تُحِس: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(Added word proximity by QBot) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/تُحِس | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/تُحِس | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
خط ۴: | خط ۵: | ||
*[[ریشه حسس | حسس]] (۶ بار) [[کلمه با ریشه:: حسس| ]] | *[[ریشه حسس | حسس]] (۶ بار) [[کلمه با ریشه:: حسس| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
حاسّه همان نيروى درك است كه جمع آن حوّاس ميايد . و احساس به معنى ادراك با حاسّه است اعمّ از آنكه با ديدن باشد يا شنيدن و يا غير ان. «فَلَمّا اَحَسَّ عيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْاَنْصارى اِلَى اللّهِ» چون عيسى از آنها كفر احساس كرد گفت: ياران من به سوى خدا كداماند؟ آل عمران :52 در مجمع البيان «اَحَسَّ» را پيدا كردن، ديدن و دانستن نقل كرده است. و همه از مصاديق احساسند. [مريم:98] چه مردمانى را كه پيش از آنها هلاك كردهايم آيا كسى از آنها را مىبينى يا صدائى از آنهامى شنوى؟ * [آل عمران:152] «تَحُسُّنَهُمْ» از باب نَصَرَ يَنْصُرُ به معنى كشتن و مصدر آن حسّبه فتح اول است در اقرب گويد: حَسَّهُ حَسّاً: قَتَلَهُ وَ اسْتَأْصَلَهُ» و در قاموس حَسّ (به فتح اوّل) را حيله و استيصال و قتل گفته است. مجمع البيان در ذيل آيه فوق گويد: علّت اين تسميه آن است كه قتل، حسّ را از بين مىبرد و در ذيل آيه 152 آل عمران گفته: علّت اين تسميه آن است كه مقتول درد قتل را حسّ مىكند. معنى آيه چنين مىشود: خدا وعده خود را با شما راست كرد آنگاه كه آنها را به اذن وى مىكشتيد. تحسّس به معنى جستجو كردن مىباشد خواه با ديدن باشد يا شنيدن . [يوسف:87] اى پسران من برويد يوسف و برادرش را بجوئيد. * [انبیاء:102] صحاح و اقرب الموارد حسيس را صوت خفى گفتهاند. طبرسى و بيضاوى آن را صدائيكه با شنيدن حسّ مىشود ذكر كردهاند. معنى آيه اين است: آنها صداى جهنّم را نمىشنوند و در آنچه خواسته نفسشان است جاودانند. و اگر مراد از حسيس صوت خفى باشد معنى آن است كه حتّى صداى جزئى آن را هم احساس نمىكنند. آن مصدر از براى مفعول است. | |||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
مِن:100, هَل:55, مِنْهُم:55, قَرْن:48, أَحَد:40, قَبْلَهُم:33, أَو:33, أَهْلَکْنَا:25, تَسْمَع:25, کَم:18, لَهُم:18, رِکْزا:10, وَ:10, لُدّا:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::تُحِس]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۲
ریشه کلمه
- حسس (۶ بار)
قاموس قرآن
حاسّه همان نيروى درك است كه جمع آن حوّاس ميايد . و احساس به معنى ادراك با حاسّه است اعمّ از آنكه با ديدن باشد يا شنيدن و يا غير ان. «فَلَمّا اَحَسَّ عيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْاَنْصارى اِلَى اللّهِ» چون عيسى از آنها كفر احساس كرد گفت: ياران من به سوى خدا كداماند؟ آل عمران :52 در مجمع البيان «اَحَسَّ» را پيدا كردن، ديدن و دانستن نقل كرده است. و همه از مصاديق احساسند. [مريم:98] چه مردمانى را كه پيش از آنها هلاك كردهايم آيا كسى از آنها را مىبينى يا صدائى از آنهامى شنوى؟ * [آل عمران:152] «تَحُسُّنَهُمْ» از باب نَصَرَ يَنْصُرُ به معنى كشتن و مصدر آن حسّبه فتح اول است در اقرب گويد: حَسَّهُ حَسّاً: قَتَلَهُ وَ اسْتَأْصَلَهُ» و در قاموس حَسّ (به فتح اوّل) را حيله و استيصال و قتل گفته است. مجمع البيان در ذيل آيه فوق گويد: علّت اين تسميه آن است كه قتل، حسّ را از بين مىبرد و در ذيل آيه 152 آل عمران گفته: علّت اين تسميه آن است كه مقتول درد قتل را حسّ مىكند. معنى آيه چنين مىشود: خدا وعده خود را با شما راست كرد آنگاه كه آنها را به اذن وى مىكشتيد. تحسّس به معنى جستجو كردن مىباشد خواه با ديدن باشد يا شنيدن . [يوسف:87] اى پسران من برويد يوسف و برادرش را بجوئيد. * [انبیاء:102] صحاح و اقرب الموارد حسيس را صوت خفى گفتهاند. طبرسى و بيضاوى آن را صدائيكه با شنيدن حسّ مىشود ذكر كردهاند. معنى آيه اين است: آنها صداى جهنّم را نمىشنوند و در آنچه خواسته نفسشان است جاودانند. و اگر مراد از حسيس صوت خفى باشد معنى آن است كه حتّى صداى جزئى آن را هم احساس نمىكنند. آن مصدر از براى مفعول است.