يُکَلّف: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(Added word proximity by QBot) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/يُکَلّف | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/يُکَلّف | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
خط ۷: | خط ۸: | ||
(بروزن فرس) در صحاح و قاموس گفته: كلف نقطه و خالى است كه در پوست چهره ظاهر مىشود و رنگى است ميان سياهى و سرخى و نيز سرخى تيره ايست كه در چهره آشكار مىشود و اكلف كسى است كه چنان علامت دارد. راغب گويد: علت اين تسميه آن است كه شخص از آن احساس كلفة و مشقت مىكند. در مجمع فرموده: كلف به معنى ظهور اثراست و الزام شاق را از آن تكليف گويند كه اثرش در انسان ظاهر مىشود. تكلف آن است كه انسان كارى را به مشقت با تصنع انجام دهد. اين يك معنى. معناى ديگر كلف، ترغيب و تحريص است چنانكه در مجمع و مفردات گفته در صحاح و قاموس آمده «كَلِفْتُ بِهذَا الْاَمْرِ» يعنى به اين كار حريص شدم در قاموس افزوده: «اَكْلَفَهُ غَيْرَهُ» يعنى ديگرى را به آن كار تشويق كرد. اين از معناى اولى چندان دور نيست زيرا تشويق براى تن در دادن به كار شاق است. در نهايه گويد: «اَلْكَلَفُ: اَلْوُلوُعُ بِالشَّىْ ءِ مَعَ شُغْلِ قَلْبٍ وَ مَشَقَةٍ». اكنون بايد ديد تكليف به معنى الزام به عمل شاق است يا تحبيب و تحريص به آن. طبرسى فرموده: «اَلتَّكْليفُ اَلْاِلْزامُ الشَّاقِ» همچنين است قول صحاح و قاموس. در المنار گويد:« اَلْاِلْزامُ بِما فيِه كُلْفَةٌ» به نظر نگارنده بعيد نيست كه به معنى تحريص و ترغيب باشد مخصوصا در تكاليف دينى و قرآن. [بقره:286]. خدا كسى را تكليف نمىكند مگر به قدر قدرت او بى آنكه عسر و حرجى باشد مراد از «وسع»همه طاقت و قدرت نيست و گرنه معنى آيه اين مىشود خدا تا آخرين قدرت شخص او را تكليف مىكند و اين حرج و عسر است حال آنكه فرموده [حج:78]. بلكه وسع آن است كه انسان كارى را بدون عسر و حرج انجام دهد چنانكه در المنار گفته است. تعبير فوق چندين دفعه در آيات قرآن مجيد تكرار شده است: بقره:286-233، انعام:152، اعراف:42، مؤمنون:62، طلاق:7. و اين يك قاعده كلى اسلامى است و چون كار به حرج رسيد تلكيف ساقط يا عوض مىشود. * [ص:86]. متكلف كسى است كه چيزى را با مشقت و تصنع بر خود تحميل كند با آنكه اهلش نيست يعنى: بگو من بر رسالت خويش مزدى از شما نمىخواهم و درحمل بار رسالت تصنعى ندارم و آن را از خود نساختهام بلكه «اِنْ هُوَاِلاّ ذِكْرٌ لِلعالَمينَ وَ لَتعْلَمُنَّ نَبَاَهُ بَعْدَحينٍ». | (بروزن فرس) در صحاح و قاموس گفته: كلف نقطه و خالى است كه در پوست چهره ظاهر مىشود و رنگى است ميان سياهى و سرخى و نيز سرخى تيره ايست كه در چهره آشكار مىشود و اكلف كسى است كه چنان علامت دارد. راغب گويد: علت اين تسميه آن است كه شخص از آن احساس كلفة و مشقت مىكند. در مجمع فرموده: كلف به معنى ظهور اثراست و الزام شاق را از آن تكليف گويند كه اثرش در انسان ظاهر مىشود. تكلف آن است كه انسان كارى را به مشقت با تصنع انجام دهد. اين يك معنى. معناى ديگر كلف، ترغيب و تحريص است چنانكه در مجمع و مفردات گفته در صحاح و قاموس آمده «كَلِفْتُ بِهذَا الْاَمْرِ» يعنى به اين كار حريص شدم در قاموس افزوده: «اَكْلَفَهُ غَيْرَهُ» يعنى ديگرى را به آن كار تشويق كرد. اين از معناى اولى چندان دور نيست زيرا تشويق براى تن در دادن به كار شاق است. در نهايه گويد: «اَلْكَلَفُ: اَلْوُلوُعُ بِالشَّىْ ءِ مَعَ شُغْلِ قَلْبٍ وَ مَشَقَةٍ». اكنون بايد ديد تكليف به معنى الزام به عمل شاق است يا تحبيب و تحريص به آن. طبرسى فرموده: «اَلتَّكْليفُ اَلْاِلْزامُ الشَّاقِ» همچنين است قول صحاح و قاموس. در المنار گويد:« اَلْاِلْزامُ بِما فيِه كُلْفَةٌ» به نظر نگارنده بعيد نيست كه به معنى تحريص و ترغيب باشد مخصوصا در تكاليف دينى و قرآن. [بقره:286]. خدا كسى را تكليف نمىكند مگر به قدر قدرت او بى آنكه عسر و حرجى باشد مراد از «وسع»همه طاقت و قدرت نيست و گرنه معنى آيه اين مىشود خدا تا آخرين قدرت شخص او را تكليف مىكند و اين حرج و عسر است حال آنكه فرموده [حج:78]. بلكه وسع آن است كه انسان كارى را بدون عسر و حرج انجام دهد چنانكه در المنار گفته است. تعبير فوق چندين دفعه در آيات قرآن مجيد تكرار شده است: بقره:286-233، انعام:152، اعراف:42، مؤمنون:62، طلاق:7. و اين يك قاعده كلى اسلامى است و چون كار به حرج رسيد تلكيف ساقط يا عوض مىشود. * [ص:86]. متكلف كسى است كه چيزى را با مشقت و تصنع بر خود تحميل كند با آنكه اهلش نيست يعنى: بگو من بر رسالت خويش مزدى از شما نمىخواهم و درحمل بار رسالت تصنعى ندارم و آن را از خود نساختهام بلكه «اِنْ هُوَاِلاّ ذِكْرٌ لِلعالَمينَ وَ لَتعْلَمُنَّ نَبَاَهُ بَعْدَحينٍ». | ||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
اللّه:100, لا:65, نَفْسا:58, إِلاّ:52, وَ:45, مَا:39, الْمَصِير:36, إِلَيْک:33, آتَاه:29, رَبّنَا:26, وُسْعَهَا:26, مِمّا:26, آتَاهَا:23, فَلْيُنْفِق:23, غُفْرَانَک:23, لَهَا:23, رِزْقُه:20, سَيَجْعَل:20, أَطَعْنَا:20, عَلَيْه:16, کَسَبَت:16, قُدِر:13, بَعْد:13, عُسْر:10, عَلَيْهَا:10, مَن:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::يُکَلّف]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۳۷
ریشه کلمه
- کلف (۸ بار)
قاموس قرآن
(بروزن فرس) در صحاح و قاموس گفته: كلف نقطه و خالى است كه در پوست چهره ظاهر مىشود و رنگى است ميان سياهى و سرخى و نيز سرخى تيره ايست كه در چهره آشكار مىشود و اكلف كسى است كه چنان علامت دارد. راغب گويد: علت اين تسميه آن است كه شخص از آن احساس كلفة و مشقت مىكند. در مجمع فرموده: كلف به معنى ظهور اثراست و الزام شاق را از آن تكليف گويند كه اثرش در انسان ظاهر مىشود. تكلف آن است كه انسان كارى را به مشقت با تصنع انجام دهد. اين يك معنى. معناى ديگر كلف، ترغيب و تحريص است چنانكه در مجمع و مفردات گفته در صحاح و قاموس آمده «كَلِفْتُ بِهذَا الْاَمْرِ» يعنى به اين كار حريص شدم در قاموس افزوده: «اَكْلَفَهُ غَيْرَهُ» يعنى ديگرى را به آن كار تشويق كرد. اين از معناى اولى چندان دور نيست زيرا تشويق براى تن در دادن به كار شاق است. در نهايه گويد: «اَلْكَلَفُ: اَلْوُلوُعُ بِالشَّىْ ءِ مَعَ شُغْلِ قَلْبٍ وَ مَشَقَةٍ». اكنون بايد ديد تكليف به معنى الزام به عمل شاق است يا تحبيب و تحريص به آن. طبرسى فرموده: «اَلتَّكْليفُ اَلْاِلْزامُ الشَّاقِ» همچنين است قول صحاح و قاموس. در المنار گويد:« اَلْاِلْزامُ بِما فيِه كُلْفَةٌ» به نظر نگارنده بعيد نيست كه به معنى تحريص و ترغيب باشد مخصوصا در تكاليف دينى و قرآن. [بقره:286]. خدا كسى را تكليف نمىكند مگر به قدر قدرت او بى آنكه عسر و حرجى باشد مراد از «وسع»همه طاقت و قدرت نيست و گرنه معنى آيه اين مىشود خدا تا آخرين قدرت شخص او را تكليف مىكند و اين حرج و عسر است حال آنكه فرموده [حج:78]. بلكه وسع آن است كه انسان كارى را بدون عسر و حرج انجام دهد چنانكه در المنار گفته است. تعبير فوق چندين دفعه در آيات قرآن مجيد تكرار شده است: بقره:286-233، انعام:152، اعراف:42، مؤمنون:62، طلاق:7. و اين يك قاعده كلى اسلامى است و چون كار به حرج رسيد تلكيف ساقط يا عوض مىشود. * [ص:86]. متكلف كسى است كه چيزى را با مشقت و تصنع بر خود تحميل كند با آنكه اهلش نيست يعنى: بگو من بر رسالت خويش مزدى از شما نمىخواهم و درحمل بار رسالت تصنعى ندارم و آن را از خود نساختهام بلكه «اِنْ هُوَاِلاّ ذِكْرٌ لِلعالَمينَ وَ لَتعْلَمُنَّ نَبَاَهُ بَعْدَحينٍ».