مِنْسَأَتَه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(Added word proximity by QBot) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/مِنْسَأَتَه | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/مِنْسَأَتَه | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
خط ۱۲: | خط ۱۳: | ||
تأخير انداختن. «نَسَأَ الشَّىْءَ نَسْأً: اَخَّرِهُ». «نَسَأَأَجَلَهُ» يعنى خدا اجل او را به تأخير انداخت. راغب گويد: نسء تأخير در وقت است گويند: نَسَئَتِ الْمُرأَةُ يعنى حيض زن به تأخير افتاد. بيع نسيه را از آن نسيئه گويند كه ثمن بتأخير انداخته مىشود. [توبه:37]. در اقرب الموارد گفته: نسىء اسم است به معنى تأخير. على هذا مراد از آن در آيه معناى مصدرى است يعنى تأخير انداختن و اين موافق آن است كه از امام صادق «عليهالسلام» نقل شده آن را در آيه نَسْء (بروزن فلس) خواندهاند و اگر به معنى مفعول باشد يعنى تأخير انداخته شد چنانكه در صحاح گفته مراد ماه تأخير انداخته شدهاست. بهرحال عرب ماههاى حرام را كه از شريعت ابراهيم «عليهالسلام» بود محترم دانسته و در آنها از جنگ و غارت دست بر مىداشتند ولى بر آنها سنگين بود كه سه ماه ذوالقعده و ذوالحجة و محرم را متوالى دست از غارت بردارند لذا گاهى محرم را حلال دانسته به جاى آن ماه صفر را حرام مىدانستند پس از چندسال باز محرم را حرام مىدانستند و اين تغيير را در ماه ذوالحجة اعلام مىكردند. آيه شريفه در رد اين بدعت نازل گرديد يعنى تأخير ماه حرام به ماه ديگر زياده روى در كفر است كفار در اين عمل در اثر اضلال ديگران خود به گمراهى مىافتند كه آن را سالى حلال و سالى حرام مىكنند. به قولى مباشر اين عمل بعضى از بنى كنانه بودند و چون اين كار به موجب حكم شرك انجام مىگرفت لذا «زِيادَةٌ فِى الْكُفْرِ» تعبير آمده است. [سباء:14]. مِنْسَأَة به معنى عصا است علت اين تسميه آن است كه با عصا چيزى را بكنار مىاندازند كه نوعى تأخير است يعنى چون مرگ را بر سليمان آورديم، مردم را به مرگ او دلالت نكرد مگر موريانه كه عصايش را مىخورد. اين لفظ و «نسىء» هر دو فقط يكبار در قرآن مجيد آمده است. | تأخير انداختن. «نَسَأَ الشَّىْءَ نَسْأً: اَخَّرِهُ». «نَسَأَأَجَلَهُ» يعنى خدا اجل او را به تأخير انداخت. راغب گويد: نسء تأخير در وقت است گويند: نَسَئَتِ الْمُرأَةُ يعنى حيض زن به تأخير افتاد. بيع نسيه را از آن نسيئه گويند كه ثمن بتأخير انداخته مىشود. [توبه:37]. در اقرب الموارد گفته: نسىء اسم است به معنى تأخير. على هذا مراد از آن در آيه معناى مصدرى است يعنى تأخير انداختن و اين موافق آن است كه از امام صادق «عليهالسلام» نقل شده آن را در آيه نَسْء (بروزن فلس) خواندهاند و اگر به معنى مفعول باشد يعنى تأخير انداخته شد چنانكه در صحاح گفته مراد ماه تأخير انداخته شدهاست. بهرحال عرب ماههاى حرام را كه از شريعت ابراهيم «عليهالسلام» بود محترم دانسته و در آنها از جنگ و غارت دست بر مىداشتند ولى بر آنها سنگين بود كه سه ماه ذوالقعده و ذوالحجة و محرم را متوالى دست از غارت بردارند لذا گاهى محرم را حلال دانسته به جاى آن ماه صفر را حرام مىدانستند پس از چندسال باز محرم را حرام مىدانستند و اين تغيير را در ماه ذوالحجة اعلام مىكردند. آيه شريفه در رد اين بدعت نازل گرديد يعنى تأخير ماه حرام به ماه ديگر زياده روى در كفر است كفار در اين عمل در اثر اضلال ديگران خود به گمراهى مىافتند كه آن را سالى حلال و سالى حرام مىكنند. به قولى مباشر اين عمل بعضى از بنى كنانه بودند و چون اين كار به موجب حكم شرك انجام مىگرفت لذا «زِيادَةٌ فِى الْكُفْرِ» تعبير آمده است. [سباء:14]. مِنْسَأَة به معنى عصا است علت اين تسميه آن است كه با عصا چيزى را بكنار مىاندازند كه نوعى تأخير است يعنى چون مرگ را بر سليمان آورديم، مردم را به مرگ او دلالت نكرد مگر موريانه كه عصايش را مىخورد. اين لفظ و «نسىء» هر دو فقط يكبار در قرآن مجيد آمده است. | ||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
فَلَمّا:100, تَأْکُل:100, خَرّ:89, الْأَرْض:89, دَابّة:78, تَبَيّنَت:78, الْجِن:66, إِلاّ:66, أَن:55, مَوْتِه:55, لَو:44, عَلَى:44, کَانُوا:33, دَلّهُم:33, يَعْلَمُون:21, مَا:21, الْغَيْب:10, الْمَوْت:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::مِنْسَأَتَه]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۳
«مِنْسَأَتَهُ» از مادّه «نسأ» (بر وزن نسخ) و «نسىء» (بر وزن نصیب) به معناى تأخیر است و از آنجا که به وسیله عصا اشیایى را به عقب مى رانند و دور مى کنند کلمه «مِنْسَأَة» به آن اطلاق شده است (یعنى وسیله عقب رانى).
بعضى از مفسران گفته اند: این واژه از واژه هاى اهل «یمن» بوده و از آنجا که سلیمان(علیه السلام) بر این منطقه حکومت داشت، قرآن در مورد او به کار برده است.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
تأخير انداختن. «نَسَأَ الشَّىْءَ نَسْأً: اَخَّرِهُ». «نَسَأَأَجَلَهُ» يعنى خدا اجل او را به تأخير انداخت. راغب گويد: نسء تأخير در وقت است گويند: نَسَئَتِ الْمُرأَةُ يعنى حيض زن به تأخير افتاد. بيع نسيه را از آن نسيئه گويند كه ثمن بتأخير انداخته مىشود. [توبه:37]. در اقرب الموارد گفته: نسىء اسم است به معنى تأخير. على هذا مراد از آن در آيه معناى مصدرى است يعنى تأخير انداختن و اين موافق آن است كه از امام صادق «عليهالسلام» نقل شده آن را در آيه نَسْء (بروزن فلس) خواندهاند و اگر به معنى مفعول باشد يعنى تأخير انداخته شد چنانكه در صحاح گفته مراد ماه تأخير انداخته شدهاست. بهرحال عرب ماههاى حرام را كه از شريعت ابراهيم «عليهالسلام» بود محترم دانسته و در آنها از جنگ و غارت دست بر مىداشتند ولى بر آنها سنگين بود كه سه ماه ذوالقعده و ذوالحجة و محرم را متوالى دست از غارت بردارند لذا گاهى محرم را حلال دانسته به جاى آن ماه صفر را حرام مىدانستند پس از چندسال باز محرم را حرام مىدانستند و اين تغيير را در ماه ذوالحجة اعلام مىكردند. آيه شريفه در رد اين بدعت نازل گرديد يعنى تأخير ماه حرام به ماه ديگر زياده روى در كفر است كفار در اين عمل در اثر اضلال ديگران خود به گمراهى مىافتند كه آن را سالى حلال و سالى حرام مىكنند. به قولى مباشر اين عمل بعضى از بنى كنانه بودند و چون اين كار به موجب حكم شرك انجام مىگرفت لذا «زِيادَةٌ فِى الْكُفْرِ» تعبير آمده است. [سباء:14]. مِنْسَأَة به معنى عصا است علت اين تسميه آن است كه با عصا چيزى را بكنار مىاندازند كه نوعى تأخير است يعنى چون مرگ را بر سليمان آورديم، مردم را به مرگ او دلالت نكرد مگر موريانه كه عصايش را مىخورد. اين لفظ و «نسىء» هر دو فقط يكبار در قرآن مجيد آمده است.