل اعتماد و مردودند)]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۴۰#link357 | (رواياتى درباره كوه قاف و بيان اينكه اين روايات غيرقابل اعتماد و مردودند)]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۱۲#link99 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۱۲#link99 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» | |||
آيا هنگامى كه مرديم و خاك شديم (دوباره زنده مىشويم؟) اين بازگشتى | |||
---- | |||
«1». نجم، 59. | |||
«2». رعد، 5. | |||
«3». واقعه، 77. | |||
جلد 9 - صفحه 208 | |||
دور (از عقل و انتظار) است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» | |||
جلد 12 - صفحه 214 | |||
بعد نسبت به تعجيب ثانى كه قيامت باشد حكايت از آنها فرمايد: | |||
أَ إِذا مِتْنا: (در كلام مقدّر است) يعنى آيا برگرديم به حيات و بار ديگر زنده شويم، وقتى كه بميريم، وَ كُنَّا تُراباً: و خاك گرديم، ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ: | |||
اين رد روح به جسد بازگشتنى است دور از اوهام، يا از عادت و امكان و مورد استبعاد و انكار. ابى بن خلف به ابو جهل گفت: بيا تعجب نما از پيغمبر، پس استخوان پوسيده را نرم نموده به حضرت گفت: آيا گمان كنى وقتى ما مرديم و خاك شديم برمىگرديم و زنده مىشويم، حق تعالى به جهت رد استبعاد آنها فرمايد: | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ | |||
ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4» | |||
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5» | |||
ترجمه | |||
قسم بقرآن مجيد | |||
بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهندهاى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب | |||
آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور | |||
بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار | |||
بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند. | |||
تفسير | |||
راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانستهاند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفتهاند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفتهاند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفتهاند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 50 | |||
فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشتهاند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمعآورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشتهاند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ إِذا مِتنا وَ كُنّا تُراباً ذلِكَ رَجعٌ بَعِيدٌ «3» | |||
آيا زماني که مرديم ما و بوديم خاك اينکه است برگشتن دوري. اينکه كفار | |||
جلد 16 - صفحه 238 | |||
تعجب ميكردند چگونه ميشود خاك بر گردد انسان شود مگر آدم يك خاك و طيني بيش نبود چگونه آدم شد و همچنين حواء و مگر بسياري از اينکه حيوانات از خاك توليد نميشوند، مگر اولاد آدم يك نطفه بيشتر بوده علقه شده، سپس مضغه سپس لحم و استخوان سپس انسان شده مگر اينکه گياهها يك دانه و يك هسته بيشتر بوده يك شجره عظيمه شده، مگر آب بواسطه حرارت جزء هوي نشده مگر بخار ابر و باران نشده! آنكه قدرت بر اينکه امور دارد قدرت دارد بر اينكه خاك و استخوان پوسيده رميم را هم انسان كند که تعجب ميكنيد و ميگوييد: | |||
أَ إِذا مِتنا وَ كُنّا تُراباً ذلِكَ رَجعٌ بَعِيدٌ | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 3)- بعد از این ایراد به رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و اینکه چگونه از جنس بشر است؟ ایراد دیگری به محتوای دعوت او داشتند و انگشت روی مسألهای میگذاردند که برای آنها از هر نظر عجیب و غریب بود. | |||
آنها میگفتند: «آیا هنگامی که مردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگی باز میگردیم) این بازگشتی بعید است»! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۳
ترجمه
ق ٢ | آیه ٣ | ق ٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِذَا ...»: جواب آن محذوف است، و از جمله بعد فهمیده میشود، و در تقدیر چنین است: أَإِذَا مِتْنَا وَ کُنَّا تُرَاباً، نُرْجَعُ وَ نُرَدُّ حَیّاً. «رَجْعٌ»: بازگشت. بازگرداندن (نگا: طارق / .
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۴، سوره ق
- محتواى سوره مباركه ق
- اقوال مختلف درباره جواب قسم ((و القرآن المجيد))
- مفاد آيه : ((قد علمنا ما تنقص الارض منهم ...)) كه در مقام ردّ سخن مشركين مبنى بر استبعادمعاد است
- مراد از كتاب در ((عندنا كتاب حفيظ)) لوح محفوظ است
- مقصود از اينكه فرمود تكذيب كنندگان قيامت حق را تكذيب كرده در ((امر مريج )) هستند
- اشاره به برهانى كه جمله : ((و احيينا به بلدة ميتا كذلك لك الخروج )) در ردّ استبعادمعاد توسط مشركين متضمن است
- (رواياتى درباره كوه قاف و بيان اينكه اين روايات غيرقابل اعتماد و مردودند)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3»
آيا هنگامى كه مرديم و خاك شديم (دوباره زنده مىشويم؟) اين بازگشتى
«1». نجم، 59.
«2». رعد، 5.
«3». واقعه، 77.
جلد 9 - صفحه 208
دور (از عقل و انتظار) است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3»
جلد 12 - صفحه 214
بعد نسبت به تعجيب ثانى كه قيامت باشد حكايت از آنها فرمايد:
أَ إِذا مِتْنا: (در كلام مقدّر است) يعنى آيا برگرديم به حيات و بار ديگر زنده شويم، وقتى كه بميريم، وَ كُنَّا تُراباً: و خاك گرديم، ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ:
اين رد روح به جسد بازگشتنى است دور از اوهام، يا از عادت و امكان و مورد استبعاد و انكار. ابى بن خلف به ابو جهل گفت: بيا تعجب نما از پيغمبر، پس استخوان پوسيده را نرم نموده به حضرت گفت: آيا گمان كنى وقتى ما مرديم و خاك شديم برمىگرديم و زنده مىشويم، حق تعالى به جهت رد استبعاد آنها فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»
ترجمه
قسم بقرآن مجيد
بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهندهاى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب
آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور
بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار
بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند.
تفسير
راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانستهاند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفتهاند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفتهاند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفتهاند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا
جلد 5 صفحه 50
فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشتهاند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمعآورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشتهاند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ إِذا مِتنا وَ كُنّا تُراباً ذلِكَ رَجعٌ بَعِيدٌ «3»
آيا زماني که مرديم ما و بوديم خاك اينکه است برگشتن دوري. اينکه كفار
جلد 16 - صفحه 238
تعجب ميكردند چگونه ميشود خاك بر گردد انسان شود مگر آدم يك خاك و طيني بيش نبود چگونه آدم شد و همچنين حواء و مگر بسياري از اينکه حيوانات از خاك توليد نميشوند، مگر اولاد آدم يك نطفه بيشتر بوده علقه شده، سپس مضغه سپس لحم و استخوان سپس انسان شده مگر اينکه گياهها يك دانه و يك هسته بيشتر بوده يك شجره عظيمه شده، مگر آب بواسطه حرارت جزء هوي نشده مگر بخار ابر و باران نشده! آنكه قدرت بر اينکه امور دارد قدرت دارد بر اينكه خاك و استخوان پوسيده رميم را هم انسان كند که تعجب ميكنيد و ميگوييد:
أَ إِذا مِتنا وَ كُنّا تُراباً ذلِكَ رَجعٌ بَعِيدٌ
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- بعد از این ایراد به رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و اینکه چگونه از جنس بشر است؟ ایراد دیگری به محتوای دعوت او داشتند و انگشت روی مسألهای میگذاردند که برای آنها از هر نظر عجیب و غریب بود.
آنها میگفتند: «آیا هنگامی که مردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگی باز میگردیم) این بازگشتی بعید است»! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ).
نکات آیه
۱- زنده شدن دوباره انسان، پس از مردن و خاک شدن، امرى بعید از نظر کافران (أءذا متنا و کنّا ترابًا ذلک رجع بعید)
۲- انکار معاد از سوى کافران، متکى بر استبعاد و نه دلیل قطعى (أءذا متنا و کنّا ترابًا ذلک رجع بعید)
۳- معاد، از مهم ترین انذارهاى پیامبر(ص) براى آدمیان (جاءهم منذر ... أءذا متنا ... ذلک رجع بعید) از ارتباط «أءذا متنا» - که در مورد قیامت است - با تعبیر «منذر» در آیه قبل، استفاده مى شود که یکى از محورهاى عمده انذارهاى پیامبر(ص) مسأله معاد بوده است.
۴- انسان در نگاه مشرکانِ عصر بعثت، موجودى صرفاً مادى و جسمانى است. (أءذا متنا و کنّا ترابًا ذلک رجع بعید) تعبیر «کنّا تراباً» مى رساند که توجه کافران، بیشتر به متلاشى شدن اجزاى بدن در خاک بوده است.
۵- متلاشى شدن اجزاى بدن در خاک، محور اشکال کافران در مسأله معاد (و کنّا ترابًا ذلک رجع بعید)
۶- معاد مورد انذار پیامبر(ص)، معادى جسمانى و نه صرفاً روحانى (جاءهم منذر ... أءذا متنا و کنّا ترابًا ذلک رجع بعید) گفتنى است که اشکال کافران در زمینه معاد جسمانى بوده و پذیرش گرد آمدن دوباره اجزاى بدن بر ایشان دشوار بوده است. این نشان مى دهد که آنان، از انذار پیامبر(ص)، معاد جسمانى را فهمیده اند. آیه شریفه هم اصل فهم ایشان را رد نکرده است.
موضوعات مرتبط
- انذار: انذار از معاد جسمانى ۶; اهمیت انذار از معاد ۳
- انسان: حقیقت انسان ۴
- بدن: تلاشى بدن در قبر ۵
- کافران: بینش کافران ۱، ۲، ۵
- محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۳، ۶
- مشرکان: بینش مشرکان صدراسلام ۴
- معاد: استبعاد معاد ۲; استبعاد معاد جسمانى ۱، ۵