گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۲}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴: خط ۶:
<span id='link90'><span>
<span id='link90'><span>
==وصف حال وليد بن مغيره و تكذيب نمودن او، اخبار از درانداختنش به دوزخ ==
==وصف حال وليد بن مغيره و تكذيب نمودن او، اخبار از درانداختنش به دوزخ ==
إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْف قَدَّرَ ثمَّ قُتِلَ كَيْف قَدَّرَ
إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْف قَدَّرَ ثمَّ قُتِلَ كَيْف قَدَّرَ
«'''تفكير'''» كه مصدر «'''فكر'''» است به معناى انديشيدن است ، و «'''تقدير'''» كه مصدر قدر است به معناى اندازه گيرى و سنجيدن است ، و «'''تقدير از روى تفكير'''» به معناى آن است كه چند معنا و چند وصف را در ذهن بچينى ، يعنى آنها را در ذهن جابجا كنى ، يكى را بگذارى و ديگرى را بردارى تا از رديف شدن آنها غرض مطلوب خود را نتيجه بگيرى ، وليد بن مغيره هم در اين انديشه بود كه چيزى بگويد كه با آن گفته ، دعوت اسلام را باطل كند، و مردم معاند مثل خودش آن گفته را بپسندند، پيش خود فكر كرد آيا بگويد اين قرآن شعر است ، يا بگويد كهانت و جادوگرى است ؟ آيا بگويد هذيان ناشى از جنون است ، يا بگويد از اسطوره ها و افسانه هاى قديمى است ؟ بعد از آنكه همه فكرهايش را كرد اينطور اندازه گيرى كرد كه بگويد: قرآن سحرى از كلام بشر است ، چون بين زن و شوهر و پدر و فرزند جدايى مى اندازد.
«'''تفكير'''» كه مصدر «'''فكر'''» است به معناى انديشيدن است ، و «'''تقدير'''» كه مصدر قدر است به معناى اندازه گيرى و سنجيدن است ، و «'''تقدير از روى تفكير'''» به معناى آن است كه چند معنا و چند وصف را در ذهن بچينى ، يعنى آنها را در ذهن جابجا كنى ، يكى را بگذارى و ديگرى را بردارى تا از رديف شدن آنها غرض مطلوب خود را نتيجه بگيرى ، وليد بن مغيره هم در اين انديشه بود كه چيزى بگويد كه با آن گفته ، دعوت اسلام را باطل كند، و مردم معاند مثل خودش آن گفته را بپسندند، پيش خود فكر كرد آيا بگويد اين قرآن شعر است ، يا بگويد كهانت و جادوگرى است ؟ آيا بگويد هذيان ناشى از جنون است ، يا بگويد از اسطوره ها و افسانه هاى قديمى است ؟ بعد از آنكه همه فكرهايش را كرد اينطور اندازه گيرى كرد كه بگويد: قرآن سحرى از كلام بشر است ، چون بين زن و شوهر و پدر و فرزند جدايى مى اندازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۳۶ </center>
«'''فقتل كيف قدر'''» - اين جمله - به طورى كه از سياق بر مى آيد - نفرينى است بر او، نظير جمله «'''قاتلهم اللّه نى يوفكون '''» و جمله «'''ثم قتل كيف قدر'''» تكرار همان نفرين و تاءكيد آن است .
«'''فقتل كيف قدر'''» - اين جمله - به طورى كه از سياق بر مى آيد - نفرينى است بر او، نظير جمله «'''قاتلهم اللّه نى يوفكون '''» و جمله «'''ثم قتل كيف قدر'''» تكرار همان نفرين و تاءكيد آن است .
ثمَّ نَظرَ ثمَّ عَبَس وَ بَسرَ ثمَّ أَدْبَرَ وَ استَكْبرَ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلا سحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هَذَا إِلا قَوْلُ الْبَشرِ
ثمَّ نَظرَ ثمَّ عَبَس وَ بَسرَ ثمَّ أَدْبَرَ وَ استَكْبرَ فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلا سحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هَذَا إِلا قَوْلُ الْبَشرِ
اين آيات حال وليد را كه بعد از تفكير و تقدير به خود گرفته بود ممثل مى سازد، و با لطيف ترين و در عين حال رساترين تمثيلى مجسم مى كند، چون معناى اينكه فرموده «'''ثم نظر'''» به طورى كه از سياق استفاده مى شود - اين است كه : وى بعد از تفكير و تقدير مثل كسى نظر كرد كه مى خواهد درباره امرى كه از او نظريه خواسته باشند، نظريه بدهد.
اين آيات حال وليد را كه بعد از تفكير و تقدير به خود گرفته بود ممثل مى سازد، و با لطيف ترين و در عين حال رساترين تمثيلى مجسم مى كند، چون معناى اينكه فرموده «'''ثم نظر'''» به طورى كه از سياق استفاده مى شود - اين است كه : وى بعد از تفكير و تقدير مثل كسى نظر كرد كه مى خواهد درباره امرى كه از او نظريه خواسته باشند، نظريه بدهد.
«'''ثم عبس و بسر'''» - فعل «'''عبس '''» از ماده عبوس است كه به معناى تقطيب چهره است ، در مجمع البيان مى گويد: عبوس كردن چهره و تقطيب و تكليح آن در معنا نظير همند، و جامع همه ، ترش كردن رو، و گرفتگى صورت است درم قابل طلاقت و بشاشت كه به معناى گشاده رويى است . و فعل «'''بسر'''» از مصدر «'''بسور'''» است ، كه به معناى بى ميلى و كراهت نمايان از چهره است . پس معناى جمله اين است كه وليد بعد از نظر كردن ، چهره خود را گرفت و اظهار كراهت نمود.
«'''ثم عبس و بسر'''» - فعل «'''عبس '''» از ماده عبوس است كه به معناى تقطيب چهره است ، در مجمع البيان مى گويد: عبوس كردن چهره و تقطيب و تكليح آن در معنا نظير همند، و جامع همه ، ترش كردن رو، و گرفتگى صورت است درم قابل طلاقت و بشاشت كه به معناى گشاده رويى است . و فعل «'''بسر'''» از مصدر «'''بسور'''» است ، كه به معناى بى ميلى و كراهت نمايان از چهره است . پس معناى جمله اين است كه وليد بعد از نظر كردن ، چهره خود را گرفت و اظهار كراهت نمود.
خط ۱۶: خط ۱۸:
«'''الا سحر يوثر'''»، مگر سحرى كه از قديم روايت شده و هم اكنون نيز دانايان آن به نادانان تعليم مى دهند.
«'''الا سحر يوثر'''»، مگر سحرى كه از قديم روايت شده و هم اكنون نيز دانايان آن به نادانان تعليم مى دهند.
«'''ان هذا الا قول البشر'''» - يعنى اين قرآن آنطور كه محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ادعا مى كند كلام خدا نيست ، بلكه كلام بشر است . بعضى گفته اند: اين آيه به منزله تاءكيد آيه قبلى است ، هر چند دو معناى مختلف دارند، ولى مقصود از هر دو اين است كه قرآن كلام خدا نيست و چون هر دو يك معنا را مى رساندند، جمله دوم را با و او به جمله اول عطف نكرد.
«'''ان هذا الا قول البشر'''» - يعنى اين قرآن آنطور كه محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ادعا مى كند كلام خدا نيست ، بلكه كلام بشر است . بعضى گفته اند: اين آيه به منزله تاءكيد آيه قبلى است ، هر چند دو معناى مختلف دارند، ولى مقصود از هر دو اين است كه قرآن كلام خدا نيست و چون هر دو يك معنا را مى رساندند، جمله دوم را با و او به جمله اول عطف نكرد.
سأُصلِيهِ سقَرَ وَ مَا أَدْرَاك مَا سقَرُ لا تُبْقِى وَ لا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشرِ عَلَيهَا تِسعَةَ عَشرَ
سأُصلِيهِ سقَرَ وَ مَا أَدْرَاك مَا سقَرُ لا تُبْقِى وَ لا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشرِ عَلَيهَا تِسعَةَ عَشرَ
يعنى به زودى او را داخل سقر مى كنم ، و «'''سقر'''» در عرف قرآن يكى از نامهاى جهنم و يا دركه اى از دركات آن است ، و جمله «'''ساصليه سقر'''» يا بيان «'''سارهقه صعودا'''» است ، و يا بدل از آن است و جمله و «'''ما ادريك ما سقر'''» به اين منظور آورده شده كه بفهماند سقر بسيار مهم و هراس آور است .
يعنى به زودى او را داخل سقر مى كنم ، و «'''سقر'''» در عرف قرآن يكى از نامهاى جهنم و يا دركه اى از دركات آن است ، و جمله «'''ساصليه سقر'''» يا بيان «'''سارهقه صعودا'''» است ، و يا بدل از آن است و جمله و «'''ما ادريك ما سقر'''» به اين منظور آورده شده كه بفهماند سقر بسيار مهم و هراس آور است .
مقصود از توصيف سقر به اينكه «'''لا تبقى و لا تذر...'''» و در جمله «'''لا تبقى و لاتذر'''»  به خاطر اينكه نفى مطلق است ، و مقيد نكرده كه چه چيزى را باقى نمى گذارد ورها نمى كند، اقتضا دارد كه مراد از آن را اين بگيريم كه سقر هيچ چيزى از آنچه او بهدست آورده باقى نمى گذارد و همه را مى سوزاند و احدى را هم از آنهايى كه در آن مىافتند از قلم نينداخته همه را شامل مى شود، به خلاف آتش دنيا كه بسيار مى شود بعضىاز چيرها كه در آن مى افتد نمى سوزاند، و اگر مثلا انسانى در آن بيفتد پوست ظاهرى وصفات جسميش را مى سوزاند، و به روح او و صفات روحيش نمى رسد اما سقر احدى ازكسانى كه در آن مى افتند باقى نمى گذارد بلكه همه را فرا مى گيرد، زيرا خداوندفرموده : «'''تدعوا من ادبر و تولى '''» و وقتى آنها را فرا گرفت چيزى از روح وجسمشان را باقى نمى گذارد بلكه همه را مى سوزاند همچنان كه فرموده : «'''نار اللّهلموقده التى تطلع على الافئده '''».
مقصود از توصيف سقر به اينكه «'''لا تبقى و لا تذر...'''» و در جمله «'''لا تبقى و لاتذر'''»  به خاطر اينكه نفى مطلق است ، و مقيد نكرده كه چه چيزى را باقى نمى گذارد ورها نمى كند، اقتضا دارد كه مراد از آن را اين بگيريم كه سقر هيچ چيزى از آنچه او بهدست آورده باقى نمى گذارد و همه را مى سوزاند و احدى را هم از آنهايى كه در آن مىافتند از قلم نينداخته همه را شامل مى شود، به خلاف آتش دنيا كه بسيار مى شود بعضىاز چيرها كه در آن مى افتد نمى سوزاند، و اگر مثلا انسانى در آن بيفتد پوست ظاهرى وصفات جسميش را مى سوزاند، و به روح او و صفات روحيش نمى رسد اما سقر احدى ازكسانى كه در آن مى افتند باقى نمى گذارد بلكه همه را فرا مى گيرد، زيرا خداوندفرموده : «'''تدعوا من ادبر و تولى '''» و وقتى آنها را فرا گرفت چيزى از روح وجسمشان را باقى نمى گذارد بلكه همه را مى سوزاند همچنان كه فرموده : «'''نار اللّهلموقده التى تطلع على الافئده '''».
خط ۳۱: خط ۳۳:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۳۹ </center>
خواننده عزيز توجه دارد كه مفسر نامبرده هيچ دليلى بر مدعاى خود نياورده ، علاوه بر اينكه حديث ، خازنان دوزخ را رجل (مرد) خوانده و كلمه رجل به هيچ وجه بر فرشته اطلاق نمى شود، مخصوصا در عرف مشركين كه به نقل قرآن كريم در آيه «'''و جعلوا الملئكه الذين هم عباد الرحمن اناثا'''»، ملائكه را به طور كلى از جنس زن مى دانستند.
خواننده عزيز توجه دارد كه مفسر نامبرده هيچ دليلى بر مدعاى خود نياورده ، علاوه بر اينكه حديث ، خازنان دوزخ را رجل (مرد) خوانده و كلمه رجل به هيچ وجه بر فرشته اطلاق نمى شود، مخصوصا در عرف مشركين كه به نقل قرآن كريم در آيه «'''و جعلوا الملئكه الذين هم عباد الرحمن اناثا'''»، ملائكه را به طور كلى از جنس زن مى دانستند.
وَ مَا جَعَلْنَا أَصحَب النَّارِ إِلا مَلَئكَةً ...
وَ مَا جَعَلْنَا أَصحَب النَّارِ إِلا مَلَئكَةً ...
سياق آيه شهادت مى دهد بر اينكه مردم بعد از شنيدن آيه قبلى كه در باره عدد خازنان دوزخ بود در باره خازنان بگو مگو كرده اند، در نتيجه اين آيه نازل شد. با اين استظهار روايات وارده در شاءن نزول آيه تاءييد مى شود كه ان شاء اللّه در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت .
سياق آيه شهادت مى دهد بر اينكه مردم بعد از شنيدن آيه قبلى كه در باره عدد خازنان دوزخ بود در باره خازنان بگو مگو كرده اند، در نتيجه اين آيه نازل شد. با اين استظهار روايات وارده در شاءن نزول آيه تاءييد مى شود كه ان شاء اللّه در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت .
«'''و ما جعلنا اصحاب النار الا ملئكه '''» - مراد از «'''اصحاب النار'''» همان خازنان موكل بر دوزخند كه عهده دار شكنجه دادن به مجرمينند، و اين معنا هم از جمله «'''عليها تسعه عشر'''» استفاده مى شود و هم جمله «'''و ما جعلنا عدتهم الافتنه ...'''» به آن شهادت مى دهد.
«'''و ما جعلنا اصحاب النار الا ملئكه '''» - مراد از «'''اصحاب النار'''» همان خازنان موكل بر دوزخند كه عهده دار شكنجه دادن به مجرمينند، و اين معنا هم از جمله «'''عليها تسعه عشر'''» استفاده مى شود و هم جمله «'''و ما جعلنا عدتهم الافتنه ...'''» به آن شهادت مى دهد.
خط ۸۲: خط ۸۴:
==آيات ۳۲ - ۴۸، سوره مدثّر ==
==آيات ۳۲ - ۴۸، سوره مدثّر ==
َكلا وَ الْقَمَرِ(۳۲)
َكلا وَ الْقَمَرِ(۳۲)
وَ الَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ(۳۳)
وَ الَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ(۳۳)
وَ الصبْح إِذَا أَسفَرَ(۳۴)
وَ الصبْح إِذَا أَسفَرَ(۳۴)
إِنهَا لاحْدَى الْكُبرِ(۳۵)
إِنهَا لاحْدَى الْكُبرِ(۳۵)
نَذِيراً لِّلْبَشرِ(۳۶)
نَذِيراً لِّلْبَشرِ(۳۶)
لِمَن شاءَ مِنكمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ(۳۷)
لِمَن شاءَ مِنكمْ أَن يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ(۳۷)
كلُّ نَفْسِ بِمَا كَسبَت رَهِينَةٌ(۳۸)
كلُّ نَفْسِ بِمَا كَسبَت رَهِينَةٌ(۳۸)
إِلا أَصحَب الْيَمِينِ(۳۹)
إِلا أَصحَب الْيَمِينِ(۳۹)
فى جَنَّتٍ يَتَساءَلُونَ(۴۰)
فى جَنَّتٍ يَتَساءَلُونَ(۴۰)
عَنِ الْمُجْرِمِينَ(۴۱)
عَنِ الْمُجْرِمِينَ(۴۱)
مَا سلَككمْ فى سقَرَ(۴۲)
مَا سلَككمْ فى سقَرَ(۴۲)
قَالُوا لَمْ نَك مِنَ الْمُصلِّينَ(۴۳)
قَالُوا لَمْ نَك مِنَ الْمُصلِّينَ(۴۳)
وَ لَمْ نَك نُطعِمُ الْمِسكِينَ(۴۴)
وَ لَمْ نَك نُطعِمُ الْمِسكِينَ(۴۴)
وَ كنَّا نخُوض مَعَ الخَْائضِينَ(۴۵)
وَ كنَّا نخُوض مَعَ الخَْائضِينَ(۴۵)
وَ كُنَّا نُكَذِّب بِيَوْمِ الدِّينِ(۴۶)
وَ كُنَّا نُكَذِّب بِيَوْمِ الدِّينِ(۴۶)
حَتى أَتَانَا الْيَقِينُ(۴۷)
حَتى أَتَانَا الْيَقِينُ(۴۷)
فَمَا تَنفَعُهُمْ شفَعَةُ الشفِعِينَ(۴۸)
فَمَا تَنفَعُهُمْ شفَعَةُ الشفِعِينَ(۴۸)
خط ۱۲۲: خط ۱۲۴:
كلمه «'''كلا'''» (مانند حاشا در فارسى ) رد و انكار مطالب ما قبل خودش است ، در تفسير كشاف گفته : آوردن كلمه «'''كلا'''» بعد از جمله «'''و ما هى الا ذكرى للبشر'''» انكار ذكرى بودن قرآن براى منافقين و كفار است ، مى فرمايد قرآن كه براى بشرت ذكر است ، براى اينان تذكر نيست ، چون اينان متذكر نمى شوند، احتمال هم دارد به خاطر اينكه قبل از جمله «'''انها لاحدى الكبر'''» واقع شده ، رد منكرين همين جمله باشد و بفرمايد على رغم منكرين قيامت ، واقعه قيامت يكى از بزرگترين دواهى است .
كلمه «'''كلا'''» (مانند حاشا در فارسى ) رد و انكار مطالب ما قبل خودش است ، در تفسير كشاف گفته : آوردن كلمه «'''كلا'''» بعد از جمله «'''و ما هى الا ذكرى للبشر'''» انكار ذكرى بودن قرآن براى منافقين و كفار است ، مى فرمايد قرآن كه براى بشرت ذكر است ، براى اينان تذكر نيست ، چون اينان متذكر نمى شوند، احتمال هم دارد به خاطر اينكه قبل از جمله «'''انها لاحدى الكبر'''» واقع شده ، رد منكرين همين جمله باشد و بفرمايد على رغم منكرين قيامت ، واقعه قيامت يكى از بزرگترين دواهى است .
پس بنا به احتمال اول انكار مطلب گذشته است ، و بنا بر احتمال دوم انكار و رد مطلب آينده است . البته احتمال سومى نيز هست كه به زودى از نظر خواننده خواهد گذشت .
پس بنا به احتمال اول انكار مطلب گذشته است ، و بنا بر احتمال دوم انكار و رد مطلب آينده است . البته احتمال سومى نيز هست كه به زودى از نظر خواننده خواهد گذشت .
وَ الْقَمَرِ وَ الَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ وَ الصبْح إِذَا أَسفَرَ
وَ الْقَمَرِ وَ الَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ وَ الصبْح إِذَا أَسفَرَ
در اين جمله سه بار سوگند ياد شده ، و منظور از ادبار ليل گذشتن شب در مقابل پيش آمدن شب است ، و منظور از «'''اسفار صبح '''» هويدا گشتن صبح و بيرون شدن آن از پرده شب است .
در اين جمله سه بار سوگند ياد شده ، و منظور از ادبار ليل گذشتن شب در مقابل پيش آمدن شب است ، و منظور از «'''اسفار صبح '''» هويدا گشتن صبح و بيرون شدن آن از پرده شب است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۴۹ </center>


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۲}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش