ریشه خنس: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جز (Move page script صفحهٔ ریشه خنس‌ را به ریشه خنس منتقل کرد)
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::خنس‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}
=== قاموس قرآن ===
كنار رفتن. وا پس ماندن. پنهان شدن. [تكوير:15-19]. معناى اوّلى خنس و خنوس در قاموس و صحاح و تفسير بيضالوى و كشّاف ذيل سوره ناس، تأخّر و واپس ماندن ذكر شده است. در نهايه گفته و از ابن عباس نقل كرده كه محضر رسول خدا صلى اللّه عليسه و آله و سلم رفتن مى‏خواست نماز بخواند مرا پيش روى خود نشاند «فَلَمّا اَقْبَلَ عَلب صَلوتِهِ اِنْخذنَسْتُ» يعنى چون شروع به نماز كرد كنار شدم. راغب نيز انقباض و تأخير انداختن گفته است در اقرب الموارد، رجوع، كنار شدن، واپس ماندن و انقباض آمده است. در مجمع البيان مى‏گويد: خنس و كنس هر دو در اصل به معنى ستر و پوشاندن است شيطان را خنّاس گويند كه هنگام ياد خدا كنار مى‏رود و پنهان مى‏گردد كناس بضّم كاف خانه‏اى است كه پرنده وحشى براى خود اتّخاذ كرده و در آن مخفى مى‏شود و در تفسير سوره النّاس فرموده: خنوس پنهان شدن بعد از ظهور است. خلاصه آن كه: خنس و خنوس به معنى كنار رفتن، واپس ماندن و پنهان شدن است و اين معانى قريب بهم‏اند. كنس نيز به معنى نهان شدن است درباره آهو كه در نهانگاه خود پنهان مى‏شود گويند: «كَنَسَ الظَّبى‏ءُ اِذا تَغَيَّبَ وَ اسْتَتَرَفى كِنْاسِهِ» (نهايه) «عَسْعَسَ اللَّيْلُ» يعنى شب روى آورد و شب رفت در دو ضدّ به كار رفته است (مجمع). ناگفته نماند «اَلْجَوارِ الْكُنَّسِ» صفت «الْخَنَّسِ» است و در نتيجه هر سه به موصوفهائى دلالت دارند كه داراى هر سه صفت‏اند. موصوفاتى كه واپس شونده و داراى انقباض و نهان شونده‏اند و نيز در جريان و حركت‏اند و اين اوصاف لازم و ذاتى آنها است نه آنى و زمانى. ستارگان بى شمار آسمان چنان كه دانشمندان مى‏گويند چنين‏اند آنها پيوسته در حال تحوّل و انقلاب‏اند، سوخت خويش را تمام مى‏كنند بعضى در آخر در نيمه راه زندگى‏اند بعضى در آخر عمر و بعضى در ابتداى تشكيل: لذا آنها را به گروههاى مختلف از قبيل ستارگان تپنده (كه قشر ظاهر آنها مانند ضربان نبض آهسته و منظّم است) غول‏هاى آبى، غول‏هاى سرخ، كوتولوهاى سرخ، كوتولوهاى سفيد كه مواد آنها پيوسته در انفعال و تبدّل است و درباره كوتولوهاى سفيد گفته‏اند كه در مراحل آخر زندگى هستند. از طرف ديگر آمدن و رفتن دائمى شب و روشن شدن روز حكايت از تحوّل و انقلاب دائمى جهان دارد. در اوّل سوره تكوير از تكوير و خاموش شدن آفتاب و از منكدر و تيره شدن نجوم و تبخير درياها و غيره سخن رفته پس از آن به خنّس و كنّس قسم ياد شده كه اين سخنان از فرشته وحى است نه ساخته پيامبر «صلى اللّه عليه و آله» بنابراين به نظر مى‏آيد كه اين اوصاف درباره ستارگان و خورشيدهاى بى‏شمار جهان است كه پيوسته در حال انقلاب‏اند و حكايت از انهدام عالم دارند معنى آيه شريفه چنين مى‏شود: پس نه، قسم به واپس شوندگان روان و نهان شونده و به شب كه مى‏آيد و مى‏رود و به صبح كه مى‏دمد و گسترش مى‏يابد كه اين سخنان قول فرشته بزرگوار است. اينكه مفسّران آنها را سيّارات و عموم ستارگان گرفته و گفته‏اند: در شب آشكار مى‏شوند و در روز غائب مى‏گردند. به نظر مى‏آيد كه اين سخن خيلى سطحى است و اين اوصاف درباره غايب شدن در روز و برگشتن در شب نيست و اين چندان دلالت به قيامت ندارد. ولى ما هم اگر در زمان گذشته مى‏بوديم مانند آنها رحمهم اللّه مى‏گفتيم زيرا گذشت زمان و ترقّى علم در نماياندن مفاهيم عاليه قرآن سهم بسزائى دارد. * [ناس:4] درباره خنّاس گفته‏اند نام شيطان است كه چون خدا ياد شود منقبض و نهان مى‏گردد. ولى ناگفته نماند: خنّاس در آيه شريفه صفت وسواس است [ناس:1-6] وسوسه در سينه و قلب آدمى است و بسيار بسيار مخفى و نهان است كه آدمى كمتر وجود آنرا حسّ مى‏كند. لذا بايد گفت خنّاس به معنى سخت نهان و صفت وسوسه است نه صفت شيطان آرى در ذيل سوره فرموده كه اين وسوسه از جنّ و مردم قلب آدمى راه پيدا مى‏كند. معنى آيات چنين است: بگو پناه مى‏برم به پروردگار مردم... از شرّ وسوسه كه بسيار نهان و پوشيده است و در سينه‏هاى مردم رفت و آمد مى‏كند. و وسواس اسم وسوسه و جمع آن وساوس است و صفت نيست.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
انس:100, وسوس:94, من:66, الذى:49, جرى:49, ب:44, کنس:44, ليل:44, فى:38, شرر:38, اذا:38, قسم:38, لا:33, صدر:33, صبح:33, عسعس:33, اله:27, ف:27, حضر:27, جنن:21, ملک:21, ما:21, نفس:16, علم:10
</qcloud>
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
{|class="wikitable sortable"
{|class="wikitable sortable"
خط ۹: خط ۴۰:
!style="background-color:#cfcfcf;"  align="center" |کلمه!!تعداد تکرار در قرآن
!style="background-color:#cfcfcf;"  align="center" |کلمه!!تعداد تکرار در قرآن
|-
|-
|بِالْخُنَّسِ‌ || ۱  
|بِالْخُنَّسِ‌ || ۱  
|-
|-
|الْخَنَّاسِ‌ || ۱  
|الْخَنَّاسِ‌ || ۱  
|}
|}



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۵۶

تکرار در قرآن: ۲(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

كنار رفتن. وا پس ماندن. پنهان شدن. [تكوير:15-19]. معناى اوّلى خنس و خنوس در قاموس و صحاح و تفسير بيضالوى و كشّاف ذيل سوره ناس، تأخّر و واپس ماندن ذكر شده است. در نهايه گفته و از ابن عباس نقل كرده كه محضر رسول خدا صلى اللّه عليسه و آله و سلم رفتن مى‏خواست نماز بخواند مرا پيش روى خود نشاند «فَلَمّا اَقْبَلَ عَلب صَلوتِهِ اِنْخذنَسْتُ» يعنى چون شروع به نماز كرد كنار شدم. راغب نيز انقباض و تأخير انداختن گفته است در اقرب الموارد، رجوع، كنار شدن، واپس ماندن و انقباض آمده است. در مجمع البيان مى‏گويد: خنس و كنس هر دو در اصل به معنى ستر و پوشاندن است شيطان را خنّاس گويند كه هنگام ياد خدا كنار مى‏رود و پنهان مى‏گردد كناس بضّم كاف خانه‏اى است كه پرنده وحشى براى خود اتّخاذ كرده و در آن مخفى مى‏شود و در تفسير سوره النّاس فرموده: خنوس پنهان شدن بعد از ظهور است. خلاصه آن كه: خنس و خنوس به معنى كنار رفتن، واپس ماندن و پنهان شدن است و اين معانى قريب بهم‏اند. كنس نيز به معنى نهان شدن است درباره آهو كه در نهانگاه خود پنهان مى‏شود گويند: «كَنَسَ الظَّبى‏ءُ اِذا تَغَيَّبَ وَ اسْتَتَرَفى كِنْاسِهِ» (نهايه) «عَسْعَسَ اللَّيْلُ» يعنى شب روى آورد و شب رفت در دو ضدّ به كار رفته است (مجمع). ناگفته نماند «اَلْجَوارِ الْكُنَّسِ» صفت «الْخَنَّسِ» است و در نتيجه هر سه به موصوفهائى دلالت دارند كه داراى هر سه صفت‏اند. موصوفاتى كه واپس شونده و داراى انقباض و نهان شونده‏اند و نيز در جريان و حركت‏اند و اين اوصاف لازم و ذاتى آنها است نه آنى و زمانى. ستارگان بى شمار آسمان چنان كه دانشمندان مى‏گويند چنين‏اند آنها پيوسته در حال تحوّل و انقلاب‏اند، سوخت خويش را تمام مى‏كنند بعضى در آخر در نيمه راه زندگى‏اند بعضى در آخر عمر و بعضى در ابتداى تشكيل: لذا آنها را به گروههاى مختلف از قبيل ستارگان تپنده (كه قشر ظاهر آنها مانند ضربان نبض آهسته و منظّم است) غول‏هاى آبى، غول‏هاى سرخ، كوتولوهاى سرخ، كوتولوهاى سفيد كه مواد آنها پيوسته در انفعال و تبدّل است و درباره كوتولوهاى سفيد گفته‏اند كه در مراحل آخر زندگى هستند. از طرف ديگر آمدن و رفتن دائمى شب و روشن شدن روز حكايت از تحوّل و انقلاب دائمى جهان دارد. در اوّل سوره تكوير از تكوير و خاموش شدن آفتاب و از منكدر و تيره شدن نجوم و تبخير درياها و غيره سخن رفته پس از آن به خنّس و كنّس قسم ياد شده كه اين سخنان از فرشته وحى است نه ساخته پيامبر «صلى اللّه عليه و آله» بنابراين به نظر مى‏آيد كه اين اوصاف درباره ستارگان و خورشيدهاى بى‏شمار جهان است كه پيوسته در حال انقلاب‏اند و حكايت از انهدام عالم دارند معنى آيه شريفه چنين مى‏شود: پس نه، قسم به واپس شوندگان روان و نهان شونده و به شب كه مى‏آيد و مى‏رود و به صبح كه مى‏دمد و گسترش مى‏يابد كه اين سخنان قول فرشته بزرگوار است. اينكه مفسّران آنها را سيّارات و عموم ستارگان گرفته و گفته‏اند: در شب آشكار مى‏شوند و در روز غائب مى‏گردند. به نظر مى‏آيد كه اين سخن خيلى سطحى است و اين اوصاف درباره غايب شدن در روز و برگشتن در شب نيست و اين چندان دلالت به قيامت ندارد. ولى ما هم اگر در زمان گذشته مى‏بوديم مانند آنها رحمهم اللّه مى‏گفتيم زيرا گذشت زمان و ترقّى علم در نماياندن مفاهيم عاليه قرآن سهم بسزائى دارد. * [ناس:4] درباره خنّاس گفته‏اند نام شيطان است كه چون خدا ياد شود منقبض و نهان مى‏گردد. ولى ناگفته نماند: خنّاس در آيه شريفه صفت وسواس است [ناس:1-6] وسوسه در سينه و قلب آدمى است و بسيار بسيار مخفى و نهان است كه آدمى كمتر وجود آنرا حسّ مى‏كند. لذا بايد گفت خنّاس به معنى سخت نهان و صفت وسوسه است نه صفت شيطان آرى در ذيل سوره فرموده كه اين وسوسه از جنّ و مردم قلب آدمى راه پيدا مى‏كند. معنى آيات چنين است: بگو پناه مى‏برم به پروردگار مردم... از شرّ وسوسه كه بسيار نهان و پوشيده است و در سينه‏هاى مردم رفت و آمد مى‏كند. و وسواس اسم وسوسه و جمع آن وساوس است و صفت نيست.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
بِالْخُنَّسِ‌ ۱
الْخَنَّاسِ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط