الْهِيم: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(Added word proximity by QBot) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/الْهِيم | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/الْهِيم | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
«هِیْم» (بر وزن میم) جمع «هائم» (و بعضى آن را جمع «اهیم» و «هیماء» مى دانند) در اصل از «هُیام» (بر وزن فرات) به معناى «بیمارى عطش» است که به شتر عارض مى شود، این تعبیر در مورد عشق هاى سوزان، و عاشقان بیقرار نیز به کار مى رود. | |||
بعضى از مفسران «هِیم» را به معناى زمین هاى شنزار مى دانند که، هر قدر آب روى آن بریزند در آن فرو مى رود، و گویى هرگز سیراب نمى شود! | |||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه هيم | هيم]] (۲ بار) [[کلمه با ریشه:: هيم| ]] | *[[ریشه هيم | هيم]] (۲ بار) [[کلمه با ریشه:: هيم| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
[شعراء:225]. هيم و هيام مصدر است و آن اين است كه كسى از روى عشق و مانند آن راه برود بى آنكه مقصود خودش را بداند. عبارت مصباح چنين است: «هامَ يَهيمُ: خَرَجَ عَلى وَجْهِهِ لايَدْرى اَيْنَ يَتَوَجَّهُ» اقرب الموارد نيز چنين گفته به اضافه «من العشق و غيره». اين سخن درباره شاعران و خيالبافان كليت دارد و اين اشخاص نوعاً در مدح و ذم و ثنا و قدح بى راهه و بى خودانه مىروند به قول آنكس كه مىگفت: شاعر مانند آدم ديوانه است كه با خودش حرف مىزند. مىو معشوق خيالى عمده محرك شاعر است وقتى مىبينى در عرش اعلى قدم مىزند و گاهى در حضيض بى هدفى گام بر مىدارد. در واقع قرآن مجيد با لفظ «يَهْيمُونَ» واقعيت را آفتابى كرده است يعنى: آيا نمىبينى در هر وادى اى بى خودانه راه مىروند رجوع شود به «شعر». * [واقعة:54-55]. هِيام به معنى عطَش نيز آمده است «هامَ هِياماً: عطش» به شخص شديد العطش هَيْمان و هائِم گويند. هيم جمع اَهْيَم و مؤنّث آن هيماء است و آن شتر تشنه را گويند كه از آب سير نمىشود البته در اثر عروض مرض عطش. يعنى پس از خوردن زقوم از روى آن آب جوشان مىخورند و آن رامانند شتران تشنه مىنوشند(نعودبالله). اين كلمه تنها دوبار در كلام الله مجيد آمده است. | |||
*[[ال]] | *[[ال]] | ||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
فَشَارِبُون:100, هٰذَا:66, شُرْب:55, نُزُلُهُم:55, الْحَمِيم:44, يَوْم:44, نَحْن:33, مِن:33, الدّين:33, خَلَقْنَاکُم:21, عَلَيْه:21, فَلَو:10, الْبُطُون:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::الْهِيم]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۶
«هِیْم» (بر وزن میم) جمع «هائم» (و بعضى آن را جمع «اهیم» و «هیماء» مى دانند) در اصل از «هُیام» (بر وزن فرات) به معناى «بیمارى عطش» است که به شتر عارض مى شود، این تعبیر در مورد عشق هاى سوزان، و عاشقان بیقرار نیز به کار مى رود. بعضى از مفسران «هِیم» را به معناى زمین هاى شنزار مى دانند که، هر قدر آب روى آن بریزند در آن فرو مى رود، و گویى هرگز سیراب نمى شود!
ریشه کلمه
- هيم (۲ بار)
قاموس قرآن
[شعراء:225]. هيم و هيام مصدر است و آن اين است كه كسى از روى عشق و مانند آن راه برود بى آنكه مقصود خودش را بداند. عبارت مصباح چنين است: «هامَ يَهيمُ: خَرَجَ عَلى وَجْهِهِ لايَدْرى اَيْنَ يَتَوَجَّهُ» اقرب الموارد نيز چنين گفته به اضافه «من العشق و غيره». اين سخن درباره شاعران و خيالبافان كليت دارد و اين اشخاص نوعاً در مدح و ذم و ثنا و قدح بى راهه و بى خودانه مىروند به قول آنكس كه مىگفت: شاعر مانند آدم ديوانه است كه با خودش حرف مىزند. مىو معشوق خيالى عمده محرك شاعر است وقتى مىبينى در عرش اعلى قدم مىزند و گاهى در حضيض بى هدفى گام بر مىدارد. در واقع قرآن مجيد با لفظ «يَهْيمُونَ» واقعيت را آفتابى كرده است يعنى: آيا نمىبينى در هر وادى اى بى خودانه راه مىروند رجوع شود به «شعر». * [واقعة:54-55]. هِيام به معنى عطَش نيز آمده است «هامَ هِياماً: عطش» به شخص شديد العطش هَيْمان و هائِم گويند. هيم جمع اَهْيَم و مؤنّث آن هيماء است و آن شتر تشنه را گويند كه از آب سير نمىشود البته در اثر عروض مرض عطش. يعنى پس از خوردن زقوم از روى آن آب جوشان مىخورند و آن رامانند شتران تشنه مىنوشند(نعودبالله). اين كلمه تنها دوبار در كلام الله مجيد آمده است.