فَخَسَفْنَا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(Added word proximity by QBot) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/فَخَسَفْنَا | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/فَخَسَفْنَا | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
خط ۱۰: | خط ۱۱: | ||
فرو رفتن و فرو بردن. «خسفةاللّه و خسف هو» خدا او را به زمين فرو برد و او به زمين فرو رفت (راغب) در مجمع مىگويد «خسف اللّه به الارض» خدا او را از زمين نا پديد كرد على هذا به ماه گرفتن از آن جهت خسوف گويند كه نور ماه در نظر بيننده غائب و زائل مىشود. در حديث آمده كه امام كاظم عليه السلام فرمود: چون ابراهيم پسر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فوت كرد، در فوت وى سه سنت (دستور و حكم) بر قرار شد يكى آنكه چون او مرد آفتاب گرفت، مردم گفتند: در اثر فوت فرزند رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم آفتاب گرفت. حضرت به منبر تشريف برد و خدا را حمد و ثنا گفت پس از آن فرمود: «اَيُّها النّاسُ اِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ آيَتانِ مِنْ آياتِ اللّهِ،تَجْرِيانِ بِاَمْرِهِ،مُطيعانِ لَهُ، لا تَنْكَسِفانِ لِمَوْتِ اَحَدٍ وَلا لِحَياتِهِ، فَاِذا انْكَسَفَتا اَوْ واحِدَةٌ مِنْهُما فَصَلُّ ثُمَّ نَزَلَ فَصَلّى بِالنّاسِ صَلاةَ الْكُسُوفِ» (وسائل ابواب صلاة الكسوف باب 1). ظاهراً به گرفتن افتاب و ماه از باب تغليب كسوف اطلاق شده چنانكه در نهايه و مفردات حديثى نقل است كه در آن به هر دو از باب تغليب خسوف اطلاق گرديده است. * [قصص:81-82] قارون و خانهاش را به زمين فرو برديم... اگر خدا بر ما منّت نمىگذاشت ما را نيز فرو مىبرد. * [سباء:9]، [اسراء:68]، [قيامه:8]. چون به موجب [تكوير:1] آفتاب خاموش شود نور ماه ناپديد مىگرد و ماه مىگيرد و غير مدئى مىشود و شايد از «جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» منظور پيوستن ماه به آفتاب باشد آن وقت اين آيه بيان «خَسَفَ الْقَمَرُ» است يعنى ماه در آفتاب ناپديد مىگردد. ناگفته نماند: تصوّر فرو رفتن در زمين كه قارون بدان دچار شد و كفّار با آن تهديد شدهاند، بسيار طبيعى و آسان است زمين به دستور خدا زلزله مىكند و در اثر آن دهان گشوده هر چه را خدا خواست در خود فرو مىبرد. اين مادّه در قرآن مجيد مجموعاً هشت بار به كار رفته و فقط با «باء» متعدى شده است . | فرو رفتن و فرو بردن. «خسفةاللّه و خسف هو» خدا او را به زمين فرو برد و او به زمين فرو رفت (راغب) در مجمع مىگويد «خسف اللّه به الارض» خدا او را از زمين نا پديد كرد على هذا به ماه گرفتن از آن جهت خسوف گويند كه نور ماه در نظر بيننده غائب و زائل مىشود. در حديث آمده كه امام كاظم عليه السلام فرمود: چون ابراهيم پسر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فوت كرد، در فوت وى سه سنت (دستور و حكم) بر قرار شد يكى آنكه چون او مرد آفتاب گرفت، مردم گفتند: در اثر فوت فرزند رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم آفتاب گرفت. حضرت به منبر تشريف برد و خدا را حمد و ثنا گفت پس از آن فرمود: «اَيُّها النّاسُ اِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ آيَتانِ مِنْ آياتِ اللّهِ،تَجْرِيانِ بِاَمْرِهِ،مُطيعانِ لَهُ، لا تَنْكَسِفانِ لِمَوْتِ اَحَدٍ وَلا لِحَياتِهِ، فَاِذا انْكَسَفَتا اَوْ واحِدَةٌ مِنْهُما فَصَلُّ ثُمَّ نَزَلَ فَصَلّى بِالنّاسِ صَلاةَ الْكُسُوفِ» (وسائل ابواب صلاة الكسوف باب 1). ظاهراً به گرفتن افتاب و ماه از باب تغليب كسوف اطلاق شده چنانكه در نهايه و مفردات حديثى نقل است كه در آن به هر دو از باب تغليب خسوف اطلاق گرديده است. * [قصص:81-82] قارون و خانهاش را به زمين فرو برديم... اگر خدا بر ما منّت نمىگذاشت ما را نيز فرو مىبرد. * [سباء:9]، [اسراء:68]، [قيامه:8]. چون به موجب [تكوير:1] آفتاب خاموش شود نور ماه ناپديد مىگرد و ماه مىگيرد و غير مدئى مىشود و شايد از «جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» منظور پيوستن ماه به آفتاب باشد آن وقت اين آيه بيان «خَسَفَ الْقَمَرُ» است يعنى ماه در آفتاب ناپديد مىگردد. ناگفته نماند: تصوّر فرو رفتن در زمين كه قارون بدان دچار شد و كفّار با آن تهديد شدهاند، بسيار طبيعى و آسان است زمين به دستور خدا زلزله مىكند و در اثر آن دهان گشوده هر چه را خدا خواست در خود فرو مىبرد. اين مادّه در قرآن مجيد مجموعاً هشت بار به كار رفته و فقط با «باء» متعدى شده است . | ||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
وَ:100, الصّابِرُون:61, بِه:55, إِلاّ:55, يُلَقّاهَا:49, لا:44, بِدَارِه:44, الْأَرْض:38, فَمَا:33, صَالِحا:33, کَان:27, عَمِل:27, لَه:21, مِن:16, فِئَة:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::فَخَسَفْنَا]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۳
«خسف» به معناى فرو رفتن و پنهان گشتن در زمین است.
ریشه کلمه
قاموس قرآن
فرو رفتن و فرو بردن. «خسفةاللّه و خسف هو» خدا او را به زمين فرو برد و او به زمين فرو رفت (راغب) در مجمع مىگويد «خسف اللّه به الارض» خدا او را از زمين نا پديد كرد على هذا به ماه گرفتن از آن جهت خسوف گويند كه نور ماه در نظر بيننده غائب و زائل مىشود. در حديث آمده كه امام كاظم عليه السلام فرمود: چون ابراهيم پسر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فوت كرد، در فوت وى سه سنت (دستور و حكم) بر قرار شد يكى آنكه چون او مرد آفتاب گرفت، مردم گفتند: در اثر فوت فرزند رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم آفتاب گرفت. حضرت به منبر تشريف برد و خدا را حمد و ثنا گفت پس از آن فرمود: «اَيُّها النّاسُ اِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ آيَتانِ مِنْ آياتِ اللّهِ،تَجْرِيانِ بِاَمْرِهِ،مُطيعانِ لَهُ، لا تَنْكَسِفانِ لِمَوْتِ اَحَدٍ وَلا لِحَياتِهِ، فَاِذا انْكَسَفَتا اَوْ واحِدَةٌ مِنْهُما فَصَلُّ ثُمَّ نَزَلَ فَصَلّى بِالنّاسِ صَلاةَ الْكُسُوفِ» (وسائل ابواب صلاة الكسوف باب 1). ظاهراً به گرفتن افتاب و ماه از باب تغليب كسوف اطلاق شده چنانكه در نهايه و مفردات حديثى نقل است كه در آن به هر دو از باب تغليب خسوف اطلاق گرديده است. * [قصص:81-82] قارون و خانهاش را به زمين فرو برديم... اگر خدا بر ما منّت نمىگذاشت ما را نيز فرو مىبرد. * [سباء:9]، [اسراء:68]، [قيامه:8]. چون به موجب [تكوير:1] آفتاب خاموش شود نور ماه ناپديد مىگرد و ماه مىگيرد و غير مدئى مىشود و شايد از «جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» منظور پيوستن ماه به آفتاب باشد آن وقت اين آيه بيان «خَسَفَ الْقَمَرُ» است يعنى ماه در آفتاب ناپديد مىگردد. ناگفته نماند: تصوّر فرو رفتن در زمين كه قارون بدان دچار شد و كفّار با آن تهديد شدهاند، بسيار طبيعى و آسان است زمين به دستور خدا زلزله مىكند و در اثر آن دهان گشوده هر چه را خدا خواست در خود فرو مىبرد. اين مادّه در قرآن مجيد مجموعاً هشت بار به كار رفته و فقط با «باء» متعدى شده است .