يُخَيّل: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه خيل | خيل]] (۹ بار) [[کلمه با ریشه:: خيل| ]] | *[[ریشه خيل | خيل]] (۹ بار) [[کلمه با ریشه:: خيل| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
(بر وزن علم و فلس) گمان. «خال الشىء:ظنّه» (اقرب) [طه:66] آن گاه رشتهها و عصاهاى آنها از سحرشان، به موسى گمان مىرفت كه به شتاب حركت مىكند. خيلاء به معنى تكبّر از روى خيال و فرض است و مختال به معنى متكبّر از همين است [لقمان:18] فخور كسى است كه مناقب خود را مىشمارد و به رخ مردم مىكشد. ولى تكبّر خود پسندى در نفس است. ايم كلمه در قرآن مجيد سه بار به كار رفته و در هر سه بار بكار رفته و در هر سه با لفظ فخور توأم است گوئى از فخور بودن قابل انفكاك نيست. * [نحل:8] خيل به معنى اسبان است و از لفظ خود مفرد ندارد به عقيده راغب اسبان را از آن جهت خيل گفتهاند كه هر كه به آن سوار شود در خود احساس تكبّر مىكند و يه عقيده طبرسى علّت اين تسميه آن است كه اسب در راه رفتن متكبّر است. در مفردات مىگويد: خيل در اصل به معنى اسبان و سواران است و در قول خداوند [انفال:60] هر دو مراد است و نيز در هر يك منفرداً استعمال مىشود چنانكه روايت شده «يا خَيْلَ اللّهِ اَرْكَبى» اى لشگر خدا سوار شو كه مراد سواران است و مثل قول آن حضرت «عَفُوتُ لَكُمْ عَنْ صَدَقَهِ الْخَيْلِ» زكوة اسبان را نسبت به شما عفو كردم كه مراد اسبان است. ناگفته نماند كلمه «يا خيل اللّه اركبى» سخن حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم است كه چنان دستور مىداد ابن سعد عليه و على اتباعه لعائن اللّه، اين جمله را در كربلا به لشگريان منحوس خود گفت. و خيل در آيه [اسراء:64 ]اسبان و سواران هر دو مراد اند گرچه سواران شيطان نحوه ديگر اند و در «جلب» گذشت ولى در آيه «وَ مِنْ رَباطِ الْخَيْلِ» ظاهراً فقط اسبان مراد است و كلمه «رباط» كه به معنى بستن است مانع از اراده سواران ولى در نهج البلاغه مواردى هست كه از خيل، اسبان و سواران هر دو اراده شده مثل «هذا اَخُو غامِدٍ وَ قَدْوَرَدَتْ خَيْلُهُ الْاَنْبارَ... وَ اَزالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسالِحِها» (خطبه27). | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۱۴
ریشه کلمه
- خيل (۹ بار)
قاموس قرآن
(بر وزن علم و فلس) گمان. «خال الشىء:ظنّه» (اقرب) [طه:66] آن گاه رشتهها و عصاهاى آنها از سحرشان، به موسى گمان مىرفت كه به شتاب حركت مىكند. خيلاء به معنى تكبّر از روى خيال و فرض است و مختال به معنى متكبّر از همين است [لقمان:18] فخور كسى است كه مناقب خود را مىشمارد و به رخ مردم مىكشد. ولى تكبّر خود پسندى در نفس است. ايم كلمه در قرآن مجيد سه بار به كار رفته و در هر سه بار بكار رفته و در هر سه با لفظ فخور توأم است گوئى از فخور بودن قابل انفكاك نيست. * [نحل:8] خيل به معنى اسبان است و از لفظ خود مفرد ندارد به عقيده راغب اسبان را از آن جهت خيل گفتهاند كه هر كه به آن سوار شود در خود احساس تكبّر مىكند و يه عقيده طبرسى علّت اين تسميه آن است كه اسب در راه رفتن متكبّر است. در مفردات مىگويد: خيل در اصل به معنى اسبان و سواران است و در قول خداوند [انفال:60] هر دو مراد است و نيز در هر يك منفرداً استعمال مىشود چنانكه روايت شده «يا خَيْلَ اللّهِ اَرْكَبى» اى لشگر خدا سوار شو كه مراد سواران است و مثل قول آن حضرت «عَفُوتُ لَكُمْ عَنْ صَدَقَهِ الْخَيْلِ» زكوة اسبان را نسبت به شما عفو كردم كه مراد اسبان است. ناگفته نماند كلمه «يا خيل اللّه اركبى» سخن حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم است كه چنان دستور مىداد ابن سعد عليه و على اتباعه لعائن اللّه، اين جمله را در كربلا به لشگريان منحوس خود گفت. و خيل در آيه [اسراء:64 ]اسبان و سواران هر دو مراد اند گرچه سواران شيطان نحوه ديگر اند و در «جلب» گذشت ولى در آيه «وَ مِنْ رَباطِ الْخَيْلِ» ظاهراً فقط اسبان مراد است و كلمه «رباط» كه به معنى بستن است مانع از اراده سواران ولى در نهج البلاغه مواردى هست كه از خيل، اسبان و سواران هر دو اراده شده مثل «هذا اَخُو غامِدٍ وَ قَدْوَرَدَتْ خَيْلُهُ الْاَنْبارَ... وَ اَزالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسالِحِها» (خطبه27).