تفسیر:نمونه جلد۱۵ بخش۵۸: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۱۵ بخش۵۷ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۱۵ بخش۵۹}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۷: | خط ۹: | ||
<span id='link111'><span> | <span id='link111'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
قَالَ لهَُم | قَالَ لهَُم مُّوسى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ(۴۳) | ||
فَأَلْقَوْا حِبَالهَُمْ وَ | فَأَلْقَوْا حِبَالهَُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَلِبُونَ(۴۴) | ||
فَأَلْقَى مُوسى عَصاهُ فَإِذَا هِىَ تَلْقَف مَا يَأْفِكُونَ(۴۵) | فَأَلْقَى مُوسى عَصاهُ فَإِذَا هِىَ تَلْقَف مَا يَأْفِكُونَ(۴۵) | ||
فَأُلْقِىَ السحَرَةُ سجِدِينَ(۴۶) | فَأُلْقِىَ السحَرَةُ سجِدِينَ(۴۶) | ||
قَالُوا | قَالُوا ءَامَنَّا بِرَب الْعَلَمِينَ(۴۷) | ||
رَب مُوسى وَ هَرُونَ(۴۸) | رَب مُوسى وَ هَرُونَ(۴۸) | ||
قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَكُمْ | قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِى عَلَّمَكُمُ السحْرَ فَلَسوْف تَعْلَمُونَ لاُقَطعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكم مِّنْ خِلَفٍ وَ لاُصلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ(۴۹) | ||
قَالُوا لا ضيرَ | قَالُوا لا ضيرَ إِنَّا إِلى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ(۵۰) | ||
إِنَّا نَطمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطيَنَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ(۵۱) | |||
<center> تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۲۵ </center> | <center> تفسير نمونه جلد ۱۵ صفحه ۲۲۵ </center> | ||
ترجمه : | ترجمه : | ||
خط ۹۱: | خط ۹۳: | ||
<span id='link114'><span> | <span id='link114'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
وَ أَوْحَيْنَا إِلى مُوسى أَنْ أَسرِ بِعِبَادِى | وَ أَوْحَيْنَا إِلى مُوسى أَنْ أَسرِ بِعِبَادِى إِنَّكم مُّتَّبَعُونَ(۵۲) | ||
فَأَرْسلَ فِرْعَوْنُ فى الْمَدَائنِ حَشِرِينَ(۵۳) | فَأَرْسلَ فِرْعَوْنُ فى الْمَدَائنِ حَشِرِينَ(۵۳) | ||
إِنَّ هَؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ(۵۴) | |||
وَ إِنهُمْ لَنَا لَغَائظونَ(۵۵) | وَ إِنهُمْ لَنَا لَغَائظونَ(۵۵) | ||
وَ | وَ إِنَّا لجََمِيعٌ حَذِرُونَ(۵۶) | ||
فَأَخْرَجْنَهُم | فَأَخْرَجْنَهُم مِّن جَنَّتٍ وَ عُيُونٍ(۵۷) | ||
وَ كُنُوزٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ(۵۸) | وَ كُنُوزٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ(۵۸) | ||
كَذَلِك وَ أَوْرَثْنَهَا بَنى إِسرءِيلَ(۵۹) | كَذَلِك وَ أَوْرَثْنَهَا بَنى إِسرءِيلَ(۵۹) | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۲: | ||
اين امر ممكن است از قبيل بيان اجمال و تفصيل باشد، يعنى نخست مطلب را به طور سربسته بازگو كرده و بعد به شرح آن در آيات بعد پرداخته است و نيز ممكن است از قبيل ذكر نتيجه و سپس شرح مقدمات بوده باشد. (دقت كنيد) | اين امر ممكن است از قبيل بيان اجمال و تفصيل باشد، يعنى نخست مطلب را به طور سربسته بازگو كرده و بعد به شرح آن در آيات بعد پرداخته است و نيز ممكن است از قبيل ذكر نتيجه و سپس شرح مقدمات بوده باشد. (دقت كنيد) | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۱۵ بخش۵۷ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۱۵ بخش۵۹}} | |||
[[رده:تفسیر نمونه]] | [[رده:تفسیر نمونه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۱۹
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۴۳ - ۵۱
آيه و ترجمه
قَالَ لهَُم مُّوسى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ(۴۳) فَأَلْقَوْا حِبَالهَُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَلِبُونَ(۴۴) فَأَلْقَى مُوسى عَصاهُ فَإِذَا هِىَ تَلْقَف مَا يَأْفِكُونَ(۴۵) فَأُلْقِىَ السحَرَةُ سجِدِينَ(۴۶) قَالُوا ءَامَنَّا بِرَب الْعَلَمِينَ(۴۷) رَب مُوسى وَ هَرُونَ(۴۸) قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِى عَلَّمَكُمُ السحْرَ فَلَسوْف تَعْلَمُونَ لاُقَطعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكم مِّنْ خِلَفٍ وَ لاُصلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ(۴۹) قَالُوا لا ضيرَ إِنَّا إِلى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ(۵۰) إِنَّا نَطمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطيَنَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ(۵۱)
ترجمه : ۴۳ - (روز موعود فرا رسيد و همگى جمع شدند، موسى رو به ساحران كرد و) گفت : آنچه را مى خواهيد بيفكنيد، بيفكنيد! ۴۴ - آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند به عزت فرعون ، قطعا پيروزيم ! ۴۵ - سپس موسى عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد! ۴۶ - ساحران همگى فورا به سجده افتادند. ۴۷ - گفتند ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم . ۴۸ - پروردگار موسى و هارون . ۴۹ - (فرعون ) گفت : آيا به او ايمان آورديد پيش از آن كه به شما اجازه دهم ؟! مسلما او بزرگ و استاد شما است كه به شما سحر آموخته ، اما به زودى خواهيد دانست كه دستها و پاهاى شما را به طور مختلف قطع مى كنم ، و همه شما را به دار مى آويزم . ۵۰ - گفتند: مهم نيست (هر كار از دستت ساخته است بكن ) ما به سوى پروردگارمان باز مى گرديم . ۵۱ - ما اميدواريم پروردگارمان خطاهاى ما را به بخشد، كه ما نخستين ايمان آورندگان بوديم . تفسير: نور ايمان در قلب ساحران درخشيدن گرفت هنگامى كه ساحران قول و قرارهاى خود را با فرعون گذاردند او وعده پاداش و تقرب به درگاهش به آنان داد و آنها را دلگرم و مطمئن ساخت ، به دنبال تهيه مقدمات كار رفتند، و در خلال مدتى كه فرصت داشتند، طنابها و عصاهاى بسيار فراهم ساختند كه ظاهرا درون آنها را خالى كرده و ماده شيميائى مخصوصى (همچون جيوه ) كه در برابر تابش آفتاب سبك و فرار مى شود در آن ريختند. سرانجام يوم موعود فرا رسيد، و انبوه عظيمى از مردم در آن صحنه جمع شدند تا شاهد اين مبارزه تاريخى باشند، فرعون و اطرافيانش از يكسو و ساحران از سوى ديگر، و موسى و برادرش هارون از سوى سوم ، در آنجا حضور يافتند.
اما همانگونه كه معمول قرآن است ، اين مقدمات را كه از لابلاى بحثهاى آينده روشن مى شود حذف كرده وارد اصل سخن مى گردد، در اينجا به ترسيم اين صحنه سرنوشت ساز پرداخته مى گويد: موسى رو به سوى ساحران كرد و گفت : آنچه را مى خواهيد بيفكنيد بيفكنيد و هر چه داريد به ميدان آوريد (قال لهم موسى القوا ما انتم ملقون ). از آيه ۱۱۵ سوره اعراف استفاده مى شود اين سخن را موسى هنگامى گفت كه ساحران به او گفتند آيا تو پيشقدم مى شوى و مى افكنى يا ما؟!. اين پيشنهاد موسى (عليه السلام ) كه از اطمينان خاطر او به پيروزى سرچشمه مى گرفت و دليل خونسردى او در برابر انبوه عظيم دشمنان و حاميان سرسخت فرعون بود، نخستين ضربه را بر پيكر ساحران وارد ساخت و نشان داد كه موسى از آرامش روانى خاصى بهره مند است و به جاى ديگرى دل بسته و پشتگرم است . ساحران كه غرق غرور و نخوت بودند و حداكثر توان خود را به كار گرفته و به پيروزى خود اميدوار بودند طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند: به عزت فرعون ما قطعا پيروزيم ! (فالقوا حبالهم و عصيهم و قالوا بعزة فرعون انا لنحن الغالبون ). آرى آنها همانند همه متملقان چاپلوس با نام فرعون شروع كردند و تكيه بر قدرت پوشالى او نمودند. در اين هنگام چنانكه قرآن در جائى ديگر بيان كرده ، عصاها و طنابهاى مخصوص به صورت مارهاى كوچك و بزرگ به حركت در آمدند (سوره طه آيه ۶۶)، آنها مخصوصا بخشى از وسائل سحر خود را از عصاها انتخاب كرده بودند
تا به پندارشان با عصاى موسى رقابت كنند و طنابها را هم بر آن افزوده بودند كه برترى خود را به ثبوت رسانند! در اين هنگام غريو شادى از مردم برخاست و برق اميد در چشمان فرعون و اطرافيانش درخشيدن گرفت ، به گونه اى كه از خوشحالى در پوست نمى گنجيدند و از مشاهده اين صحنه لذت بخش به وجد و سرور آمده بودند!. اما موسى چندان مهلت نداد كه اين وضع ادامه يابد، جلو آمد و عصاى خود را افكند ناگهان ثعبان و مار عظيمى شد و با سرعت شروع به بلعيدن وسائل دروغين ساحران كرد! و آنها را يكى بعد از ديگرى در كام خود فرو برد! (فالقى موسى عصاه فاذا هى تلقف ما يافكون ). در اينجا نخست سكوت زود گذرى بر مردم حكم فرما شد، دهانها از تعجب بازماند چشمها از حركت ايستاد، گوئى در آنجا خشك شده بودند، ولى به زودى جاى اين سكوت را فريادهاى وحشتناك گرفت ، گروهى پا به فرار گذاشتند، گروهى منتظر بودند پايان كار به كجا مى رسد، و جمعى بى هدف فرياد مى كشيدند و دهان ساحران از تعجب بازمانده بود. در اينجا همه چيز عوض شد، ساحران كه تا آن لحظه در خط شيطنت و همكارى با فرعون و مبارزه با موسى (عليه السلام ) قرار داشتند يك مرتبه به خود آمدند و چون از تمام ريزه كاريها و فوت و فن سحر با خبر بودند، يقين پيدا كردند كه اين
مساله قطعا سحر نيست ، اين يك معجزه بزرگ الهى است ناگهان همه آنها به سجده افتادند (فالقى السحرة ساجدين ). جالب اينكه قرآن تعبير به القى مى كند كه مفهومش افكنده شدند مى باشد، اشاره به اينكه آنچنان تحت تاثير جاذبه معجزه موسى (عليه السلام ) قرار گرفتند كه گوئى بى اختيار بر زمين افتاده و سجده كردند. و همراه با اين عمل كه دليل روشن ايمان آنها بود با زبان نيز گفتند: ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم ! (قالوا آمنا برب العالمين ). و براى اينكه جاى هيچ ابهام و ترديد باقى نماند و فرعون نتواند اين سخن را تفسير ديگرى كند، اضافه كردند به پروردگار موسى و هارون (رب موسى و هارون ). و اين نشان مى دهد كه برنامه افكندن عصا و گفتگوى با ساحران را هر چند موسى انجام داد اما برادرش هارون در كنار او ايستاده و آماده هر گونه پشتيبانى از برادر بود. اين دگرگونى عجيب كه در روحيه ساحران پيدا شد، و در يك لحظه كوتاه از ظلمت مطلق به روشنائى خير كننده اى گام نهادند، و به تمام منافعى كه از فرعون انتظار داشتند پشت پا زدند - سهل است - جان خود را نيز به خطر افكندند، همه به خاطر اين بود كه آنها علم و دانشى داشتند، و در پرتو آن توانستند حق را از باطل بشناسند و دست به دامن حق زنند. آنها باقيمانده راه را با پاى عقل نمى پيمودند كه بر مركب راهوار عشق سوار شده بودند، و بوى گلشان آنچنان مست كرده بود كه دامن از دست داده بودند، و خواهيم ديد به همين دليل در برابر شديدترين تهديدهاى فرعون
شجاعانه ترين استقامت را نشان دادند!. در حديثى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خوانيم : ما من قلب الا بين اصبعين من اصابع الرحمان ان شاء اقامه و ان شاء ازاغه : هر دلى در پنجه قدرت خداوند رحمان است ، اگر بخواهد آن را به راه راست مى دارد و اگر اراده كند منحرف مى سازد (بديهى است خواست خدا در اين دو مرحله از آمادگيهاى افراد سرچشمه مى گيرد، و اين توفيق و سلب توفيق به خاطر زمينه هاى مختلف دلها است و بى حساب نيست ). در اين هنگام فرعون كه از يكسو روحيه خود را پاك باخته بود، و از سوى ديگر تمام قدرت و موجوديت خويش را در خطر مى ديد، و مخصوصا مى دانست ايمان آوردن ساحران چه تاثير عميقى در روحيه مردم خواهد گذارد و ممكن است گروه عظيمى به پيروى از ساحران به سجده بيفتند، به گمان خود دست به ابتكار تازه اى زد رو به ساحران كرد و گفت : آيا به او ايمان آورديد پيش از آنكه من به شما اجازه دهم (قال آمنتم له قبل ان آذن لكم ). او كه ساليان دراز بر تخت استبداد تكيه كرده بود نه تنها انتظار داشت كه مردم بى اذن او عملى انجام ندهند بلكه انتظارش اين بود كه قلب و عقل و فكر مردم نيز به اختيار و اجازه او باشد تا او فرمان ندهد نينديشند!، و تا اجازه ندهد تصميم نگيرند!
و چنين است راه و رسم جباران . اين مغرور سركش حاضر نبود حتى نام پروردگار يا نام موسى را بر زبان جارى كند، بلكه تنها با ضمير له كه در اينجا به منظور تحقير است اكتفا مى كرد. ولى فرعون به اين هم قناعت نكرد، و دو جمله ديگر گفت تا هم موقعيت خويش را به پندار خود تثبيت كند، و هم جلو افكار بيدار شده مردم را سد نمايد و بار ديگر به خواب فرو برد: نخست ساحران را متهم ساخت كه اين يك تبانى و توطئه قبلى است كه ميان شما و موسى صورت گرفته ، توطئه اى است بر ضد تمام مردم مصر! گفت : او بزرگ و استاد شما است كه به شما سحر آموخته ، و شما همگى سخر را از مكتب او فرا گرفته ايد! (انه لكبيركم الذى علمكم السحر). شما با قرار قبلى اين صحنه سازى را به وجود آورده ايد تا ملت بزرگ مصر را گمراه سازيد و زير سيطره حكومت خود درآوريد!، شما مى خواهيد صاحبان اصلى اين كشور را از شهر و ديارشان آواره كنيد و بردگان را بجاى آن بنشانيد. اما من به شما اجازه نخواهم داد كه در اين توطئه پيروز شويد، من اين توطئه را در نطفه خفه مى كنم ! به زودى خواهيد دانست شما را چنان مجازاتى مى كنم كه درس عبرتى براى همگان گردد، دستها و پاهاى شما را به طور مختلف قطع مى كنم (دست راست و پاى چپ يا دست چپ و پاى راست ) و همگى را بدون استثناء به دار مى آويزم ! (فلسوف تعلمون لاقطعن ايديكم و ارجلكم من خلاف و لاصلبنكم اجمعين ). يعنى نه تنها همه شما را به قتل مى رسانم بلكه قتلى توأ م با زجر و شكنجه آنهم در ملا عام و بر فراز درختان بلند نخل ، زيرا بريدن دست و پا به طور مخالف سبب مى شود كه احتمالا انسان ديرتر بميرد و زجر و شكنجه بيشتر شود.
و چنين است طريقه زمامداران زورگو و ستمكار در هر عصر و زمان نخست مردان مصلح الهى را متهم به توطئه بر ضد مردم مى كنند، و پس از استفاده از حربه تهمت ، حربه شمشير را به كار مى برند، تا موقعيت حقطلبان و پشتوانه مردمى آنها نخست تضعيف شود، سپس آنها را از سر راه خود بردارند. اما فرعون در اينجا كور خوانده بود، زيرا ساحران يك لحظه پيش ، و مؤ منان اين لحظه ، آنچنان قلبشان به نور ايمان روشن شده بود و در آتش عشق خدا داغ گشته بودند كه اين تهديد فرعون را در حضور جمعيت به طرز بسيار قاطعى پاسخ گفتند و نقشه شيطانى او را نقش بر آب كردند. گفتند: هيچ مانعى ندارد، و هيچگونه زيانى از اين كار به ما نخواهد رسيد هر كار مى خواهى بكن ما به سوى پروردگارمان باز مى گرديم (قالوا لا ضير انا الى ربنا منقلبون ). تو با اين كار نه تنها چيزى از ما كم نمى كنى ، بلكه ما را به لقاى معشوق حقيقى و معبود واقعى مى رسانى ، آن روز كه اين تهديدها در ما اثر مى گذاشت ما خويشتن را نمى شناختيم ، با خداى خود آشنا نبوديم ، و راه حق را گم كرده در بيابان زندگى سرگردان بوديم ، اما امروز گم شده خود را يافته ايم ، هر كار مى توانى بكن ! سپس افزودند ما در گذشته گناهانى مرتكب شده ايم و در اين صحنه سردمدار مبارزه با پيامبر راستين خدا موسى (عليه السلام ) شديم ، و در ستيز با حق پيشقدم بوديم ، اما ما اميدواريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد چرا كه ما نخستين ايمان آورندگان بوديم (انا نطمع ان يغفر لنا ربنا خطايانا ان كنا اول المؤ منين ).
ما امروز از هيچ چيز وحشت نداريم ، نه از تهديدهاى تو، و نه از دست و پا زدن در خون بر فراز شاخه هاى بلند نخل !. اگر ترسى داشته باشيم تنها از گناهان گذشته خويش است و اميدواريم آن نيز در سايه ايمان و اميد به لطف حق بر طرف گردد. اين چه نيروئى است كه وقتى در قلب انسان پيدا مى شود بزرگترين قدرتها در نظرش كوچك ، و در برابر سخت ترين شكنجه ها مقاوم ، و نسبت به ايثار جان سخاوتمند مى گردد؟ اين نيروى ايمان است . اين شعله چراغ فروزان عشق است ، كه شهد شهادت در راه خدا را در كام انسان شيرينتر از عسل مى كند، و وصال محبوب را برترين هدف مى سازد. اين همان نيروئى بود كه پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از آن كمك گرفت و مسلمانان نخستين را با آن پرورش داد و به سرعت ملتى عقب افتاده را به اوج افتخار رسانيد، مسلمانانى كه تاريخشان مايه اعجاب جهانيان شد. ولى به هر حال اين صحنه براى فرعون و دستگاهش بسيار گران تمام گشت هر چند طبق بعضى از روايات تهديداتش را عملى نمود و ساحران مؤ من را شهيد كرد، اما اين كار نه تنها عواطف مردم را كه به نفع موسى (عليه السلام ) تحريك شده بود خاموش نكرد، بلكه به آن دامن زد. همه جا سخن از پيامبر نو ظهور در ميان بود، و همه جا از نخستين شهيدان با ايمان بحث مى شد، گروهى به اين وسيله ايمان آوردند كه بعضى از ياران نزديك فرعون و حتى همسرش در اين صف قرار گرفتند. در اينجا سؤ الى مطرح است كه ساحران توبه كار و مؤ من چگونه خود را نخستين مؤ منان ناميدند؟ آيا منظورشان اين بوده كه نخستين مؤ منان در آن صحنه بودند؟
يا نخستين مؤ منان از حاميان فرعون ؟ يا نخستين مؤ منانى كه شربت شهادت نوشيدند؟ همه اينها محتمل است و در عين حال منافاتى با يكديگر ندارد. اين تفاسير در صورتى است كه ما معتقد باشيم قبل از آنها كسان ديگرى از بنى اسرائيل يا غير بنى اسرائيل به موسى ايمان آورده باشند، اما اگر بگوئيم آنها پس از بعثت ماموريت يافتند كه مستقيما با خود فرعون تماس گيرند و نخستين ضربه را بر پيكر او وارد كنند، بعيد نيست كه اين گروه به راستى اولين مؤ منان بوده اند و نياز به تفسير ديگرى نيست .
آيه ۵۲ - ۵۹
آيه و ترجمه
وَ أَوْحَيْنَا إِلى مُوسى أَنْ أَسرِ بِعِبَادِى إِنَّكم مُّتَّبَعُونَ(۵۲) فَأَرْسلَ فِرْعَوْنُ فى الْمَدَائنِ حَشِرِينَ(۵۳) إِنَّ هَؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ(۵۴) وَ إِنهُمْ لَنَا لَغَائظونَ(۵۵) وَ إِنَّا لجََمِيعٌ حَذِرُونَ(۵۶) فَأَخْرَجْنَهُم مِّن جَنَّتٍ وَ عُيُونٍ(۵۷) وَ كُنُوزٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ(۵۸) كَذَلِك وَ أَوْرَثْنَهَا بَنى إِسرءِيلَ(۵۹) ترجمه : ۵۲ - ما به موسى وحى فرستاديم كه بندگان مرا شبانه از مصر كوچ ده ، و آنها شما را تعقيب خواهند كرد. ۵۳ - فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) ماموران به شهرها فرستاد تا نيرو جمع كند. ۵۴ - (و گفت ) اينها گروهى اندكند. ۵۵ - و اينها ما را به خشم آورده اند. ۵۶ - و ما همگى آماده پيكاريم .
۵۷ - ولى ما آنها (فرعونيان ) را از باغها و چشمه ها بيرون كرديم . ۵۸ - از گنجها و قصرهاى مجلل ! ۵۹ - آرى ، اين چنين كرديم و بنى اسرائيل را وارث آنها ساختيم . تفسير: آنها را از گنجها و قصرهاى مجللشان بيرون رانديم ! در آيات گذشته ديديم كه سرانجام موسى در آن صحنه سرنوشت ساز پيروز از ميدان بيرون آمد. گر چه فرعون و فرعونيان به او ايمان نياوردند، ولى اين ماجرا چند اثر مهم داشت كه هر كدام پيروزى مهمى محسوب مى شد: ۱ - بنى اسرائيل به رهبر و پيشواى خود مؤ من و دلگرم شدند، و يكدل و يك جان گرد او را گرفتند، چرا كه بعد از سالها بدبختى و تيره روزى و دربدرى پيامبرى آسمانى در ميان خود مى بينند كه هم ضامن هدايت آنها است ، و هم رهبر انقلاب و آزادى و پيروزى آنان خواهد شد. ۲ موسى در ميان مردم مصر و قبطيان جائى براى خود باز كرد، جمعى به او تمايل پيدا كردند و يا لااقل از مخالفت با او وحشت داشتند، و صداى دعوت موسى در تمام مصر پيچيد. ۳ - از همه مهمتر اينكه فرعون نه از نظر افكار عمومى ، نه از نظر وحشت بر جان خود، قدرت مزاحمت با مردى كه عصائى اين چنين در دست دارد و زبانى آنچنان گويا در دهان در خود نمى ديد. مجموع اين امور زمينه مساعدى را براى اينكه موسى بتواند در ميان آن مردم بماند و به دعوت و تبليغ بپردازد و اتمام حجت كند فراهم ساخت . ساليان دراز به اين منوال گذشت ، و موسى معجزات ديگرى كه در سوره اعراف ذيل آيات ۱۳۰ تا ۱۳۵ به آن اشاره كرديم - در كنار منطق و بيان خود -
به آنها نشان داد، و حتى خداوند مردم مصر را سالها به قحطى و خشكسالى مبتلا ساخت تا آنها كه شايسته بيدارياند بيدار شوند (شرح بيشتر در اين زمينه را در جلد ششم تفسير نمونه صفحه ۳۱۳ به بعد مطالعه فرمائيد). هنگامى كه موسى (عليه السلام ) حجت را بر آنها تمام كرد، و صفوف مؤ منان و منكران مشخص شد، دستور كوچ كردن بنى اسرائيل به موسى داده شد، آيات مورد بحث اين صحنه را مجسم مى سازد. نخست مى گويد: ما به موسى وحى فرستاديم كه شبانه بندگان مرا كوچ ده ، و (از مصر) خارج كن و آنها شما را تعقيب خواهند كرد (و اوحينا الى موسى ان اسر بعبادى انكم متبعون ). اين يك برنامه الهى است كه شما شبانه حركت كنيد و آنها نيز آگاه شوند و به تعقيب شما بپردازند و آنچه بايد در اين ميان بشود، بشود. تعبير عبادى (بندگان من ) با اينكه قبل از آن جمله اوحينا (وحى فرستاديم ) به صورت جمع آمده براى بيان نهايت محبت خدا به بندگان با ايمان است . موسى (عليه السلام ) اين فرمان را اجرا كرد، و دور از چشم دشمنان ، بنى اسرائيل را بسيج كرده فرمان حركت داد، و مخصوصا شب را به دستور خدا براى اين كار انتخاب نمود تا برنامه اش حساب شده تر باشد. اما بديهى است حركت يك گروه با اين عظمت ، چيزى نيست كه بتوان آن را براى مدت زيادى پنهان نگه داشت ، به زودى جاسوسان فرعون مطلب را به او گزارش دادند، و چنانكه قرآن مى گويد: فرعون ماموران به شهرها فرستاد تا نيرو جمع كنند (فارسل فرعون فى المدائن حاشرين ). البته در شرائط آن روز، رسيدن پيام فرعون به همه شهرهاى مصر، زمان
قابل ملاحظه اى لازم داشت ، ولى طبيعى است كه اين خبر به شهرهاى نزديك به سرعت مى رسد و نيروهاى آماده فورا حركت مى كنند و مقدمه لشگر و گروه ضربت را تشكيل مى دهند، اما نيروهاى ديگر تدريجا به آنها مى پيوندند. ضمنا براى اينكه زمينه روانى مردم براى اين بسيج عمومى آماده شود دستور داد اعلان كنند اينها گروه اندكى هستند (اندك از نظر تعداد در مقابل فرعونيان و اندك از نظر قدرت ) (ان هؤ لاء لشرذمة قليلون ). بنابراين در مبارزه با اين گروه با آنهمه قدرتى كه ما داريم جاى هيچگونه نگرانى نيست كه برنده مائيم . شرذمة در اصل به معنى گروه اندك و باقيمانده چيزى است ، و به لباس پاره پاره ، شراذم گفته مى شود بنابراين علاوه بر معنى اندك بودن ، پراكندگى نيز در مفهوم آن افتاده است ، گويا فرعون با اين تعبير مى خواست عدم انسجام بنى اسرائيل را از نظر نفرات لشكر نيز مجسم كند. سپس افزود: ما چقدر حوصله كنيم ؟ و تا چه اندازه با اين بردگان سركش مدارا نمائيم ؟! اينها ما را به خشم و غضب آورده اند (و انهم لنا لغائظون ). فردا مزارع مصر را چه كسى آبيارى مى كند؟ خانه هاى ما را چه كسى مرمت مى كند؟ بارهاى سنگين را در اين كشور پهناور چه كسى از زمين برمى دارد؟ چه كسى خدمتكار ما خواهد بود؟ بعلاوه ما از توطئه اين گروه (چه در اينجا باشند و چه بروند) بيمناكيم ، و براى مقابله با آنها آمادگى كامل و هوشيارى لازم داريم (و انا لجميع حاذرون ). بعضى از مفسران حاذرون را از ماده حذر به معنى خوف و ترس
از توطئه آنها تفسير كرده اند، و بعضى از حذر به معنى هوشيارى و بيدارى و آمادگى از نظر نيرو و سلاح ، ولى اين دو تفسير با هم منافاتى ندارد، ممكن است فرعونيان هم بيمناك بودند و هم آمادگى براى مقابله داشتند. سپس قرآن به ذكر نتيجه كار فرعونيان مى پردازد، و به طور اجمال زوال حكومت آنها و زمامدارى بنى اسرائيل را بيان مى كند مى گويد: ما آنها را از باغهاى سرسبز و چشمه هاى پر آب بيرون رانديم (فاخرجناهم من جنات و عيون ). و از گنجها و قصرهاى زيبا و مساكن مرفه خارج ساختيم (و كنوز و مقام كريم ). آرى اين چنين كرديم و آنها را بدون زحمت به بنى اسرائيل داديم و آنها را وارث فرعونيان ساختيم (كذلك و اورثناها بنى اسرائيل ). در تفسير مقام كريم در ميان مفسران گفتگو است ، بعضى آن را به معنى قصرهاى مجلل و مساكن پر ارزش دانسته اند، و بعضى مجالس پر سرور و نشاطانگيز و بعضى مجالس حكمرانان و زمامداران كه اطرافشان را ماموران سر بر فرمان گرفته بودند، و بعضى نيز آن را به معنى منبرهائى كه خطيبان بر آن سخنرانى مى كردند تفسير نموده اند (منابرى كه در آن به نفع فرعون و حكومت و دستگاه او تبليغات و سخنرانى مى شد). البته معنى اول از همه مناسبتر به نظر مى رسد، هر چند اين معانى با هم تضادى ندارند، و ممكن است همه در مفهوم آيه جمع باشند، هم قصرهايشان از آنها گرفته شد و هم موقعيت حكومت و قدرتشان ، و هم جلسات جشن و سرورشان .
نكته ها:
۱ - آيا بنى اسرائيل در مصر حكومت كردند؟ بر اساس تعبيرى كه در آيات بالا گذشت كه خداوند مى فرمايد: ما بنى - اسرائيل را وارث فرعونيان ساختيم جمعى از مفسران بر اين عقيده اند كه آنها به مصر بازگشتند و زمام حكومت را در دست گرفتند، و مدتى بر آن سرزمين حكمرانى كردند. البته ظاهر آيات فوق با اين تفسير مناسب است . در حالى كه بعضى ديگر معتقدند كه آنها بعد از هلاك فرعونيان راهى سرزمينهاى مقدس شدند، ولى بعد از مدتى به مصر بازگشتند و حكومتى در آنجا تشكيل دادند. فصول تورات كنونى كه مربوط به اين قسمت است با اين تفسير مطابقت دارد. بعضى ديگر احتمال داده اند كه بنى اسرائيل دو گروه شدند، گروهى از آنان در مصر باقى ماندند و حكومت كردند، و گروهى همراه موسى (عليه السلام ) به سوى سرزمينهاى مقدس روانه شدند. اين احتمال نيز داده شده كه منظور از وارث شدن بنى اسرائيل اين است كه آنها بعد از موسى (عليه السلام ) و در زمان سليمان بر سرزمين پهناور مصر حكمرانى كردند. ولى با توجه به اينكه موسى (عليه السلام ) يك پيامبر انقلابى بزرگ بود، بسيار بعيد به نظر مى رسد كه چنين سرزمينى را كه اركان حكومتش فرو ريخته و در بست
در اختيار او قرار داشت به كلى رها سازد، و بى آنكه تصميمى براى آنجا بگيرد روانه به سوى بيابانها شود، بخصوص اينكه ساليان دراز صدها هزار نفر از بنى اسرائيل در آنجا ساكن بودند و با مسائل آن محيط آشنائى داشتند. بنابراين از دو حال خارج نيست يا بنى اسرائيل همگى به مصر بازگشتند و حكومتى را تشكيل دادند، و يا جمعى از آنها به فرمان موسى (عليه السلام ) در آنجا ماندند و اين برنامه را اجرا كردند در غير اين صورت بيرون راندن فرعونيان و وارث ساختن بنى اسرائيل كه در آيات آمده مفهوم روشنى نخواهد داشت . ۲ - ترتيب آيات قرآن در آيات بعد چگونگى غرق فرعونيان را شرح مى دهد، اين امر سبب اين سؤ ال مى شود كه چرا قرآن ، نخست بيرون راندن فرعونيان را از قصرها و كاخها و املاكشان و وارث شدن بنى اسرائيل را ذكر كرده ، سپس چگونگى غرق فرعونيان را، در حالى كه ترتيب طبيعى غير از آن است . اين امر ممكن است از قبيل بيان اجمال و تفصيل باشد، يعنى نخست مطلب را به طور سربسته بازگو كرده و بعد به شرح آن در آيات بعد پرداخته است و نيز ممكن است از قبيل ذكر نتيجه و سپس شرح مقدمات بوده باشد. (دقت كنيد)
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |