النمل ٥٣: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن جزییات آیه) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَنْجَيْنَا|أَنْجَيْنَا]] [[کلمه غیر ربط::أَنْجَيْنَا| ]] [[شامل این ریشه::نجو| ]][[ریشه غیر ربط::نجو| ]][[شامل این کلمه::الّذِين|الَّذِينَ]] [[شامل این ریشه::الذين| ]][[شامل این کلمه::آمَنُوا|آمَنُوا]] [[کلمه غیر ربط::آمَنُوا| ]] [[شامل این ریشه::امن| ]][[ریشه غیر ربط::امن| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::کَانُوا|کَانُوا]] [[شامل این ریشه::کون| ]][[شامل این کلمه::يَتّقُون|يَتَّقُونَ]] [[کلمه غیر ربط::يَتّقُون| ]] [[شامل این ریشه::وقى| ]][[ریشه غیر ربط::وقى| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::أَنْجَيْنَا|أَنْجَيْنَا]] [[کلمه غیر ربط::أَنْجَيْنَا| ]] [[شامل این ریشه::نجو| ]][[ریشه غیر ربط::نجو| ]][[شامل این کلمه::الّذِين|الَّذِينَ]] [[شامل این ریشه::الذين| ]][[شامل این کلمه::آمَنُوا|آمَنُوا]] [[کلمه غیر ربط::آمَنُوا| ]] [[شامل این ریشه::امن| ]][[ریشه غیر ربط::امن| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::کَانُوا|کَانُوا]] [[شامل این ریشه::کون| ]][[شامل این کلمه::يَتّقُون|يَتَّقُونَ]] [[کلمه غیر ربط::يَتّقُون| ]] [[شامل این ریشه::وقى| ]][[ریشه غیر ربط::وقى| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ کَانُوا يَتَّقُونَ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=و کسانی را که ایمان آوردهاند و پرهیزگاری میکردهاند رهانیدیم. | |-|صادقی تهرانی=و کسانی را که ایمان آوردهاند و پرهیزگاری میکردهاند رهانیدیم. | ||
|-|معزی=و نجات دادیم آنان را که ایمان آوردند و پرهیزکاری میکردند | |-|معزی=و نجات دادیم آنان را که ایمان آوردند و پرهیزکاری میکردند | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">And We saved those who believed and were pious.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره النمل | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/027053.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/027053.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره النمل | نزول = [[نازل شده در سال::8|٨ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::53|٥٣]] | قبلی = النمل ٥٢ | بعدی = النمل ٥٤ | کلمه = [[تعداد کلمات::7|٧]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«الَّذِینَ آمَنُوا ...»: مراد صالح و سایر مؤمنین است. | «الَّذِینَ آمَنُوا ...»: مراد صالح و سایر مؤمنین است. | ||
خط ۲۶: | خط ۳۴: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link365 | آيات ۴۵۵۳، سوره نمل]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link365 | آيات ۴۵۵۳، سوره نمل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link366 | مقصود از ((تطيّر)) و ((طائر)) در گفتگوى صالح عليه السّلام و قوم ثمود: ((قالوااطيرنابك و بمن معك ...))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link366 | مقصود از ((تطيّر)) و ((طائر)) در گفتگوى صالح عليه السّلام و قوم ثمود: ((قالوااطيرنابك و بمن معك ...))]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link367 | هم قسم شدن مفسدان براى قتل صالح عليه السّلام واهل او، و مكر خدا و هلاك ساختن آنان]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link367 | هم قسم شدن مفسدان براى قتل صالح عليه السّلام واهل او، و مكر خدا و هلاك ساختن آنان]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۷۰#link249 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۷۰#link249 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ «53» | |||
و مؤمنان و كسانى را كه اهل پروا بودند، (از مهلكه) نجات داديم. | |||
===نکته ها=== | |||
كلمهى «خاوِيَةً»، هم به معناى سقوط، فنا و ويرانى است، و هم به معناى خالى شدن از ساكنان مىباشد. | |||
===پیام ها=== | |||
1- آثار باستانى عبرتآموز بايد براى آيندگان حفظ شود. «فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ» | |||
2- عقوبت، مخصوص آخرت نيست، گاهى ستمگران، در دنيا به عقوبت | |||
جلد 6 - صفحه 436 | |||
مىرسند. «فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً» | |||
3- عبرتها و نشانهها، به تنهايى كافى نيست؛ انگيزهى عبرت آموزى در انسانها لازم است. «لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» | |||
4- سرنوشت انسان، در گرو اعمال اوست. «خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا- أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا» | |||
5- قهر الهى، تر و خشك را با هم نمىسوزاند، لذا افراد متّقى استثنا مىشوند و نجات مىيابند. «وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ» | |||
6- آثار ايمان و تقوا، مخصوص آخرت نيست؛ اهل تقوا، در دنيا نيز نتيجهى كار خود را مىبينند. «وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ» | |||
7- ايمانى كارساز است كه با تقواى دائمى همراه باشد. «آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53) | |||
وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا: نجات داديم ما آنان را كه ايمان آورده بودند به صالح عليه السّلام، وَ كانُوا يَتَّقُونَ: و بودند كه پرهيز مىكردند از كفر و معاصى، يعنى ايشان را به جهت ايمان و عمل صالح و پرهيز از محرمات و معاصى، نجات داديم؛ عده آنها چهار هزار نفر بودند. حضرت صالح ايشان را به حضرت موت برد و در آنجا به رحمت الهى پيوست و به اين جهت آن زمين را حضر موت گفتند، يعنى «حضر موت صالح فيه». | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ (45) قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (46) قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47) وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (48) قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (49) | |||
وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (50) فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51) فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52) وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53) | |||
ترجمه | |||
و بتحقيق فرستاديم بسوى ثمود برادرشان صالح را كه بپرستيد خدا را پس آنگاه آنها دو فرقه شدند كه دشمنى ميكردند | |||
گفت اى قوم من چرا بشتاب ميخواهيد بدى را پيش از خوبى چرا آمرزش نميخواهيد از خدا باشد كه شما رحم كرده شويد | |||
گفتند فال بد زديم بتو و بهر كه با تو است گفت فال بد شما نزد خدا است بلكه شما گروهى هستيد كه آزموده ميشويد | |||
و بودند در شهر نه نفر از قوم كه افساد ميكردند در زمين و اصلاح نميكردند | |||
گفتند با آنكه سوگند خوردند بخدا كه هر آينه شبيخون ميزنيم بر او و اهلش پس ميگوئيم البته بخونخواهش كه حاضر نبوديم در وقت هلاك اهل او و همانا مائيم هر آينه راستگويان | |||
و مكر كردند مكر كردنى و مكر كرديم مكر كردنى و آنها درك نمىكردند | |||
پس بنگر چگونه بود انجام مكر آنها كه ما هلاك كرديم آنها و قومشانرا همگى | |||
پس اينست خانههايشان كه فرو ريخته بسبب آنكه ستم كردند همانا در اين آيتى است براى گروهى كه ميدانند | |||
و رهانيديم آنانرا كه ايمان آوردند و پرهيز ميكردند. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 155 | |||
تفسير | |||
خداوند باز براى تذكّر كفار بعواقب وخيم كفر قصه حضرت صالح را كه از قوم ثمود بود و باين مناسبت برادر آنها خوانده شده يادآورى فرموده كه ما او را برسالت مبعوث بر آنها نموديم و او دعوت نمود آنانرا بتوحيد و عبادت خداى يگانه و بعضى قبول نمودند و بيشتر تكذيب كردند و دو دسته شدند يك دسته مؤمنين و يكدسته كافرين و با يكديگر در تصديق و تكذيب حضرت صالح مخاصمه و نزاع داشتند و كفار از آنحضرت براى امتحان تقاضا نمودند كه عذابى را كه بآنها وعده ميدهد در صورت تكذيب و بقاء بر كفر زودتر بر آنها وارد نمايد و او جواب فرمود چرا تعجيل مىنمائيد در عذاب كه بد است براى شما و ميخواهيد نزول آنرا قبل از رحمت خدا كه در اثر ايمان و تصديق پيغمبر او بر شما نازل خواهد شد و خوب است براى شما و چرا استغفار و توبه از معاصى خود نمىنمائيد و ايمان نمىآوريد تا مشمول رحمت حق شويد و اگر عذاب نازل شود ديگر توبه و ايمان فائده ندارد آنها گفتند واقعا از وقتى كه شما اين نغمه را در ميان ما بلند كرديد و دو دستگى ايجاد نموديد قحط و غلا در ميان ما پيدا شد و ما اين را بفال بد گرفتيم و از شومى تو و اتباعت ميدانيم كه حوادث و ناملائمات پى در پى بر ما وارد شده و ميشود و حضرت فرمود اشتباه فرموديد اين ناملائمات در نتيجه اعمال خود شما است كه از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى نموديد و خداوند خواسته شما را امتحان فرمايد كه گرفتارتان كرده و ميكند شايد متوجه شويد كه زمام امور بدست ديگرى است و بايد وسائل سعادت و نيكبختى را از مبدء غيب خواستار گشت و دست نياز بدرگاه كار ساز دراز كرد پس خوب است ايمان بياوريد تا رفع تمام گرفتاريهاى شما بشود و كلمه اطّيّر نادر اصل تطيّرنا بوده بعد از قلب تاء بطاء و ادغام و احتياج بهمزه وصل اطّيّرنا شده است و در شهر حجر كه مسكن حضرت صالح بود نه نفر از اشقياء و اشراف و اشرار قوم بودند كه جز افساد و اضلال و شرارت و فتنه انگيزى كارى نداشتند و با يكديگر هم قسم شدند و گفتند بخدا شبانه بر سر صالح و كسانش ميريزيم و آنها را ميكشيم و بعدا هر كس قيام بخونخواهى او نمود از بازماندگانش ميگوئيم ما در وقت هلاكت كسان او حاضر نبوديم و از مرتكب قتل خبر نداريم چه رسد بآنكه | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 156 | |||
متصدّى آن باشيم و ميگوئيم بخدا قسم كه ما راستگويانيم يا و حال آنكه ما راستگويانيم چون تنها در قتل كسان او حاضر نبوديم بلكه در قتل او و كسانش با هم حاضر بوديم و قمى ره فرموده مراد آنستكه ما اينكار را ميكنيم و اظهر همان معناى اول است كه خواستند بعد از انكار بقسم دروغ خود را تبرئه نمايند و گفتهاند بعد از آنكه ناقه را كفار پى كردند حضرت صالح فرمود تا سه روز ديگر عذاب بر شما نازل خواهد شد و مسجدى داشت در ميان دره كوهى كه آنجا ميرفت و نماز ميخواند اين نه نفر رفتند آنجا كه چون آنحضرت بيايد او را بكشند و بعد كسانش را و گفتند او گمان ميكند تا سه روز ديگر از امر ما فراغت پيدا ميكند و ما بايد تا سه روز بحساب او و كسانش برسيم ناگاه سنگ بزرگى از كوه بر سر آنها آمد كه همه را بزير گرفت و هلاك كرد و باقى قوم بصيحه آسمانى هلاك شدند و اينها همان اشخاصى بودند كه بيش از همه در قتل ناقه سعى نمودند و اسماء آنها از ابن عباس نقل شده و رئيس آنها قدّار نام بوده كه بأشقى الأشقياء امم ماضيه معرّفى شده چنانچه ابن ملجم بأشقى الأشقياء اين امّت و تميز تسعه بر هط باعتبار آنستكه رهط مانند قوم اسم جمع است پس مثل آنستكه فرموده باشد نه مردان يا نفرات ولى قمى ره فرموده شبانه آمدند حضرت صالح را بكشند ملائكهئى كه نگهبان او بودند آنها را در خانه حضرت كشتند با سنگ و بعدا ساير قوم بزلزله نابود شدند و در هر حال مكر و حيله و تدبيرى نمودند و خداوند همانرا سبب هلاكشان و جزاى مكرشان قرار داد با آنكه متوجه نبودند كه با خدا نميشود مكر كرد و ادراك نميكردند نتيجه مكر خودشان را كه مكر خدا با آنها است پس ببين اى كسيكه ديده بصيرت دارى سر انجام مكر و حيله آنها را كه چگونه خداوند هلاك فرمود آن نه نفر و ساير آنقوم سركش را بصيحه آسمانى و زلزله زمينى بتمامى و اين خانههاى آنها است كه بى صاحب و ويران افتاده مىبينند آنها را اهالى مكه و مدينه در راه شام براى ظلمى كه بخودشان نمودند و از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى كردند و اين مايه عبرت و آيت بزرگى است براى ارباب معرفت كه بدانند عاقبت، هر قوم كه با خدا در افتادند ور افتادند و نابود شدند و اهل ايمان و تقوى نجات يافتند و بسعادت دو سرا فائز و نائل گشتند و لتبيّتنّه و | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 157 | |||
لتقولنّ بتاء و صيغه جمع بنحو خطاب بعضى ببعض و انّا دمّرناهم بكسر همزه نيز قرائت شده است و گفتهاند اهل نجات چهار هزار نفر بودند كه با حضرت صالح از وادى القرى بحضرموت رهسپار شدند و آنحضرت پس از ورود برحمت ايزدى و اصل گرديد لذا آن بلد بحضرموت خوانده شد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ أَنجَينَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53) | |||
و نجات داديم ما كساني را که ايمان آوردند و بودند که از معاصي و اعمال سيئه پرهيزكار. | |||
جلد 14 - صفحه 158 | |||
در آيات شريفه نجات و سعادت را در بعضي منوط و مربوط بايمان فرموده و در بعضي ايمان را- مقرون با عمل صالح نموده و در بعضي مقرون بتقوي مثل همين آيه شريفه و توضيح مقام اينست که مثل ايمان مثل درختيست که در زمين قلب غرس كنند و در اعماق روح انساني داخل شود و مثل اعمال صالحه مثل محافظت از آن درخت از جهت آبياري و آفتاب و استعداد زمين که موجب رشد آن درخت ميشود و ريشه آن محكم ميشود تا به ثمر ميرسد و مثل تقوي رفع مضار از آن درخت كسي او را از ريشه در نياورد يا قطع نكند يا زنگ و شفته و كرم و آفت باو تماس نگيرد پس ميگوييم اگر با ايمان از دنيا رفت بالاخره نجات دارد و لو آلوده بمعاصي و تارك بعض اعمال صالحه باشد يا بواسطه مغفرت و عفو الهي يا شفاعت شفعاء يا ابتلاآت دنيوي يا عقوبات برزخي پاك شود و نجات يابد و اما اگر مقرون باعمال صالحه شد ايمانش رشد پيدا ميكند و درجات ايمانش بالا ميرود هر چه بيشتر و بهتر باشد رشد و درجاتش زيادتر ميگردد و اگر مقرون بتقوي شد از خطرات و آفات مصون و محفوظ ميماند و الا معاصي باعث ضعف ايمان ميشود بعض معاصي بكلي ريشه ايمان را ميكند بعض آنها باعث اينکه ميشود که بي ايمان از دنيا رود بعضي باعث ضعف ايمان ميشود. در اخبار از حضرت باقر و صادق روايت شده که از معصيت خال سياهي در قلب احداث ميشود هر چه بيشتر سياهي بزرگتر ميشود تا اينكه اگر يك خالي سفيد باقي باشد اميد نجات دارد و اگر تمام سياه شد «لا يرجي بخير و صار قلبه منكوسا» ميشود. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 53)- اما در این میان خشک و تر با هم نسوختند و بیگناه به آتش گنهکار نسوخت «ما کسانی را که ایمان آورده، و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم» و آنها هرگز به سر نوشت شوم بد کاران گرفتار نشدند» (وَ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۷۲: | خط ۲۰۳: | ||
[[رده:اهمیت حفظ ارزشها]][[رده:آثار ایمان]][[رده:اهمیت تقوا]][[رده:آثار اراده خدا]][[رده:قدرت خدا]][[رده:نجات بخشى خدا]][[رده:آثار تقواى پیروان صالح]][[رده:عوامل نجات پیروان صالح]][[رده:قصه صالح]][[رده:منشأ نجات پیروان صالح]][[رده:عوامل نجات از عذاب]][[رده:نجات از عذاب]][[رده:تاریخ قوم ثمود]][[رده:کافران قوم ثمود]][[رده:مؤمنان قوم ثمود]][[رده:متقین قوم ثمود]][[رده:مفسدان قوم ثمود]][[رده:فرجام کافران]][[رده:فرجام مؤمنان]][[رده:منشأ نجات مؤمنان]][[رده:منشأ نجات متقین]] | [[رده:اهمیت حفظ ارزشها]][[رده:آثار ایمان]][[رده:اهمیت تقوا]][[رده:آثار اراده خدا]][[رده:قدرت خدا]][[رده:نجات بخشى خدا]][[رده:آثار تقواى پیروان صالح]][[رده:عوامل نجات پیروان صالح]][[رده:قصه صالح]][[رده:منشأ نجات پیروان صالح]][[رده:عوامل نجات از عذاب]][[رده:نجات از عذاب]][[رده:تاریخ قوم ثمود]][[رده:کافران قوم ثمود]][[رده:مؤمنان قوم ثمود]][[رده:متقین قوم ثمود]][[رده:مفسدان قوم ثمود]][[رده:فرجام کافران]][[رده:فرجام مؤمنان]][[رده:منشأ نجات مؤمنان]][[رده:منشأ نجات متقین]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النمل ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النمل ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 53 سوره نمل | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 53 سوره نمل,نمل 53,وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ کَانُوا يَتَّقُونَ,اهمیت حفظ ارزشها,آثار ایمان,اهمیت تقوا,آثار اراده خدا,قدرت خدا,نجات بخشى خدا,آثار تقواى پیروان صالح,عوامل نجات پیروان صالح,قصه صالح,منشأ نجات پیروان صالح,عوامل نجات از عذاب,نجات از عذاب,تاریخ قوم ثمود,کافران قوم ثمود,مؤمنان قوم ثمود,متقین قوم ثمود,مفسدان قوم ثمود,فرجام کافران,فرجام مؤمنان,منشأ نجات مؤمنان,منشأ نجات متقین,آیات قرآن سوره النمل | |||
|description=وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ کَانُوا يَتَّقُونَ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۲۵
کپی متن آیه |
---|
وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ کَانُوا يَتَّقُونَ |
ترجمه
النمل ٥٢ | آیه ٥٣ | النمل ٥٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الَّذِینَ آمَنُوا ...»: مراد صالح و سایر مؤمنین است.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ «53»
و مؤمنان و كسانى را كه اهل پروا بودند، (از مهلكه) نجات داديم.
نکته ها
كلمهى «خاوِيَةً»، هم به معناى سقوط، فنا و ويرانى است، و هم به معناى خالى شدن از ساكنان مىباشد.
پیام ها
1- آثار باستانى عبرتآموز بايد براى آيندگان حفظ شود. «فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ»
2- عقوبت، مخصوص آخرت نيست، گاهى ستمگران، در دنيا به عقوبت
جلد 6 - صفحه 436
مىرسند. «فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً»
3- عبرتها و نشانهها، به تنهايى كافى نيست؛ انگيزهى عبرت آموزى در انسانها لازم است. «لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ»
4- سرنوشت انسان، در گرو اعمال اوست. «خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا- أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا»
5- قهر الهى، تر و خشك را با هم نمىسوزاند، لذا افراد متّقى استثنا مىشوند و نجات مىيابند. «وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ»
6- آثار ايمان و تقوا، مخصوص آخرت نيست؛ اهل تقوا، در دنيا نيز نتيجهى كار خود را مىبينند. «وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ»
7- ايمانى كارساز است كه با تقواى دائمى همراه باشد. «آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53)
وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا: نجات داديم ما آنان را كه ايمان آورده بودند به صالح عليه السّلام، وَ كانُوا يَتَّقُونَ: و بودند كه پرهيز مىكردند از كفر و معاصى، يعنى ايشان را به جهت ايمان و عمل صالح و پرهيز از محرمات و معاصى، نجات داديم؛ عده آنها چهار هزار نفر بودند. حضرت صالح ايشان را به حضرت موت برد و در آنجا به رحمت الهى پيوست و به اين جهت آن زمين را حضر موت گفتند، يعنى «حضر موت صالح فيه».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذا هُمْ فَرِيقانِ يَخْتَصِمُونَ (45) قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْ لا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (46) قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَ بِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (47) وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (48) قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ (49)
وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (50) فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (51) فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (52) وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53)
ترجمه
و بتحقيق فرستاديم بسوى ثمود برادرشان صالح را كه بپرستيد خدا را پس آنگاه آنها دو فرقه شدند كه دشمنى ميكردند
گفت اى قوم من چرا بشتاب ميخواهيد بدى را پيش از خوبى چرا آمرزش نميخواهيد از خدا باشد كه شما رحم كرده شويد
گفتند فال بد زديم بتو و بهر كه با تو است گفت فال بد شما نزد خدا است بلكه شما گروهى هستيد كه آزموده ميشويد
و بودند در شهر نه نفر از قوم كه افساد ميكردند در زمين و اصلاح نميكردند
گفتند با آنكه سوگند خوردند بخدا كه هر آينه شبيخون ميزنيم بر او و اهلش پس ميگوئيم البته بخونخواهش كه حاضر نبوديم در وقت هلاك اهل او و همانا مائيم هر آينه راستگويان
و مكر كردند مكر كردنى و مكر كرديم مكر كردنى و آنها درك نمىكردند
پس بنگر چگونه بود انجام مكر آنها كه ما هلاك كرديم آنها و قومشانرا همگى
پس اينست خانههايشان كه فرو ريخته بسبب آنكه ستم كردند همانا در اين آيتى است براى گروهى كه ميدانند
و رهانيديم آنانرا كه ايمان آوردند و پرهيز ميكردند.
جلد 4 صفحه 155
تفسير
خداوند باز براى تذكّر كفار بعواقب وخيم كفر قصه حضرت صالح را كه از قوم ثمود بود و باين مناسبت برادر آنها خوانده شده يادآورى فرموده كه ما او را برسالت مبعوث بر آنها نموديم و او دعوت نمود آنانرا بتوحيد و عبادت خداى يگانه و بعضى قبول نمودند و بيشتر تكذيب كردند و دو دسته شدند يك دسته مؤمنين و يكدسته كافرين و با يكديگر در تصديق و تكذيب حضرت صالح مخاصمه و نزاع داشتند و كفار از آنحضرت براى امتحان تقاضا نمودند كه عذابى را كه بآنها وعده ميدهد در صورت تكذيب و بقاء بر كفر زودتر بر آنها وارد نمايد و او جواب فرمود چرا تعجيل مىنمائيد در عذاب كه بد است براى شما و ميخواهيد نزول آنرا قبل از رحمت خدا كه در اثر ايمان و تصديق پيغمبر او بر شما نازل خواهد شد و خوب است براى شما و چرا استغفار و توبه از معاصى خود نمىنمائيد و ايمان نمىآوريد تا مشمول رحمت حق شويد و اگر عذاب نازل شود ديگر توبه و ايمان فائده ندارد آنها گفتند واقعا از وقتى كه شما اين نغمه را در ميان ما بلند كرديد و دو دستگى ايجاد نموديد قحط و غلا در ميان ما پيدا شد و ما اين را بفال بد گرفتيم و از شومى تو و اتباعت ميدانيم كه حوادث و ناملائمات پى در پى بر ما وارد شده و ميشود و حضرت فرمود اشتباه فرموديد اين ناملائمات در نتيجه اعمال خود شما است كه از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى نموديد و خداوند خواسته شما را امتحان فرمايد كه گرفتارتان كرده و ميكند شايد متوجه شويد كه زمام امور بدست ديگرى است و بايد وسائل سعادت و نيكبختى را از مبدء غيب خواستار گشت و دست نياز بدرگاه كار ساز دراز كرد پس خوب است ايمان بياوريد تا رفع تمام گرفتاريهاى شما بشود و كلمه اطّيّر نادر اصل تطيّرنا بوده بعد از قلب تاء بطاء و ادغام و احتياج بهمزه وصل اطّيّرنا شده است و در شهر حجر كه مسكن حضرت صالح بود نه نفر از اشقياء و اشراف و اشرار قوم بودند كه جز افساد و اضلال و شرارت و فتنه انگيزى كارى نداشتند و با يكديگر هم قسم شدند و گفتند بخدا شبانه بر سر صالح و كسانش ميريزيم و آنها را ميكشيم و بعدا هر كس قيام بخونخواهى او نمود از بازماندگانش ميگوئيم ما در وقت هلاكت كسان او حاضر نبوديم و از مرتكب قتل خبر نداريم چه رسد بآنكه
جلد 4 صفحه 156
متصدّى آن باشيم و ميگوئيم بخدا قسم كه ما راستگويانيم يا و حال آنكه ما راستگويانيم چون تنها در قتل كسان او حاضر نبوديم بلكه در قتل او و كسانش با هم حاضر بوديم و قمى ره فرموده مراد آنستكه ما اينكار را ميكنيم و اظهر همان معناى اول است كه خواستند بعد از انكار بقسم دروغ خود را تبرئه نمايند و گفتهاند بعد از آنكه ناقه را كفار پى كردند حضرت صالح فرمود تا سه روز ديگر عذاب بر شما نازل خواهد شد و مسجدى داشت در ميان دره كوهى كه آنجا ميرفت و نماز ميخواند اين نه نفر رفتند آنجا كه چون آنحضرت بيايد او را بكشند و بعد كسانش را و گفتند او گمان ميكند تا سه روز ديگر از امر ما فراغت پيدا ميكند و ما بايد تا سه روز بحساب او و كسانش برسيم ناگاه سنگ بزرگى از كوه بر سر آنها آمد كه همه را بزير گرفت و هلاك كرد و باقى قوم بصيحه آسمانى هلاك شدند و اينها همان اشخاصى بودند كه بيش از همه در قتل ناقه سعى نمودند و اسماء آنها از ابن عباس نقل شده و رئيس آنها قدّار نام بوده كه بأشقى الأشقياء امم ماضيه معرّفى شده چنانچه ابن ملجم بأشقى الأشقياء اين امّت و تميز تسعه بر هط باعتبار آنستكه رهط مانند قوم اسم جمع است پس مثل آنستكه فرموده باشد نه مردان يا نفرات ولى قمى ره فرموده شبانه آمدند حضرت صالح را بكشند ملائكهئى كه نگهبان او بودند آنها را در خانه حضرت كشتند با سنگ و بعدا ساير قوم بزلزله نابود شدند و در هر حال مكر و حيله و تدبيرى نمودند و خداوند همانرا سبب هلاكشان و جزاى مكرشان قرار داد با آنكه متوجه نبودند كه با خدا نميشود مكر كرد و ادراك نميكردند نتيجه مكر خودشان را كه مكر خدا با آنها است پس ببين اى كسيكه ديده بصيرت دارى سر انجام مكر و حيله آنها را كه چگونه خداوند هلاك فرمود آن نه نفر و ساير آنقوم سركش را بصيحه آسمانى و زلزله زمينى بتمامى و اين خانههاى آنها است كه بى صاحب و ويران افتاده مىبينند آنها را اهالى مكه و مدينه در راه شام براى ظلمى كه بخودشان نمودند و از اطاعت خدا و پيغمبرش سرپيچى كردند و اين مايه عبرت و آيت بزرگى است براى ارباب معرفت كه بدانند عاقبت، هر قوم كه با خدا در افتادند ور افتادند و نابود شدند و اهل ايمان و تقوى نجات يافتند و بسعادت دو سرا فائز و نائل گشتند و لتبيّتنّه و
جلد 4 صفحه 157
لتقولنّ بتاء و صيغه جمع بنحو خطاب بعضى ببعض و انّا دمّرناهم بكسر همزه نيز قرائت شده است و گفتهاند اهل نجات چهار هزار نفر بودند كه با حضرت صالح از وادى القرى بحضرموت رهسپار شدند و آنحضرت پس از ورود برحمت ايزدى و اصل گرديد لذا آن بلد بحضرموت خوانده شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَنجَينَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (53)
و نجات داديم ما كساني را که ايمان آوردند و بودند که از معاصي و اعمال سيئه پرهيزكار.
جلد 14 - صفحه 158
در آيات شريفه نجات و سعادت را در بعضي منوط و مربوط بايمان فرموده و در بعضي ايمان را- مقرون با عمل صالح نموده و در بعضي مقرون بتقوي مثل همين آيه شريفه و توضيح مقام اينست که مثل ايمان مثل درختيست که در زمين قلب غرس كنند و در اعماق روح انساني داخل شود و مثل اعمال صالحه مثل محافظت از آن درخت از جهت آبياري و آفتاب و استعداد زمين که موجب رشد آن درخت ميشود و ريشه آن محكم ميشود تا به ثمر ميرسد و مثل تقوي رفع مضار از آن درخت كسي او را از ريشه در نياورد يا قطع نكند يا زنگ و شفته و كرم و آفت باو تماس نگيرد پس ميگوييم اگر با ايمان از دنيا رفت بالاخره نجات دارد و لو آلوده بمعاصي و تارك بعض اعمال صالحه باشد يا بواسطه مغفرت و عفو الهي يا شفاعت شفعاء يا ابتلاآت دنيوي يا عقوبات برزخي پاك شود و نجات يابد و اما اگر مقرون باعمال صالحه شد ايمانش رشد پيدا ميكند و درجات ايمانش بالا ميرود هر چه بيشتر و بهتر باشد رشد و درجاتش زيادتر ميگردد و اگر مقرون بتقوي شد از خطرات و آفات مصون و محفوظ ميماند و الا معاصي باعث ضعف ايمان ميشود بعض معاصي بكلي ريشه ايمان را ميكند بعض آنها باعث اينکه ميشود که بي ايمان از دنيا رود بعضي باعث ضعف ايمان ميشود. در اخبار از حضرت باقر و صادق روايت شده که از معصيت خال سياهي در قلب احداث ميشود هر چه بيشتر سياهي بزرگتر ميشود تا اينكه اگر يك خالي سفيد باقي باشد اميد نجات دارد و اگر تمام سياه شد «لا يرجي بخير و صار قلبه منكوسا» ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 53)- اما در این میان خشک و تر با هم نسوختند و بیگناه به آتش گنهکار نسوخت «ما کسانی را که ایمان آورده، و تقوا پیشه کرده بودند نجات دادیم» و آنها هرگز به سر نوشت شوم بد کاران گرفتار نشدند» (وَ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ).
نکات آیه
۱ - نجات یافتن مؤمنان پیرو صالح، از عذاب نازل شده بر ثمودیان به اراده الهى (و أنجینا الذین ءامنوا)
۲ - پایبندى مستمر مؤمنان ثمود به تقوا و پرهیز از گناه، عامل نجات آنان از عذاب الهى (و أنجینا الذین ءامنوا و کانوا یتّقون) جمله «کانوا یتّقون» ماضى استمرارى است; یعنى، راز نجات مؤمنان در تقواى مستمر آنان نهفته است.
۳ - ثمربخشى ایمان، تنها در پرتو تقوا و پایبند بودن به ارزش هاى الهى در مقام عمل (و أنجینا الذین ءامنوا و کانوا یتّقون) جدا آمدن «کانوا یتّقون» در کنار «آمنوا» این نکته را مى رساند که ایمان درونى و قلبى، بدون داشتن بازتاب عملى و جوارحى مایه نجات حتمى نخواهد بود.
۴ - وجود مؤمنانى با تقوا در میان ثمودیان، على رغم وجود فساد و کفر فراگیر در جامعه (یقوم لم تستعجلون بالسیّئة ... دمّرنهم و قومهم أجمعین ... و أنجینا الذین ءامنوا و کانوا یتّقون)
۵ - خداوند، نجات دهنده مؤمنان تقواپیشه از گرداب هاى سخت و بلاهاى فراگیر (أنّا دمّرنهم و قومهم أجمعین ... و أنجینا الذین ءامنوا و کانوا یتّقون)
۶ - خداوند، توانا بر جدا ساختن سرنوشت مؤمنان واقعى از فرجام کافران محکوم به هلاکت (أنّا دمّرنهم و قومهم أجمعین ... و أنجینا الذین ءامنوا و کانوا یتّقون)
موضوعات مرتبط
- ارزشها: اهمیت حفظ ارزشها ۳
- ایمان: آثار ایمان ۳
- تقوا: اهمیت تقوا ۳
- خدا: آثار اراده خدا ۱; قدرت خدا ۶; نجات بخشى خدا ۵
- صالح(ع): آثار تقواى پیروان صالح(ع) ۲; عوامل نجات پیروان صالح(ع) ۲; قصه صالح(ع) ۱، ۲; منشأ نجات پیروان صالح(ع) ۱
- عذاب: عوامل نجات از عذاب ۲; نجات از عذاب ۱
- قوم ثمود: تاریخ قوم ثمود ۴; کافران قوم ثمود ۴; مؤمنان قوم ثمود ۴; متقین قوم ثمود ۴; مفسدان قوم ثمود ۴
- کافران: فرجام کافران ۶
- مؤمنان: فرجام مؤمنان ۶; منشأ نجات مؤمنان ۵
- متقین: منشأ نجات متقین ۵
منابع