تَظْلِم: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه ظلم | ظلم]] (۳۱۵ بار) [[کلمه با ریشه:: ظلم| ]] | *[[ریشه ظلم | ظلم]] (۳۱۵ بار) [[کلمه با ریشه:: ظلم| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
(بضم ظاء) ستم. اصل آن بمعنى ناقص كردن حق و يا گذاشتن شىء در غير موضع خويش است [كهف:33] هر دو باغ ميوه خود را داد و از آن چيزى كم نكرد. طبرسى ذيل آيه 35 بقره فرموده: اصل ظلم كم كردن حق است خدا فرموده: «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ اُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيئاً» يعنى ناقص نكرد و به قولى اصل آن وضع شيىء در غير موضعش است «مَنْ اَشْبَهَ اَباهُ فَما ظَلَمَ» هر كه به پدرش شبيه باشد شباهت را در غير محلش نگذاشته آنگاه فرمود: هر دو معنى مطّرد و معمول است. در صحاح و قاموس آمده: «اَلْظُّلْمُ وَضْعُ الشَّىْءِ فِى غَيْرِ مَوْضِعِهِ». در نهايه گفته «اَصْل الظُّلْمِ الْجَوْرُ وَ مُجاوَزَةُ الْحَدِّ». راغب گويد: «اَلظُّلْمُ عِنْدَ اَهْلِ اللُّغَةِ وَ كَثيرٍ مِنَ الْعُلَماءِ وَضْعُ الشَّىْءِ فِى غَيْرِ مَوضِعِهِ... وَ الظُّلْمُ يُقالَ فِى مُجاوَزَةِ الْحَقِّ...». مأل اين معانى يكى است در قرآن مجيد به هر سه معنى آمده است در آيه گذشته به معنى كم كم كردن است ايضاً در آياتى نظير: [بقره:281]. بقرينه «تُوَّفى» به معنى نقصان است يعنى كسب هر نفس بى كم و كاست به خودش داده مىشود و در آياتى نظير [نساء:148]. به معنى جور و ستم است. ظلوم: صيغه مبالغه است مثل كذوب، ودود [ابراهيم:34]. راستى انسان بسيار ستمگر و بسيار كفران كننده است اين حكم نسبت به انسانى است كه تربيت دينى ندارد. راجع به آيه [احزاب:72]. در «جهل» سخن گفتهايم. ظّلام: صيغه مبالغه است اين كلمه پنج بار در قرآن به كار رفته: آل عمران:182، انفال:51، حج:10، فصلت:46، ق:29. و همه درباره نفى ظلم از پروردگار است «وَ اَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَّلامٍ لِلْعَبيدِ» «وَ ما اَنَا بِظَّلامٍ لَلْعَبيدِ». در سه سوره اول در ما قبل آيه جمله «ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ» «وَ نُذيقُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَذابَ الْحَريق» واقع شده و در سوره ق چند آيه قبل آمده «اَلْقِيا فِى جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنيدٍ» و در سوره فصلت آيه چنين است «مَنْ عَمِلَ صلِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ اَساءَ فَعَلَيها وَ ما رَبُّكَ بظَّلامٍ لِلعَبيدِ» و در آيه اول پس از ذكر عذاب آمده «ذلكَ بِما قَدَّمِتْ يَداكَ اَيْدِيكُمْ» «وَ اَنَّ اللَّه لَيسَ بِظَّلامٍ لِلْعَبيدِ» در سوره ق نيز قريب به آن است. به نظر من آمدن صيغه مبالغه به مناسبت مقام است يعنى اگر خداوند كافر و ظالم را عذاب نمىكرد و آنها را در عمل را در رديف پاكان قرار مىداد و يا عمل هر كس را بخودش بر نمىگرداند بسيار ستمگر بود و چون ظّلام نيست لذا روى عدل عذاب مىكند... پس از توّجه به اين معنى ديدم الميزان و المنار نيز قريب به اين مضمون گفتهاند. به قول بعضى از بزرگان صيغه ظّلام براى مبالغه در نفى از آن بهتر است ولى مطلب فوق از آن بهتر است و بقول بعضى خداوند اگر ظلمى مىكرد حتماً ظّلام بود نه ظالم زيرا اگر به هر يك از بندگان جزئىترين ظلمى مىكرد نسبت به ملاحظه همه آنها ظّلام مىشد. اين سخن فى نفسه درست است و در قرآن درباره خدا «لَيْسَ بِظالِم» نيامده و پيوسته «لَيْسَ بِظَّلام» آمده ولى آيات فوق در اين صدد نيست. بلى در افعال اين ماده آمده [يونس:44]. [كهف:49]. بعضى جاها نسبت ظلم به غير اولى العقل داده شد مثل [هود:102]. اين تعبير در سوره انبياء آيه 11 و حج آيه 45 و 48 نيز آمده است مراد از آن ظاهراً ظلم اهل شهر است چنان كه در آيه [نساء:75]. صريحاً نسبت ظلم به اهل داده شده است. | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۳۸
ریشه کلمه
- ظلم (۳۱۵ بار)
قاموس قرآن
(بضم ظاء) ستم. اصل آن بمعنى ناقص كردن حق و يا گذاشتن شىء در غير موضع خويش است [كهف:33] هر دو باغ ميوه خود را داد و از آن چيزى كم نكرد. طبرسى ذيل آيه 35 بقره فرموده: اصل ظلم كم كردن حق است خدا فرموده: «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ اُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيئاً» يعنى ناقص نكرد و به قولى اصل آن وضع شيىء در غير موضعش است «مَنْ اَشْبَهَ اَباهُ فَما ظَلَمَ» هر كه به پدرش شبيه باشد شباهت را در غير محلش نگذاشته آنگاه فرمود: هر دو معنى مطّرد و معمول است. در صحاح و قاموس آمده: «اَلْظُّلْمُ وَضْعُ الشَّىْءِ فِى غَيْرِ مَوْضِعِهِ». در نهايه گفته «اَصْل الظُّلْمِ الْجَوْرُ وَ مُجاوَزَةُ الْحَدِّ». راغب گويد: «اَلظُّلْمُ عِنْدَ اَهْلِ اللُّغَةِ وَ كَثيرٍ مِنَ الْعُلَماءِ وَضْعُ الشَّىْءِ فِى غَيْرِ مَوضِعِهِ... وَ الظُّلْمُ يُقالَ فِى مُجاوَزَةِ الْحَقِّ...». مأل اين معانى يكى است در قرآن مجيد به هر سه معنى آمده است در آيه گذشته به معنى كم كم كردن است ايضاً در آياتى نظير: [بقره:281]. بقرينه «تُوَّفى» به معنى نقصان است يعنى كسب هر نفس بى كم و كاست به خودش داده مىشود و در آياتى نظير [نساء:148]. به معنى جور و ستم است. ظلوم: صيغه مبالغه است مثل كذوب، ودود [ابراهيم:34]. راستى انسان بسيار ستمگر و بسيار كفران كننده است اين حكم نسبت به انسانى است كه تربيت دينى ندارد. راجع به آيه [احزاب:72]. در «جهل» سخن گفتهايم. ظّلام: صيغه مبالغه است اين كلمه پنج بار در قرآن به كار رفته: آل عمران:182، انفال:51، حج:10، فصلت:46، ق:29. و همه درباره نفى ظلم از پروردگار است «وَ اَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَّلامٍ لِلْعَبيدِ» «وَ ما اَنَا بِظَّلامٍ لَلْعَبيدِ». در سه سوره اول در ما قبل آيه جمله «ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ» «وَ نُذيقُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَذابَ الْحَريق» واقع شده و در سوره ق چند آيه قبل آمده «اَلْقِيا فِى جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنيدٍ» و در سوره فصلت آيه چنين است «مَنْ عَمِلَ صلِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ اَساءَ فَعَلَيها وَ ما رَبُّكَ بظَّلامٍ لِلعَبيدِ» و در آيه اول پس از ذكر عذاب آمده «ذلكَ بِما قَدَّمِتْ يَداكَ اَيْدِيكُمْ» «وَ اَنَّ اللَّه لَيسَ بِظَّلامٍ لِلْعَبيدِ» در سوره ق نيز قريب به آن است. به نظر من آمدن صيغه مبالغه به مناسبت مقام است يعنى اگر خداوند كافر و ظالم را عذاب نمىكرد و آنها را در عمل را در رديف پاكان قرار مىداد و يا عمل هر كس را بخودش بر نمىگرداند بسيار ستمگر بود و چون ظّلام نيست لذا روى عدل عذاب مىكند... پس از توّجه به اين معنى ديدم الميزان و المنار نيز قريب به اين مضمون گفتهاند. به قول بعضى از بزرگان صيغه ظّلام براى مبالغه در نفى از آن بهتر است ولى مطلب فوق از آن بهتر است و بقول بعضى خداوند اگر ظلمى مىكرد حتماً ظّلام بود نه ظالم زيرا اگر به هر يك از بندگان جزئىترين ظلمى مىكرد نسبت به ملاحظه همه آنها ظّلام مىشد. اين سخن فى نفسه درست است و در قرآن درباره خدا «لَيْسَ بِظالِم» نيامده و پيوسته «لَيْسَ بِظَّلام» آمده ولى آيات فوق در اين صدد نيست. بلى در افعال اين ماده آمده [يونس:44]. [كهف:49]. بعضى جاها نسبت ظلم به غير اولى العقل داده شد مثل [هود:102]. اين تعبير در سوره انبياء آيه 11 و حج آيه 45 و 48 نيز آمده است مراد از آن ظاهراً ظلم اهل شهر است چنان كه در آيه [نساء:75]. صريحاً نسبت ظلم به اهل داده شده است.