تفسیر:نمونه جلد۲۱ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۱ بخش۲۱ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۱ بخش۲۳}}
__TOC__
__TOC__


خط ۷: خط ۹:
<span id='link191'><span>
<span id='link191'><span>
==آيه و ترجمه ==
==آيه و ترجمه ==
مَّثَلُ الجَْنَّةِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنهَرٌ مِّن مَّاءٍ غَيرِ ءَاسِنٍ وَ أَنهَرٌ مِّن لَّبنٍ لَّمْ يَتَغَيرْ طعْمُهُ وَ أَنهَرٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشرِبِينَ وَ أَنهَرٌ مِّنْ عَسلٍ مُّصفًّى وَ لهَُمْ فِيهَا مِن كلِّ الثَّمَرَتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِّن رَّبهِمْ كَمَنْ هُوَ خَلِدٌ فى النَّارِ وَ سقُوا مَاءً حَمِيماً فَقَطعَ أَمْعَاءَهُمْ(۱۵)
مَّثَلُ الجَْنَّةِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنهَرٌ مِّن مَّاءٍ غَيرِ ءَاسِنٍ وَ أَنهَرٌ مِّن لَّبنٍ لَّمْ يَتَغَيرْ طعْمُهُ وَ أَنهَرٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشرِبِينَ وَ أَنهَرٌ مِّنْ عَسلٍ مُّصفًّى وَ لهَُمْ فِيهَا مِن كلِّ الثَّمَرَتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِّن رَّبهِمْ كَمَنْ هُوَ خَلِدٌ فى النَّارِ وَ سقُوا مَاءً حَمِيماً فَقَطعَ أَمْعَاءَهُمْ(۱۵)
ترجمه :
ترجمه :
۱۵ - توصيف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده چنين است كه در آن نهرهائى از آب صاف و خالص است كه بدبو نشده . و نهرهائى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته ، و نهرهائى از شراب (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است ، و نهرهائى از عسل مصفى ، و براى آنها در آن از تمام انواع ميوه ها وجود دارد (و از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان ، آيا چنين كسانى همانند كسانى هستند كه هميشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده مى شوند كه امعاء آنها را از هم متلاشى مى كند؟!
۱۵ - توصيف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده چنين است كه در آن نهرهائى از آب صاف و خالص است كه بدبو نشده . و نهرهائى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته ، و نهرهائى از شراب (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است ، و نهرهائى از عسل مصفى ، و براى آنها در آن از تمام انواع ميوه ها وجود دارد (و از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان ، آيا چنين كسانى همانند كسانى هستند كه هميشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده مى شوند كه امعاء آنها را از هم متلاشى مى كند؟!
خط ۵۵: خط ۵۷:
<span id='link195'><span>
<span id='link195'><span>
==آيه و ترجمه ==
==آيه و ترجمه ==
قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَا ذَا قَالَ ءَانِفاً أُولَئك الَّذِينَ طبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ(۱۶)
قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَا ذَا قَالَ ءَانِفاً أُولَئك الَّذِينَ طبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ(۱۶)
وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَ ءَاتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ(۱۷)
وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَ ءَاتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ(۱۷)
فَهَلْ يَنظرُونَ إِلا الساعَةَ أَن تَأْتِيهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشرَاطهَا فَأَنى لهَُمْ إِذَا جَاءَتهُمْ ذِكْرَاهُمْ(۱۸)
فَهَلْ يَنظرُونَ إِلا الساعَةَ أَن تَأْتِيهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشرَاطهَا فَأَنى لهَُمْ إِذَا جَاءَتهُمْ ذِكْرَاهُمْ(۱۸)
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ استَغْفِرْ لِذَنبِك وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْوَاشْ(۱۹)
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ استَغْفِرْ لِذَنبِك وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْوَاشْ(۱۹)
<center> تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۶ </center>
<center> تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۶ </center>
ترجمه :
ترجمه :
خط ۱۸۳: خط ۱۸۵:
باز مدتى كه خدا مى خواهد به همان حال مى مانند، سپس در اين مدت زمين را مى شكافند و زمين پاره هاى دل خود را بيرون مى افكند، فرمود منظورم طلا و نقره است ، سپس به ستونهاى مسجد با دست مباركش اشاره كرد و گفت : همانند اينها! و در آن روز ديگر طلا و نقرهاى به درد نمى خورد (و فرمان الهى فرا مى رسد) اين است معنى سخن پروردگار «'''فقد جاء اشراطها'''».
باز مدتى كه خدا مى خواهد به همان حال مى مانند، سپس در اين مدت زمين را مى شكافند و زمين پاره هاى دل خود را بيرون مى افكند، فرمود منظورم طلا و نقره است ، سپس به ستونهاى مسجد با دست مباركش اشاره كرد و گفت : همانند اينها! و در آن روز ديگر طلا و نقرهاى به درد نمى خورد (و فرمان الهى فرا مى رسد) اين است معنى سخن پروردگار «'''فقد جاء اشراطها'''».


'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۱ بخش۲۱ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۱ بخش۲۳}}


[[رده:تفسیر نمونه]]
[[رده:تفسیر نمونه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۴۹

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۳۹

آيه ۱۵

آيه و ترجمه

مَّثَلُ الجَْنَّةِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنهَرٌ مِّن مَّاءٍ غَيرِ ءَاسِنٍ وَ أَنهَرٌ مِّن لَّبنٍ لَّمْ يَتَغَيرْ طعْمُهُ وَ أَنهَرٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشرِبِينَ وَ أَنهَرٌ مِّنْ عَسلٍ مُّصفًّى وَ لهَُمْ فِيهَا مِن كلِّ الثَّمَرَتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِّن رَّبهِمْ كَمَنْ هُوَ خَلِدٌ فى النَّارِ وَ سقُوا مَاءً حَمِيماً فَقَطعَ أَمْعَاءَهُمْ(۱۵) ترجمه : ۱۵ - توصيف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده چنين است كه در آن نهرهائى از آب صاف و خالص است كه بدبو نشده . و نهرهائى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته ، و نهرهائى از شراب (طهور) كه مايه لذت نوشندگان است ، و نهرهائى از عسل مصفى ، و براى آنها در آن از تمام انواع ميوه ها وجود دارد (و از همه بالاتر) آمرزشى است از سوى پروردگارشان ، آيا چنين كسانى همانند كسانى هستند كه هميشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده مى شوند كه امعاء آنها را از هم متلاشى مى كند؟! تفسير: توصيف ديگرى از بهشت اين آيه همچنان توصيفى است براى سرنوشت دو گروه كافر و مؤ من كه يكى داراى اعمال صالح و ديگرى اعمال زشت و ننگينى است كه در نظرش تزيين شد

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۰

در اين آيه از شش نوع مواهب بهشتيان ، و دو نوع كيفرهاى سخت و دردناك دوزخيان ، پرده برداشته و عاقبت كار اين دو گروه را مشخص مى كند. در ميان نعمتهاى بهشتيان از چهار نهر كه هر كدام مايع و محتوائى مخصوص به خود دارد نام مى برد، و سپس سخن از ميوه هاى بهشتى است ، و سرانجام از بعضى مواهب معنوى سخن مى گويد نخست مى فرمايد: «بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده در آن نهرهائى است از آب صاف و خالص كه هيچگونه دگرگونى در بوى آن حاصل نشده است » (مثل الجنة التى وعد المتقون فيها انهار من ماء غير آسن ). «آسن » به معنى «بدبو» است ، بنابراين «ماء غير آسن » يعنى آبى كه بر اثر طول ماندن يا غير آن بوى آن دگرگون نشده است ، اين نخستين قسمت از نهرهاى بهشتى است كه در آن صرفا آب زلال خوشبو و خوش طعم جارى است . سپس مى افزايد: و نهرهائى از شير كه طعم آن دگرگون نگشته است (و انهار من لبن لم يتغير طعمه ). اصولا آنجا جاى فساد و تباهى نيست و مواد غذائى بهشتى با گذشت زمان دگرگون نمى شود، اين عالم دنيا است كه به خاطر وجود انواع ميكربهاى مخرب مواد غذائى به سرعت به سوى فساد مى رود. بعد به سراغ سومين قسمت از نهرهاى بهشتى رفته ، مى گويد: «و نهرهائى از شراب طهور كه مايه لذت نوشندگان است »! (و انهار من خمر لذة للشاربين ). و بالاخره چهارمين و آخرين قسمت از نهرهاى بهشتى را به اين صورت بيان

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۱

مى كند: «و نهرهائى از عسل مصفا» (و انهار من عسل مصفى ). علاوه بر اين نهرهاى گوناگون كه هر كدام به منظورى آفريده شده در پنجمين موهبت سخن از انواع ميوه هاى بهشتى به ميان آورده مى افزايد: «و براى آنها در بهشت از تمام انواع ميوه ها موجود است » (و لهم فيها من كل الثمرات ) ميوه هاى رنگارنگ با طعمها و عطرهاى متفاوت ، آنچه در تصور بگنجد يا انواعى كه امروز حتى تصورش براى ما ممكن نيست ، همه در اختيار آنها است . و بالاخره در ششمين موهبت كه برخلاف مواهب مادى قبلى ، جنبه معنوى و روحانى دارد مى گويد و براى آنها است آمرزشى از سوى پروردگارشان (و مغفرة من ربهم ). رحمتى عظيم و گسترده كه تمام لغزشهاى آنها را مى پوشاند، و به آنها اطمينان و آرامش مى بخشد، و محبوب درگاه حق مى كند، و مصداق : رضى الله عنهم و رضوا عنه ذلك الفوز العظيم هم خدا از آنها راضى است و هم آنها از خدا راضى و اين پيروزى بزرگى است (مائده - ۱۱۹) مى شوند. و به اين ترتيب مؤ منان پاكدل و صالح از انواع مواهب مادى و معنوى در بهشت جاويدان در جوار رحمت الهى برخوردارند. اكنون ببينيم گروه مقابل آنها چه سرنوشتى خواهند داشت ؟ در دنباله آيه مى فرمايد: «آيا اين گروه همانند كسانى هستند كه در آتش دوزخ خلود دارند، و از آب جوشان و سوزانى نوشانيده مى شوند كه امعاء آنها را از هم متلاشى مى كند»؟!

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۲

(كمن هو خالد فى النار و سقوا ماء حميما فقطع امعائهم ). «امعاء» جمع «معى » (بر وزن سعى ) و «معا» (بر وزن غنا) به معنى روده است و گاه به تمام آنچه در درون شكم وجود دارد نيز گفته مى شود و پاره شدن آنها اشاره به شدت سوزندگى و حرارت اين نوشابه وحشتناك دوزخى است .

نكته ها:

۱ - نهرهاى چهارگانه بهشتى از آيات قرآن مجيد به خوبى استفاده مى شود كه در بهشت نهرها و چشمه هاى گوناگونى است كه هر كدام داراى فايده و لذتى است كه چهار نمونه آن در آيه فوق آمده و نمونه هاى ديگرى نيز در سوره دهر است كه به خواست خدا در تفسير آن خواهد آمد. تعبير به «انهار» در مورد اين چهار نوع نشان مى دهد كه از هر كدام آنها يك نهر نيست بلكه نهرها است . بارها گفته ايم نعمتهاى بهشتى چيزى نيست كه با الفاظ روزمره زندگى دنيا بتوان درباره آن سخن گفت ، اين الفاظ كوچكتر از آن است كه بتواند ترسيم كامل و گويائى از آن بكند، بلكه تنها مى تواند شبحى كم رنگ از آن حقايق بزرگ در اذهان ما ترسيم كند. در آيه مورد بحث به نهرهاى آب و شير و شراب طهور و عسل اشاره شده كه ممكن است اولى براى رفع تشنگى است ، دومى تغذيه ، سومى نشاط، و چهارمى لذت و قوت مى آفريند.

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۳

جالب اين كه از آيات ديگر قرآن استفاده مى شود كه همه بهشتيان از همه اين نوشيدنيها نمى نوشند بلكه سلسله مراتبى دارند كه به تناسب آن بهره مند مى شوند در سوره مطففين آيه ۲۸ مى خوانيم : عينا يشرب بها المقربون : «چشمه اى است كه مقربان درگاه خدا از آن مى نوشند». ۲ - شراب طهور ناگفته پيدا است كه خمر و شراب بهشتى هيچگونه ارتباطى با خمر و شراب آلوده دنيا ندارد، همانگونه كه قرآن در توصيف آن در جاى ديگر گفته است : لا فيها غول و لا هم عنها ينزفون : «آن خمر و شراب نه مايه فساد عقل است و نه موجب مستى مى شود و جز هوشيارى و نشاط و لذت روحانى چيزى در آن نيست » (صافات - ۴۷). ۳ - نوشابه هاى فاسد نشدنى در توصيف نهرهاى بهشتى در يك مورد با «غير آسن » (بوى آن تغيير نيافته ) و در مورد ديگر «لم يتغير طعمه » (طعم آن دگرگون نشده ) آمده است و اين نشان مى دهد كه نوشابه ها و غذاهاى بهشتى هميشه به همان طراوت و تازگى روز نخست است ، چرا چنين نباشد؟ در حالى كه دگرگونى مواد غذائى و تغيير يا فساد آنها بر اثر تاءثير ميكروبهاى فاسد كننده است ، و اگر اينها نبودند در اين دنيا نيز همه به همان حالت نخست باقى مى ماندند، اما چون در بهشت جائى براى موجودات فاسد كننده نيست همه چيز آن هميشه صاف و پاك و سالم و تازه است . ۴ - چرا ميوه ها در آيه مورد بحث و بسيارى ديگر از آيات قرآن از ميان غذاهاى بهشتى بيشتر روى ميوه ها تكيه شده است ميوه هاى متنوعى كه باب همه ذائقه ها است

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۴

و اين نشان مى دهد كه ميوه مهمترين غذاى بهشتى است ، حتى بهترين و سالمترين غذاى انسان در اين دنيا نيز ميوه است . ۵ - تعبير به «سقوا» (نوشانيده مى شوند) به صورت فعل مجهول بيانگر اين واقعيت است كه آب سوزان حميم را به زور، و نه به دلخواه ، به آنها مى نوشانند كه بجاى سير آب شدن در آن آتش سوزان ، امعاء آنها را متلاشى مى كند و همانطور كه طبيعت دوزخ است باز به حال اول برمى گردد چرا كه در آنجا مرگى نيست !.

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۵

آيه ۱۶ - ۱۹

آيه و ترجمه

قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَا ذَا قَالَ ءَانِفاً أُولَئك الَّذِينَ طبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ(۱۶) وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَ ءَاتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ(۱۷) فَهَلْ يَنظرُونَ إِلا الساعَةَ أَن تَأْتِيهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشرَاطهَا فَأَنى لهَُمْ إِذَا جَاءَتهُمْ ذِكْرَاهُمْ(۱۸) فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ استَغْفِرْ لِذَنبِك وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْوَاشْ(۱۹)

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۶

ترجمه : ۱۶ - گروهى از آنان به سخنانت گوش فرا مى دهند اما هنگامى كه از نزد تو خارج مى شوند به كسانى كه خداوند به آنها علم و دانش بخشيده (از روى استهزا) مى گويند. اين مرد الان چه گفت ؟ آنها كسانى هستند كه خداوند بر قلبهايشان مهر نهاده ، و از هواى نفسشان پيروى كرده اند (لذا چيزى نمى فهمند). ۱۷ - كسانى كه هدايت يافته اند خداوند بر هدايتشان مى افزايد، و روح تقوى به آنها مى بخشد. ۱۸ - آيا آنها جز اين انتظارى دارند كه قيامت ناگهان برپا شود (آنگاه ايمان آورند) در حالى كه هم اكنون نشانه هاى آن آمده است ، اما هنگامى كه بيايد تذكر و ايمان آنها سودى نخواهد داشت . ۱۹ - پس بدان كه معبودى جز الله نيست ، و براى گناه خود و مردان و زنان با ايمان استغفار كن ، و خداوند محل حركت و قرارگاه شما را مى داند. تفسير: نشانه هاى رستاخيز ظاهر شده ! اين آيات ترسيمى از وضع منافقان در برخوردشان با وحى الهى و آيات و سخنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مساءله جنگ و مبارزه با دشمنان اسلام است . در سوره هاى مدنى سخن از منافقان بسيار آمده در حالى كه در سوره هاى مكى از آنها خبرى نيست ، چرا كه مساءله نفاق بعد از پيروزى اسلام و قدرت و سلطه آن بود، زيرا مخالفان در موضع ضعيفتر قرار گرفتند آنچنانكه مخالفت خود را نمى توانستند آشكارا بيان كنند لذا ظاهرا خود را به لباس اسلام درآورده تا از خشم مسلمين راستين در امان بمانند، ولى در باطن به انواع توطئه ها مشغول بودند، يهود مدينه كه از قدرت نظامى و اقتصادى قابل ملاحظه اى برخوردار بودند نيز پشتوانه اى براى منافقين محسوب مى شدند. به هر حال آنها در صف مؤ منان راستين جاى داشتند، و در نماز جمعه يا

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۷

در محضر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شركت مى كردند، ولى عكس العملهايشان در برابر آيات قرآن بيانگر قلبهاى بيمارشان بود. در نخستين آيه مورد بحث مى گويد: «گروهى از آنان نزد تو مى آيند، به سخنانت گوش فرا مى دهند، اما هنگامى كه از نزد تو بيرون مى روند به مؤ منانى كه خداوند به آنها علم و دانش ‍ بخشيده از روى استهزاء و تحقير مى گويند: اين مرد الان چه گفت »؟! (و منهم من يستمع اليك حتى اذا خرجوا من عندك قالوا للذين اوتوا العلم ما ذا قال آنفا). منظورشان از اين مرد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود. تعبير آنها در مورد شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و سخنان پر محتواى آن حضرت به قدرى زشت و زننده و تحقيرآميز بود كه نشان مى داد آنها اصلا به وحى آسمانى ايمان نياورده اند. «آنفا» از ماده «انف » به معنى «بينى » است ، و از آنجا كه بينى در صفحه صورت انسان برجستگى خاصى دارد اين كلمه درباره افراد شريف يك قوم به كار مى رود، و نيز در مورد زمان مقدم بر زمان حال اين تعبير به كار رفته ، همانگونه كه در آيه مورد بحث آمده است . ضمنا تعبير به «الذين اوتوا العلم » نشان مى دهد كه يكى از مشخصات مؤ منان داشتن آگاهى كافى است آرى علم است كه سرچشمه ايمان است ، و هم زائيده و محصول ايمان . ولى قرآن در پايان آيه پاسخ دندانشكنى به آنها گفته ، مى فرمايد: ((سخنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نامفهوم نبوده و پيچيدگى خاصى ندارد، بلكه كسانى هستند كه خداوند بر قلبهايشان مهر نهاده و از هوا و هوسهايشان پيروى كرده اند لذا چيزى از آن نمى فهمند))! (اولئك الذين طبع الله على قلوبهم و اتبعوا اهوائهم ).

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۸

در حقيقت جمله دوم علتى است براى جمله نخست يعنى هواپرستى قدرت ادراك حقائق و حس تشخيص را از آدمى مى گيرد، و پرده بر قلب او مى افكند به طورى كه قلوب هواپرستان همانند ظرفى مى شود كه در آن را بسته و مهر و موم كرده اند، نه چيزى وارد آن مى شود و نه چيزى از آن خارج مى گردد. نقطه مقابل آنها مؤ منان راستين هستند كه آيه بعد درباره آنها مى گويد: «كسانى كه هدايت يافته اند خداوند بر هدايتشان مى افزايد، و روح تقوا و پرهيزكارى به آنها مى بخشد» (والذين اهتدوا زادهم هدى و آتيهم تقويهم ). آرى آنها نخستين گامهاى هدايت را شخصا برداشته ، و عقل و خرد و فطرت خويش را در اين راه به كار گرفته اند، سپس خداوند طبق وعده اى كه داده است مجاهدان راهش را هدايت و راهنمائى بيشتر مى كند، نور ايمان به قلب آنها مى افكند، و از شرح صدر و روشن بينى بهره مندشان مى سازد، اين از نظر اعتقاد و ايمان و اما از نظر عمل روح تقوا را در آنها زنده مى كند، آنچنان كه از گناه متنفر مى شوند و به طاعت و نيكى عشق مى ورزند. آنها در هر دو جنبه درست نقطه مقابل منافقانى هستند كه در آيه قبل به آنها اشاره شده ، از يكسو بر دلهاى آنها مهر است و چيزى نمى فهمند، و از سوى ديگر در عمل همواره پيرو هواى نفسند، اما مؤ منان روز به روز بر هدايتشان افزوده مى شود و در مقام عمل بر تقوايشان . در آيه بعد به عنوان هشدارى به اين گروه بى ايمان استهزاء كننده ، مى فرمايد: «آيا آنها جز اين انتظارى دارند كه قيامت ناگهان برپا شود آنگاه ايمان بياورند، در حالى كه هم اكنون نشانه هاى آن آمده است ، اما هنگامى كه قيامت رسما برپا شود ديگر بيدارى و تذكر و ايمان آنها سودى نخواهد داشت »!

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۴۹

(فهل ينظرون الا الساعة ان تاتيهم بغتة فقد جاء اشراطها فانى لهم اذا جائتهم ذكراهم ). آرى آنها آن موقعى كه بايد ايمان بياورند و مفيد است سرسختى و لجاجت به خرج مى دهند، و در برابر حق تسليم نمى شوند، بلكه به سخريه و استهزاء برمى خيزند، ولى آن زمان كه حوادث هولناك و آغاز قيامت جهان را به لرزه درمى آورد اينگونه افراد به وحشت مى افتند، و اظهار خضوع و ايمان مى كنند در حالى كه هيچ سودى به حالشان ندارد. اين عبارت درست به اين مى ماند كه به ديگرى مى گوئيم آيا انتظار دارى هنگامى كه كار از كار گذشت و بيمارت مشرف بر مرگ شد طبيب و دارو بياورى ؟! پس بيا پيش از آنكه فرصت از دست برود قدمى بردار، قدمى سودمند و مؤ ثر. «اشراط» جمع «شرط» (بر وزن شرف ) به معنى علامت است ، بنابراين «اشراط الساعة » اشاره به نشانه هاى نزديك شدن قيامت است . در اينكه منظور از نشانه هاى نزديك شدن رستاخيز در اينجا چيست ؟ مفسران بحثهاى فراوانى دارند، و حتى رساله هاى مختصر و مفصلى در اين زمينه نگاشته شده . اما بسيارى معتقدند منظور از «اشراط الساعة » در آيه مورد بحث قيام شخص پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، به شهادت حديثى كه از خود آن حضرت نقل شده كه فرمود: بعثت انا و الساعة كهاتين و ضم السبابة و الوسطى : «بعثت من و قيامت مانند اين دو است اشاره به دو انگشت مباركش كرد، انگشت اشاره و انگشت وسط كه در كنار يكديگرند». و بعضى مساءله «شق القمر» و پاره اى ديگر از حوادث عصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۵۰

نيز جزء «اشراط الساعة » شمرده اند. احاديث متعددى در اين زمينه نيز وارد شده كه مخصوصا شيوع بسيارى از گناهان در ميان مردم به عنوان نشانه هاى نزديك شدن قيامت معرفى شده است . مانند حديثى كه شيخ مفيد در «روضة الواعظين » از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل كرده كه فرمود: من اشراط الساعة ان يرفع العلم ، و يظهر الجهل ، و يشرب الخمر و يفشد الزنا: «از نشانه هاى قيامت برچيده شدن علم ، و آشكار شدن جهل ، و شرب خمر و كثرت زنا است ». حتى حوادث مهم و مؤ ثرى همانند قيام حضرت مهدى (ارواحنا فداه ) به عنوان «اشراط الساعة » شمرده شده است . اما اين نكته لازم به يادآورى است كه ما گاهى از «اشراط الساعة » به طور مطلق بحث مى كنيم كه نشانه هاى نزديك شدن قيامت چيست ؟، و گاه در مورد خصوص آيه . در مورد آيه مطلب همان است كه گفتيم ، و اما درباره نشانه هاى نزديك شدن قيامت به طور مطلق بحثها و روايات فراوانى است كه در كتب معروف اسلامى آمده است ، و در بحث نكات اشاره خواهيم كرد. آيا قيام پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از نشانه هاى نزديكى قيامت است ؟ در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه چگونه قيام پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را از

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۵۱

نشانه هاى نزديكى قيامت شمرده اند؟ در حالى كه ۱۵ قرن مى گذرد و هنوز از قيامت خبرى نيست ؟ پاسخ اين سؤ ال با توجه به يك نكته روشن مى شود و آن اينكه : باقى مانده دنيا را در مقايسه با گذشته آن بايد محاسبه كرد، و در چنين مقايسه اى آنچه از عمر دنيا باقى مانده چيز مهمى نيست ، چنانكه در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است كه روزى بعد از عصر و نزديك غروب آفتاب براى يارانش خطبه مى خواند فرمود: و الذى نفس محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بيده مثل ما مضى من الدنيا فيما بقى منها الا مثل ما مضى من يومكم هذا فيها بقى منه ، و ما بقى منه الا اليسير: ((سوگند به كسى كه جان محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به دست او است آنچه از دنيا گذشته نسبت به آنچه باقى مانده مانند مقدارى است كه امروز شما گذشته نسبت به آنچه باقى مانده است و مى بينيد كه جز مقدار كمى باقى نمانده است )). آخرين آيه مورد بحث به عنوان نتيجه گيرى از گفتگوهائى كه در آيات قبل پيرامون ايمان و كفر و سرنوشت مؤ منان و كافران آمده بود، مى فرمايد: «پس بدان كه معبودى جز الله نيست » (فاعلم انه لا اله الا الله ). يعنى روى خط توحيد محكم بهايست كه داروى شفابخش و بهترين وسيله نجات همين توحيد است كه آثار آن در آيات قبل بيان شد. بنابراين مفهوم اين سخن آن نيست كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از توحيد آگاه نبوده بلكه منظور ادامه اين خط است ، درست شبيه آنچه در تفسير سوره حمد در آيه اهدنا الصراط المستقيم گفته اند كه مفهومش هدايت نيافتن نيست بلكه مفهومش اين است كه ما را بر خط هدايت ثابت بدار.

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۵۲

اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور تفكر بيشتر در امر توحيد، و ارتقاء به مقامات بالاتر است ، چرا كه اين مساءله اى است كه هر چه در آن بيشتر بينديشند و آيات خدا را بيشتر مطالعه كنند به مرحله عاليترى مى رسند، و بررسى آنچه در آيات قبل در مورد ايمان و كفر گفته شد خود عاملى است براى افزايش ايمان و كفر. سومين تفسير اين است كه منظور از آن جنبه هاى عملى توحيد است يعنى بدان تنها پناهگاه در عالم او است ، به او پناه بر، و حل مشكلاتت را فقط از او بخواه ، و از انبوه دشمنان هرگز وحشت مكن . اين تفسيرهاى سه گانه منافاتى با هم ندارند و ممكن است در مفهوم آيه جمع شود. به دنبال اين مساءله عقيدتى باز به سراغ مساءله تقوا و پاكى از گناه رفته ، مى افزايد: «براى گناه خود و مردان و زنان با ايمان استغفار كن » (و استغفر لذنبك و للمؤ منين و المؤ منات ). پيدا است پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به حكم مقام عصمت هرگز مرتكب گناهى نشده ، اينگونه تعبيرها يا اشاره به مساءله ترك اولى و «حسنات الابرار سيئات المقربين » است ، و يا سرمشقى است براى مسلمانان . در حديثى آمده است كه «حذيفة يمان » مى گويد: «من مرد تندزبانى بودم و نسبت به خانواده ام تندى مى نمودم ، عرض كردم اى رسول خدا! مى ترسم عاقبت زبانم مرا دوزخى كند»! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: فاين انت من الاستغفار؟ انى لاستغفر الله فى اليوم ماة مرة !: «از استغفار غفلت مكن ، حتى خود من هر روز يكصد مرتبه استغفار مى كنم »! (در بعضى از روايات نيز هفتاد مرتبه آمده است ).

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۵۳

اگر ديگران از گناهان و معاصى خود استغفار مى كنند پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از آن لحظه اى كه از ياد خدا غافل مانده و يا كار خوبترى را رها كرده و به سراغ خوب رفته است . اين نكته نيز قابل توجه است كه در اينجا خداوند براى مؤ منين و مؤ منات شفاعت كرده ، و دستور استغفار به پيامبرش داده ، تا آنها را مشمول رحمت خود كند، و از اينجا عمق مساءله «شفاعت » در دنيا و آخرت ، و همچنين مشروعيت و اهميت مساءله توسل ظاهر مى شود. و در ذيل آيه به عنوان بيان علت مى فرمايد: «خداوند محل حركت و قرارگاه شما را مى داند» (و الله يعلم متقلبكم و مثويكم ). از ظاهر و آشكار و درون و برون و سر و نجواى شما با خبر است ، و حتى از انديشه ها و نيات شما در حركات و سكونتان كاملا آگاهى دارد، به همين دليل بايد به سوى او برويد و از درگاه او طلب عفو كنيد. «متقلب » به معنى جايگاه رفت و آمد و مثوى به معنى محل استقرار است . ظاهر اين است كه اين دو كلمه مفهوم وسيعى دارد كه تمام حركات و سكون آدمى را چه در دنيا و چه در آخرت ، چه در دوران جنينى و چه در قبور، را شامل مى شود، هر چند بسيارى از مفسران معانى محدودى براى آن نموده اند. بعضى گفته اند منظور حركات انسان در روز و سكونت او در شب است . بعضى ديگر گفته اند منظور مسير انسان در دنيا، و قرارگاه او در آخرت است .

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۵۴

بعضى دگرگونى انتقال انسان را در صلب پدران و رحم مادران ، و ثبات او را در قبر مطرح كرده اند. و بالاخره بعضى حركات او را در سفر و آرامش او را در حضر عنوان نموده اند. ولى همانگونه كه گفتيم آيه مفهوم گسترده اى دارد كه همه اينها را شامل مى شود.

نكته :

اشراط الساعة چيست ؟ همانگونه كه گفتيم «اشراط» جمع «شرط» به معنى «علامت » است ، و «اشراط الساعة » نشانه هاى نزديك شدن قيامت را مى گويند كه در منابع شيعه و اهل سنت در روايات بسيارى از آن بحث شده ، و در قرآن مجيد تنها در همين مورد به آن اشاره شده است . يكى از مشروحترين و جامعترين احاديث در اين زمينه حديثى است كه ابن عباس از پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در داستان حجة الوداع نقل كرده كه بسيارى از مسائل را به ما مى آموزد، و حاوى نكات فراوانى است ، و روى همين جهت تمام آنرا ذيلا مى آوريم : او مى گويد: ما با پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در «حجة الوداع » بوديم (حجة الوداع آخرين حجى است كه پيامبر در سال آخر عمر خود بجا آورد) حضرت حلقه در خانه كعبه را گرفت و رو به ما كرده فرمود: آيا شما را از «اشراط الساعة » آگاه كنم ؟ - و سلمان در آنروز از همه به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نزديكتر بود - عرض كرد آرى اى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ).

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۵۵

فرمود: از نشانه هاى قيامت تضييع نماز، پيروى از شهوات ، تمايل به هواپرستى ، گرامى داشتن ثروتمندان ، فروختن دين به دنيا است ، و در اين هنگام است كه قلب مؤ من در درونش آب مى شود، آنچنان كه نمك در آب ، از اينهمه زشتيها كه مى بيند و توانائى بر تغيير آن ندارد. سلمان گفت آيا چنين امرى واقع مى شود اى رسول خدا. فرمود: آرى سوگند به آن كس كه جانم به دست او است ، اى سلمان ! در آن زمان زمامدارانى ظالم ، وزرائى فاسق ، كارشناسانى ستمگر، و امنائى خائن بر مردم حكومت مى كنند. «سلمان » پرسيد آيا اين امر واقع مى شود اى رسول خدا؟!. فرمود: آرى سوگند به آن كس كه جانم در دست او است ، اى سلمان ! در آن هنگام زشتيها زيبا، و زيبائيها زشت مى شود، امانت به خيانتكار سپرده مى شود، و امانتدار خيانت مى كند، دروغگو را تصديق مى كنند و راستگو را تكذيب !. «سلمان » سؤ ال مى كند: آيا چنين چيزى واقع مى شود اى رسول خدا؟! فرمود: آرى سوگند به كسى كه جانم در دست او است ، اى سلمان ! در آن روز حكومت به دست زنان ، و مشورت با بردگان خواهد بود، كودكان بر منابر مى نشينند، و دروغ ، ظرافت ، و زكات ، غرامت ، و بيت المال ، غنيمت محسوب مى شود!. مردم به پدر و مادر بدى مى كنند، و به دوستانشان نيكى ، و ستاره دنباله دار در آسمان ظاهر مى شود. سلمان گفت : آيا اين امر واقع مى شود اى رسول خدا؟! فرمود: آرى سوگند به كسى كه جانم به دست او است ، اى سلمان ! در آن زمان زن با شوهرش شريك تجارت مى شود (و هر دو تمام تلاش خود را در بيرون خانه و براى ثروت اندوزى به كار مى گيرند) باران كم ، و صاحبان كَرم خسيس ، و تهيدستان حقير شمرده مى شوند. در آن هنگام بازارها به يكديگر نزديك

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۵۶

مى گردد، يكى مى گويد چيزى نفروختم ، و ديگرى مى گويد سودى نبردم ، و همه زبان به شكايت و مذمت پروردگار مى گشايند!. سلمان گفت : آيا اين امر واقع مى شود اى رسول خدا؟!. فرمود: آرى سوگند به كسى كه جانم در دست اوست ، اى سلمان ! در آن زمان اقوامى به حكومت مى رسند كه اگر مردم سخن بگويند آنها را مى كشند، و اگر سكوت كنند همه چيزشان را مباح مى شمرند، اموال آنها را غارت مى كنند و احترامشان را پايمال و خونهايشان را مى ريزند، و دلها را پر از عداوت و وحشت مى كنند، و همه مردم را ترسان و خائف و مرعوب مى بينى ! «سلمان » عرض كرد: آيا اين امر واقع مى شود اى رسول خدا؟!. فرمود آرى ، قسم به آن كسى كه جانم به دست او است ، اى سلمان ! در آن هنگام چيزى از مشرق چيزى از مغرب مى آورند (قوانينى از شرق و قوانينى از غرب ) و امت من متلون مى گردد! واى در آن روز بر ضعفاى امت از آنها، و واى بر آنها از عذاب الهى ، نه بر صغير رحم مى كنند، نه احترام به كبير مى گذارند، و نه گنهكارى را مى بخشند، بدنهايشان همچون آدميان است اما قلوبشان قلوب شياطين !. سلمان گفت : آيا اين امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )؟!. فرمود: آرى قسم به آن كس كه جانم در دست او است ، اى سلمان ! در آن زمان مردان به مردان قناعت مى كنند، و زنان به زنان ، و بر سر پسران به رقابت برمى خيزند همانگونه كه براى دختران در خانواده هايشان !. مردان ، خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان مى كنند، و زنان بر زين سوار مى شوند (و به خودنمائى مى پردازند) بر آنها لعنت خدا باد!. «سلمان » عرض كرد: آيا اين امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )؟!. فرمود: آرى سوگند به كسى كه جانم در دست او است ، اى سلمان ! در

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۵۷

آن زمان به تزيين مساجد مى پردازند، آنچنان كه معابد يهود و نصارا را تزيين مى كنند، قرآنها را مى آرايند (بى آنكه به محتواى آن عمل كنند مناره هاى مساجد طولانى ، و صفوف نمازگزاران فراوان ، اما دلها نسبت به يكديگر دشمن و زبانها مختلف است !. «سلمان » گفت : آيا اين امر واقع مى شود اى رسول خدا؟!. فرمود: آرى سوگند به كسى كه جانم در دست او است ، اى سلمان ! در آن هنگام پسران امت مرا با طلا تزيين مى كنند، و لباسهاى ابريشمين حرير و ديباج مى پوشند، و از پوستهاى پلنگ براى خود لباس تهيه مى كنند!. «سلمان » عرض كرد: آيا اين امر واقع شدنى است اى رسول خدا؟!. فرمود: آرى سوگند به كسى كه جانم به دست او است ، اى سلمان ! در آن هنگام زنا آشكار مى گردد، معاملات با غيبت و رشوه انجام مى گيرد، دين را فرو مى نهند و دنيا را برمى دارند. «سلمان » گفت : آيا اين امرى شدنى است اى رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )؟! فرمود: آرى سوگند به كسى كه جانم به دست او است ، اى سلمان ! در آن هنگام طلاق فزونى مى گيرد، و حدى براى خدا اجرا نمى شود، اما با اين حال به خدا ضرر نمى زنند (خودشان زيان مى بينند). «سلمان » عرض كرد: آيا اين امرى شدنى است اى رسول خدا؟!. فرمود: آرى ، سوگند به كسى كه جانم به دست او است ، اى سلمان ! در آن هنگام زنان خواننده ، و آلات لهو و نوازندگى آشكار مى شود، و اشرار امتم به دنبال آن مى روند «سلمان » گفت : آيا اين شدنى است اى رسول خدا؟! فرمود آرى سوگند به كسى كه جانم به دست او است ، اى سلمان ! در آن هنگام اغنياى امتم براى تفريح به حج مى روند، و طبقه متوسط براى تجارت ،

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۵۸

و فقراى آنها براى ريا و تظاهر! در آن زمان اقوامى پيدا مى شوند كه قرآن را براى غير خدا فرا مى گيرند، و با آن همچون آلات لهو رفتار مى كنند، و اقوامى روى كار مى آيند كه براى غير خدا علم دين فرا مى گيرند، فرزندان نامشروع فراوان مى شود، و قرآن را به صورت غنا مى خوانند، و براى دنيا بر يكديگر سبقت مى گيرند. سلمان عرض كرد: آيا اين امر واقع مى شود اى رسول خدا؟!. فرمود: آرى ، سوگند به كسى كه جانم به دست او است ، اى سلمان ! اين در زمانى است كه پردههاى حرمت دريده مى شود، گناه فراوان ، بدان بر نيكان مسلط مى گيرند، دروغ زياد مى شود، لجاجت آشكار، و فقر فزونى مى گيرد، و مردم با انواع لباسها بر يكديگر فخر مى فروشند، بارانهاى بى موقع مى بارد، قمار و آلات موسيقى را جالب مى شمرند، و امر به معروف و نهى از منكر را زشت مى دانند. به گونه اى كه مؤ من در آن زمان از همه امت خوارتر است قاريان قرآن و عبادت كنندگان پيوسته به يكديگر بدگوئى مى كنند، و آنها را در ملكوت آسمانها افرادى پليد و آلوده مى خوانند. «سلمان » عرض كرد: آيا اين امر واقع مى شود اى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )؟!. فرمود: آرى ، سوگند به كسى كه جانم در دست او است ، اى سلمان ! در آن هنگام ثروتمند رحمى بر فقير نمى كند، تا آنجا كه نيازمندى در ميان جمعيت به پا مى خيزد و اظهار حاجت مى كند ، و هيچكس چيزى در دست او نمى نهد!. «سلمان » گفت : آيا اين امر شدنى است اى رسول خدا؟!. فرمود: آرى سوگند به كسى كه جانم به دست او است ، اى سلمان ! در آن هنگام «رويبضة » سخن مى گويد!. سلمان عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد اى رسول خدا! «رويبضة »

تفسير نمونه جلد ۲۱ صفحه ۴۵۹

چيست ؟ فرمود: كسى درباره محروم سخن مى گويد كه هرگز سخن نمى گفت (و كسى اظهار نظر مى كند كه مجال اظهار نظر به او نمى دادند) در اين هنگام طولى نمى كشد كه فريادى از زمين برمى خيزد، آنچنان كه هر گروهى خيال مى كنند اين فرياد در منطقه آنها است . باز مدتى كه خدا مى خواهد به همان حال مى مانند، سپس در اين مدت زمين را مى شكافند و زمين پاره هاى دل خود را بيرون مى افكند، فرمود منظورم طلا و نقره است ، سپس به ستونهاى مسجد با دست مباركش اشاره كرد و گفت : همانند اينها! و در آن روز ديگر طلا و نقرهاى به درد نمى خورد (و فرمان الهى فرا مى رسد) اين است معنى سخن پروردگار «فقد جاء اشراطها».


→ صفحه قبل صفحه بعد ←