ریشه خدد: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(Added root proximity by QBot) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::خدد]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
خدّ به معنى رخسار و چهره است [لقمان:18] راغب گويد: دو خدّ انسان همان است كه از راست و چپ بينى او را احاطه نموده است. قاموس حدّ آن دو را زير چشم تا گوشه لب و آن قسمت از صورت كه بينى را از چپ و راست احاطه مىكند، معيّن كرده است معنى آيه چنين مىشود: از مردم روى نگردان (به مردم بى اعتنا مباش و تحقير مكن) و در زمين به تكبّر و شادمانى گام مزن. * [بروج:4] اصحاب گودال هلاك شدند. به قول راغب: خدّ و اخدود به معنى گودالى است مستطيل و عميق ندارد. قاموس گويد: خدّ به معنى حفره و اخدود به معنى جدول است. به نظر راغب اصل آن به معنى رخسار و استعمالش در گودال استعاره است. در نهج البلاغه خطبه 67 هست «اَضْرَعَ اللَّهُ خُدُودَكُمْ»: خدا چهرههايتان را ذليل كند و در خطبه 163 در صفت طيور آمده «اَلَّتى اَسْكَنَها اَخاديدَ الاَرضِ» آنهائى كه در گودالهاى زمينى اسكان داده است. اصحاب اخدود قصّه اصحاب اخدود در قرآن مجيد چنين آمده است [بروج:4-8] اهل گودال هلاك شدند كه اهل آتش مشتعل و هيزمدار بودند. و بر شكنجهاى كه به مؤمنان مىكردند ناظر بودند. از آنها انتقام نكشيدند مگر براى آنچه به خداى توانا و ستوده ايمان آورده بودند. ظاهر آيات نشان مىدهد كه واقعهاى در كار بوده است وعدهّاى روى طرفدار از ايمان و توحيد شكنجه ديده و در گودال آتش انداخته شدهاند و ستمگران شكنجه ده ناظر اين باره تقصيرى نداشتهاند و دين آنها بودهاند و مؤمنان در اين باره تقصيرى نداشتهاند و دين آنها دين حقّ بوده است. در تفسير برهان از على بن ابراهيم نقل شده: در يمن پادشاهى بود به نام ذونواس كه در دين يهوديت متعصّب بود. بوى خبر دادند كه در «نجران» عدهّاى بر دين نصرانيّت اند و به عيساى مسيح عقيده دارند. ذونواس براى از بين بردن آنها لشگرى بنجران كشيد و وادارشان كرد تا از دين خود بر گردند. آنها بوى اهميّت نداده و در دين خود پافشارى كردند. ذونواس دستور داد خندقى حفر كرده و در آن هيزم فراوان ريختند و آتش در آن افروختند و نصارى را در آغوش افكندند. درا اين نقل هست كه عدّهاى را هم با شمشير كشند. ولى قرآن مجيد فقط به جريان سوختگان نظر دارد . آنچه از على بن ابراهيم نقل شد مطابق همان است كه اهل تاريخ در حالات ذونواس نقل كردهاند مراجعه و دقّت در آيات سوره بروج نشان مىدهد كه اين قضيّه در قرآن مجيد بدان مناسب ذكر شده كه كفّار مكّه در صدر اسلام مسلمانان را اذيت مىكردند و شكنجه مىدادند و عدّهاى از آنها «اَلْمُعَذَّبينَ فى اللّه» لقب يافتند و آنگاه قرآن مجيد تهديد مىكند كه اين كار باعث خشم خداوندى و عذاب اليم است . | خدّ به معنى رخسار و چهره است [لقمان:18] راغب گويد: دو خدّ انسان همان است كه از راست و چپ بينى او را احاطه نموده است. قاموس حدّ آن دو را زير چشم تا گوشه لب و آن قسمت از صورت كه بينى را از چپ و راست احاطه مىكند، معيّن كرده است معنى آيه چنين مىشود: از مردم روى نگردان (به مردم بى اعتنا مباش و تحقير مكن) و در زمين به تكبّر و شادمانى گام مزن. * [بروج:4] اصحاب گودال هلاك شدند. به قول راغب: خدّ و اخدود به معنى گودالى است مستطيل و عميق ندارد. قاموس گويد: خدّ به معنى حفره و اخدود به معنى جدول است. به نظر راغب اصل آن به معنى رخسار و استعمالش در گودال استعاره است. در نهج البلاغه خطبه 67 هست «اَضْرَعَ اللَّهُ خُدُودَكُمْ»: خدا چهرههايتان را ذليل كند و در خطبه 163 در صفت طيور آمده «اَلَّتى اَسْكَنَها اَخاديدَ الاَرضِ» آنهائى كه در گودالهاى زمينى اسكان داده است. اصحاب اخدود قصّه اصحاب اخدود در قرآن مجيد چنين آمده است [بروج:4-8] اهل گودال هلاك شدند كه اهل آتش مشتعل و هيزمدار بودند. و بر شكنجهاى كه به مؤمنان مىكردند ناظر بودند. از آنها انتقام نكشيدند مگر براى آنچه به خداى توانا و ستوده ايمان آورده بودند. ظاهر آيات نشان مىدهد كه واقعهاى در كار بوده است وعدهّاى روى طرفدار از ايمان و توحيد شكنجه ديده و در گودال آتش انداخته شدهاند و ستمگران شكنجه ده ناظر اين باره تقصيرى نداشتهاند و دين آنها بودهاند و مؤمنان در اين باره تقصيرى نداشتهاند و دين آنها دين حقّ بوده است. در تفسير برهان از على بن ابراهيم نقل شده: در يمن پادشاهى بود به نام ذونواس كه در دين يهوديت متعصّب بود. بوى خبر دادند كه در «نجران» عدهّاى بر دين نصرانيّت اند و به عيساى مسيح عقيده دارند. ذونواس براى از بين بردن آنها لشگرى بنجران كشيد و وادارشان كرد تا از دين خود بر گردند. آنها بوى اهميّت نداده و در دين خود پافشارى كردند. ذونواس دستور داد خندقى حفر كرده و در آن هيزم فراوان ريختند و آتش در آن افروختند و نصارى را در آغوش افكندند. درا اين نقل هست كه عدّهاى را هم با شمشير كشند. ولى قرآن مجيد فقط به جريان سوختگان نظر دارد . آنچه از على بن ابراهيم نقل شد مطابق همان است كه اهل تاريخ در حالات ذونواس نقل كردهاند مراجعه و دقّت در آيات سوره بروج نشان مىدهد كه اين قضيّه در قرآن مجيد بدان مناسب ذكر شده كه كفّار مكّه در صدر اسلام مسلمانان را اذيت مىكردند و شكنجه مىدادند و عدّهاى از آنها «اَلْمُعَذَّبينَ فى اللّه» لقب يافتند و آنگاه قرآن مجيد تهديد مىكند كه اين كار باعث خشم خداوندى و عذاب اليم است . | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
شهد:100, لا:93, ک:79, نور:65, ذات:58, صعر:58, صحب:58, قتل:52, انس:52, امر:52, اذ:52, وقد:52, وعد:45, عزم:45, هم:45, ل:45, يوم:38, على:38, من:38, ذلک:31, انن:31, مشى:31, ها:31, فى:24, ارض:17, مرح:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۳
تکرار در قرآن: ۲(بار)
قاموس قرآن
خدّ به معنى رخسار و چهره است [لقمان:18] راغب گويد: دو خدّ انسان همان است كه از راست و چپ بينى او را احاطه نموده است. قاموس حدّ آن دو را زير چشم تا گوشه لب و آن قسمت از صورت كه بينى را از چپ و راست احاطه مىكند، معيّن كرده است معنى آيه چنين مىشود: از مردم روى نگردان (به مردم بى اعتنا مباش و تحقير مكن) و در زمين به تكبّر و شادمانى گام مزن. * [بروج:4] اصحاب گودال هلاك شدند. به قول راغب: خدّ و اخدود به معنى گودالى است مستطيل و عميق ندارد. قاموس گويد: خدّ به معنى حفره و اخدود به معنى جدول است. به نظر راغب اصل آن به معنى رخسار و استعمالش در گودال استعاره است. در نهج البلاغه خطبه 67 هست «اَضْرَعَ اللَّهُ خُدُودَكُمْ»: خدا چهرههايتان را ذليل كند و در خطبه 163 در صفت طيور آمده «اَلَّتى اَسْكَنَها اَخاديدَ الاَرضِ» آنهائى كه در گودالهاى زمينى اسكان داده است. اصحاب اخدود قصّه اصحاب اخدود در قرآن مجيد چنين آمده است [بروج:4-8] اهل گودال هلاك شدند كه اهل آتش مشتعل و هيزمدار بودند. و بر شكنجهاى كه به مؤمنان مىكردند ناظر بودند. از آنها انتقام نكشيدند مگر براى آنچه به خداى توانا و ستوده ايمان آورده بودند. ظاهر آيات نشان مىدهد كه واقعهاى در كار بوده است وعدهّاى روى طرفدار از ايمان و توحيد شكنجه ديده و در گودال آتش انداخته شدهاند و ستمگران شكنجه ده ناظر اين باره تقصيرى نداشتهاند و دين آنها بودهاند و مؤمنان در اين باره تقصيرى نداشتهاند و دين آنها دين حقّ بوده است. در تفسير برهان از على بن ابراهيم نقل شده: در يمن پادشاهى بود به نام ذونواس كه در دين يهوديت متعصّب بود. بوى خبر دادند كه در «نجران» عدهّاى بر دين نصرانيّت اند و به عيساى مسيح عقيده دارند. ذونواس براى از بين بردن آنها لشگرى بنجران كشيد و وادارشان كرد تا از دين خود بر گردند. آنها بوى اهميّت نداده و در دين خود پافشارى كردند. ذونواس دستور داد خندقى حفر كرده و در آن هيزم فراوان ريختند و آتش در آن افروختند و نصارى را در آغوش افكندند. درا اين نقل هست كه عدّهاى را هم با شمشير كشند. ولى قرآن مجيد فقط به جريان سوختگان نظر دارد . آنچه از على بن ابراهيم نقل شد مطابق همان است كه اهل تاريخ در حالات ذونواس نقل كردهاند مراجعه و دقّت در آيات سوره بروج نشان مىدهد كه اين قضيّه در قرآن مجيد بدان مناسب ذكر شده كه كفّار مكّه در صدر اسلام مسلمانان را اذيت مىكردند و شكنجه مىدادند و عدّهاى از آنها «اَلْمُعَذَّبينَ فى اللّه» لقب يافتند و آنگاه قرآن مجيد تهديد مىكند كه اين كار باعث خشم خداوندى و عذاب اليم است .
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
خَدَّکَ | ۱ |
الْأُخْدُودِ | ۱ |