الصافات ٥٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَال|قَالَ‌]] [[کلمه غیر ربط::قَال| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::تَاللّه|تَاللَّهِ‌]] [[کلمه غیر ربط::تَاللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله‌| ]][[ریشه غیر ربط::الله‌| ]][[شامل این ریشه::اله‌| ]][[ریشه غیر ربط::اله‌| ]][[شامل این ریشه::ت‌| ]][[ریشه غیر ربط::ت‌| ]][[شامل این ریشه::وله‌| ]][[ریشه غیر ربط::وله‌| ]][[شامل این کلمه::إِن|إِنْ‌]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این کلمه::کِدْت|کِدْتَ‌]] [[کلمه غیر ربط::کِدْت| ]] [[شامل این ریشه::کود| ]][[ریشه غیر ربط::کود| ]][[شامل این کلمه::لَتُرْدِين|لَتُرْدِينِ‌]] [[کلمه غیر ربط::لَتُرْدِين| ]] [[شامل این ریشه::ردى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ردى‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ن‌| ]][[ریشه غیر ربط::ن‌| ]][[شامل این ریشه::ى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ى‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::قَال|قَالَ‌]] [[کلمه غیر ربط::قَال| ]] [[شامل این ریشه::قول‌| ]][[ریشه غیر ربط::قول‌| ]][[شامل این کلمه::تَاللّه|تَاللَّهِ‌]] [[کلمه غیر ربط::تَاللّه| ]] [[شامل این ریشه::الله‌| ]][[ریشه غیر ربط::الله‌| ]][[شامل این ریشه::اله‌| ]][[ریشه غیر ربط::اله‌| ]][[شامل این ریشه::ت‌| ]][[ریشه غیر ربط::ت‌| ]][[شامل این ریشه::وله‌| ]][[ریشه غیر ربط::وله‌| ]][[شامل این کلمه::إِن|إِنْ‌]] [[شامل این ریشه::ان‌| ]][[شامل این کلمه::کِدْت|کِدْتَ‌]] [[کلمه غیر ربط::کِدْت| ]] [[شامل این ریشه::کود| ]][[ریشه غیر ربط::کود| ]][[شامل این کلمه::لَتُرْدِين|لَتُرْدِينِ‌]] [[کلمه غیر ربط::لَتُرْدِين| ]] [[شامل این ریشه::ردى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ردى‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ن‌| ]][[ریشه غیر ربط::ن‌| ]][[شامل این ریشه::ى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ى‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|قَالَ‌ تَاللَّهِ‌ إِنْ‌ کِدْتَ‌ لَتُرْدِينِ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=گفت: «به خدا سوگند، چیزی نمانده بود که تو مرا بی‌چون به سقوط کشانی.»
|-|صادقی تهرانی=گفت: «به خدا سوگند، چیزی نمانده بود که تو مرا بی‌چون به سقوط کشانی.»
|-|معزی=گفت به خدا سوگند همانا نزدیک بود مرا سرنگون کنی‌
|-|معزی=گفت به خدا سوگند همانا نزدیک بود مرا سرنگون کنی‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">He will say, “By Allah, you almost ruined me.</div>
{{آيه | سوره = سوره الصافات | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::56|٥٦]] | قبلی = الصافات ٥٥ | بعدی = الصافات ٥٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/037056.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/037056.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الصافات | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::56|٥٦]] | قبلی = الصافات ٥٥ | بعدی = الصافات ٥٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::5|٥]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«إِن کِدْتَ»: نزدیک بود که تو. «لَتُرْدینِ»: اصل آن لَتُرْدینی، از مصدر إرْداء و ماده (ردی) (نگا: طه / ، فصّلت / )، مرا پرت کنی. مرا هلاک سازی.
«إِن کِدْتَ»: نزدیک بود که تو. «لَتُرْدینِ»: اصل آن لَتُرْدینی، از مصدر إرْداء و ماده (ردی) (نگا: طه / ، فصّلت / )، مرا پرت کنی. مرا هلاک سازی.
خط ۳۰: خط ۳۸:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۵#link123 | آيات ۱۲ - ۷۰ سوره صافات]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۵#link124 | حكايت استهزاء مشركين آيات خدا و دعوت پيامبر را و استبعادشان رستاخير خود و پدرانشانرا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۵#link123 | آيات ۱۲ - ۷۰ سوره صافّات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۵#link125 | اشاره به وجه تسميه قيامت به يوم الفصل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۵#link124 | حكايت انکار و استهزاء معاد، توسط مشرکان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link126 | مراد از الذين ظلموا در آيه : احشرواالذين ظلموا...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link126 | مراد از محشور شدن کافران با ازواج خود، در دوزخ چیست؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link127 | ازواج و ماكانوا يعبدون من دون الله]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link128 | وجه تعبير به «هدايت»، در راندن کافران به سوی جحیم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link128 | وجه تعبير به هدايت در فاهدوهم الى صراط الجحيم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link129 | کافران در قیامت، از چه چیز بازخواست می شوند؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link129 | مراد از سؤ ال در وقنوهم انهم مسؤ ولون سؤ ال از چيست ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link132 | جایگاه ویژه و مقام والای «مُخلَصین»، در بهشت برین]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link130 | اعتراض كفار به بزرگان و رهبران خود در قيامت كه شما باعث گمراهى ما بوديد و جوابرؤ ساى كفر به پيروان خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link133 | توصيف شراب بهشتى و حوريانى كه براى «مُخلَصين» آماده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link131 | تابع و متبوع در عذاب مشتركند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link134 | گفتگوى اهل بهشت، با يكديگر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link132 | مقصود از عبادالله المخلصين و اينكه رزق معلوم دارند و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link135 | توصیف شجرۀ «زقّوم»، و عذاب های دوزخ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link133 | توصيف شراب بهشتى و حوريانى كه براى مخلصين آماده مى شود.]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link136 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۶#link134 | گفتگوى اهل بهشت با يكديگر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link135 | شجره زقوم و وصف آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۷#link136 | رواياتى درباره مسؤ ول بودن انسان ، و درذيل برخى آيات گذشته]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۵#link27 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۹_بخش۵۵#link27 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ «56» وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ «57»
(فرد بهشتى به دوزخى) گويد: به خدا سوگند نزديك بود كه مرا به نابودى كشانى.
و اگر نعمت (و لطف) پروردگارم نبود، قطعاً از احضار شدگان (در دوزخ) بودم.
جلد 8 - صفحه 32
===نکته ها===
كلمه‌ى «تردين» از «ارداء» به معناى سقوط از بلندى است كه با نابودى همراه باشد.
===پیام ها===
1- بهشتيان از حال دوزخيان اطلاع مى‌گيرند. «فَاطَّلَعَ»
2- منكران قيامت در وسط دوزخند. «سَواءِ الْجَحِيمِ»
3- بهشتيان مى‌توانند با دوستان دوزخى خود گفتگو كنند. قالَ‌ ...
4- مواظب خطر دوستان ناباب باشيم. «كِدْتَ لَتُرْدِينِ»
5- افراد فاسد براى فاسد كردن ديگران تلاش‌ها مى‌كنند. «كِدْتَ لَتُرْدِينِ»
6- اگر يك لحظه لطف خدا قطع شود، سقوط انسان حتمى است. لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ‌ ...
7- بعضى از بندگان مخلص، ممكن است تا لب پرتگاه بروند، امّا لطف خداوند آنان را نجات مى‌دهد. «لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي»
8- تأثير نپذيرفتن از دوستان فاسد، يك نعمت الهى است. «لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي»
9- اهل بهشت خود را مستحقّ نمى‌دانند بلكه بهشتى شدن خود را مديون لطف و نعمت الهى مى‌دانند. «لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ (56)
قالَ تَاللَّهِ‌: گويد با او به خدا سوگند، إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ‌: بتحقيق و يقين كه نزديك بودى كه به سبب اغوا و اضلال هلاك گردانى مر او به عاقبت آتش جهنم و عذاب گرفتار سازى مرا.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ (51) يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ (52) أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ (53) قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ (54) فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَواءِ الْجَحِيمِ (55)
قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ (56) وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ (57) أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتِينَ (58) إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولى‌ وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (59) إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (60)
ترجمه‌
گفت گوينده‌اى از آنان همانا بود براى من همنشينى‌
ميگفت آيا همانا تو از تصديق كنندگانى‌
كه آيا چون مرديم و گشتيم خاكى و استخوانهائى‌
----
جلد 4 صفحه 432
آيا هر آينه ما جزا داده شدگانيم‌
گفت آيا شما از او اطلاع دارندگانيد
پس مطّلع شد پس ديد او را در وسط جهنم‌
گفت بخدا قسم همانا نزديك بود كه هلاك گردانى مرا
و اگر نبود نعمت پروردگارم هر آينه بودم از احضار شدگان‌
آيا پس نيستيم ما ديگر مردگان‌
جز مردن اوّل بارمان و نيستيم ما عذاب‌شدگان‌
همانا اينست آن كاميابى بزرگ.
تفسير
در ذيل آيات سابقه ذكر شد كه اهل بهشت با يكديگر صحبت ميكنند و خداوند در اين آيات شمه‌اى از آنرا بيان فرموده باين تقريب كه يكى از ايشان گويد من در دنيا همنشين بدى داشتم كه بر سبيل انكار بمن ميگفت واقعا تو باور كردى كه وقتى ما مرديم و خاك شديم دو مرتبه زنده ميشويم براى پاداش اعمال بد و خوب چنين امرى محال است آيا شما رفقاى من در بهشت جائى را كه مشرف باشد بآن شخص داريد كه بتوانيم از حال او باخبر شويم آنها گويند بلى ما هر چه بخواهيم بحكم خدا آماده ميگردد پس بخواست خدا مشرف ميشود آن گوينده بهمنشين خود و ميبيند او را در وسط جهنّم و بعضى گفته‌اند بعد از آنكه گوينده گفت من يك همنشينى در دنيا داشتم كه چنين ميگفت خدايا ملكى باو و رفقايش در بهشت ميفرمايد شما مطّلع بر او هستيد و آنها ميگويند خير و خدا مشرف ميفرمايد آنها را باو در جهنّم چون اصل اطّلاع مشرف شدن بچيزى است براى ديدن آن و در هر حال پس از ديدن او رفيقش را در وسط جهنّم باو ميگويد قسم بخدا نزديك بود مرا مانند خودت بقعر جهنّم افكنى و هلاك كنى و اگر حفظ الهى نبود هر آينه مرا هم مانند تو در اينجا ملك دوزخ احضار مينمود و بعدا رفقاى بهشتى از نهايت فرح و خوشحالى با يكديگر ميگويند از روى تعجّب از موفقيّت خودشان بنعيم ابدى كه آيا ما ديگر نميميريم همان مردن اوّلى فقط براى ما بود در دنيا و ديگر هرگز معذّب نخواهيم شد بعذابى با آنكه يقين دارند چنين خواهند بود و اخيرا تصديق مينمايند و ميگويند كه حقّا كاميابى بزرگ اين بود كه بتوفيق الهى نصيب ما شد و براى چنين نتيجه‌اى بايد كار كنند كاركنان قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون اهل بهشت داخل بهشت شوند و اهل آتش داخل آتش مرگ را بصورت قوچى بياورند و ذبح نمايند بين بهشت و دوزخ پس‌
----
جلد 4 صفحه 433
منادى ندا كند كه ديگر خلود است و مرگ هرگز نخواهد بود و اهل بهشت باين آيات فلمثل هذا فليعمل العاملون مترنّم شوند و كلمه ان در ان كدت مخفّفه از مثقّله است بدلالت مصاحبت لام ابتدا با آن و گفته‌اند احضار بطور اطلاق استعمال نميشود مگر در شرّ و اينجا مراد احضار در جهنّم است.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قال‌َ تَاللّه‌ِ إِن‌ كِدت‌َ لَتُردِين‌ِ (56) وَ لَو لا نِعمَةُ رَبِّي‌ لَكُنت‌ُ مِن‌َ المُحضَرِين‌َ (57)
مؤمن‌ اهل‌ بهشت‌ ‌براي‌ قرينش‌ ‌که‌ ‌در‌ ميانه جحيم‌ قسم‌ ياد ميكند ‌که‌ تاللّه‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ تو باين‌ كفريات‌ ‌که‌ ميگفتي‌ مرا بهلاكت‌ اندازي‌ مثل‌ خودت‌ و ‌اگر‌ نبود نعمت‌ پروردگار ‌من‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌من‌ ‌هم‌ بودم‌ ‌از‌ احضار شدگان‌ ‌در‌ جهنم‌.
تَاللّه‌ِ قسم‌ ‌از‌ روي‌ تعجب‌.
إِن‌ كِدت‌َ ‌ان‌ مخففه ‌از‌ مثقله‌ ‌است‌ ‌يعني‌ بدرستي‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌بود‌ تو ‌به‌ انكار معاد و تكذيب‌ ‌رسول‌ و شرك‌ بخدا و ساير كفريات‌ ‌خود‌.
لَتُردِين‌ِ لترديني‌ بوده‌ كسره‌ بجاي‌ ‌ يا ‌ ‌است‌ و معني‌ متردي‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ ‌از‌ جاي‌ بلندي‌ سقوط كند بزبان‌ فارسي‌ پرتاب‌ شود ‌يعني‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ مرا ‌هم‌ مثل‌ ‌خود‌ پرتاب‌ كني‌ ‌در‌ ميانه آتش‌.
وَ لَو لا نِعمَةُ رَبِّي‌ نعمه‌ پروردگار هدايت‌ و ارشاد و دلالت‌ و توفيق‌ و افاضه‌ نور ايمان‌ ‌در‌ قلب‌ و حفظ ‌از‌ شياطين‌ و ارباب‌ ضلال‌ و كفار و مشركين‌ و هواي‌ نفس‌ ‌است‌ و اسباب‌ هدايت‌ دو قسم‌ ‌است‌ ظاهريه‌ و باطنيه‌ اما اسباب‌ ظاهريه‌ اعطاء عقل‌ و حواس‌ ظاهره‌ و باطنه‌ و ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و جعل‌ احكام‌ و نصب‌ امام‌ و جعل‌ علماء ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زمان‌ و اما باطنيه‌ افاضه‌ نور ‌در‌ قلوب‌ مؤمنين‌ و توفيق‌ و دفع‌ شياطين‌ و تأييد و تسديد و نحوه‌ اينها ‌است‌ و تمام‌ اينها نعمت‌ پروردگار ‌است‌.
لَكُنت‌ُ مِن‌َ المُحضَرِين‌َ احضار آوردن‌ مجرم‌ ‌است‌ ‌براي‌ مؤاخذه‌ و مطالبه‌ و اما ‌براي‌ مثوبات‌ و عنايات‌ ‌خود‌ حاضر ميشود احضارش‌ نميگويند.
(تنبيه‌) آنچه‌ بنظر ميرسد اينكه‌ ‌اينکه‌ قرين‌ ‌از‌ منافقين‌ بوده‌ زيرا مؤمنين‌ چندان‌ تماسي‌ ‌با‌ كفار و مشركين‌ نداشتند و اينها دشمن‌هاي‌ داخلي‌ بودند و بزبان‌ ‌ما زيركي‌ كار ميكردند و آنچه‌ ضرر باسلام‌ و مسلمين‌ ‌از‌ صدر اول‌ ‌الي‌ كنون‌ وارد ‌شده‌ ‌از‌ اينها بوده‌ و شاهد ‌بر‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ اينكه‌ كفار و مشركين‌ منكر
جلد 15 - صفحه 156
معاد نبودند ولي‌ منافقين‌ بهيچ‌ ديني‌ معتقد نبودند نه‌ دين‌ يهود و نصاري‌ و نه‌ مشركين‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 56)- او را مخاطب ساخته «می‌گوید: به خدا سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانی»! (قالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۹۲: خط ۲۳۳:
[[رده:زمینه انحطاط]][[رده:آثار همنشینى با بدان]][[رده:اجتناب از همنشینى با بدان]][[رده:سوگند بهشتیان]][[رده:گفتگوى بهشتیان با جهنمیان]][[رده:همنشینان دنیوى بهشتیان]][[رده:رؤیت جهنمیان]][[رده:هشدارهاى خدا]][[رده:آسیب شناسى شخصیت]][[رده:سختى محافظت از عقیده]][[رده:آثار همنشینى با کافران]][[رده:اجتناب از همنشینى با کافران]][[رده:آثار کفر]][[رده:توطئه هلاکت مؤمنان]][[رده:آثار تکذیب معاد]][[رده:زمینه هلاکت]][[رده:عوامل هلاکت]]
[[رده:زمینه انحطاط]][[رده:آثار همنشینى با بدان]][[رده:اجتناب از همنشینى با بدان]][[رده:سوگند بهشتیان]][[رده:گفتگوى بهشتیان با جهنمیان]][[رده:همنشینان دنیوى بهشتیان]][[رده:رؤیت جهنمیان]][[رده:هشدارهاى خدا]][[رده:آسیب شناسى شخصیت]][[رده:سختى محافظت از عقیده]][[رده:آثار همنشینى با کافران]][[رده:اجتناب از همنشینى با کافران]][[رده:آثار کفر]][[رده:توطئه هلاکت مؤمنان]][[رده:آثار تکذیب معاد]][[رده:زمینه هلاکت]][[رده:عوامل هلاکت]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الصافات ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الصافات ]]
{{#seo:
|title=آیه 56 سوره صافات
|title_mode=replace
|keywords=آیه 56 سوره صافات,صافات 56,قَالَ‌ تَاللَّهِ‌ إِنْ‌ کِدْتَ‌ لَتُرْدِينِ‌,زمینه انحطاط,آثار همنشینى با بدان,اجتناب از همنشینى با بدان,سوگند بهشتیان,گفتگوى بهشتیان با جهنمیان,همنشینان دنیوى بهشتیان,رؤیت جهنمیان,هشدارهاى خدا,آسیب شناسى شخصیت,سختى محافظت از عقیده,آثار همنشینى با کافران,اجتناب از همنشینى با کافران,آثار کفر,توطئه هلاکت مؤمنان,آثار تکذیب معاد,زمینه هلاکت,عوامل هلاکت,آیات قرآن سوره الصافات
|description=قَالَ‌ تَاللَّهِ‌ إِنْ‌ کِدْتَ‌ لَتُرْدِينِ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۲۲

کپی متن آیه
قَالَ‌ تَاللَّهِ‌ إِنْ‌ کِدْتَ‌ لَتُرْدِينِ‌

ترجمه

می‌گوید: «به خدا سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانی!

|مى‌گويد: به خدا سوگند چيزى نمانده بود كه مرا به هلاكت اندازى
[و] مى‌گويد: «به خدا سوگند، چيزى نمانده بود كه تو مرا به هلاكت اندازى.
به او گوید: قسم به خدا که نزدیک بود مرا (همچون خود) هلاک گردانی.
[به او] می گوید: به خدا سوگند نزدیک بود، مرا به هلاکت بیندازی.
گويدش: به خدا سوگند، نزديك بود كه مرا به هلاكت افكنى.
[و از دور به او] گوید به خدا نزدیک بود که تو مرا به نابودی بکشانی‌
گويد: به خدا سوگند هر آينه نزديك بود كه مرا به هلاكت افكنى.
می‌گوید: به خدا سوگند! نزدیک بود (با نیرنگ خود) مرا پرت کنی و هلاکم سازی.
گفت: «به خدا سوگند، چیزی نمانده بود که تو مرا بی‌چون به سقوط کشانی.»
گفت به خدا سوگند همانا نزدیک بود مرا سرنگون کنی‌

He will say, “By Allah, you almost ruined me.
ترتیل:
ترجمه:
الصافات ٥٥ آیه ٥٦ الصافات ٥٧
سوره : سوره الصافات
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِن کِدْتَ»: نزدیک بود که تو. «لَتُرْدینِ»: اصل آن لَتُرْدینی، از مصدر إرْداء و ماده (ردی) (نگا: طه / ، فصّلت / )، مرا پرت کنی. مرا هلاک سازی.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ «56» وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ «57»

(فرد بهشتى به دوزخى) گويد: به خدا سوگند نزديك بود كه مرا به نابودى كشانى.

و اگر نعمت (و لطف) پروردگارم نبود، قطعاً از احضار شدگان (در دوزخ) بودم.

جلد 8 - صفحه 32

نکته ها

كلمه‌ى «تردين» از «ارداء» به معناى سقوط از بلندى است كه با نابودى همراه باشد.

پیام ها

1- بهشتيان از حال دوزخيان اطلاع مى‌گيرند. «فَاطَّلَعَ»

2- منكران قيامت در وسط دوزخند. «سَواءِ الْجَحِيمِ»

3- بهشتيان مى‌توانند با دوستان دوزخى خود گفتگو كنند. قالَ‌ ...

4- مواظب خطر دوستان ناباب باشيم. «كِدْتَ لَتُرْدِينِ»

5- افراد فاسد براى فاسد كردن ديگران تلاش‌ها مى‌كنند. «كِدْتَ لَتُرْدِينِ»

6- اگر يك لحظه لطف خدا قطع شود، سقوط انسان حتمى است. لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ‌ ...

7- بعضى از بندگان مخلص، ممكن است تا لب پرتگاه بروند، امّا لطف خداوند آنان را نجات مى‌دهد. «لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي»

8- تأثير نپذيرفتن از دوستان فاسد، يك نعمت الهى است. «لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي»

9- اهل بهشت خود را مستحقّ نمى‌دانند بلكه بهشتى شدن خود را مديون لطف و نعمت الهى مى‌دانند. «لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ (56)

قالَ تَاللَّهِ‌: گويد با او به خدا سوگند، إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ‌: بتحقيق و يقين كه نزديك بودى كه به سبب اغوا و اضلال هلاك گردانى مر او به عاقبت آتش جهنم و عذاب گرفتار سازى مرا.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لِي قَرِينٌ (51) يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ (52) أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ (53) قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ (54) فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَواءِ الْجَحِيمِ (55)

قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ (56) وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ (57) أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتِينَ (58) إِلاَّ مَوْتَتَنَا الْأُولى‌ وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ (59) إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (60)

ترجمه‌

گفت گوينده‌اى از آنان همانا بود براى من همنشينى‌

ميگفت آيا همانا تو از تصديق كنندگانى‌

كه آيا چون مرديم و گشتيم خاكى و استخوانهائى‌


جلد 4 صفحه 432

آيا هر آينه ما جزا داده شدگانيم‌

گفت آيا شما از او اطلاع دارندگانيد

پس مطّلع شد پس ديد او را در وسط جهنم‌

گفت بخدا قسم همانا نزديك بود كه هلاك گردانى مرا

و اگر نبود نعمت پروردگارم هر آينه بودم از احضار شدگان‌

آيا پس نيستيم ما ديگر مردگان‌

جز مردن اوّل بارمان و نيستيم ما عذاب‌شدگان‌

همانا اينست آن كاميابى بزرگ.

تفسير

در ذيل آيات سابقه ذكر شد كه اهل بهشت با يكديگر صحبت ميكنند و خداوند در اين آيات شمه‌اى از آنرا بيان فرموده باين تقريب كه يكى از ايشان گويد من در دنيا همنشين بدى داشتم كه بر سبيل انكار بمن ميگفت واقعا تو باور كردى كه وقتى ما مرديم و خاك شديم دو مرتبه زنده ميشويم براى پاداش اعمال بد و خوب چنين امرى محال است آيا شما رفقاى من در بهشت جائى را كه مشرف باشد بآن شخص داريد كه بتوانيم از حال او باخبر شويم آنها گويند بلى ما هر چه بخواهيم بحكم خدا آماده ميگردد پس بخواست خدا مشرف ميشود آن گوينده بهمنشين خود و ميبيند او را در وسط جهنّم و بعضى گفته‌اند بعد از آنكه گوينده گفت من يك همنشينى در دنيا داشتم كه چنين ميگفت خدايا ملكى باو و رفقايش در بهشت ميفرمايد شما مطّلع بر او هستيد و آنها ميگويند خير و خدا مشرف ميفرمايد آنها را باو در جهنّم چون اصل اطّلاع مشرف شدن بچيزى است براى ديدن آن و در هر حال پس از ديدن او رفيقش را در وسط جهنّم باو ميگويد قسم بخدا نزديك بود مرا مانند خودت بقعر جهنّم افكنى و هلاك كنى و اگر حفظ الهى نبود هر آينه مرا هم مانند تو در اينجا ملك دوزخ احضار مينمود و بعدا رفقاى بهشتى از نهايت فرح و خوشحالى با يكديگر ميگويند از روى تعجّب از موفقيّت خودشان بنعيم ابدى كه آيا ما ديگر نميميريم همان مردن اوّلى فقط براى ما بود در دنيا و ديگر هرگز معذّب نخواهيم شد بعذابى با آنكه يقين دارند چنين خواهند بود و اخيرا تصديق مينمايند و ميگويند كه حقّا كاميابى بزرگ اين بود كه بتوفيق الهى نصيب ما شد و براى چنين نتيجه‌اى بايد كار كنند كاركنان قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون اهل بهشت داخل بهشت شوند و اهل آتش داخل آتش مرگ را بصورت قوچى بياورند و ذبح نمايند بين بهشت و دوزخ پس‌


جلد 4 صفحه 433

منادى ندا كند كه ديگر خلود است و مرگ هرگز نخواهد بود و اهل بهشت باين آيات فلمثل هذا فليعمل العاملون مترنّم شوند و كلمه ان در ان كدت مخفّفه از مثقّله است بدلالت مصاحبت لام ابتدا با آن و گفته‌اند احضار بطور اطلاق استعمال نميشود مگر در شرّ و اينجا مراد احضار در جهنّم است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ تَاللّه‌ِ إِن‌ كِدت‌َ لَتُردِين‌ِ (56) وَ لَو لا نِعمَةُ رَبِّي‌ لَكُنت‌ُ مِن‌َ المُحضَرِين‌َ (57)

مؤمن‌ اهل‌ بهشت‌ ‌براي‌ قرينش‌ ‌که‌ ‌در‌ ميانه جحيم‌ قسم‌ ياد ميكند ‌که‌ تاللّه‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ تو باين‌ كفريات‌ ‌که‌ ميگفتي‌ مرا بهلاكت‌ اندازي‌ مثل‌ خودت‌ و ‌اگر‌ نبود نعمت‌ پروردگار ‌من‌ ‌هر‌ آينه‌ ‌من‌ ‌هم‌ بودم‌ ‌از‌ احضار شدگان‌ ‌در‌ جهنم‌.

تَاللّه‌ِ قسم‌ ‌از‌ روي‌ تعجب‌.

إِن‌ كِدت‌َ ‌ان‌ مخففه ‌از‌ مثقله‌ ‌است‌ ‌يعني‌ بدرستي‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌بود‌ تو ‌به‌ انكار معاد و تكذيب‌ ‌رسول‌ و شرك‌ بخدا و ساير كفريات‌ ‌خود‌.

لَتُردِين‌ِ لترديني‌ بوده‌ كسره‌ بجاي‌ ‌ يا ‌ ‌است‌ و معني‌ متردي‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ ‌از‌ جاي‌ بلندي‌ سقوط كند بزبان‌ فارسي‌ پرتاب‌ شود ‌يعني‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ مرا ‌هم‌ مثل‌ ‌خود‌ پرتاب‌ كني‌ ‌در‌ ميانه آتش‌.

وَ لَو لا نِعمَةُ رَبِّي‌ نعمه‌ پروردگار هدايت‌ و ارشاد و دلالت‌ و توفيق‌ و افاضه‌ نور ايمان‌ ‌در‌ قلب‌ و حفظ ‌از‌ شياطين‌ و ارباب‌ ضلال‌ و كفار و مشركين‌ و هواي‌ نفس‌ ‌است‌ و اسباب‌ هدايت‌ دو قسم‌ ‌است‌ ظاهريه‌ و باطنيه‌ اما اسباب‌ ظاهريه‌ اعطاء عقل‌ و حواس‌ ظاهره‌ و باطنه‌ و ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و جعل‌ احكام‌ و نصب‌ امام‌ و جعل‌ علماء ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زمان‌ و اما باطنيه‌ افاضه‌ نور ‌در‌ قلوب‌ مؤمنين‌ و توفيق‌ و دفع‌ شياطين‌ و تأييد و تسديد و نحوه‌ اينها ‌است‌ و تمام‌ اينها نعمت‌ پروردگار ‌است‌.

لَكُنت‌ُ مِن‌َ المُحضَرِين‌َ احضار آوردن‌ مجرم‌ ‌است‌ ‌براي‌ مؤاخذه‌ و مطالبه‌ و اما ‌براي‌ مثوبات‌ و عنايات‌ ‌خود‌ حاضر ميشود احضارش‌ نميگويند.

(تنبيه‌) آنچه‌ بنظر ميرسد اينكه‌ ‌اينکه‌ قرين‌ ‌از‌ منافقين‌ بوده‌ زيرا مؤمنين‌ چندان‌ تماسي‌ ‌با‌ كفار و مشركين‌ نداشتند و اينها دشمن‌هاي‌ داخلي‌ بودند و بزبان‌ ‌ما زيركي‌ كار ميكردند و آنچه‌ ضرر باسلام‌ و مسلمين‌ ‌از‌ صدر اول‌ ‌الي‌ كنون‌ وارد ‌شده‌ ‌از‌ اينها بوده‌ و شاهد ‌بر‌ ‌اينکه‌ دعوي‌ اينكه‌ كفار و مشركين‌ منكر

جلد 15 - صفحه 156

معاد نبودند ولي‌ منافقين‌ بهيچ‌ ديني‌ معتقد نبودند نه‌ دين‌ يهود و نصاري‌ و نه‌ مشركين‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 56)- او را مخاطب ساخته «می‌گوید: به خدا سوگند نزدیک بود مرا (نیز) به هلاکت بکشانی»! (قالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ).

نکات آیه

۱ - سخن گفتن بهشتیان با هم نشینان کافر دنیایى خویش، به وقت مشاهده آنان در دوزخ (فرءاه فى سواء الجحیم . قال تاللّه إن کدتّ)

۲ - امکان برقرارى ارتباط و سخن گفتن بهشتیان با دوزخیان، به وقت مشاهده آنان در دوزخ (فرءاه فى سواء الجحیم . قال تاللّه إن کدتّ)

۳ - سوگند مؤکد بهشتیان براى هم نشینان دوزخى خود، مبنى بر تلاش آنان در جهت هلاکت مؤمنان و معتقدان به معاد در دنیا (قال تاللّه إن کدتّ لتردین) «ارداء» (مصدر «تردین») به معناى نابودکردن است.

۴ - کفر و انکار معاد، موجب نابودى و سقوط انسان (قال تاللّه إن کدتّ لتردین)

۵ - تأثیر سوء هم نشینى با کافران و بَدان، تا آستانه هلاکت و سقوط کامل (قال تاللّه إن کدتّ لتردین)

۶ - هشدار الهى به اجتناب از هم نشینى با کافران و بدکاران (قال تاللّه إن کدتّ لتردین) نقل ماجراى گفتوگوى بهشتیان با هم نشینان کافر و دوزخى خود و تأثیرى که هم نشینان بد بر دیگران مى گذارند، در واقع هشدارى است به همه انسان ها که در انتخاب هم نشین، نهایت دقت را مبذول دارند.

۷ - رهایى از آثار سوء هم نشینى با کافران و بدکاران و حفظ عقاید دینى با داشتن ارتباط با آنان، امرى مشکل ولى ممکن است. (قال تاللّه إن کدتّ لتردین) هم نشینى با کافران، انسان را تا آستانه هلاکت مى برد; ولى در عین حال عده اى از مردم خود را از آثار هلاکت بار آن نجات مى هند و در نتیجه تهشتى مى شوند. از این مطلب مى توان استفاده کرد که رهایى از مشکل هم نشینى با کافران و بدکاران هر چند مشکل است; ولى محال نیست و امرى ممکن مى باشد.

موضوعات مرتبط

  • انحطاط: زمینه انحطاط ۵
  • بدان: آثار همنشینى با بدان ۵، ۷; اجتناب از همنشینى با بدان ۶
  • بهشتیان: سوگند بهشتیان ۳; گفتگوى بهشتیان با جهنمیان ۱، ۲; همنشینان دنیوى بهشتیان ۱، ۳
  • جهنمیان: رؤیت جهنمیان ۱، ۲
  • خدا: هشدارهاى خدا ۶
  • شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۴، ۵
  • عقیده: سختى محافظت از عقیده ۷
  • کافران: آثار همنشینى با کافران ۵، ۷; اجتناب از همنشینى با کافران ۶
  • کفر: آثار کفر ۴
  • مؤمنان: توطئه هلاکت مؤمنان ۳
  • معاد: آثار تکذیب معاد ۴
  • هلاکت: زمینه هلاکت ۵; عوامل هلاکت ۴

منابع