الحجر ٧٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link176 | آيات ۴۹ - ۸۴،سوره حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link176 | آيات ۴۹ - ۸۴،سوره حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link177 | بشارت و انذار در يك داستان و ارتباط آن با داستانهاىقبل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link177 | بشارت و انذار در يك داستان و ارتباط آن با داستانهاىقبل]]
خط ۴۲: خط ۴۳:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link186 | (چند روايت در ذيل برخى از آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۱#link186 | (چند روايت در ذيل برخى از آيات گذشته )]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link27 | آيه ۶۱ - ۷۷]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link27 | آيه ۶۱ - ۷۷]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link28 | تفسير :]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link28 | تفسير :]]
خط ۵۰: خط ۵۳:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link32 | ۳ - رابطه ((متوسم )) و ((مومن ))]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link32 | ۳ - رابطه ((متوسم )) و ((مومن ))]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link33 | ۴ - مستى شهوت و غرور!]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۹#link33 | ۴ - مستى شهوت و غرور!]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ «75»
همانا در اين سرگذشت، براى اشارت‌فهمان و تيزبينان نشانه‌هايى روشن است.
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (75)
إِنَّ فِي ذلِكَ‌: بدرستى كه در هلاك شدن قوم لوط بدين ترتيب عجيب و روش غريب. لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‌: هرآينه دلالاتى است براى زيركان، يعنى كسانى كه به فراست نگرند، و حقايق را به علامات بشناسند، و به تفكر به حوادثات روزگار عبرت يابند، و حق را از باطل امتياز دهند.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (73) فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ (74) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (75) وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ (76) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (77)
وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ (78) فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ (79) وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ (80) وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (81) وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ (82)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ (83) فَما أَغْنى‌ عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (84)
ترجمه‌
پس گرفت آنها را صيحه آسمانى وارد در وقت طلوع آفتاب شدگان‌
پس گردانديم زبرش را زيرش و بارانديم بر آنها سنگهائى از گل سنگ شده‌
همانا در اين هر آينه نشانه‌ها است براى اهل فراست‌
و همانا آنها هر آينه براهى است ثابت‌
بدرستيكه در اين نشانه‌اى است براى اهل ايمان‌
و همانا بودند اهل بلدأيكه هر آينه ستمكاران‌
پس انتقام كشيديم از آنها و بدرستيكه آن دو هر آينه در راهى روشنند
و بتحقيق تكذيب كردند اهل وادى حجر پيغمبران را
و داديم بآنها نشانه‌هاى خودمان را پس بودند از آنها اعراض كنندگان‌
و بودند كه مى‌تراشيدند از كوهها خانه‌ها را ايمنان‌
پس گرفت آنها را صيحه آسمانى بامداد كنندگان‌
پس بى‌نياز نكرد آنها را آنچه بودند كه كسب ميكردند.
.
----
جلد 3 صفحه 261
تفسير
بيان عاقبت كار قوم لوط است كه فرياد مهيب جبرئيل مقارن طلوع آفتاب بآنها رسيد و بال خود را در زير زمين بلد آنها فرو برد و از جا كند و بآسمان برد و وارونه نمود و بزمين زد و زير و زبر نمود و در اينحال بارانى از سجّيل كه معرّب سنگ گل است بر آنها باريدن گرفت كه ديّارى را از آنها باقى نگذارد حتى بكسانيكه در شهر نبودند و باطراف مسافرت نموده بودند هم اصابت كرد و هلاك نمود چنانچه در سوره هود گذشت و در اين هلاكت قوم لوط و زير و زبر شدن بلدشان آياتى است بر قدرت و عظمت معصيت خداوند براى اهل فراست و كسانيكه بنظر دقيق در حقايق اشياء مينگرند تا حقيقت هر چيز را بسمه و علامت آن ميشناسند چون متوسم ناظر و متأمّل در سمه و علامت شى‌ء را گويند براى معرفت بحال آن و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده بطريق صحيح كه فرمود بپرهيزيد از فراست مؤمن همانا او نظر ميكند بنور خدا و خداوند بندگانى دارد كه ميشناسند مردم را بتوسم و اين آيه را تلاوت فرمود و آن آيات و نشانه‌هاى قدرت خداوند در راهى است كه ثابت و مستقر است و قافله قريش و غيرها كه از مكّه بشام حركت ميكنند از آنراه ميروند و آثار باقيه بلد سدوم را كه شهر قوم لوط بوده مشاهده مينمايند و بايد عبرت گيرند و با پيغمبر خدا مخالفت ننمايند در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود در قول خداوند انّ فى ذالك لآيات للمتوسمين متوسم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و بعد از او منم و ائمه كه از ذريّه منند متوسمانند و در چند روايت ديگر باين معنى تصريح شده و در بعضى علاوه شده كه سبيل در ما مقيم است و خارج از ما نميشود هرگز و قمّى ره علاوه فرموده كه سبيل راه بهشت است و در بعضى روايات باين آيه تمسك شده است براى آنكه ائمه عليهم السلام تمام مردم را بنوشته ايمان و كفرشان كه در ميان دو چشمشان است ميشناسند كه مؤمنند يا كافر و اين نوشته از ساير مردم محجوب است و نسبت بامام زمان علاوه شده است كه در آن آيت است براى متوسمان و او آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در امام آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم مى‌بيند بنور خدا و سخن ميگويد از جانب خدا و پوشيده نميماند بر او چيزى از چيزها كه خواسته باشد و بنابر آنچه ذكر شد مرجع ضمير
----
جلد 3 صفحه 262
در و إنّها لبسبيل مقيم راجع است بآيات و مراد از انّ فى ذالك لآية للمؤمنين آنستكه در اين توسم و تفرّس و علامت شناسى و معرفت آيات خدا و ائمّه هدى و طرق الى اللّه آيت و علامتى است براى اهل ايمان يعنى اهل ايمان حقيقى باين امور شناخته ميشوند ولى مفسرين مرجع ضمير انّها را مدينه يا مدائن و آثار باقيه آنها قرار داده‌اند و مشار اليه ذالك را در آيه بعد نيز همان دانسته‌اند و اختصاص باهل ايمانرا فرموده‌اند براى آنستكه آنها منتفع ميشوند و بنظر حقير خلاف ظاهر آيه و روايات مفسره است و در هر دو معنى سهل انگارى شده است و كلمه ان در و إن كان اصحاب الأيكة ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و أيكه درختان بسيار درهم رفته را گويند و نام بلدى است كه در جنگل واقع شده بود و حضرت شعيب علاوه بر اهل مدين بر آنها هم مبعوث شد و اطاعت ننمودند و ستم نمودند بخودشان و خلق و خداوند از آنها انتقام كشيد باين نحو كه هفت روز هوا بشدّت گرم شد و بعد ابرى ظاهر گشت آنها باميد فرج و تخفيف حرارت زير آن ابر جمع شدند ناگاه از آن صاعقه‌اى بآنها رسيد و تمامى سوختند و شهر سدوم و بلدأيكه در جلو راه مردم واضح و آشكار است و بنابراين مراد بامام مبين راه روشن است و بعضى گفته‌اند مراد از امام مبين لوح محفوظ است كه وقايع آن دو بلد در آن نوشته است مانند و كل شى‌ء احصيناه فى امام مبين و معناى اوّل اظهر است و اهل ديار حجر كه گفته‌اند واديى است بين مدينه و شام هم مانند ساير كفار تكذيب نمودند پيغمبران خدا را كه حضرت صالح و رسولان او يا ساير انبياء باشد و اينها همان قوم ثمود بودند كه شرح احوال آنها در سوره اعراف گذشت و مراد از آيات ناقه و بچه‌اش و آب خوردن و شير دادن و ساير جهات اعجاز آنست كه مفصلا ذكر و كيفيّت اعراض آنها بيان گرديد و يكى از سفاهتهاى آنها اين بود كه خانه‌هاشان را در كوهها از سنگ مى‌تراشيدند و باين ملاحظه ايمن بودند از وصول آفات ارضيّه و سماويّه بخودشان با آنكه باين امور نبايد دلگرم و از عذاب الهى ايمن بود پس تمامى در وقت صبح بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن خانه‌ها و اولاد و اموالشان كه كسب ميكردند براى آنها ابدا نتيجه و فائده و ثمرى نداشت و چيزى از احتياج آنها را رفع ننمود.
----
جلد 3 صفحه 263
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيات‌ٍ لِلمُتَوَسِّمِين‌َ (75)
محققا ‌در‌ ‌اينکه‌ سه‌ نحو عذاب‌ ‌هر‌ آينه‌ نشانهائيست‌ و دليل‌هايي‌ ‌از‌ ‌براي‌ هوشمندان‌ (إن‌ّ ‌في‌ ‌ذلک‌) ‌يعني‌ معامله‌اي‌ ‌که‌ ‌با‌ قوم‌ لوط شد (لآيات‌) ‌آيه‌ دليل‌ و برهانست‌ ‌بر‌ وجود حق‌ و صفات‌ ‌او‌ و صدق‌ انبياء و ساير عقائد.
و ‌في‌ كل‌ّ شي‌ء ‌له‌ آية ||  تدل‌ ‌علي‌ انّه‌ واحد.
برگ‌ درختان‌ سبز ‌در‌ نظر هوشيار ||  ‌هر‌ ورقش‌ دفتريست‌ معرفة كردگار
و تعبير بجمع‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ سه‌ نحوه‌ عذاب‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نازل‌ شد صيحه‌ حجارة واژگون‌ شدن‌ (للمتوسمين‌) هوشمندان‌ و هوشياران‌ ‌که‌ تعبير بفراست‌ ميكنند و زيركي‌ ‌که‌ حقايق‌ ‌را‌ درك‌ ميكنند و ببواطن‌ امور برخورد ميكنند بخلاف‌ عوام‌ سطحي‌ ‌که‌ يك‌ سطح‌ ظاهري‌ ‌را‌ بيش‌ درك‌ نميكنند.
و ‌در‌ خبر ‌است‌ ‌از‌ ائمه‌ ‌عليهم‌ السّلام‌ فرمودند
(نحن‌ المتوسمون‌)
و معلوم‌ ‌است‌ مراد مصداق‌ اتم‌ ‌است‌ و الا ‌در‌ مؤمنين‌ افراد ‌با‌ فراست‌ بسيار هستند و لذا ‌در‌ خبر ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و ‌سلّم‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود:
(اتقوا فراسة المؤمن‌ فإنّه‌ ينظر بنور اللّه‌)
و نيز فرمود
(إن‌ّ للّه‌ عبادا يعرفون‌ ‌النّاس‌ بالتوسم‌).
و ‌اينکه‌ همان‌ نور ايمانست‌ ‌که‌ نشانه‌ و داغيست‌ ‌که‌ ‌بر‌ قلب‌ مؤمن‌ گذارده‌ ميشود ‌که‌ فرمود:
(العلم‌ نور يقذفه‌ اللّه‌ ‌في‌ قلب‌ ‌من‌ يشاء)
جلد 12 - صفحه 62
و وسم‌ همان‌ نشانه‌ و علامة و داغ‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌بر‌ اسبهاي‌ عربي‌ ميگذارند و روح‌ انساني‌ داراي‌ علامت‌ هست‌ ‌از‌ كفر و ايمان‌ و اطاعة و عصيان‌ ‌که‌ ‌از‌ جبهة ‌او‌ ظاهر و هويداست‌ و متوسمين‌ مشاهده‌ و حس‌ّ ميكنند و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ ميشناسند ‌حتي‌ مرده‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌هم‌ درك‌ ميكند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 75)- اینجاست که قرآن به نتیجه گیری تربیتی و اخلاقی پرداخته، می‌گوید: «در این (سرگذشت عبرت انگیز) نشانه‌هایی است برای هوشیاران» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ).
آنها که با فراست و هوشیاری و بینش مخصوص خود از هر علامتی جریانی را کشف می‌کنند و از هر اشاره‌ای حقیقتی و از هر نکته‌ای، مطلب مهم و آموزنده‌ای را.
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۲


ترجمه

در این (سرگذشت عبرت‌انگیز)، نشانه‌هایی است برای هوشیاران!

|به يقين، در اين [كيفر] براى هوشياران عبرت‌هاست
به يقين، در اين [كيفر] براى هوشياران عبرتهاست.
و در این عذاب هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است.
قطعاً در این [سرگذشت اَسفبار و حادثه عبرت آموز] نشانه هایی [از قدرت خدا و خواری و رسوایی مجرمان] برای هوشمندان [که جستجوگر علل حوادث اند] وجود دارد.
در اين عبرتهاست براى پژوهندگان.
در این امر برای اشارت‌دانان مایه‌های عبرت است‌
هر آينه در اين [داستان‌] هوشمندان را نشانه‌ها و عبرتهاست.
بی‌گمان در این (بلائی که بر سر قوم لوط آمد) نشانه‌هائی برای افراد هوشمند موجود است (که از این آثار می‌توانند عمق واقعه را دریابند و بدانند که هر گروه فاسد دیگری دستخوش چنین بلائی می‌گردد).
بی‌گمان در این (کیفر) برای پذیرندگان (حق) نشانه‌هایی است.
همانا در این است آیتهائی برای هوشمندان‌


الحجر ٧٤ آیه ٧٥ الحجر ٧٦
سوره : سوره الحجر
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْمُتَوَسِّمِینَ»: جمع مُتوسِّم، کسی که از روی نشانه‌های ظاهری و علائم ناچیز به حقائق اشیاء پی می‌برد. دارای فراست و ذکاوت.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ «75»

همانا در اين سرگذشت، براى اشارت‌فهمان و تيزبينان نشانه‌هايى روشن است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (75)

إِنَّ فِي ذلِكَ‌: بدرستى كه در هلاك شدن قوم لوط بدين ترتيب عجيب و روش غريب. لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‌: هرآينه دلالاتى است براى زيركان، يعنى كسانى كه به فراست نگرند، و حقايق را به علامات بشناسند، و به تفكر به حوادثات روزگار عبرت يابند، و حق را از باطل امتياز دهند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (73) فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ (74) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (75) وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ (76) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (77)

وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ (78) فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ (79) وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ (80) وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (81) وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ (82)

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ (83) فَما أَغْنى‌ عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (84)

ترجمه‌

پس گرفت آنها را صيحه آسمانى وارد در وقت طلوع آفتاب شدگان‌

پس گردانديم زبرش را زيرش و بارانديم بر آنها سنگهائى از گل سنگ شده‌

همانا در اين هر آينه نشانه‌ها است براى اهل فراست‌

و همانا آنها هر آينه براهى است ثابت‌

بدرستيكه در اين نشانه‌اى است براى اهل ايمان‌

و همانا بودند اهل بلدأيكه هر آينه ستمكاران‌

پس انتقام كشيديم از آنها و بدرستيكه آن دو هر آينه در راهى روشنند

و بتحقيق تكذيب كردند اهل وادى حجر پيغمبران را

و داديم بآنها نشانه‌هاى خودمان را پس بودند از آنها اعراض كنندگان‌

و بودند كه مى‌تراشيدند از كوهها خانه‌ها را ايمنان‌

پس گرفت آنها را صيحه آسمانى بامداد كنندگان‌

پس بى‌نياز نكرد آنها را آنچه بودند كه كسب ميكردند.

.


جلد 3 صفحه 261

تفسير

بيان عاقبت كار قوم لوط است كه فرياد مهيب جبرئيل مقارن طلوع آفتاب بآنها رسيد و بال خود را در زير زمين بلد آنها فرو برد و از جا كند و بآسمان برد و وارونه نمود و بزمين زد و زير و زبر نمود و در اينحال بارانى از سجّيل كه معرّب سنگ گل است بر آنها باريدن گرفت كه ديّارى را از آنها باقى نگذارد حتى بكسانيكه در شهر نبودند و باطراف مسافرت نموده بودند هم اصابت كرد و هلاك نمود چنانچه در سوره هود گذشت و در اين هلاكت قوم لوط و زير و زبر شدن بلدشان آياتى است بر قدرت و عظمت معصيت خداوند براى اهل فراست و كسانيكه بنظر دقيق در حقايق اشياء مينگرند تا حقيقت هر چيز را بسمه و علامت آن ميشناسند چون متوسم ناظر و متأمّل در سمه و علامت شى‌ء را گويند براى معرفت بحال آن و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده بطريق صحيح كه فرمود بپرهيزيد از فراست مؤمن همانا او نظر ميكند بنور خدا و خداوند بندگانى دارد كه ميشناسند مردم را بتوسم و اين آيه را تلاوت فرمود و آن آيات و نشانه‌هاى قدرت خداوند در راهى است كه ثابت و مستقر است و قافله قريش و غيرها كه از مكّه بشام حركت ميكنند از آنراه ميروند و آثار باقيه بلد سدوم را كه شهر قوم لوط بوده مشاهده مينمايند و بايد عبرت گيرند و با پيغمبر خدا مخالفت ننمايند در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود در قول خداوند انّ فى ذالك لآيات للمتوسمين متوسم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و بعد از او منم و ائمه كه از ذريّه منند متوسمانند و در چند روايت ديگر باين معنى تصريح شده و در بعضى علاوه شده كه سبيل در ما مقيم است و خارج از ما نميشود هرگز و قمّى ره علاوه فرموده كه سبيل راه بهشت است و در بعضى روايات باين آيه تمسك شده است براى آنكه ائمه عليهم السلام تمام مردم را بنوشته ايمان و كفرشان كه در ميان دو چشمشان است ميشناسند كه مؤمنند يا كافر و اين نوشته از ساير مردم محجوب است و نسبت بامام زمان علاوه شده است كه در آن آيت است براى متوسمان و او آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در امام آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم مى‌بيند بنور خدا و سخن ميگويد از جانب خدا و پوشيده نميماند بر او چيزى از چيزها كه خواسته باشد و بنابر آنچه ذكر شد مرجع ضمير


جلد 3 صفحه 262

در و إنّها لبسبيل مقيم راجع است بآيات و مراد از انّ فى ذالك لآية للمؤمنين آنستكه در اين توسم و تفرّس و علامت شناسى و معرفت آيات خدا و ائمّه هدى و طرق الى اللّه آيت و علامتى است براى اهل ايمان يعنى اهل ايمان حقيقى باين امور شناخته ميشوند ولى مفسرين مرجع ضمير انّها را مدينه يا مدائن و آثار باقيه آنها قرار داده‌اند و مشار اليه ذالك را در آيه بعد نيز همان دانسته‌اند و اختصاص باهل ايمانرا فرموده‌اند براى آنستكه آنها منتفع ميشوند و بنظر حقير خلاف ظاهر آيه و روايات مفسره است و در هر دو معنى سهل انگارى شده است و كلمه ان در و إن كان اصحاب الأيكة ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و أيكه درختان بسيار درهم رفته را گويند و نام بلدى است كه در جنگل واقع شده بود و حضرت شعيب علاوه بر اهل مدين بر آنها هم مبعوث شد و اطاعت ننمودند و ستم نمودند بخودشان و خلق و خداوند از آنها انتقام كشيد باين نحو كه هفت روز هوا بشدّت گرم شد و بعد ابرى ظاهر گشت آنها باميد فرج و تخفيف حرارت زير آن ابر جمع شدند ناگاه از آن صاعقه‌اى بآنها رسيد و تمامى سوختند و شهر سدوم و بلدأيكه در جلو راه مردم واضح و آشكار است و بنابراين مراد بامام مبين راه روشن است و بعضى گفته‌اند مراد از امام مبين لوح محفوظ است كه وقايع آن دو بلد در آن نوشته است مانند و كل شى‌ء احصيناه فى امام مبين و معناى اوّل اظهر است و اهل ديار حجر كه گفته‌اند واديى است بين مدينه و شام هم مانند ساير كفار تكذيب نمودند پيغمبران خدا را كه حضرت صالح و رسولان او يا ساير انبياء باشد و اينها همان قوم ثمود بودند كه شرح احوال آنها در سوره اعراف گذشت و مراد از آيات ناقه و بچه‌اش و آب خوردن و شير دادن و ساير جهات اعجاز آنست كه مفصلا ذكر و كيفيّت اعراض آنها بيان گرديد و يكى از سفاهتهاى آنها اين بود كه خانه‌هاشان را در كوهها از سنگ مى‌تراشيدند و باين ملاحظه ايمن بودند از وصول آفات ارضيّه و سماويّه بخودشان با آنكه باين امور نبايد دلگرم و از عذاب الهى ايمن بود پس تمامى در وقت صبح بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن خانه‌ها و اولاد و اموالشان كه كسب ميكردند براى آنها ابدا نتيجه و فائده و ثمرى نداشت و چيزى از احتياج آنها را رفع ننمود.


جلد 3 صفحه 263

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌َّ فِي‌ ذلِك‌َ لَآيات‌ٍ لِلمُتَوَسِّمِين‌َ (75)

محققا ‌در‌ ‌اينکه‌ سه‌ نحو عذاب‌ ‌هر‌ آينه‌ نشانهائيست‌ و دليل‌هايي‌ ‌از‌ ‌براي‌ هوشمندان‌ (إن‌ّ ‌في‌ ‌ذلک‌) ‌يعني‌ معامله‌اي‌ ‌که‌ ‌با‌ قوم‌ لوط شد (لآيات‌) ‌آيه‌ دليل‌ و برهانست‌ ‌بر‌ وجود حق‌ و صفات‌ ‌او‌ و صدق‌ انبياء و ساير عقائد.

و ‌في‌ كل‌ّ شي‌ء ‌له‌ آية

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 75)- اینجاست که قرآن به نتیجه گیری تربیتی و اخلاقی پرداخته، می‌گوید: «در این (سرگذشت عبرت انگیز) نشانه‌هایی است برای هوشیاران» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ).

آنها که با فراست و هوشیاری و بینش مخصوص خود از هر علامتی جریانی را کشف می‌کنند و از هر اشاره‌ای حقیقتی و از هر نکته‌ای، مطلب مهم و آموزنده‌ای را.

نکات آیه

۱- در سرگذشت قوم لوط براى هوشمندان ژرف نگر و پژوهندگان روشن بین، نشانه هاى بسیارى از خدا و عظمت او وجود دارد. (و أمطرنا علیهم حجارة من سجّیل. إن فى ذلک لأیت للمتوسّمین) «متوسم» در لغت به کسى گفته مى شود که در علامتها و نشانه ها به دقت بنگرد و مقصود از آن کسى است که در جست و جوى علل و عوامل بروز حوادث و نیز عواقب و پیامدهاى امور بوده و هوشمندانه در آنها نظر افکند.

۲- سرگذشت ابراهیم(ع) و لوط(ع) و قوم او، سرشار از نشانه هاى خداوند (قالوا لاتوجل إنا نبشرک بغلم علیم ... و أمطرنا علیهم حجارة من سجّیل. إن فى ذلک لأیت للمتوسّمین) برداشت فوق مبتنى بر این است که «ذلک» اشاره به مجموعه داستانهاى ابراهیم(ع) و لوط(ع) باشد.

۳- شناخت صحیح خداوند (توحید) و پندآموزى و درس گیرى، هدف و فلسفه نقل داستانها و حوادث تاریخى در قرآن است. (و نبّئهم عن ضیف إبرهیم ... و أمطرنا علیهم حجارة من سجّیل. إن فى ذلک لأیت للمتوسّمین) جمله «إن فى ذلک ...» و نیز جمله «إن فى ذلک لأیة للمؤمنین» در آیه ۷۷ به منزله نتیجه گیرى از نقل داستان ابراهیم(ع) و قوم لوط است و این نتیجه گیرى مى تواند بیانگر هدف و فلسفه بیان داستانها باشد.

۴- شناخت صحیح آیات الهى، در گرو هوشیارى، فراست و ژرف نگرى است. (إن فى ذلک لأیت للمتوسّمین)

۵- شناخت صحیح حوادث عبرت انگیز تاریخ و پندپذیرى و درس آموزى از آنها، در گرو ژرف نگرى و برخورد هوشمندانه است. (و نبّئهم عن ضیف إبرهیم ... و أمطرنا علیهم حجارة من سجّیل . إن فى ذلک لأیت للمتوسّمین)

۶- قرآن، فراخوان مردم به هوشمندى و ژرف نگرى در آیات الهى و حوادث و تحولات تاریخى (و نبّئهم عن ضیف إبرهیم ... و أمطرنا علیهم حجارة من سجّیل . إن فى ذلک لأیت للمتوسّمین)

۷- رعایت ادب، توجه به درس آموزى و دورى از بدآموزى در نقل داستانهاى مربوط به امور جنسى و فساد اخلاقى، امرى لازم و بایسته (و نبّئهم عن ضیف إبرهیم ... قال إن هؤلاء ضیفى فلاتفضحون ... قال هؤلاء بناتى إن کنتم فعلین ... إن فى ذلک لأیت للمتوسّمین) برداشت فوق با توجه به این نکته است که: خداوند داستان قوم لوط را - که دچار انحراف جنسى و همجنس بازى بودند - به گونه اى نقل فرموده است که نه تنها بدآموزى در آن وجود ندارد; بلکه آن را مایه پندگیرى و درس آموزى و نشانه عظمت خداوند دانسته است.

موضوعات مرتبط

  • آیات خدا: زمینه شناخت آیات خدا ۴
  • ابراهیم(ع): آیات خدا در قصه ابراهیم(ع) ۲
  • تاریخ: عبرت از تاریخ ۳، ۵
  • تعقل: آثار تعقل ۵; تعقل در آیات خدا ۶; تعقل در تاریخ ۶; دعوت به تعقل ۶
  • توحید: اهمیت توحید ۳
  • خدا: اهمیت خدا شناسى ۳; نشانه هاى عظمت خدا ۱
  • شناخت: شرایط شناخت ۵
  • عبرت: عوامل عبرت ۳، ۵
  • قرآن: دعوتهاى قرآن ۶; فلسفه قصص قرآن ۳
  • قصه: آداب نقل قصه ۷
  • قوم لوط: آیات خدا در تاریخ قوم لوط ۱
  • لوط(ع): آیات خدا در قصه لوط(ع) ۲
  • هوشیاران: هوشیاران و تاریخ قوم لوط ۱
  • هوشیارى: آثار هوشیارى ۴، ۵; دعوت به هوشیارى ۶

منابع