الرّؤْيَا: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added word proximity by QBot) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
__TOC__ | |||
''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/الرّؤْيَا | آیات شامل این کلمه ]]''' | ''' [[ویژه:پیوند_به_این_صفحه/الرّؤْيَا | آیات شامل این کلمه ]]''' | ||
خط ۹: | خط ۱۰: | ||
*[[ال]] | *[[ال]] | ||
===کلمات [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud> | |||
وَ:100, إِن:94, اللّه:94, رَسُولَه:61, صَدّقْت:61, الّتِي:61, بِالْحَق:61, جَعَلْنَا:61, إِنّا:61, إِبْرَاهِيم:55, لَتَدْخُلُن:55, کَذٰلِک:55, قَد:55, أَرَيْنَاک:55, مَا:55, يَا:49, نَجْزِي:49, إِلاّ:49, الْمَسْجِد:49, صَدَق:49, الْحَرَام:42, لَقَد:42, الْمُحْسِنِين:42, عَلِيما:42, أَن:42, بِالنّاس:42, فِتْنَة:42, هٰذَا:36, شَيْء:36, أَحَاط:36, لِلنّاس:36, نَادَيْنَاه:36, لَهُو:29, شَاء:29, رَبّک:29, بِکُل:29, الشّجَرَة:23, الْبَلاَء:23, آمِنِين:16, الْمَلْعُونَة:16, لَک:16, مُحَلّقِين:10, قُلْنَا:10, فِي:10 | |||
</qcloud> | |||
===تکرار در هر سال نزول=== | |||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::الرّؤْيَا]] | {{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::الرّؤْيَا]] | ||
|?نازل شده در سال | |?نازل شده در سال |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۰
ریشه کلمه
- رئى (۳۲۸ بار)
قاموس قرآن
آن چه شخص در خواب ببيند [يوسف:5]. يعنى آن چه در خواب ديدهاى بر برادرانت مگو، تو را حيله مىكنند. رؤيا از مصاديق رأى است و چون شخص چيزى را در خواب مىبيند لذا آنرا رؤيا گفتهاند از اينجاست كه لغت نويسان عرب رؤيا را آن چه شخص در خواب رؤيت مىكند گفتهاند. اين كلمه شش بار در قرآن مجيد آمده است: يوسف:5،43،100 - اسراء:60 - صافات 105 - فتح:27. 1- خواب حضرت يوسف است كه ديد: يازده ستاره و آفتاب و ماه به او سجده مىكنند و چون در مصر به مقام بزرگ رسيد، پدر و مادر و يازده برادرش وقت ورود به مصر او را تعظيم كردند. تفصيل آن در سوره يوسف است. 2- خواب پادشاه مصر است كه چنين نقل شده «وَ قَالَ الْمَلِكُ اِنّى اَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ...» يعنى: پادشاه مصر گفت: گاو فربه را هفت گاو لاغر مىخورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشك مىبينم اب بزرگان قوم اگر علم خواب مىدانيد مرا از تعبير آن خبر دهيد. گفتند مشتى خوابهاى پريشان است و ما به تعبير چنين خوابها دانائى نداريم... و چون در زندان اين خواب را به حضرت يوسف گفتند:فرمود: هفت سال بقرار عادت زراعت كنيد و آن چه درو كرديد جز كمى كه مىخوريد همه را در خوشه ذخيره نمائيد پس از آن هفت سال قحطى پيش آيد سالهاى قحطى، ذخيره شده را مىخورند (در عرض هفت سال قحطى انبار شدههاى قبلى را مىخوريد) و چون هفت سال قحطى بگذرد سال ديگرى كه داراى آسايش و فراوانى است مىآيد (سوره يوسف:43-49). تفاوت اين خواب با خواب يوسف آن است كه او يك دفعه خواب ديد ولى پادشاه بارها آن خواب را ديده است جمله «اِنّى اَرى...» مفيد استمرار است يعنى من پيوسته چنين مىبينم به نظر مىآيد كه پاه مصر چندين شب متوالى آن خواب را ديده تا به مقام تعبير آمده و اگر يكبار ديده بود شايد اهمّيت نمىداد. 3- خواب حضرت ابراهيم «عليه السلام» است درباره سربريدن فرزندش اسمعيل كه در «ابراهيم» مفصلاً ذكر شد و در آن جمله [صافات:102]. روشن مىكند كه حزت ابراهيم بارها آن خواب را ديده و در اثر تكرار خواب متوجّه شده كه در آن دستور خداوندى است. درباره حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله» سه خواب در قرآن مجيد آمده است. 1- درباره جنگ بدر كه حضرت كفّار مكه را در خواب ديد كم و ناچيزاند و به اصحاب خى داد لذا در جنگ دلگرم شدند [انفال:43]. از اين آيه روشن مىشود كه خداوند كفّار را در خواب به آن حضرت ناچيز و كم نشان داده و اگر زياد نشان مىداد و او به ياران خود مىفرمود از كثرت آنها مىترسيده و گرفتار تفرق و منازعه مىشدند. و در شروع جنگ يك رأى نمىشدند. ملاحظه آيات سوره انفال نشان مىدهد كه فتح در جنگ بدر بيشترش از مسير عادى نبوده بلكه خوابست خدا بوده است از جمله خوابى كه گذشت. 2- آن حضرت در خواب ديد كه مسلمانان داخل مسجدالحرام شدند. اين خواب را به اصحاب خويش باز گفت مسلمانان از آن شاد شدند و گمان كردند كه در آن سال داخل خواهند شد و چون از حديبيّه برگشتند منافقان گفتند: كو آن خواب كه ديده بود ما نه به مسجدالحرام داخل شديم و نه حلق رأس و نه تقصير (از اعمال مخصوص كج) كرديم؟ خدا اين آيه را نازل فرمود [فتح:27]. يعنى البته خدا را آشكار ساخت كه داخل مسجدالحرام مىشويد اگر خدا بخواهد در حالى كه از شرّ مشركان ايمن هستيد و در حالى كه سر مىتراشيد و تقصير مىكنيد و از اهل شرك نمىترسيد سال بعد مسلمانان با ايمنى وارد مسجدالحرام شده و اعمال به جاى آوردند. 3- خوابى كه آن حضرت درباره شجره ملعونه ديدند [اسراء:60]. ظاهر آنست كه «اَلْشَّجَرَةَ» عطف است بر «الرُّؤْيا» در آن صورت معنى آيه چنين است: رؤيائى را كه بر تو نمودار كرديم و همچنين درخت ملعون در قرآن را امتحانى بر مردم قرار داديم. آنها را مىترسانيم ولى تخويف ما جز طغيان نمىافزايد. على هذا رؤيا و شجره ملعونه هر دو يكى است و آن حضرت در خواب شجره ملعونه را ديده است و خدا فرموده كه آن امتحانى است بر مردم. از جمله «مَلّعُونَةَ فِى الْقُرْآنِ» روشن است كه اين شجره در قرآن مورد لعن است ولى در قرآن درختى كه مورد لعنت باشد نيست و شجره زقوم كه حال آن در سوره صافات آيه 62 به بعد و حم دخان آيه 43 به بعد آمده در قرآن مورد لعن نيست. پس لابد مراد ازشجره ملعونة يك نسل و خانواده مخصوص از بشر است زيرا اطلاق شجرة بر نسل و خانواده شايع و معمول است از شجره مباركه است يعنى از اصل مبارك است و در زبان رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» زياد آمده كه «اَنَا وَ عَلّىٌ مِن شَجَرَةٍ واحِدَةٍ». اشخاصى كه در قرآن مورد لعنت واقع شده عبارت اند از: كفّار [احزاب:64]. و شيطان [نساء:118]. و منافقان [توبه:68] و نيز آنان كه رسول را اذيّت مىكنند احزاب :57. و نيز مشركان فتح:6. و كسانى كه بيّنات و احكام خدا را كتمان مىكنند بقره:159. و همچنين ستمكاران مورد لعن خدا هستند [هود:18]. خانواده ملعون در قرآن بايد يكى از نامبردگان فوق باشد. دقّت نشان مىدهد كه مراد از شجره ملعونه قومى از منافقان هستند كه در ميان مسلمين ريشه ميدوانند يا به نسل و يا به عقيده و مسلك خود و يا با هر دو و سبب فتنه و اضلال اهل اسلام مىگردند (در تفسير اين آيه از الميزان استفاده شده است.) اما از لحاظ روايات، ناگفته نماند در بسيارى از روايات فريقين آمده كه آن حضرت بنى اميّه را به صورت ميمونها ديد كه در منبر او بالا و پائين مىروند براى نمونه به روايات زير توجّه شود. عياشى در تفسير آيه ما نحن فيه از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتى اَرَيْناكَ اَلا فِتْنَتَةً» تا در آن فتنه سرگردان باشند «وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُنَةَ فِى القُرآنِ» يعنى بنى اميّه. و نيز از عمران و محمد بن مسلم نقل كرده كه از آن حضرت (ظاهر" امام صادق «عليه السلام») پرسيديم از قول خدا «وَ ما جَعَلْنا الرُّؤْيَا الَّتى اَرَيْناكَ» فرمود: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» مردانى را بر منابر ديد كه مردم را گمراه مىكنند: رزيق و زفر (مقصود اول و ثانى است) و قول خدا «وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرآنِ» فرمود: آنها بنى اميّهاند. و در روايات ديگر از عبدالرحيم قيصر از حضرت باقر «عليه السلام» نقل كرده «وَ مَا جَعَلْنَا الرُّىَا الَّتى اَرَيناكَ» فرمود: به آن حضرت مردانى از بنى تيم وعدى بر منابر نشان داده شد كه مردم را از راه به عقب بر مىگرداندند. گفتم «وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فى القُرآنِ» يعنى چه؟ فرمود آنها بنى اميهاند... چند روايت ديگر نيز در عياشى نقل شده و اين روايت و نظائر آنها در مجمع و بحار و تفسير برهان و صافى نيز نقل شده است. به موجب سه روايت فوق رؤياى آن حضرت غير از شجره ملعونه استو رؤيا درباره اوّلى دوّمى و شجره ملعونه درباره بنى اميّه است. غلى هذا معنى آيه چنين مىشود: ما آن رؤيا را كه بر تو نمودار كرديم و نيز شجره لعنت شده را امتحان قرار داديم... اين سخن با ظاهر آيه بيشتر مىسازد. علّامه رحمه اللّه در ج 8 الغدير ص247 به بعد فصلى تحت عنوان بنى اميّه در قرآن باز كرده و احاديثى از كتب اهل سنت جمع آورده و از جمله از در منثور سيوطى و تفسير شوكانى و غيره نقل كرده عايشه به مروان بن حكم گفت: از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» شنيدم به پدر و جدّ تو ابى العاص بن اميّه مىگفت ك شمائيد شجره ملعونه در قرآن. و اين كه در روايت بعضى از اهل سنت از جمله صحيح بخارى، اسباب النزول واحدى، تفسير ابن كثير و غيره آمده كه مراد از رؤيا اسراء آن حضرت است از مكه به مسجد اقصى و مراد از شجره ملعونه زقّوم است درست نيست زيرا درخت زقوم در قرآن لعنت نشده و اسراء خواب نبوده بلكه در بيدارى واقع را اختيار كرده و حديث ديگر را ضعيف خوانده است تا مبادا بر بنى امّه جسارت شده باشد به كتابهائيكه در فووق نام بردهايم رجوع كنيد. آياتى كه درباره رؤيا از قرآن مجيد نقل شد دلالت دارند بر آن كه رؤيا از آينده خبر مىدهد خواه رؤياى پيامبران باشد يا غير آنها چنان كه از رؤياى پادشاه مصر روشن گرديد. روايات زيادى درباره رؤيا و احكام آن وارد شده طالبان تفصيل به كتاب دارالسلام تأليف محدّث نورى رحمه اللّه رجوع كنند.