ریشه خنس: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
جز (Move page script صفحهٔ ریشه خنس‌ را به ریشه خنس منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
كنار رفتن. وا پس ماندن. پنهان شدن. [تكوير:15-19]. معناى اوّلى خنس و خنوس در قاموس و صحاح و تفسير بيضالوى و كشّاف ذيل سوره ناس، تأخّر و واپس ماندن ذكر شده است. در نهايه گفته و از ابن عباس نقل كرده كه محضر رسول خدا صلى اللّه عليسه و آله و سلم رفتن مى‏خواست نماز بخواند مرا پيش روى خود نشاند «فَلَمّا اَقْبَلَ عَلب صَلوتِهِ اِنْخذنَسْتُ» يعنى چون شروع به نماز كرد كنار شدم. راغب نيز انقباض و تأخير انداختن گفته است در اقرب الموارد، رجوع، كنار شدن، واپس ماندن و انقباض آمده است. در مجمع البيان مى‏گويد: خنس و كنس هر دو در اصل به معنى ستر و پوشاندن است شيطان را خنّاس گويند كه هنگام ياد خدا كنار مى‏رود و پنهان مى‏گردد كناس بضّم كاف خانه‏اى است كه پرنده وحشى براى خود اتّخاذ كرده و در آن مخفى مى‏شود و در تفسير سوره النّاس فرموده: خنوس پنهان شدن بعد از ظهور است. خلاصه آن كه: خنس و خنوس به معنى كنار رفتن، واپس ماندن و پنهان شدن است و اين معانى قريب بهم‏اند. كنس نيز به معنى نهان شدن است درباره آهو كه در نهانگاه خود پنهان مى‏شود گويند: «كَنَسَ الظَّبى‏ءُ اِذا تَغَيَّبَ وَ اسْتَتَرَفى كِنْاسِهِ» (نهايه) «عَسْعَسَ اللَّيْلُ» يعنى شب روى آورد و شب رفت در دو ضدّ به كار رفته است (مجمع). ناگفته نماند «اَلْجَوارِ الْكُنَّسِ» صفت «الْخَنَّسِ» است و در نتيجه هر سه به موصوفهائى دلالت دارند كه داراى هر سه صفت‏اند. موصوفاتى كه واپس شونده و داراى انقباض و نهان شونده‏اند و نيز در جريان و حركت‏اند و اين اوصاف لازم و ذاتى آنها است نه آنى و زمانى. ستارگان بى شمار آسمان چنان كه دانشمندان مى‏گويند چنين‏اند آنها پيوسته در حال تحوّل و انقلاب‏اند، سوخت خويش را تمام مى‏كنند بعضى در آخر در نيمه راه زندگى‏اند بعضى در آخر عمر و بعضى در ابتداى تشكيل: لذا آنها را به گروههاى مختلف از قبيل ستارگان تپنده (كه قشر ظاهر آنها مانند ضربان نبض آهسته و منظّم است) غول‏هاى آبى، غول‏هاى سرخ، كوتولوهاى سرخ، كوتولوهاى سفيد كه مواد آنها پيوسته در انفعال و تبدّل است و درباره كوتولوهاى سفيد گفته‏اند كه در مراحل آخر زندگى هستند. از طرف ديگر آمدن و رفتن دائمى شب و روشن شدن روز حكايت از تحوّل و انقلاب دائمى جهان دارد. در اوّل سوره تكوير از تكوير و خاموش شدن آفتاب و از منكدر و تيره شدن نجوم و تبخير درياها و غيره سخن رفته پس از آن به خنّس و كنّس قسم ياد شده كه اين سخنان از فرشته وحى است نه ساخته پيامبر «صلى اللّه عليه و آله» بنابراين به نظر مى‏آيد كه اين اوصاف درباره ستارگان و خورشيدهاى بى‏شمار جهان است كه پيوسته در حال انقلاب‏اند و حكايت از انهدام عالم دارند معنى آيه شريفه چنين مى‏شود: پس نه، قسم به واپس شوندگان روان و نهان شونده و به شب كه مى‏آيد و مى‏رود و به صبح كه مى‏دمد و گسترش مى‏يابد كه اين سخنان قول فرشته بزرگوار است. اينكه مفسّران آنها را سيّارات و عموم ستارگان گرفته و گفته‏اند: در شب آشكار مى‏شوند و در روز غائب مى‏گردند. به نظر مى‏آيد كه اين سخن خيلى سطحى است و اين اوصاف درباره غايب شدن در روز و برگشتن در شب نيست و اين چندان دلالت به قيامت ندارد. ولى ما هم اگر در زمان گذشته مى‏بوديم مانند آنها رحمهم اللّه مى‏گفتيم زيرا گذشت زمان و ترقّى علم در نماياندن مفاهيم عاليه قرآن سهم بسزائى دارد. * [ناس:4] درباره خنّاس گفته‏اند نام شيطان است كه چون خدا ياد شود منقبض و نهان مى‏گردد. ولى ناگفته نماند: خنّاس در آيه شريفه صفت وسواس است [ناس:1-6] وسوسه در سينه و قلب آدمى است و بسيار بسيار مخفى و نهان است كه آدمى كمتر وجود آنرا حسّ مى‏كند. لذا بايد گفت خنّاس به معنى سخت نهان و صفت وسوسه است نه صفت شيطان آرى در ذيل سوره فرموده كه اين وسوسه از جنّ و مردم قلب آدمى راه پيدا مى‏كند. معنى آيات چنين است: بگو پناه مى‏برم به پروردگار مردم... از شرّ وسوسه كه بسيار نهان و پوشيده است و در سينه‏هاى مردم رفت و آمد مى‏كند. و وسواس اسم وسوسه و جمع آن وساوس است و صفت نيست.
كنار رفتن. وا پس ماندن. پنهان شدن. [تكوير:15-19]. معناى اوّلى خنس و خنوس در قاموس و صحاح و تفسير بيضالوى و كشّاف ذيل سوره ناس، تأخّر و واپس ماندن ذكر شده است. در نهايه گفته و از ابن عباس نقل كرده كه محضر رسول خدا صلى اللّه عليسه و آله و سلم رفتن مى‏خواست نماز بخواند مرا پيش روى خود نشاند «فَلَمّا اَقْبَلَ عَلب صَلوتِهِ اِنْخذنَسْتُ» يعنى چون شروع به نماز كرد كنار شدم. راغب نيز انقباض و تأخير انداختن گفته است در اقرب الموارد، رجوع، كنار شدن، واپس ماندن و انقباض آمده است. در مجمع البيان مى‏گويد: خنس و كنس هر دو در اصل به معنى ستر و پوشاندن است شيطان را خنّاس گويند كه هنگام ياد خدا كنار مى‏رود و پنهان مى‏گردد كناس بضّم كاف خانه‏اى است كه پرنده وحشى براى خود اتّخاذ كرده و در آن مخفى مى‏شود و در تفسير سوره النّاس فرموده: خنوس پنهان شدن بعد از ظهور است. خلاصه آن كه: خنس و خنوس به معنى كنار رفتن، واپس ماندن و پنهان شدن است و اين معانى قريب بهم‏اند. كنس نيز به معنى نهان شدن است درباره آهو كه در نهانگاه خود پنهان مى‏شود گويند: «كَنَسَ الظَّبى‏ءُ اِذا تَغَيَّبَ وَ اسْتَتَرَفى كِنْاسِهِ» (نهايه) «عَسْعَسَ اللَّيْلُ» يعنى شب روى آورد و شب رفت در دو ضدّ به كار رفته است (مجمع). ناگفته نماند «اَلْجَوارِ الْكُنَّسِ» صفت «الْخَنَّسِ» است و در نتيجه هر سه به موصوفهائى دلالت دارند كه داراى هر سه صفت‏اند. موصوفاتى كه واپس شونده و داراى انقباض و نهان شونده‏اند و نيز در جريان و حركت‏اند و اين اوصاف لازم و ذاتى آنها است نه آنى و زمانى. ستارگان بى شمار آسمان چنان كه دانشمندان مى‏گويند چنين‏اند آنها پيوسته در حال تحوّل و انقلاب‏اند، سوخت خويش را تمام مى‏كنند بعضى در آخر در نيمه راه زندگى‏اند بعضى در آخر عمر و بعضى در ابتداى تشكيل: لذا آنها را به گروههاى مختلف از قبيل ستارگان تپنده (كه قشر ظاهر آنها مانند ضربان نبض آهسته و منظّم است) غول‏هاى آبى، غول‏هاى سرخ، كوتولوهاى سرخ، كوتولوهاى سفيد كه مواد آنها پيوسته در انفعال و تبدّل است و درباره كوتولوهاى سفيد گفته‏اند كه در مراحل آخر زندگى هستند. از طرف ديگر آمدن و رفتن دائمى شب و روشن شدن روز حكايت از تحوّل و انقلاب دائمى جهان دارد. در اوّل سوره تكوير از تكوير و خاموش شدن آفتاب و از منكدر و تيره شدن نجوم و تبخير درياها و غيره سخن رفته پس از آن به خنّس و كنّس قسم ياد شده كه اين سخنان از فرشته وحى است نه ساخته پيامبر «صلى اللّه عليه و آله» بنابراين به نظر مى‏آيد كه اين اوصاف درباره ستارگان و خورشيدهاى بى‏شمار جهان است كه پيوسته در حال انقلاب‏اند و حكايت از انهدام عالم دارند معنى آيه شريفه چنين مى‏شود: پس نه، قسم به واپس شوندگان روان و نهان شونده و به شب كه مى‏آيد و مى‏رود و به صبح كه مى‏دمد و گسترش مى‏يابد كه اين سخنان قول فرشته بزرگوار است. اينكه مفسّران آنها را سيّارات و عموم ستارگان گرفته و گفته‏اند: در شب آشكار مى‏شوند و در روز غائب مى‏گردند. به نظر مى‏آيد كه اين سخن خيلى سطحى است و اين اوصاف درباره غايب شدن در روز و برگشتن در شب نيست و اين چندان دلالت به قيامت ندارد. ولى ما هم اگر در زمان گذشته مى‏بوديم مانند آنها رحمهم اللّه مى‏گفتيم زيرا گذشت زمان و ترقّى علم در نماياندن مفاهيم عاليه قرآن سهم بسزائى دارد. * [ناس:4] درباره خنّاس گفته‏اند نام شيطان است كه چون خدا ياد شود منقبض و نهان مى‏گردد. ولى ناگفته نماند: خنّاس در آيه شريفه صفت وسواس است [ناس:1-6] وسوسه در سينه و قلب آدمى است و بسيار بسيار مخفى و نهان است كه آدمى كمتر وجود آنرا حسّ مى‏كند. لذا بايد گفت خنّاس به معنى سخت نهان و صفت وسوسه است نه صفت شيطان آرى در ذيل سوره فرموده كه اين وسوسه از جنّ و مردم قلب آدمى راه پيدا مى‏كند. معنى آيات چنين است: بگو پناه مى‏برم به پروردگار مردم... از شرّ وسوسه كه بسيار نهان و پوشيده است و در سينه‏هاى مردم رفت و آمد مى‏كند. و وسواس اسم وسوسه و جمع آن وساوس است و صفت نيست.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
انس:100, وسوس:94, من:66, الذى:49, جرى:49, ب:44, کنس:44, ليل:44, فى:38, شرر:38, اذا:38, قسم:38, لا:33, صدر:33, صبح:33, عسعس:33, اله:27, ف:27, حضر:27, جنن:21, ملک:21, ما:21, نفس:16, علم:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۵۶

تکرار در قرآن: ۲(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

كنار رفتن. وا پس ماندن. پنهان شدن. [تكوير:15-19]. معناى اوّلى خنس و خنوس در قاموس و صحاح و تفسير بيضالوى و كشّاف ذيل سوره ناس، تأخّر و واپس ماندن ذكر شده است. در نهايه گفته و از ابن عباس نقل كرده كه محضر رسول خدا صلى اللّه عليسه و آله و سلم رفتن مى‏خواست نماز بخواند مرا پيش روى خود نشاند «فَلَمّا اَقْبَلَ عَلب صَلوتِهِ اِنْخذنَسْتُ» يعنى چون شروع به نماز كرد كنار شدم. راغب نيز انقباض و تأخير انداختن گفته است در اقرب الموارد، رجوع، كنار شدن، واپس ماندن و انقباض آمده است. در مجمع البيان مى‏گويد: خنس و كنس هر دو در اصل به معنى ستر و پوشاندن است شيطان را خنّاس گويند كه هنگام ياد خدا كنار مى‏رود و پنهان مى‏گردد كناس بضّم كاف خانه‏اى است كه پرنده وحشى براى خود اتّخاذ كرده و در آن مخفى مى‏شود و در تفسير سوره النّاس فرموده: خنوس پنهان شدن بعد از ظهور است. خلاصه آن كه: خنس و خنوس به معنى كنار رفتن، واپس ماندن و پنهان شدن است و اين معانى قريب بهم‏اند. كنس نيز به معنى نهان شدن است درباره آهو كه در نهانگاه خود پنهان مى‏شود گويند: «كَنَسَ الظَّبى‏ءُ اِذا تَغَيَّبَ وَ اسْتَتَرَفى كِنْاسِهِ» (نهايه) «عَسْعَسَ اللَّيْلُ» يعنى شب روى آورد و شب رفت در دو ضدّ به كار رفته است (مجمع). ناگفته نماند «اَلْجَوارِ الْكُنَّسِ» صفت «الْخَنَّسِ» است و در نتيجه هر سه به موصوفهائى دلالت دارند كه داراى هر سه صفت‏اند. موصوفاتى كه واپس شونده و داراى انقباض و نهان شونده‏اند و نيز در جريان و حركت‏اند و اين اوصاف لازم و ذاتى آنها است نه آنى و زمانى. ستارگان بى شمار آسمان چنان كه دانشمندان مى‏گويند چنين‏اند آنها پيوسته در حال تحوّل و انقلاب‏اند، سوخت خويش را تمام مى‏كنند بعضى در آخر در نيمه راه زندگى‏اند بعضى در آخر عمر و بعضى در ابتداى تشكيل: لذا آنها را به گروههاى مختلف از قبيل ستارگان تپنده (كه قشر ظاهر آنها مانند ضربان نبض آهسته و منظّم است) غول‏هاى آبى، غول‏هاى سرخ، كوتولوهاى سرخ، كوتولوهاى سفيد كه مواد آنها پيوسته در انفعال و تبدّل است و درباره كوتولوهاى سفيد گفته‏اند كه در مراحل آخر زندگى هستند. از طرف ديگر آمدن و رفتن دائمى شب و روشن شدن روز حكايت از تحوّل و انقلاب دائمى جهان دارد. در اوّل سوره تكوير از تكوير و خاموش شدن آفتاب و از منكدر و تيره شدن نجوم و تبخير درياها و غيره سخن رفته پس از آن به خنّس و كنّس قسم ياد شده كه اين سخنان از فرشته وحى است نه ساخته پيامبر «صلى اللّه عليه و آله» بنابراين به نظر مى‏آيد كه اين اوصاف درباره ستارگان و خورشيدهاى بى‏شمار جهان است كه پيوسته در حال انقلاب‏اند و حكايت از انهدام عالم دارند معنى آيه شريفه چنين مى‏شود: پس نه، قسم به واپس شوندگان روان و نهان شونده و به شب كه مى‏آيد و مى‏رود و به صبح كه مى‏دمد و گسترش مى‏يابد كه اين سخنان قول فرشته بزرگوار است. اينكه مفسّران آنها را سيّارات و عموم ستارگان گرفته و گفته‏اند: در شب آشكار مى‏شوند و در روز غائب مى‏گردند. به نظر مى‏آيد كه اين سخن خيلى سطحى است و اين اوصاف درباره غايب شدن در روز و برگشتن در شب نيست و اين چندان دلالت به قيامت ندارد. ولى ما هم اگر در زمان گذشته مى‏بوديم مانند آنها رحمهم اللّه مى‏گفتيم زيرا گذشت زمان و ترقّى علم در نماياندن مفاهيم عاليه قرآن سهم بسزائى دارد. * [ناس:4] درباره خنّاس گفته‏اند نام شيطان است كه چون خدا ياد شود منقبض و نهان مى‏گردد. ولى ناگفته نماند: خنّاس در آيه شريفه صفت وسواس است [ناس:1-6] وسوسه در سينه و قلب آدمى است و بسيار بسيار مخفى و نهان است كه آدمى كمتر وجود آنرا حسّ مى‏كند. لذا بايد گفت خنّاس به معنى سخت نهان و صفت وسوسه است نه صفت شيطان آرى در ذيل سوره فرموده كه اين وسوسه از جنّ و مردم قلب آدمى راه پيدا مى‏كند. معنى آيات چنين است: بگو پناه مى‏برم به پروردگار مردم... از شرّ وسوسه كه بسيار نهان و پوشيده است و در سينه‏هاى مردم رفت و آمد مى‏كند. و وسواس اسم وسوسه و جمع آن وساوس است و صفت نيست.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
بِالْخُنَّسِ‌ ۱
الْخَنَّاسِ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط