تفسیر:نمونه جلد۱ بخش۸۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۱ بخش۸۳ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۱ بخش۸۵}}
__TOC__
__TOC__


خط ۶: خط ۸:
<span id='link577'><span>
<span id='link577'><span>
==آيه و ترجمه ==
==آيه و ترجمه ==
وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوع وَ نَقْصٍ مِّنَ الاَمْوَلِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرَتِ وَ بَشرِ الصبرِينَ(۱۵۵)
وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوع وَ نَقْصٍ مِّنَ الاَمْوَلِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرَتِ وَ بَشرِ الصبرِينَ(۱۵۵)
الَّذِينَ إِذَا أَصبَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَجِعُونَ(۱۵۶)
الَّذِينَ إِذَا أَصبَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَجِعُونَ(۱۵۶)
أُولَئك عَلَيهِمْ صلَوَتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَئك هُمُ الْمُهْتَدُونَ(۱۵۷)
أُولَئك عَلَيهِمْ صلَوَتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَئك هُمُ الْمُهْتَدُونَ(۱۵۷)
ترجمه :
ترجمه :
۱۵۵ قطعا همه شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، زيان مالى و جانى ، و كمبود ميوه ها آزمايش مى كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان !
۱۵۵ قطعا همه شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، زيان مالى و جانى ، و كمبود ميوه ها آزمايش مى كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان !
خط ۱۰۹: خط ۱۱۱:
<span id='link587'><span>
<span id='link587'><span>
==آيه و ترجمه ==
==آيه و ترجمه ==
إِنَّ الصفَا وَ الْمَرْوَةَ مِن شعَائرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْت أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطوَّف بِهِمَا وَ مَن تَطوَّعَ خَيراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ(۱۵۸)
إِنَّ الصفَا وَ الْمَرْوَةَ مِن شعَائرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْت أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطوَّف بِهِمَا وَ مَن تَطوَّعَ خَيراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ(۱۵۸)
ترجمه :
ترجمه :
۱۵۸ صفا و مروه از شعائر و نشانه هاى خدا است بنا بر اين كسانى كه حج خانه خدا و يا عمره انجام مى دهند مانعى ندارد بر آن دو طواف كنند (و سعى صفا و مروه انجام دهند، هرگز اعمال بيرويه مشركان كه بتهائى بر اين دو كوه نصب كرده بودند از موقعيت اين دو مكان مقدس نمى كاهد) و كسانى كه فرمان خدا را در انجام كارهاى نيك اطاعت كنند خداوند در برابر عمل آنها شكرگزار و از افعال آنها آگاه است .
۱۵۸ صفا و مروه از شعائر و نشانه هاى خدا است بنا بر اين كسانى كه حج خانه خدا و يا عمره انجام مى دهند مانعى ندارد بر آن دو طواف كنند (و سعى صفا و مروه انجام دهند، هرگز اعمال بيرويه مشركان كه بتهائى بر اين دو كوه نصب كرده بودند از موقعيت اين دو مكان مقدس نمى كاهد) و كسانى كه فرمان خدا را در انجام كارهاى نيك اطاعت كنند خداوند در برابر عمل آنها شكرگزار و از افعال آنها آگاه است .
خط ۱۹۵: خط ۱۹۷:
ضمنا بايد توجه داشت كه تعبير به شاكر در مورد پروردگار تعبير لطيفى است كه از نهايت احترام خداوند به اعمال نيك انسانها حكايت مى كند جائى كه او در برابر اعمال بندگان شكرگزار باشد تكليف آنها در برابر يكديگر و در برابر خداوند معلوم است .
ضمنا بايد توجه داشت كه تعبير به شاكر در مورد پروردگار تعبير لطيفى است كه از نهايت احترام خداوند به اعمال نيك انسانها حكايت مى كند جائى كه او در برابر اعمال بندگان شكرگزار باشد تكليف آنها در برابر يكديگر و در برابر خداوند معلوم است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۱ بخش۸۳ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۱ بخش۸۵}}


[[رده:تفسیر نمونه]]
[[رده:تفسیر نمونه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۱۲

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



آيه ۱۵۵ - ۱۵۷

آيه و ترجمه

وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوع وَ نَقْصٍ مِّنَ الاَمْوَلِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرَتِ وَ بَشرِ الصبرِينَ(۱۵۵) الَّذِينَ إِذَا أَصبَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَجِعُونَ(۱۵۶) أُولَئك عَلَيهِمْ صلَوَتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَئك هُمُ الْمُهْتَدُونَ(۱۵۷) ترجمه : ۱۵۵ قطعا همه شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، زيان مالى و جانى ، و كمبود ميوه ها آزمايش مى كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان ! ۱۵۶ آنها كه هر گاه مصيبتى به آنها رسد مى گويند: ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم ! ۱۵۷ اينها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدايت يافتگان . تفسير:

جهان صحنه آزمايش الهى است

بعد از ذكر مساءله شهادت در راه خدا، و زندگى جاويد شهيدان ، و همچنين مساءله صبر و شكر كه هر كدام يكى از چهره هاى آزمايشهاى الهى است ، در اين آيه به مساءله آزمايش به طور كلى و چهره هاى گوناگون آن اشاره مى كند

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۲۵

و به عنوان يك امر قطعى و تخلف ناپذير مى فرمايد: به طور مسلم ما همه شما را با امورى همچون ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود ميوه ها آزمايش مى كنيم (و لنبلونكم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات ). و از آنجا كه پيروزى در اين امتحانات جز در سايه مقاومت و پايدارى ممكن نيست در پايان آيه مى فرمايد: و بشارت ده صابران و پايداران را (و بشر الصابرين ). آنها هستند كه از عهده اين آزمايشهاى سخت به خوبى بر مى آيند و بشارت پيروزى متعلق به آنها است ، اما سست عهدان بى استقامت از بوته اين آزمايشها سيه روى در مى آيند. آيه بعد صابران را معرفى كرده مى گويد: آنها كسانى هستند كه هر گاه مصيبتى به آنها رسد مى گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم (الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون ). توجه به اين واقعيت كه همه از او هستيم اين درس را به ما مى دهد كه از زوال نعمتها هرگز ناراحت نشويم ، چرا كه همه اين مواهب بلكه خود ما تعلق به او داريم ، يكروز مى بخشد و روز ديگر مصلحت مى بيند و از ما باز مى گيرد و هر دو صلاح ما است . و توجه به اين واقعيت كه ما همه به سوى او باز مى گرديم به ما اعلام مى كند كه اينجا سراى جاويدان نيست زوال نعمتها و كمبود مواهب و يا كثرت وفور آنها همه زودگذر است ، و همه اينها وسيله اى است براى پيمودن مراحل تكامل توجه به اين دو اصل اساسى اثر عميقى در ايجاد روح استقامت و صبر دارد. بديهى است منظور از گفتن جمله انا لله و انا اليه راجعون تنها ذكر

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۲۶

زبانى آن نيست ، بلكه توجه به حقيقت و روح آن است كه يكدنيا توحيد و ايمان در عمق آن نهفته است . و در آخرين آيه مورد بحث الطاف بزرگ الهى را براى صابران و سخت كوشان كه از عهده اين امتحانات بزرگ بر آمده اند بازگو مى كند و مى گويد: اينها كسانى هستند كه لطف و رحمت خدا و درود الهى بر آنها است (اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة اين الطاف و رحمتها آنها را نيرو مى بخشد كه در اين راه پر خوف و خطر گرفتار اشتباه و انحراف نشوند، لذا در پايان آيه مى فرمايد: و آنها هستند هدايت يافتگان (و اولئك هم المهتدون ). و به اين ترتيب فشرده اى از مساءله بزرگ امتحان و هدف نهائى و چهره هاى مختلف ، و عوامل پيروزى و همچنين نتائج آن را در اين چند جمله كوتاه روشن مى سازد.

نكته ها

نكته : ۱- چرا خدا مردم را آزمايش مى كند ؟

در زمينه مساءله آزمايش الهى بحث فراوان است ، نخستين سؤ الى كه به ذهن مى رسد اين است كه مگر آزمايش براى اين نيست كه اشخاص يا چيزهاى مبهم و ناشناخته را بشناسيم و از ميزان جهل و نادانى خود بكاهيم ؟ اگر چنين است

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۲۷

خداوندى كه علمش به همه چيز احاطه دارد و از اسرار درون و برون همه كس و همه چيز آگاه است ، غيب آسمان و زمين را با علم بى پايانش مى داند، چرا امتحان مى كند ؟ مگر چيزى بر او مخفى است كه با امتحان آشكار شود؟! پاسخ اين سؤ ال مهم را در اينجا بايد جستجو كرد كه مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند با آزمايشهاى ما بسيار متفاوت است . آزمايشهاى ما همانست كه در بالا گفته شد يعنى براى شناخت بيشتر و رفع ابهام و جهل است ، اما آزمايش الهى در واقع همان پرورش و تربيت است . توضيح اينكه در قرآن متجاوز از بيست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است ، اين يك قانون كلى و سنت دائمى پروردگار است كه براى شكوفا كردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتيجه پرورش دادن بندگان آنان را مى آزمايد، يعنى همانگونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مى گدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مى دهد تا مقاوم گردد. در واقع امتحان خدا به كار باغبانى پر تجربه شبيه است كه دانه هاى مستعد را در سرزمينهاى آماده مى پاشد، اين دانه ها با استفاده از مواهب طبيعى شروع به نمو و رشد مى كنند، تدريجا با مشكلات مى جنگند و با حوادث پيكار مى نمايند در برابر طوفانهاى سخت و سرماى كشنده و گرماى سوزان ايستادگى به خرج مى دهند تا شاخه گلى زيبا يا درختى تنومند و پر ثمر بار آيد كه بتواند به زندگى و حيات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد. سربازان را براى اينكه از نظر جنگى نيرومند و قوى شوند به مانورها و جنگهاى مصنوعى مى برند و در برابر انواع مشكلات تشنگى ، گرسنگى ، گرما و سرما، حوادث دشوار، موانع سخت ، قرار مى دهند تا ورزيده و آبديده شوند.

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۲۸

و اين است رمز آزمايشهاى الهى . قرآن مجيد به اين حقيقت در جاى ديگر تصريح كرده مى گويد و ليبتلى الله ما فى صدوركم و ليمحص ما فى قلوبكم و الله عليم بذات الصدور: او آنچه را شما در سينه داريد مى آزمايد تا دلهاى شما كاملا خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است (آل عمران ۱۵۴). امير مؤ منان على (عليه السلام ) تعريف بسيار پر معنى در زمينه فلسفه امتحانات الهى دارد مى فرمايد: و ان كان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لكن لتظهر الافعال التى بها يستحق الثواب و العقاب : گرچه خداوند به روحيات بندگانش از خودشان آگاهتر است ولى آنها را امتحان مى كند تا كارهاى خوب و بد كه معيار پاداش و كيفر است از آنها ظاهر گردد. يعنى صفات درونى انسان به تنهائى نمى تواند معيارى براى ثواب و عقاب گردد مگر آن زمانى كه در لابلاى اعمال انسان خودنمائى كند، خداوند بندگان را مى آزمايد تا آنچه در درون دارند در عمل آشكار كنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و كيفر او گردند. اگر آزمايش الهى نبود اين استعدادها شكوفا نمى شد و درخت وجود انسان ميوه هاى اعمال بر شاخسارش نمايان نمى گشت و اين است فلسفه آزمايش الهى در منطق اسلام .

نكته : ۲ آزمايش خدا همگانى است

از آنجا كه نظام حيات در جهان هستى نظام تكامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسير تكامل را مى پيمايند، حتى درختان استعدادهاى نهفته خود را با ميوه بروز مى دهند همه مردم از انبياء گرفته تا ديگران طبق اين قانون عمومى

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۲۹

مى بايست آزمايش شوند و استعدادات خود را شكوفا سازند. گرچه امتحانات الهى متفاوت است ، بعضى مشكل ، بعضى آسان و قهرا نتائج آنها نيز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمايش براى همه هست ، قرآن مجيد به امتحان عمومى انسانها اشاره كرده مى فرمايد: ا حسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون : آيا مردم گمان مى كنند بدون امتحان رها مى شوند، نه هرگز بلكه همگى بايد امتحان دهند (عنكبوت آيه ۱) قرآن نمونه هائى از امتحانات پيامبران را نيز بازگو كرده است آنجا كه مى فرمايد: و اذ ابتلى ابراهيم ربه : خداوند ابراهيم را امتحان كرد (بقره ۱۲۴). در جاى ديگر آمده است : فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربى ليبلونى ا اشكر ام اكفر: هنگامى كه يكى از پيروان سليمان تخت بلقيس را در كمتر از يك چشم به هم زدن از راه دور براى او حاضر كرد، سليمان گفت اين لطف خدا است براى اينكه مرا امتحان كند آيا شكرگزارى مى كنم يا كفران ؟ (نمل ۴۰ ).

نكته : ۳ طرق آزمايش

در آيه فوق نمونه هائى از امورى كه انسان با آنها امتحان مى شود بيان شده ، از قبيل : ترس ، گرسنگى ، زيانهاى مالى ، و مرگ ... ولى وسائل آزمايش خداوند منحصر به اينها نيست بلكه امور ديگرى نيز در قرآن به عنوان وسيله امتحان آمده است ، مانند فرزندان ، پيامبران ، و دستورات خداوند، حتى بعضى از خوابها ممكن است از وسائل آزمايش باشد شرور و خيرها نيز از آزمايشهاى الهى محسوب مى شوند (و نبلوكم بالشر و الخير) (انبياء ۳۵). بنا بر اين مواردى كه در آيه شمرده شده جنبه انحصارى ندارد، هر چند از

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۳۰

نمونه هاى روشن و زنده آزمايشهاى الهى است . و مى دانيم كه مردم در برابر آزمايشهاى خداوند به دو گروه تقسيم مى شوند: گروهى از عهده امتحانات بر آمده و گروهى مردود مى شوند. مثلا مساءله ترس كه پيش مى آيد گروهى خود را مى بازند و به خاطر اينكه كوچكترين ضررى به آنها نرسد شانه از زير بار مسئوليت خالى مى كنند در جنگها فرار مى كنند، يا راه سازشكارى پيش مى گيرند، و با عذرتراشيهائى همچون نخشى ان تصيبنا دائرة : ما مى ترسيم ضررى به ما متوجه شود از تكليف الهى سرباز مى زنند (سوره مائده آيه ۵) اما گروهى ديگر در برابر عوامل ترس با ايمان و توكل بيشترى خود را براى هر گونه فداكارى مهيا مى كنند چنانكه در قرآن آمده است : الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل وقتى كه به مردم با ايمان مى گفتند اوضاع خطرناك است ، و دشمنان شما مجهزند، شما عقب نشينى كنيد بر ايمان و توكل آنها افزوده مى شد! (آل عمران ۱۷۳). در برابر سائر مشكلات و عوامل امتحان كه در آيه آمده است همچون گرسنگى و زيانهاى مالى و جانى نيز همه مردم يكسان نيستند نمونه هائى از اين امتحانات در متن قرآن آمده است و در آيات مناسب به آن اشاره خواهيم كرد.

نكته : ۴ رمز پيروزى در امتحان

در اينجا سؤ ال ديگرى پيش مى آيد و آن اينكه : حال كه همه انسانها در يك امتحان گسترده الهى شركت دارند، راه موفقيت در اين آزمايشها چيست ؟ پاسخ اين سؤ ال را قسمت آخر آيه مورد بحث و آيات ديگر قرآن مى دهد: ۱ نخستين و مهمترين گام براى پيروزى همان است كه در جمله كوتاه

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۳۱

و پر معنى و بشر الصابرين در آيه فوق آمده است ، اين جمله با صراحت مى گويد: رمز پيروزى در اين راه ، صبر و پايدارى است و به همين دليل بشارت پيروزى را تنها به صابران و افراد با استقامت مى دهد. ۲ توجه به گذرا بودن حوادث اين جهان و سختيها و مشكلاتش و اينكه اين جهان گذرگاهى بيش نيست عامل ديگرى براى پيروزى محسوب كه در جمله انا لله و انا اليه راجعون (ما از آن خدا هستيم و به سوى خدا باز مى گرديم ) آمده است . اصولا اين جمله كه از آن به عنوان كلمه استرجاع ياد مى شود، عصارهاى است از عاليترين درسهاى توحيد و انقطاع الى الله و تكيه بر ذات پاك او در همه چيز و در هر زمان ، و اگر مى بينيم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت اين جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجيد تكرار مى كردند براى اين بوده است كه شدت مصيبت آنها را تكان ندهد و در پرتو ايمان به مالكيت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوى او، اين حوادث را در خود هضم كنند. امير مؤ منان على (عليه السلام ) در تفسير اين جمله مى فرمايد: ان قولنا انا لله اقرار على انفسنا بالملك و قولنا و انا اليه راجعون اقرار على انفسنا بالهلك : اينكه ما مى گوئيم انا لله اعتراف به اين حقيقت است كه ما مملوك اوئيم و اينكه مى گوئيم و انا اليه راجعون اقرار به اين است كه ما از اين جهان خواهيم رفت و جايگاه ما جاى دگر است . ۳ استمداد از نيروى ايمان و الطاف الهى عامل مهم ديگرى است ، كسانى هستند كه هر وقت دستخوش حوادث مى گردند، اعتدال خود را از دست داده گرفتار اضطراب مى شوند، اما دوستان خدا چون برنامه و هدف روشنى دارند بدون حيرت و سرگردانى ، مطمئن و آرام به راه خود ادامه مى دهند، خدا نيز

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۳۲

روشن بينى بيشترى به آنها مى دهد كه در انتخاب راه صحيح دچار اشتباه نشوند، چنانكه قرآن مى گويد: و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلناكسانى كه در راه ما به جهاد برخيزند ما آنها را به راه هاى خود هدايت مى كنيم (عنكبوت ۶۹). ۴ توجه به تاريخ پيشينيان و بررسى موضع آنان در برابر آزمايشهاى الهى براى آماده ساختن روح انسان نسبت به امتحانات پروردگار بسيار مؤ ثر است . اصولا اگر انسان در مسائلى كه براى او پيش مى آيد احساس تنهائى كند از نيروى مقاومتش كاسته خواهد شد، اما توجه به اين حقيقت كه اين مشكلات طاقتفرسا و آزمايشهاى سخت الهى براى همه اقوام و ملتها در طول تاريخ وجود داشته سبب افزايش نيروى پايدارى انسان مى گردد به همين دليل قرآن مجيد كرارا براى دلدارى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و تقويت روحيه او و مؤ منان اشاره به تاريخ گذشتگان و حوادث دردناك زندگى آنها مى كند مثلا مى گويد: و لقد استهزء برسل من قبلك : اگر تو را استهزاء كنند نگران مباش ، پيامبران پيشين نيز گرفتار استهزاى جاهلان بودنداما با نيروى استقامت بر آنها پيروز شدند (انعام ۱۰). در جاى ديگر مى فرمايد: و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا على ما كذبوا و اوذوا حتى اتاهم نصرنا: اگر تو را تكذيب كنند تعجب نيست ، پيامبران پيشين را نيز تكذيب كردند آنها در برابر تكذيب مخالفان پايدارى و شكيبائى به خرج دادند، و آزار شدند تا سرانجام نصرت و يارى ما به سراغشان آمد (انعام ۳۴). ۵ توجه به اين حقيقت كه همه اين حوادث در پيشگاه خداوند رخ مى دهد و او از همه چيز آگاه است عامل ديگرى براى پايدارى است . كسانى كه در يك مسابقه مشكل و طاقت فرسا شركت دارند همين كه احساس مى كنند جمعى از دوستانشان در اطراف ميدان مسابقه آنها را مى بينند

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۳۳

تحمل مشكلات براى آنها آسان مى شود و با شوق و عشق بيشترى به نبرد با حوادث بر مى خيزند. جائى كه وجود چند نفر تماشاچى چنين اثرى در روح انسان بگذارد توجه به اين حقيقت كه خداوند مجاهدتهاى ما را در صحنه هاى آزمايش مى بيند، چه عشق و شورى به ادامه اين جهاد در ما ايجاد خواهد كرد. قرآن مى گويد: به هنگامى كه نوح (عليه السلام ) تحت شديدترين فشارها از سوى قومش ماءمور به ساختن كشتى شد خداوند به او دستور داد و اصنع الفلك باعيننا: در برابر ما اقدام به ساختن كشتى كن (هود ۳۷). جمله باعيننا (در برابر ديدگان علم ماچنان قوت قلبى به نوح (عليه السلام ) بخشيد كه فشار و استهزاى دشمنان ، كمترين خللى در اراده نيرومند او ايجاد نكرد. از سالار شهيدان و مجاهدان راه خدا امام حسين (عليه السلام ) همين معنى نقل شده كه در صحنه كربلا به هنگامى كه بعضى از عزيزانش با فجيعترين وجهى شربت شهادت نوشيدند فرمود: هون على ما نزل بى انه بعين الله : همين كه ميدانم اين امور در برابر ديدگان علم پروردگار انجام مى گيرد تحمل آن بر من آسان است .

نكته : ۵ آزمايش به وسيله نعمت و بلا

امتحانات الهى هميشه به وسيله حوادث سخت و ناگوار نيست ، بلكه گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و كاميابيها آزمايش مى كند، چنانكه قرآن مى گويد و نبلوكم بالشر و الخير فتنة : ما شما را به وسيله بديها و خوبيها امتحان مى كنيم (انبياء ۳۵).

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۳۴

و در جاى ديگر از قول سليمان (عليه السلام ) مى خوانيم : هذا من فضل ربى ليبلونى اءاشكرام اكفر: اين از فضل پروردگار من است او مى خواهد مرا آزمايش كند كه من در برابر اين نعمت شكرگزارى يا كفران مى كنم ؟ (سوره نمل آيه ۴۰) توجه به چند نكته ديگر نيز در اينجا ضرورى است يكى اينكه لازم نيست همه مردم با همه وسائل آزمايش شوند، بلكه ممكن است امتحان هر گروهى به چيزى باشد، چرا كه تناسب با روحيه ها و وضع فردى و اجتماعى مردم در اينجا شرط است . ديگر اينكه ممكن است يك انسان از عهده پاره اى از امتحانات به خوبى بر آيد در حالى كه در برابر امتحانات ديگر سخت رفوزه شود. و نيز ممكن است امتحان فردى ، وسيله امتحان ديگرى باشد، مثلا خداوند كسى را با مصيبت فرزند دلبندش مورد آزمايش قرار مى دهد، اين آزمايش پاى ديگران را هم به ميدان امتحان مى كشد كه آيا آنها در مقام همدردى بر مى آيند و در تخفيف آلام شخص مصيبت زده مى كوشند يا نه ؟ آخرين نكته اينكه : همانگونه كه اشاره كرديم امتحانات الهى ، جنبه عمومى و همگانى دارد و حتى پيامبران نيز از آن مستثنى نيستند، بلكه آزمايش آنها با توجه به سنگينى مسئوليتشان به درجات سختتر از آزمايش ديگران است . آيات سوره هاى مختلف قرآن گوياى اين حقيقت است كه هر يك از پيامبران به سهم خود در كوران آزمايشهاى شديدى قرار گرفتند، حتى جمعى از آنان قبل از رسيدن به مقام رسالت ، يك دوران طولانى از آزمايشهاى مختلف داشتند تا كاملا ورزيده شوند، و براى رهبرى و هدايت خلق آمادگى كامل پيدا كنند. در ميان پيروان مكتب انبياء نيز نمونه هاى درخشانى از صبر و پايدارى در صحنه امتحان ديده مى شود كه هر كدام الگو و اسوهاى مى تواند باشد. زن مسلمان باديه نشينى بود بنام ام عقيل كه دو ميهمان بر او وارد

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۳۵

شد، فرزندش همراه شتران در باديه بود، در همان لحظه به او خبر دادند كه شتر خشمگين فرزندش را در چاه انداخته و بدرود حيات گفته ، زن با ايمان به كسى كه خبر مرگ فرزند را براى او آورده بود گفت از مركب پياده شو، و به پذيرائى از مهمانها كمك كن ، گوسفندى حاضر داشت به او داد تا آن را ذبح كند و سرانجام غذا آماده شد و به نزد ميهمانان گذاشت آنها مى خوردند و از صبر و استقامت اين زن در شگفت بودند، يكى از حاضران مى گويد: هنگامى كه از غذا خوردن فارغ شديم ، زن با ايمان نزد ما آمد و گفت : آيا در ميان شما كسى هست كه از قرآن به خوبى آگاه باشد، يكى از حاضران گفت : بلى من آگاهم ، گفت آياتى از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مايه تسلى خاطر من گردد، او مى گويد: من اين آيات را براى او خواندم و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون . زن خداحافظى كرد سپس رو به قبله ايستاد و چند ركعت نماز گذارد، سپس عرض كرد اللهم انى فعلت ما امرتنى ، فانجز لى ما وعدتنى : خداوندا! من آنچه را تو دستور داده بودى انجام دادم ، و رشته شكيبائى را رها نساختم ، تو هم آنچه را از رحمت و صلوات به من وعده داده اى بر من ارزانى دار. سپس اضافه كرد: اگر بنا بود در اين جهان كسى براى كسى بماند ... يكى از حاضران مى گويد من فكر كردم مى خواهد بگويد فرزندم براى من باقى مى ماند، اما ديدم چنين ادامه داد پيامبر اسلام محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) براى امتش باقى مى ماند!.

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۳۶

آيه ۱۵۸

آيه و ترجمه

إِنَّ الصفَا وَ الْمَرْوَةَ مِن شعَائرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْت أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطوَّف بِهِمَا وَ مَن تَطوَّعَ خَيراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ(۱۵۸) ترجمه : ۱۵۸ صفا و مروه از شعائر و نشانه هاى خدا است بنا بر اين كسانى كه حج خانه خدا و يا عمره انجام مى دهند مانعى ندارد بر آن دو طواف كنند (و سعى صفا و مروه انجام دهند، هرگز اعمال بيرويه مشركان كه بتهائى بر اين دو كوه نصب كرده بودند از موقعيت اين دو مكان مقدس نمى كاهد) و كسانى كه فرمان خدا را در انجام كارهاى نيك اطاعت كنند خداوند در برابر عمل آنها شكرگزار و از افعال آنها آگاه است . شان نزول پيش از ظهور اسلام و همچنين مقارن آن مشركان و بت پرستان براى انجام مناسك حج به مكه مى آمدند، و مراسم حج را كه اصل آن از ابراهيم (عليه السلام ) بود ولى با مقدار زيادى از خرافات و شرك آميخته بودند انجام مى دادند كه از جمله وقوف به عرفات ، قربانى طواف ، سعى صفا و مروه بود، البته اين اعمال با وضع خاصى صورت مى گرفت . اسلام با اصلاح و تصفيهاى كه در اين برنامه به عمل آورد اصل اين عبادت بزرگ و مراسم صحيح و خالص از شرك آن را امضا نمود و بر روى خرافات خط بطلان كشيد. از جمله اعمال و مناسكى كه انجام مى شد، سعى يعنى حركت ميان دو كوه معروف صفا و مروه بود.

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۳۷

در بسيارى از روايات كه از طرق شيعه و اهل تسنن آمده ، چنين مى خوانيم كه در عصر جاهليت مشركان در بالاى كوه صفا بتى نصب كرده بودند بنام اساف و بر كوه مروه بت ديگر بنام نائله و به هنگام سعى از اين دو كوه بالا مى رفتند و آن دو بت را به عنوان تبرك با دست خود مسح مى كردند، مسلمانان به خاطر اين موضوع از سعى ميان صفا و مروه كراهت داشتند و فكر مى كردند در اين شرائط سعى صفا و مروه كار صحيحى نيست . آيه فوق نازل شد و به آنها اعلام داشت كه صفا و مروه از شعائر خداوند است اگر مردم نادان آنها را آلوده كرده اند دليل بر اين نيست كه مسلمانان فريضه سعى را ترك كنند. ضمنا در اينكه آيه شريفه در چه موقع نازل شد، گفتگو است ، طبق پاره اى از روايات به هنگام عمرة القضا (در سال هفتم هجرى ) بوده است و يكى از شرائط پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) با مشركان در اين سفر اين بود كه آن دو بت را از صفا و مروه بردارند، آنها نيز به اين شرط عمل كردند ولى بعد آنها را به جاى خود باز گرداندند! همين عمل سبب شد كه بعضى از مسلمانان از سعى صفا و مروه خوددارى كنند كه آيه شريفه آنها را نهى كرد. بعضى احتمال داده اند كه آيه در حجة الوداع (آخرين حج پيامبر در سال دهم هجرى ) نازل شده است ، اگر اين احتمال را قبول كنيم مسلما در آن زمان نه تنها در صفا و مروه بتى وجود نداشت ، بلكه در محيط مكه نيز از بت اثرى نبود، بنا بر اين بايد قبول كنيم اين ناراحتى مسلمانان از سعى ميان صفا و مروه به خاطر همان سابقه تاريخى و وضع گذشته آنها بوده كه بت اساف و نائله بر آنها قرار داشت .

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۳۸

تفسير:

اعمال جاهلان نبايد مانع كار مثبت گردد

اين آيه با توجه به شرائط خاص روانى كه در شاءن نزول گفته شد نخست به مسلمانان خبر مى دهد كه صفا و مروه از شعائر و نشانه هاى خدا است ان الصفا و المروة من شعائر الله ). و از اين مقدمه چنين نتيجه گيرى مى كند: كسى كه حج خانه خدا يا عمره را بجا آورد گناهى بر او نيست كه به اين دو طواف كند (فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما). هرگز نبايد اعمال بيرويه مشركان كه اين شعائر الهى را با بتها آلوده كرده بودند از اهميت اين دو مكان مقدس بكاهد. و در پايان آيه مى فرمايد: كسانى كه كار نيك به عنوان اطاعت خدا انجام دهند خداوند شاكر و عليم است (و من تطوع خيرا فان الله شاكر عليم ). در برابر اطاعت و انجام كار نيك به وسيله پاداش نيك از اعمال بندگان تشكر مى كند، و از نيتهاى آنها به خوبى آگاه است ، ميداند چه كسانى به بتها علاقمندند و چه كسانى از آن بيزار.

نكته ها

نكته : ۱- صفا و مروه

صفا و مروه نام دو كوه كوچك در مكه است كه امروز بر اثر توسعه مسجد الحرام در ضلع شرقى مسجد در سمتى كه حجر الاسود و مقام حضرت ابراهيم قرار دارد، مى باشد. اين دو كوه كوچك به فاصله تقريبا ۴۲۰ متر در برابر يكديگر قرار دارد و اكنون اين فاصله به صورت سالن عظيم سرپوشيده اى درآمده كه حجاج در زير

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه :۵۳۹

سقف آن به سعى مى پردازند، ارتفاع كوه صفا پانزده متر و مروه هشت متر است . دو لفظ صفا و مروه گرچه فعلا نام اين دو كوه است (و به اصطلاح علم مى باشد) اما در لغت صفا به معنى سنگ محكم و صافى است كه با خاك و شن آميخته نباشد و مروه به معنى سنگ محكم و خشن است . شعائر جمع شعيره به معنى علامت است و شعائر الله علامتهائى است كه انسان را به ياد خدا مى اندازد و خاطره اى از خاطرات مقدس را در نظرها تجديد مى كند. اعتمر از ماده عمره در اصل به معنى قسمتهاى اضافى است كه به ساختمان ملحق مى كنند و باعث تكامل آن مى شود اما در اصطلاح شرع به اعمال مخصوصى گفته مى شود كه بر مراسم حج افزوده مى گردد (و گاهى نيز به طور جداگانه تحت نام عمره مفرده انجام مى گيرد) البته عمره از جهات زيادى با حج شباهت دارد، و تفاوت آن نيز كم نيست .

نكته : ۲ قسمتى از اسرار سعى صفا و مروه

درست است كه خواندن و شنيدن تاريخ زندگى مردان بزرگ انسان را به سوى خط آنها سوق مى دهد، ولى راه صحيحتر و عميقترى نيز وجود دارد، و آن مشاهده صحنه هائى است كه مردان خدا در آنجا به مبارزه برخاسته اند و ديدن مراكزى است كه وقايع اصلى در آنجا اتفاق افتاده است . اين در واقع تاريخ زنده و جاندار محسوب مى گردد، نه مانند كتب تاريخ كه خاموش و بيجان است ، در اين گونه مراكز، انسان با برداشتن فاصله هاى زمانى و با توجه به حضور در مكان اصلى ، خود را در متن حادثه احساس مى كند و گويا با چشم خود همه چيز را مى بيند. اثر تربيتى اين موضوع هرگز قابل مقايسه با اثرات تربيتى سخنرانى

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۴۰

و مطالعه كتب و مانند اينها نيست ، اينجا سخن از احساس است نه ادراك ، تصديق است نه تصور، و عينيت است نه ذهنيت . از طرفى مى دانيم در ميان پيامبران بزرگ كمتر كسى همچون ابراهيم (عليه السلام ) در صحنه هاى گوناگون مبارزه و در برابر آزمايش سخت قرار گرفته است تا آنجا كه قرآن درباره او مى گويد: ان هذا لهو البلاء المبين : اين آزمايشهاى آشكارو بزرگى است (منافات ۱۰۶). و همين مجاهده ها، مبارزه ها و آزمايشهاى سخت و سنگين بود كه ابراهيم را آنچنان پرورش داد كه تاج افتخار امامت بر سر او گذاردند. مراسم حج در حقيقت يك دوره كامل از صحنه هاى مبارزات ابراهيم و منزلگاه هاى توحيد و بندگى و فداكارى اخلاص را در خاطره ها مجسم مى سازد. اگر مسلمانان به هنگام انجام اين مناسك به روح و اسرار آن واقف باشند و به جنبه هاى مختلف سمبوليك آن بينديشند يك كلاس بزرگ تربيتى و يك دوره كامل خداشناسى و پيامبرشناسى و انسانشناسى است . با توجه به اين مقدمه به جريان ابراهيم و جنبه هاى تاريخى صفا و مروه باز مى گرديم : با اينكه ابراهيم (عليه السلام ) به سن پيرى رسيده بود ولى فرزندى نداشت از خدا درخواست اولاد نمود، در همان سن پيرى از كنيزش هاجر فرزندى به او عطا شد كه نام وى را اسماعيل گذارد. همسر اول او ساره نتوانست تحمل كند كه ابراهيم از غير او فرزند داشته باشد خداوند به ابراهيم دستور داد تا مادر و فرزند را به مكه كه در آن زمان بيابانى بى آب و علف بود ببرد و سكنى دهد ابراهيم فرمان خدا را امتثال كرد و آنها را به سرزمين مكه كه در آن روز سرزمين خشك ، و بى آب و علفى بود و حتى پرندهاى در آنجا پر نمى زد برد همين

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۴۱

كه خواست تنها از آنجا برگردد همسرش شروع به گريه كرد كه يك زن و يك كودك شيرخوار در اين بيابان بى آب و گياه چه كند؟ اشكهاى سوزان او كه با اشك كودك شيرخوار آميخته مى شد قلب ابراهيم را تكان داد، دست به دعا برداشت و گفت : خداوندا! من بخاطر فرمان تو همسر و كودكم را در اين بيابان سوزان و بدون آب و گياه تنها مى گذارم ، تا نام تو بلند و خانه هاى تو آباد گردد اين را گفت و با آنها در ميان اندوه و عشقى عميق وداع گفت . طولى نكشيد غذا و آب ذخيره مادر تمام شد و شير در پستان او خشكيد، بيتابى كودك شيرخوار و نگاه هاى تضرع آميز او مادر را آنچنان مضطرب ساخت كه تشنگى خود را فراموش كرد و براى بدست آوردن آب به تلاش و كوشش برخاست ، نخست به كنار كوه صفا آمد، اثرى از آب در آنجا نديد، برق سرابى از طرف كوه مروه نظر او را جلب كرد و به گمان آب به سوى آن شتافت و در آنجا نيز خبرى از آب نبود، از آنجا همين برق را بر كوه صفا ديد و به سوى آن باز گشت و هفت بار اين تلاش و كوشش براى ادامه ى حيات و مبارزه با مرگ تكرار شد در آخرين لحظات كه طفل شير خوار شايد آخرين دقائق عمرش را طى مى كرد از نزديك پاى او با نهايت تعجب چشمه زمزم جوشيدن گرفت ! مادر و كودك از آن نوشيدند و از مرگ حتمى نجات يافتند. از آنجا كه آب رمز حيات است ، پرندگان از هر سو به سمت چشمه آمدند و قافله ها با مشاهده پرواز پرندگان مسير خود را به سوى آن نقطه تغيير دادند و سرانجام از بركت فداكارى يك خانواده به ظاهر كوچك ، مركزى بزرگ و با عظمت به وجود آمد. امروز در كنار خانه خدا حريمى براى هاجر و فرزندش اسماعيل باز شده (به نام حجر اسماعيل ) كه هر سال صدها هزار نفر از اطراف عالم به سراغ

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۴۲

آن آمده و موظفند در طواف خانه خدا آن حريم را كه مدفن آن زن و فرزند است همچون جزئى از كعبه قرار دهند. كوه صفا و مروه به ما درسى مى دهد كه : براى احياى نام حق و به دست آوردن عظمت آئين او همه حتى كودك شيرخوار بايد تا پاى جان بايستند. سعى صفا و مروه به ما مى آموزد در نوميديها بسى اميدها است ، هاجر مادر اسماعيل در جائى كه آبى به چشم نمى خورد تلاش كرد خدا هم از راهيكه تصور نمى كرد او را سيراب نمود. سعى صفا و مروه به ما مى گويد: روزگارى بر سر آنها بتهائى نصب بود اما امروز در اثر فعاليتهاى پيگير پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شب و روز در دامنهاش بانگ لا اله الا الله طنين انداز است . كوه صفا حق دارد بخود ببالد و به گويد من اولين پايگاه تبليغات پيغمبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) بودم ، هنگامى كه شهر مكه در ظلمت شرك فرو رفته بود آفتاب هدايت از من طلوع كرد شما كه امروز سعى صفا و مروه مى كنيد بخاطر داشته باشيد كه اگر امروز هزاران نفر در كنار اين كوه دعوت پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را اجابت كرده اند روزگارى بود كه پيغمبر در بالاى اين كوه مردم را به خدا دعوت مى كرد كسى او را اجابت نمى نمود، شما نيز در راه حق گامى برداريد و اگر از كسانى كه اميد استقبال داريد جوابى نيافتيد مايوس نشويد و به كار خود همچنان ادامه دهيد. سعى صفا و مروه بما مى گويد: قدر اين آئين و مركز توحيد را بدانيد افرادى خود را تا لب پرتگاه مرگ رساندند تا اين مركز توحيد را امروز براى شما حفظ كردند. به همين دليل خداوند بر هر فردى از زائران خانهاش واجب كرده با لباس و وضع مخصوص و عارى از هر گونه امتياز و تشخص ۷ مرتبه براى تجديد آن

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۴۳

خاطره ها بين اين دو كوه را به پيمايد. كسانى كه در اثر كبر و غرور حاضر نبودند حتى در معابر عمومى قدم بر دارند و ممكن نبود در خيابانها به سرعت راه بروند در آنجا بايد بخاطر امتثال فرمان خدا گاهى آهسته و زمانى هروله كنان با سرعت پيش بروند و بنا به روايات متعدد، اينجا مكانى است كه دستوراتش براى بيدار كردن متكبران است !. به هر حال بعد از آنكه فرمود صفا و مروه دو نشانه بزرگ و مركز بندگى مردم و از شعائر الهى است ، اضافه مى كند هر كس حج خانه خدا مى كند يا عمره انجام دهد باكى بر او نيست بين اين دو كوه طواف كند، منظور از كلمه طواف در اينجا سعى است و اين با معنى لغوى طواف مخالفتى ندارد زيرا هر حركتى كه انسان در پايان بجاى اول باز گردد به آن طواف گفته مى شود خواه حركت دورانى باشد يا نه .

نكته : ۳ پاسخ به يك سؤ ال

در اينجا سؤ الى پيش مى آيد: و آن اينكه از نظر فقه اسلام سعى ميان دو كوه صفا و مروه واجب است خواه در اعمال حج باشد يا عمره ، در صورتى كه ظاهر از لفظ (لا جناح ) آن است كه سعى بين صفا و مروه بيمانع است ، اما دلالت بر وجوب ندارد. پاسخ اين سؤ ال را از رواياتى كه در شاءن نزول بيان شد به روشنى در مى يابيم چه اينكه مسلمانان گمان مى كردند كه با آن سابقه اى كه اين دو كوه داشته و زمانى جايگاه بت اساف و نائله بوده و كفار در سعى خود آنها را مسح مى كردند ديگر سزاوار نيست كه مسلمانان ميان آن دو سعى كنند. اين آيه به آنها مى فرمايد باكى نيست كه شما سعى كنيد چون اين دو كوه

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۴۴

از شعائر خدا است و به عبارت روشنتر تعبير به لا جناح براى بر طرف كردن آن كراهت بكار برده شده است . علاوه بر اين در قرآن كريم دستورات واجب ديگرى با اين تعبير و مانند آن بيان شده است مثلا درباره نماز مسافر مى خوانيم : و اذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة : (اگر مسافر بوديد مانعى ندارد كه نماز را شكسته بجا آوريد). سوره نساء آيه ۱۰۱ با اينكه مى دانيم نماز قصر بر مسافر واجب است نه اينكه فقط بى مانع باشد، بطور كلى كلمه لا جناح در مواردى گفته مى شود كه سابقه ذهنى شنونده نسبت به آن چيز آميخته با احساس نگرانى و منفى است . امام باقر (عليه السلام ) نيز در حديثى كه در كتاب من لا يحضر از آن حضرت نقل شده بهمين روش اشاره مى فرمايد.

نكته : ۴- تطوع چيست ؟

تطوع در لغت به معنى قبول طاعت و پذيرفتن دستور است ، و در عرف فقها، معمولا به اعمال مستحب گفته مى شود، روى همين جهت غالب مفسران اين جمله را اشاره به انجام حج و عمره و يا طواف مستحبى و يا هر نوع عمل نيك مستحب دانسته اند، يعنى هر كس عمل نيكى انجام دهد و فرمان خدا را در مورد آن امتثال كند خداوند از كار او آگاه و در برابر آن پاداش لازم خواهد داد. ولى احتمال مى رود كه اين جمله تكميل و تاءكيد جمله هاى قبل باشد و منظور از تطوع پذيرفتن طاعت در آنجا كه بر انسان مشكل است مى باشد. بنابراين معنى جمله چنين مى شود كسانى كه سعى صفا و مروه را با تمام زحمتى

تفسير نمونه ، جلد ۱، صفحه : ۵۴۵

كه دارد انجام دهند و بر خلاف ميل باطنى كه از اعمال اعراب جاهليت سرچشمه مى گيرد، حج خود را با آن تكميل نمايند خداوند پاداش لازم به آنها خواهد داد.

نكته : ۵ شكرگزارى خداوند

ضمنا بايد توجه داشت كه تعبير به شاكر در مورد پروردگار تعبير لطيفى است كه از نهايت احترام خداوند به اعمال نيك انسانها حكايت مى كند جائى كه او در برابر اعمال بندگان شكرگزار باشد تكليف آنها در برابر يكديگر و در برابر خداوند معلوم است .


→ صفحه قبل صفحه بعد ←