مُسَافِحِين: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش |
(Added word proximity by QBot) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/مُسَافِحِين | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/مُسَافِحِين | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
خط ۷: | خط ۸: | ||
ريختن. جارى كردن. جارى شدن «سفح الدم» يعنى خون ريخت «سفح الدمع سفحا و سفسوحاً» اشك چشم را روان كرد و اشك روان شد. لازم و متعدى هر دو آمده است (اقرب). [انعام:145]. دم مسفوح خون ريخته شده است قيد مسفوح براى آن است كه خون مانده در گوشت پس از رفتن خون متعارف مباح است (مجمع). مسافحه و سفاح به معنى زنا است طبرسى گويد: اصل آن از سفح به معنى ريختن آب است علّت اين تسميه آن است كه زنا كار آب خود (منى) را به طور باطل مىريزد. پائين كوه را سفح جبل نامند كه آب كوه در آن مىريزد . [نساء:24]. يعنى غير از زنانيمه گفته شد ديگران بر شما حلال اند كه با اموال خود بخواهيد در حاليكه عفيفيد و زنا كار نيستيد. سفاح جمع سفح نيز آمده است در نهج البلاغه نامه 11 فرموده: «فَلْيَكُنْ مُعَسْكَرَكُمْ فى... سَفاحِ الْجِبالِ» اردوگاه شما در دامنههاى كوهها باشد. | ريختن. جارى كردن. جارى شدن «سفح الدم» يعنى خون ريخت «سفح الدمع سفحا و سفسوحاً» اشك چشم را روان كرد و اشك روان شد. لازم و متعدى هر دو آمده است (اقرب). [انعام:145]. دم مسفوح خون ريخته شده است قيد مسفوح براى آن است كه خون مانده در گوشت پس از رفتن خون متعارف مباح است (مجمع). مسافحه و سفاح به معنى زنا است طبرسى گويد: اصل آن از سفح به معنى ريختن آب است علّت اين تسميه آن است كه زنا كار آب خود (منى) را به طور باطل مىريزد. پائين كوه را سفح جبل نامند كه آب كوه در آن مىريزد . [نساء:24]. يعنى غير از زنانيمه گفته شد ديگران بر شما حلال اند كه با اموال خود بخواهيد در حاليكه عفيفيد و زنا كار نيستيد. سفاح جمع سفح نيز آمده است در نهج البلاغه نامه 11 فرموده: «فَلْيَكُنْ مُعَسْكَرَكُمْ فى... سَفاحِ الْجِبالِ» اردوگاه شما در دامنههاى كوهها باشد. | ||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
غَيْر:100, وَ:89, مُحْصِنِين:89, أُجُورَهُن:63, فَمَا:52, لا:52, اسْتَمْتَعْتُم:47, بِه:42, مُتّخِذِي:42, بِأَمْوَالِکُم:42, تَبْتَغُوا:36, آتَيْتُمُوهُن:36, مِنْهُن:36, أَخْدَان:36, أَن:31, إِذَا:31, فَآتُوهُن:31, ذٰلِکُم:26, مَن:26, قَبْلِکُم:26, وَرَاء:21, يَکْفُر:21, فَرِيضَة:21, مِن:21, بِالْإِيمَان:15, الْکِتَاب:15, مَا:15, فَقَد:10, أُوتُوا:10, لَکُم:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::مُسَافِحِين]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۴۹
ریشه کلمه
- سفح (۴ بار)
قاموس قرآن
ريختن. جارى كردن. جارى شدن «سفح الدم» يعنى خون ريخت «سفح الدمع سفحا و سفسوحاً» اشك چشم را روان كرد و اشك روان شد. لازم و متعدى هر دو آمده است (اقرب). [انعام:145]. دم مسفوح خون ريخته شده است قيد مسفوح براى آن است كه خون مانده در گوشت پس از رفتن خون متعارف مباح است (مجمع). مسافحه و سفاح به معنى زنا است طبرسى گويد: اصل آن از سفح به معنى ريختن آب است علّت اين تسميه آن است كه زنا كار آب خود (منى) را به طور باطل مىريزد. پائين كوه را سفح جبل نامند كه آب كوه در آن مىريزد . [نساء:24]. يعنى غير از زنانيمه گفته شد ديگران بر شما حلال اند كه با اموال خود بخواهيد در حاليكه عفيفيد و زنا كار نيستيد. سفاح جمع سفح نيز آمده است در نهج البلاغه نامه 11 فرموده: «فَلْيَكُنْ مُعَسْكَرَكُمْ فى... سَفاحِ الْجِبالِ» اردوگاه شما در دامنههاى كوهها باشد.
کلمات نزدیک مکانی
غَيْر وَ مُحْصِنِين أُجُورَهُن فَمَا لا اسْتَمْتَعْتُم بِه مُتّخِذِي بِأَمْوَالِکُم تَبْتَغُوا آتَيْتُمُوهُن مِنْهُن أَخْدَان أَن إِذَا فَآتُوهُن ذٰلِکُم مَن قَبْلِکُم وَرَاء يَکْفُر فَرِيضَة مِن بِالْإِيمَان الْکِتَاب مَا فَقَد أُوتُوا لَکُم
تکرار در هر سال نزول
در حال بارگیری...