البقرة ٢٦٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(افزودن جزییات آیه)
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::يُؤْتِي|يُؤْتِي‌]] [[کلمه غیر ربط::يُؤْتِي| ]] [[شامل این ریشه::اتى‌| ]][[ریشه غیر ربط::اتى‌| ]][[شامل این کلمه::الْحِکْمَة|الْحِکْمَةَ]] [[کلمه غیر ربط::الْحِکْمَة| ]] [[شامل این ریشه::حکم‌| ]][[ریشه غیر ربط::حکم‌| ]][[شامل این کلمه::مَن|مَنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::يَشَاء|يَشَاءُ]] [[کلمه غیر ربط::يَشَاء| ]] [[شامل این ریشه::شى‌ء| ]][[ریشه غیر ربط::شى‌ء| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَن|مَنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::يُؤْت|يُؤْتَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُؤْت| ]] [[شامل این ریشه::اتى‌| ]][[ریشه غیر ربط::اتى‌| ]][[شامل این کلمه::الْحِکْمَة|الْحِکْمَةَ]] [[کلمه غیر ربط::الْحِکْمَة| ]] [[شامل این ریشه::حکم‌| ]][[ریشه غیر ربط::حکم‌| ]][[شامل این کلمه::فَقَد|فَقَدْ]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[شامل این ریشه::قد| ]][[شامل این کلمه::أُوتِي|أُوتِيَ‌]] [[کلمه غیر ربط::أُوتِي| ]] [[شامل این ریشه::اتى‌| ]][[ریشه غیر ربط::اتى‌| ]][[شامل این کلمه::خَيْرا|خَيْراً]] [[کلمه غیر ربط::خَيْرا| ]] [[شامل این ریشه::خير| ]][[ریشه غیر ربط::خير| ]][[شامل این کلمه::کَثِيرا|کَثِيراً]] [[کلمه غیر ربط::کَثِيرا| ]] [[شامل این ریشه::کثر| ]][[ریشه غیر ربط::کثر| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يَذّکّر|يَذَّکَّرُ]] [[کلمه غیر ربط::يَذّکّر| ]] [[شامل این ریشه::ذکر| ]][[ریشه غیر ربط::ذکر| ]][[شامل این کلمه::إِلاّ|إِلاَّ]] [[شامل این ریشه::الا| ]][[شامل این کلمه::أُولُوا|أُولُوا]] [[کلمه غیر ربط::أُولُوا| ]] [[شامل این ریشه::اول‌| ]][[ریشه غیر ربط::اول‌| ]][[شامل این کلمه::الْأَلْبَاب|الْأَلْبَابِ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْأَلْبَاب| ]] [[شامل این ریشه::لبب‌| ]][[ریشه غیر ربط::لبب‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::يُؤْتِي|يُؤْتِي‌]] [[کلمه غیر ربط::يُؤْتِي| ]] [[شامل این ریشه::اتى‌| ]][[ریشه غیر ربط::اتى‌| ]][[شامل این کلمه::الْحِکْمَة|الْحِکْمَةَ]] [[کلمه غیر ربط::الْحِکْمَة| ]] [[شامل این ریشه::حکم‌| ]][[ریشه غیر ربط::حکم‌| ]][[شامل این کلمه::مَن|مَنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::يَشَاء|يَشَاءُ]] [[کلمه غیر ربط::يَشَاء| ]] [[شامل این ریشه::شى‌ء| ]][[ریشه غیر ربط::شى‌ء| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَن|مَنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::يُؤْت|يُؤْتَ‌]] [[کلمه غیر ربط::يُؤْت| ]] [[شامل این ریشه::اتى‌| ]][[ریشه غیر ربط::اتى‌| ]][[شامل این کلمه::الْحِکْمَة|الْحِکْمَةَ]] [[کلمه غیر ربط::الْحِکْمَة| ]] [[شامل این ریشه::حکم‌| ]][[ریشه غیر ربط::حکم‌| ]][[شامل این کلمه::فَقَد|فَقَدْ]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[شامل این ریشه::قد| ]][[شامل این کلمه::أُوتِي|أُوتِيَ‌]] [[کلمه غیر ربط::أُوتِي| ]] [[شامل این ریشه::اتى‌| ]][[ریشه غیر ربط::اتى‌| ]][[شامل این کلمه::خَيْرا|خَيْراً]] [[کلمه غیر ربط::خَيْرا| ]] [[شامل این ریشه::خير| ]][[ریشه غیر ربط::خير| ]][[شامل این کلمه::کَثِيرا|کَثِيراً]] [[کلمه غیر ربط::کَثِيرا| ]] [[شامل این ریشه::کثر| ]][[ریشه غیر ربط::کثر| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::مَا|مَا]] [[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يَذّکّر|يَذَّکَّرُ]] [[کلمه غیر ربط::يَذّکّر| ]] [[شامل این ریشه::ذکر| ]][[ریشه غیر ربط::ذکر| ]][[شامل این کلمه::إِلاّ|إِلاَّ]] [[شامل این ریشه::الا| ]][[شامل این کلمه::أُولُوا|أُولُوا]] [[کلمه غیر ربط::أُولُوا| ]] [[شامل این ریشه::اول‌| ]][[ریشه غیر ربط::اول‌| ]][[شامل این کلمه::الْأَلْبَاب|الْأَلْبَابِ‌]] [[کلمه غیر ربط::الْأَلْبَاب| ]] [[شامل این ریشه::لبب‌| ]][[ریشه غیر ربط::لبب‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|يُؤْتِي‌ الْحِکْمَةَ مَنْ‌ يَشَاءُ وَ مَنْ‌ يُؤْتَ‌ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ‌ خَيْراً کَثِيراً وَ مَا يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=(خدا) به هر کس بخواهد حکمت می‌دهد و به هر کس حکمت داده شود، بی‌گمان، خیری فراوان داده شده است. و جز خردمندان ژرف‌نگر کسی پند نمی‌گیرد.
|-|صادقی تهرانی=(خدا) به هر کس بخواهد حکمت می‌دهد و به هر کس حکمت داده شود، بی‌گمان، خیری فراوان داده شده است. و جز خردمندان ژرف‌نگر کسی پند نمی‌گیرد.
|-|معزی=دهد حکمت را به هر که خواهد و آن کس که حکمت را داده شده است همانا داده شده است خیری بسیار و یادآور نشوند جز خردمندان‌
|-|معزی=دهد حکمت را به هر که خواهد و آن کس که حکمت را داده شده است همانا داده شده است خیری بسیار و یادآور نشوند جز خردمندان‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">He gives wisdom to whomever He wills. Whoever is given wisdom has been given much good. But none pays heed except those with insight.</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/002269.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/002269.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = [[نازل شده در سال::21|٩ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::269|٢٦٩]] | قبلی = البقرة ٢٦٨ | بعدی = البقرة ٢٧٠  | کلمه = [[تعداد کلمات::18|١٨]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره البقرة | نزول = [[نازل شده در سال::21|٩ هجرت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::269|٢٦٩]] | قبلی = البقرة ٢٦٨ | بعدی = البقرة ٢٧٠  | کلمه = [[تعداد کلمات::18|١٨]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۳۰: خط ۳۸:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۴۶#link507 | آيات ۲۷۴ - ۲۶۱ ، سوره بقره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۴۶#link507 | آيات ۲۷۴ - ۲۶۱ ، سوره بقره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۴۷#link508 | گفتارى پيرامون انفاق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۴۷#link508 | گفتارى پيرامون انفاق]]
خط ۶۴: خط ۷۳:
*[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۵۰#link539 | آيه شريفه در حق ابى بكر نازل شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲_بخش۵۰#link539 | آيه شريفه در حق ابى بكر نازل شده است]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۷۴#link271 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲_بخش۷۴#link271 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
«269» يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ‌
(خداوند) حكمت و بينش را به هر كس بخواهد (وشايسته ببيند) مى‌دهد و به هركس حكمت داده شود، همانا خيرى فراوان به او داده شده است و جز خردمندان (از اين نكته) متذكّر نمى‌گردند.
===نکته ها===
«ألباب» جمع «لُبّ» به معناى مغز است و به همه انسان‌ها «أُولُوا الْأَلْبابِ‌» نمى‌گويند، بلكه تنها به خردمندانى مى‌گويند كه عقل خود را بكار گيرند وراه زندگى و سعادت واقعى خود را بيابند.
حكمت را به معنى معرفت و شناختِ اسرار و آگاهى از حقايق و رسيدن به حقّ دانسته‌اند كه خداوند به بعضى از افراد به خاطر پاكى و تقوا و تلاش عطا مى‌كند، تا آنان وسوسه‌هاى شيطانى را از الهامات الهى باز شناخته و چاه را از راه و شعار را از شعور تشخيص دهند و اين خير كثير است.
در روايات مى‌خوانيم: حكمت، معرفت و تفقّه در دين است. حكمت، اطاعت از خدا، شناخت امام وپرهيز از گناهان كبيره است. «1»
===پیام ها===
1- گرچه مال وثروت خير است، ولى خيرِ كثير، داشتنِ ديد وقدرت تشخيص است. كسانى كه از آن خير انفاق كنند، به خير كثير مى‌رسند. «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ... يُؤْتِي الْحِكْمَةَ»
----
«1». تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 287.
جلد 1 - صفحه 428
2- شيطان وعده‌ى فقر، و خداوند وعده‌ى مغفرت و فضل مى‌دهد. امّا تشخيص و انتخاب هريك از اين دو راه، حكمت لازم دارد. «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ»
3- همه‌ى دنيا متاع قليل است، «1» ولى حكمت خير كثير است. اگر همه امكانات مادّى فداى دست يابى به حكمت و بينش صحيح گردد، ارزش دارد. «فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»
4- حكمت هديه‌اى كليدى و مادر همه‌ى خيرات است. هركه آن را داشت چيزهاى زيادى خواهد داشت. «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»
5- هر كسى به ارزش حكمت پى نمى‌برد. «ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ» دنياگرايان بر مال و آمار و محاسبات مادّى تكيه مى‌كنند و سود و زيان را بر اساس مادّيات مى‌سنجند، ولى دورانديشان عاقل و راه‌شناسان انديشمند، از بعد ديگرى محاسبه مى‌كنند.
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (269)
يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ: عطا فرمايد خداوند حكمت را هر كه را خواهد و اهليت داشته باشد.
تبصره: مفسرين را در حكمت اقوالى است:
1- تفسير برهان- ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه طاعت خدا و معرفت امام عليه السّلام است. «1» 2- در تبيان- از آن حضرت مروى است كه مراد معرفت و تفقه در دين است. «2» 3- از آن حضرت مروى است مراد از حكمت ضياء معرفت و ميراث تقوى و ثمره صدق است. «3» 4- نزد ابن عباس حكمت مراد نبوت و يا علم قرآن يا معرفت به ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و مقدم و مؤخر و حلال و حرام و امثال آن است. «4» 5- فهم.
6- ترس خدا.
----
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 255.
«2» تفسير تبيان، جلد دوّم، صفحه 349.
«3» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 299.
«4» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 382.
تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 492
7- تحقيق علم و اتقان عمل.
8- علم به احكام شريعت.
و تسميه علم به حكمت به جهت آنست كه علم مانع فعل قبيح است، چه آن متضمن دعوت به فعل نيكو و زجر و منع از فحشاء و قبايح است و از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است فرمود: انّ اللّه اتانى من الحكمة مثل القران و ما من بيت ليس فيه شى‌ء من الحكمة الّا كان خرابا الا ففقّهوا و تعلّموا و لا تموتوا جهلاء يعنى بدرستى كه خداوند عطا فرمود مرا از حكمت مثل قرآن، و هيچ خانه نيست كه در آن چيزى از حكمت نباشد مگر آنكه خراب و ويران است. آگاه باشيد تفقه نمائيد و ياد گيريد و نميريد به حالت جهل و نادانى.
بنابراين اينست معنى حكمت كه خداوند فرموده نه كلمات حكماء يونان و فلاسفه كه از ترشحات قواى فكريه و عقول طبيعيه است، لكن حكمت نبويه مربوط به عقل به مسموع و مربوط است به افاضات سبحانى و رشحات انوار الهى و علم لدنى.
وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ: و هر كه را عطا شد علم قرآن و شريعت و معارف الهيه، فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً: پس بتحقيق داده شده او را خير بسيار، زيرا آن جامع خير دنيا و آخرت است.
على بن ابراهيم رضوان اللّه عليه فرموده: خير كثير معرفت حضرت امير المؤمنين و معصومين عليهم السّلام است. «1» بعضى از بزرگان فرموده‌اند: حق تعالى متاع دنيا را قليل شمرده كه: قل متاع الدنيا قليل، و علم و دانش را به كثرت خير موصوف ساخته، چنانچه در اين آيه فرموده پس عالم به احكام دين بايد قدر و منزلت خود را بشناسد و براى جيفه دنياى دنيه مقام شامخ علم و عمل را از دست ندهد، و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ديوان منسوب به آن حضرت فرمايد:
----
«1» تفسير على بن ابراهيم، جلد اوّل، صفحه 92.
تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 493
لا فضل الّا لاهل العلم انّهم‌
على الهدى لمن استهدى ادلّاء
و قيمة المرء ما قد كان يحسنه‌
و الجاهلون لاهل العلم اعداء
نقم بعلم و لا ندرى له بدلا
فالنّاس موتى و اهل العلم احياء
وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ‌: و متذكر نشوند و پند نيابند به آنچه مذكور شد از آيات بينه و مواعظ زاجره مگر صاحبان عقول خالصه از شوائب و اوهام رديه كه دلالت كند آنها را بخير و صلاح و آنچه طاعت و عبادت الهى باشد، چنانچه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد: ما العقل؟
قال: ما عبد به الرّحمن و اكتسب به الجنان، قال قلت: فالّذى كان فى معاوية؟ فقال: تلك النّكراء تلك الشّيطنة و هى شبيهة بالعقل ليست بالعقل‌ «1» جواب فرمايد: عقل آن چيزى است كه به آن عبادت رحمان و كسب جنان شود. راوى عرض كرد: پس آنچه در معاويه بود؟ فرمود: آن حيله و شيطنت باشد، و آن شبيه عقل است و نيست عقل.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (269)
ترجمه‌
ميدهد حكمت را بكسى كه ميخواهد و كسى كه داده شود باو حكمت پس بتحقيق داده شده است خير بسيارى و پند نگيرند مگر صاحب خردان.
تفسير
حكمت بكار انداختن علم و عقل است در مقام عمل و گفته‌اند تحقيق علم است و اتقان عمل و الوا الالباب صاحبان عقول خالصه از شوائب اوهام و هواى- نفسند و مقصود همانستكه در آيه قبل بيان شد كه مقتضاى عقل و دانش در باب انفاق چيست و چه كس بآن عمل مى‌نمايد و چه كس امساك ميورزد و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه حكمت طاعت خدا و معرفت امام است و در روايت ديگر از آنحضرت نقل شده است كه معرفت امام و اجتناب از معاصى كبيره است و نيز عياشى از آنحضرت نقل نموده است كه حكمت معرفت و فقه در دين است و كسى كه از شما فقيه باشد او حكيم است و مرگ هيچ يك از اهل ايمان محبوب‌تر نيست‌
----
جلد 1 صفحه 346
نزد شيطان از مرگ فقيه و قمى فرموده خير كثير معرفت امير المؤمنين (ع) و ائمه اطهار است و در مصباح الشريعه از آنحضرت نقل شده است كه حكمت نور معرفت و ميراث تقوى و ثمره صدق است اگر خواسته باشى بگوئى بگو كه خداوند نعمتى بهتر و برتر و بزرگتر و زيادتر و آشكارتر از حكمت به بندگان خود عطا نفرموده و نميدانند فوائد و نتايج حكمت را مگر صاحبان خرد كه ايشان كسانى هستند كه خداوند آنها را خالص براى خود و مخصوص بحكمت فرموده و آن كتاب است و صفت حكيم ثبات در اوايل امور و وقوف در عواقب آنها است و او است هدايت كننده خلق خدا بسوى خدا و در مجمع از پيغمبر (ص) نقل نموده كه فرمود خداوند قرآن را بمن عطا فرمود و عطا فرمود بمن از حكمت مثل قرآن و هيچ خانه نيست كه در آن چيزى از حكمت نباشد مگر آنكه آنخانه ويران است هر آينه در طلب فهم و علم باشيد و بنادانى نميريد و در خصال از آنحضرت نقل نموده كه رأس حكمت ترس از خدا است و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه در يكى از اسفار روزى چند سوار به آنحضرت برخوردند و سلام نمودند حضرت پرسيد شما كيستيد عرض كردند ما اهل ايمانيم حضرت فرمود حقيقت ايمان چيست گفتند رضاى بقضاى خدا و تسليم در امر او و تفويض امر باو پيغمبر (ص) فرمود اينان علما و حكمايند نزديك است از حكمت به مقام نبوت برسند بعد فرمود اگر راست ميگوئيد بنا نكنيد زيادتر از سكناى خودتان و جمع ننمائيد زياده از خوراكتان و بپرهيزيد از خداوندى كه بسوى او بازگشت خواهيد نمود بنظر حقير اين روايات منافات با معناى ظاهرى حكمت ندارد بلكه به مناسبت مقامات بيان مصاديق جليه و خفيه براى ارشاد و تنبيه شده است و اللّه اعلم.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
يُؤتِي‌ الحِكمَةَ مَن‌ يَشاءُ وَ مَن‌ يُؤت‌َ الحِكمَةَ فَقَد أُوتِي‌َ خَيراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا الأَلباب‌ِ (269)
خداوند بهر ‌که‌ بخواهد حكمت‌ عنايت‌ ميفرمايد و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ حكمت‌ داد خير كثيري‌ باو عنايت‌ فرموده‌ ولي‌ متذكّر ‌اينکه‌ نعمت‌ عظمي‌ نمي‌شوند مگر صاحبان‌ عقل‌ اختلاف‌ شد ‌بين‌ مفسّرين‌ ‌در‌ معناي‌ مراد ‌از‌ حكمت‌ باقوال‌ زيادي‌ تماما بدون‌ مدرك‌: بعضي‌ گفتند علم‌ قرآن‌ ناسخ‌ و منسوخ‌، محكم‌ و متشابه‌، مقدّم‌ و مؤخّر، حلال‌ و حرام‌، ظاهر و باطن‌، تفسير و تأويل‌ و ‌اينکه‌ علم‌ مختص‌ بائمّه‌ اطهار ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ و بعضي‌ گفتند اصابه‌ ‌در‌ قول‌ و فعل‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ ‌از‌ شئونات‌ عصمت‌ ‌است‌. بعضي‌ گفتند علم‌ دين‌ و بعضي‌ نبوّت‌ و بعضي‌ معرفة اللّه‌، و بعضي‌ فهم‌ و بعضي‌ خشية اللّه‌ و بعضي‌ فقه‌.
و ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ مرويست‌ قرآن‌ و فقه‌ مجمع‌. و ‌در‌ اخبار طاعة اللّه‌ و معرفة الامام‌ و اجتناب‌ الكبائر و تمام‌ اينها مصاديق‌ ‌است‌.
و تحقيق‌ كلام‌ اينست‌ ‌که‌ حكمت‌ يكي‌ ‌از‌ صفات‌ ربوبيست‌ و ‌از‌ شئون‌ علم‌ ‌است‌
جلد 3 - صفحه 52
و مراد علم‌ بجميع‌ مصالح‌ و مفاسد افعال‌ تكوينيّه‌ و تشريعيّه‌ ‌است‌، و حكماء گفتند علم‌ بحقايق‌ و ذوات‌ اشياء بقدر الطاقة البشرية.
ولي‌ حكمت‌ شامل‌ جميع‌ علوم‌ ميشود ‌از‌ فقه‌، اصول‌ و معارف‌ حقّه‌ و حكمت‌ طبيعي‌ و حكمت‌ عملي‌ و علم‌ اخلاق‌ و تفسير و بالجمله‌ معرفة الاشياء كلّها، و معلوم‌ ‌است‌ ‌اينکه‌ موهبة عظمي‌ بهر كسي‌ عنايت‌ نشده‌ لذا ميفرمايد يُؤتِي‌ الحِكمَةَ مَن‌ يَشاءُ قابليّت‌ و لياقت‌ و استعداد ميخواهد.
و نيز معلوم‌ ‌است‌ ‌که‌ موهبتي‌ بالاتر ‌از‌ ‌اينکه‌ نيست‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ميفرمايد وَ مَن‌ يُؤت‌َ الحِكمَةَ فَقَد أُوتِي‌َ خَيراً كَثِيراً و ‌اينکه‌ حكمت‌ مقول‌ بتشكيك‌ ‌است‌، مراتب‌ بسياري‌ دارد بلكه‌ ‌غير‌ متناهيست‌ و ‌هر‌ كسي‌ ‌که‌ باو عنايت‌ ‌شده‌ بهره‌اي‌ ‌از‌ ‌آن‌ دارد و ‌اينکه‌ موهبت‌ ‌را‌ جهّال‌ و ارباب‌ مال‌ و جاه‌ و دنيا طلبان‌ درك‌ نميكنند بلكه‌ صاحبان‌ عقل‌ و دانش‌ ميفهمند لذا ميفرمايد:
وَ ما يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُوا الأَلباب‌ِ لب‌ّ خالص‌ شيئي‌ ‌است‌ و نفيس‌ترين‌ اجزاء ‌آن‌ و ‌در‌ انسان‌ آنچه‌ ‌که‌ ‌ما ‌به‌ الامتياز ‌او‌ ‌است‌ و باعث‌ شرافت‌ ‌او‌ ‌است‌ عقل‌ ‌است‌ لذا عقل‌ ‌را‌ لب‌ّ گفتند.
(اشكال‌) تمام‌ افراد بشر صاحب‌ عقل‌ هستند ‌پس‌ تمام‌ اولوا الالباب‌ هستند (جواب‌) كسي‌ ‌که‌ عقل‌ ‌را‌ سركوب‌ شهوات‌ و هواهاي‌ نفساني‌ و پايمال‌ زخارف‌ دنيوي‌ ‌از‌ مال‌ و منال‌ و جاه‌ و منصب‌ و رياست‌ طلبي‌ نمايد عقل‌ ‌را‌ ميرانده‌ ‌است‌ و مفقود نموده‌ لذا ‌از‌ معصوم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود
(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌)
سؤال‌ كردند ‌پس‌ آنچه‌ ‌در‌ معاويه‌ (‌عليه‌ اللعنه‌) ‌بود‌ چه‌ ‌بود‌ فرمود نكري‌ و شيطنت‌
53
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 269)- برترین نعمت الهی! با توجه به آنچه در آیه قبل گذشت، که به هنگام انفاق، وسوسه‌های شیطانی دایر به فقر و جذبه‌های رحمانی در باره مغفرت و فضل الهی آدمی را به این سو و آن سو می‌کشد، در آیه مورد بحث سخن از حکمت و معرفت و دانش می‌گوید، چرا که تنها حکمت است که می‌تواند بین این دو کشش الهی و شیطانی فرق بگذارد، و انسان را به وادی مغفرت و فضل بکشاند و از وسوسه‌های گمراه کننده ترس از فقر برهاند، می‌فرماید: «خداوند دانش را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می‌دهد» (یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ).
«حکمت» معنی وسیعی دارد که «معرفت و شناخت اسرار جهان هستی» و «آگاهی از حقایق قرآن» و «رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل» حتی نبوت را شامل می‌شود.
سپس می‌فرماید: «و هر کس که به او دانش داده شده است خیر فراوانی داده شده است» (وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً).
ج1، ص243
و به گفته آن حکیم: «هر کس را که عقل دادی چه ندادی و هر کس را که عقل ندادی چه دادی!» و در پایان آیه می‌فرماید: «تنها خردمندان متذکر می‌شوند» (وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ).
منظور از «اولوا الالباب» (صاحبان عقل و خرد) آنهایی هستند که عقل و خرد خود را به کار می‌گیرند و در پرتو این چراغ پرفروغ، راه زندگی و سعادت را می‌یابند.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۱۲۹: خط ۳۱۲:
[[رده:اطاعت از خدا]][[رده:آثار فردى انفاق]][[رده:انفاق از دوست داشتنیها]][[رده:انفاق در راه خدا]][[رده:فضایل انفاقگر]][[رده:آثار تعقل]][[رده:آثار عدم تعقل]][[رده:ارزش تعقل]][[رده:اهمیت تعقل]][[رده:عمل به تکلیف]][[رده:آثار حکمت]][[رده:عبرت از حکمت]][[رده:اعطاى حکمت]][[رده:موارد حکمت]][[رده:موانع حکمت]][[رده:فضایل حکیمان]][[رده:عطایاى خدا]][[رده:مشیت خدا]][[رده:زمینه خیر]][[رده:تفقه در دین]][[رده:شناخت رهبرى]][[رده:ابزار شناخت]][[رده:عبرت عاقلان]][[رده:فضایل عاقلان]][[رده:عمل صالح]][[رده:اجتناب از گناه]][[رده:گناه کبیره]]
[[رده:اطاعت از خدا]][[رده:آثار فردى انفاق]][[رده:انفاق از دوست داشتنیها]][[رده:انفاق در راه خدا]][[رده:فضایل انفاقگر]][[رده:آثار تعقل]][[رده:آثار عدم تعقل]][[رده:ارزش تعقل]][[رده:اهمیت تعقل]][[رده:عمل به تکلیف]][[رده:آثار حکمت]][[رده:عبرت از حکمت]][[رده:اعطاى حکمت]][[رده:موارد حکمت]][[رده:موانع حکمت]][[رده:فضایل حکیمان]][[رده:عطایاى خدا]][[رده:مشیت خدا]][[رده:زمینه خیر]][[رده:تفقه در دین]][[رده:شناخت رهبرى]][[رده:ابزار شناخت]][[رده:عبرت عاقلان]][[رده:فضایل عاقلان]][[رده:عمل صالح]][[رده:اجتناب از گناه]][[رده:گناه کبیره]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره البقرة ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره البقرة ]]
{{#seo:
|title=آیه 269 سوره بقره
|title_mode=replace
|keywords=آیه 269 سوره بقره,بقره 269,يُؤْتِي‌ الْحِکْمَةَ مَنْ‌ يَشَاءُ وَ مَنْ‌ يُؤْتَ‌ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ‌ خَيْراً کَثِيراً وَ مَا يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌,اطاعت از خدا,آثار فردى انفاق,انفاق از دوست داشتنیها,انفاق در راه خدا,فضایل انفاقگر,آثار تعقل,آثار عدم تعقل,ارزش تعقل,اهمیت تعقل,عمل به تکلیف,آثار حکمت,عبرت از حکمت,اعطاى حکمت,موارد حکمت,موانع حکمت,فضایل حکیمان,عطایاى خدا,مشیت خدا,زمینه خیر,تفقه در دین,شناخت رهبرى,ابزار شناخت,عبرت عاقلان,فضایل عاقلان,عمل صالح,اجتناب از گناه,گناه کبیره,آیات قرآن سوره البقرة
|description=يُؤْتِي‌ الْحِکْمَةَ مَنْ‌ يَشَاءُ وَ مَنْ‌ يُؤْتَ‌ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ‌ خَيْراً کَثِيراً وَ مَا يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۴۶

کپی متن آیه
يُؤْتِي‌ الْحِکْمَةَ مَنْ‌ يَشَاءُ وَ مَنْ‌ يُؤْتَ‌ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ‌ خَيْراً کَثِيراً وَ مَا يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌

ترجمه

(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می‌دهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمی‌کنند، و) متذکر نمی‌گردند.

حكمت را به هر كس كه بخواهد مى‌بخشد، و هر كه را حكمت داده شود يقينا خير بسيارى داده شده است و جز خردمندان پند نگيرند
[خدا] به هر كس كه بخواهد حكمت مى‌بخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين، خيرى فراوان داده شده است؛ و جز خردمندان، كسى پند نمى‌گيرد.
خدا فیض حکمت را به هر که خواهد عطا کند، و هر که را به حکمت و دانش رسانند در باره او مرحمت و عنایت بسیار کرده‌اند، و این حقیقت را جز خردمندان متذکر نشوند.
حکمت را به هر کس بخواهد می دهد، و آنکه به او حکمت داده شود، بی تردید او را خیر فراوانی داده اند، و جز صاحبان خرد، کسی متذکّر نمی شود.
به هر كه خواهد حكمت عطا كند. و به هر كه حكمت عطا شده نيكى فراوان داده شده. و جز خردمندان پند نپذيرند.
او به هرکس که بخواهد حکمت می‌بخشد و به هرکس که حکمت بخشیده باشند، بی‌شک خیر بسیارش داده‌اند، و جز خردمندان کسی پند نمی‌گیرد
حكمت- درستى گفتار و كردار- را به هر كه خواهد مى‌دهد، و هر كه را حكمت دهند براستى او را نيكيهاى بسيار داده‌اند و جز خردمندان ياد نكنند و پند نگيرند.
فرزانگی را به هرکس که بخواهد (و شایسته بیند) می‌دهد، و به هرکس که فرزانگی داده شود، بیگمان خیر فراوانی بدو داده شده است، و جز خردمندان (این حقائق را درک نمی‌کنند و) متذکّر نمی‌گردند.
(خدا) به هر کس بخواهد حکمت می‌دهد و به هر کس حکمت داده شود، بی‌گمان، خیری فراوان داده شده است. و جز خردمندان ژرف‌نگر کسی پند نمی‌گیرد.
دهد حکمت را به هر که خواهد و آن کس که حکمت را داده شده است همانا داده شده است خیری بسیار و یادآور نشوند جز خردمندان‌

He gives wisdom to whomever He wills. Whoever is given wisdom has been given much good. But none pays heed except those with insight.
ترتیل:
ترجمه:
البقرة ٢٦٨ آیه ٢٦٩ البقرة ٢٧٠
سوره : سوره البقرة
نزول : ٩ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«حِکْمَةَ»: فرزانگی. اصابت در کردار و گفتار، و انجام هر چیزی در جای مناسب خود. در اینجا مراد معرفت اسرار قرآن است. «أُوْلُوا»: صاحبان. «أَلْبَابِ»: جمع لُبّ، خِردها. «أُوْلُوا الألْبَابِ»: عاقلان.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


«269» يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ‌

(خداوند) حكمت و بينش را به هر كس بخواهد (وشايسته ببيند) مى‌دهد و به هركس حكمت داده شود، همانا خيرى فراوان به او داده شده است و جز خردمندان (از اين نكته) متذكّر نمى‌گردند.

نکته ها

«ألباب» جمع «لُبّ» به معناى مغز است و به همه انسان‌ها «أُولُوا الْأَلْبابِ‌» نمى‌گويند، بلكه تنها به خردمندانى مى‌گويند كه عقل خود را بكار گيرند وراه زندگى و سعادت واقعى خود را بيابند.

حكمت را به معنى معرفت و شناختِ اسرار و آگاهى از حقايق و رسيدن به حقّ دانسته‌اند كه خداوند به بعضى از افراد به خاطر پاكى و تقوا و تلاش عطا مى‌كند، تا آنان وسوسه‌هاى شيطانى را از الهامات الهى باز شناخته و چاه را از راه و شعار را از شعور تشخيص دهند و اين خير كثير است.

در روايات مى‌خوانيم: حكمت، معرفت و تفقّه در دين است. حكمت، اطاعت از خدا، شناخت امام وپرهيز از گناهان كبيره است. «1»

پیام ها

1- گرچه مال وثروت خير است، ولى خيرِ كثير، داشتنِ ديد وقدرت تشخيص است. كسانى كه از آن خير انفاق كنند، به خير كثير مى‌رسند. «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ... يُؤْتِي الْحِكْمَةَ»


«1». تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 287.

جلد 1 - صفحه 428

2- شيطان وعده‌ى فقر، و خداوند وعده‌ى مغفرت و فضل مى‌دهد. امّا تشخيص و انتخاب هريك از اين دو راه، حكمت لازم دارد. «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ»

3- همه‌ى دنيا متاع قليل است، «1» ولى حكمت خير كثير است. اگر همه امكانات مادّى فداى دست يابى به حكمت و بينش صحيح گردد، ارزش دارد. «فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»

4- حكمت هديه‌اى كليدى و مادر همه‌ى خيرات است. هركه آن را داشت چيزهاى زيادى خواهد داشت. «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً»

5- هر كسى به ارزش حكمت پى نمى‌برد. «ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ» دنياگرايان بر مال و آمار و محاسبات مادّى تكيه مى‌كنند و سود و زيان را بر اساس مادّيات مى‌سنجند، ولى دورانديشان عاقل و راه‌شناسان انديشمند، از بعد ديگرى محاسبه مى‌كنند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (269)

يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ: عطا فرمايد خداوند حكمت را هر كه را خواهد و اهليت داشته باشد.

تبصره: مفسرين را در حكمت اقوالى است:

1- تفسير برهان- ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه طاعت خدا و معرفت امام عليه السّلام است. «1» 2- در تبيان- از آن حضرت مروى است كه مراد معرفت و تفقه در دين است. «2» 3- از آن حضرت مروى است مراد از حكمت ضياء معرفت و ميراث تقوى و ثمره صدق است. «3» 4- نزد ابن عباس حكمت مراد نبوت و يا علم قرآن يا معرفت به ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و مقدم و مؤخر و حلال و حرام و امثال آن است. «4» 5- فهم.

6- ترس خدا.


«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 255.

«2» تفسير تبيان، جلد دوّم، صفحه 349.

«3» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 299.

«4» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 382.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 492

7- تحقيق علم و اتقان عمل.

8- علم به احكام شريعت.

و تسميه علم به حكمت به جهت آنست كه علم مانع فعل قبيح است، چه آن متضمن دعوت به فعل نيكو و زجر و منع از فحشاء و قبايح است و از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است فرمود: انّ اللّه اتانى من الحكمة مثل القران و ما من بيت ليس فيه شى‌ء من الحكمة الّا كان خرابا الا ففقّهوا و تعلّموا و لا تموتوا جهلاء يعنى بدرستى كه خداوند عطا فرمود مرا از حكمت مثل قرآن، و هيچ خانه نيست كه در آن چيزى از حكمت نباشد مگر آنكه خراب و ويران است. آگاه باشيد تفقه نمائيد و ياد گيريد و نميريد به حالت جهل و نادانى.

بنابراين اينست معنى حكمت كه خداوند فرموده نه كلمات حكماء يونان و فلاسفه كه از ترشحات قواى فكريه و عقول طبيعيه است، لكن حكمت نبويه مربوط به عقل به مسموع و مربوط است به افاضات سبحانى و رشحات انوار الهى و علم لدنى.

وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ: و هر كه را عطا شد علم قرآن و شريعت و معارف الهيه، فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً: پس بتحقيق داده شده او را خير بسيار، زيرا آن جامع خير دنيا و آخرت است.

على بن ابراهيم رضوان اللّه عليه فرموده: خير كثير معرفت حضرت امير المؤمنين و معصومين عليهم السّلام است. «1» بعضى از بزرگان فرموده‌اند: حق تعالى متاع دنيا را قليل شمرده كه: قل متاع الدنيا قليل، و علم و دانش را به كثرت خير موصوف ساخته، چنانچه در اين آيه فرموده پس عالم به احكام دين بايد قدر و منزلت خود را بشناسد و براى جيفه دنياى دنيه مقام شامخ علم و عمل را از دست ندهد، و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ديوان منسوب به آن حضرت فرمايد:


«1» تفسير على بن ابراهيم، جلد اوّل، صفحه 92.

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 493

لا فضل الّا لاهل العلم انّهم‌

على الهدى لمن استهدى ادلّاء

و قيمة المرء ما قد كان يحسنه‌

و الجاهلون لاهل العلم اعداء

نقم بعلم و لا ندرى له بدلا

فالنّاس موتى و اهل العلم احياء

وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ‌: و متذكر نشوند و پند نيابند به آنچه مذكور شد از آيات بينه و مواعظ زاجره مگر صاحبان عقول خالصه از شوائب و اوهام رديه كه دلالت كند آنها را بخير و صلاح و آنچه طاعت و عبادت الهى باشد، چنانچه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد: ما العقل؟

قال: ما عبد به الرّحمن و اكتسب به الجنان، قال قلت: فالّذى كان فى معاوية؟ فقال: تلك النّكراء تلك الشّيطنة و هى شبيهة بالعقل ليست بالعقل‌ «1» جواب فرمايد: عقل آن چيزى است كه به آن عبادت رحمان و كسب جنان شود. راوى عرض كرد: پس آنچه در معاويه بود؟ فرمود: آن حيله و شيطنت باشد، و آن شبيه عقل است و نيست عقل.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (269)

ترجمه‌

ميدهد حكمت را بكسى كه ميخواهد و كسى كه داده شود باو حكمت پس بتحقيق داده شده است خير بسيارى و پند نگيرند مگر صاحب خردان.

تفسير

حكمت بكار انداختن علم و عقل است در مقام عمل و گفته‌اند تحقيق علم است و اتقان عمل و الوا الالباب صاحبان عقول خالصه از شوائب اوهام و هواى- نفسند و مقصود همانستكه در آيه قبل بيان شد كه مقتضاى عقل و دانش در باب انفاق چيست و چه كس بآن عمل مى‌نمايد و چه كس امساك ميورزد و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه حكمت طاعت خدا و معرفت امام است و در روايت ديگر از آنحضرت نقل شده است كه معرفت امام و اجتناب از معاصى كبيره است و نيز عياشى از آنحضرت نقل نموده است كه حكمت معرفت و فقه در دين است و كسى كه از شما فقيه باشد او حكيم است و مرگ هيچ يك از اهل ايمان محبوب‌تر نيست‌


جلد 1 صفحه 346

نزد شيطان از مرگ فقيه و قمى فرموده خير كثير معرفت امير المؤمنين (ع) و ائمه اطهار است و در مصباح الشريعه از آنحضرت نقل شده است كه حكمت نور معرفت و ميراث تقوى و ثمره صدق است اگر خواسته باشى بگوئى بگو كه خداوند نعمتى بهتر و برتر و بزرگتر و زيادتر و آشكارتر از حكمت به بندگان خود عطا نفرموده و نميدانند فوائد و نتايج حكمت را مگر صاحبان خرد كه ايشان كسانى هستند كه خداوند آنها را خالص براى خود و مخصوص بحكمت فرموده و آن كتاب است و صفت حكيم ثبات در اوايل امور و وقوف در عواقب آنها است و او است هدايت كننده خلق خدا بسوى خدا و در مجمع از پيغمبر (ص) نقل نموده كه فرمود خداوند قرآن را بمن عطا فرمود و عطا فرمود بمن از حكمت مثل قرآن و هيچ خانه نيست كه در آن چيزى از حكمت نباشد مگر آنكه آنخانه ويران است هر آينه در طلب فهم و علم باشيد و بنادانى نميريد و در خصال از آنحضرت نقل نموده كه رأس حكمت ترس از خدا است و در كافى از آنحضرت نقل نموده كه در يكى از اسفار روزى چند سوار به آنحضرت برخوردند و سلام نمودند حضرت پرسيد شما كيستيد عرض كردند ما اهل ايمانيم حضرت فرمود حقيقت ايمان چيست گفتند رضاى بقضاى خدا و تسليم در امر او و تفويض امر باو پيغمبر (ص) فرمود اينان علما و حكمايند نزديك است از حكمت به مقام نبوت برسند بعد فرمود اگر راست ميگوئيد بنا نكنيد زيادتر از سكناى خودتان و جمع ننمائيد زياده از خوراكتان و بپرهيزيد از خداوندى كه بسوى او بازگشت خواهيد نمود بنظر حقير اين روايات منافات با معناى ظاهرى حكمت ندارد بلكه به مناسبت مقامات بيان مصاديق جليه و خفيه براى ارشاد و تنبيه شده است و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يُؤتِي‌ الحِكمَةَ مَن‌ يَشاءُ وَ مَن‌ يُؤت‌َ الحِكمَةَ فَقَد أُوتِي‌َ خَيراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاّ أُولُوا الأَلباب‌ِ (269)

خداوند بهر ‌که‌ بخواهد حكمت‌ عنايت‌ ميفرمايد و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ حكمت‌ داد خير كثيري‌ باو عنايت‌ فرموده‌ ولي‌ متذكّر ‌اينکه‌ نعمت‌ عظمي‌ نمي‌شوند مگر صاحبان‌ عقل‌ اختلاف‌ شد ‌بين‌ مفسّرين‌ ‌در‌ معناي‌ مراد ‌از‌ حكمت‌ باقوال‌ زيادي‌ تماما بدون‌ مدرك‌: بعضي‌ گفتند علم‌ قرآن‌ ناسخ‌ و منسوخ‌، محكم‌ و متشابه‌، مقدّم‌ و مؤخّر، حلال‌ و حرام‌، ظاهر و باطن‌، تفسير و تأويل‌ و ‌اينکه‌ علم‌ مختص‌ بائمّه‌ اطهار ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ و بعضي‌ گفتند اصابه‌ ‌در‌ قول‌ و فعل‌ ‌اينکه‌ ‌هم‌ ‌از‌ شئونات‌ عصمت‌ ‌است‌. بعضي‌ گفتند علم‌ دين‌ و بعضي‌ نبوّت‌ و بعضي‌ معرفة اللّه‌، و بعضي‌ فهم‌ و بعضي‌ خشية اللّه‌ و بعضي‌ فقه‌.

و ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ مرويست‌ قرآن‌ و فقه‌ مجمع‌. و ‌در‌ اخبار طاعة اللّه‌ و معرفة الامام‌ و اجتناب‌ الكبائر و تمام‌ اينها مصاديق‌ ‌است‌.

و تحقيق‌ كلام‌ اينست‌ ‌که‌ حكمت‌ يكي‌ ‌از‌ صفات‌ ربوبيست‌ و ‌از‌ شئون‌ علم‌ ‌است‌

جلد 3 - صفحه 52

و مراد علم‌ بجميع‌ مصالح‌ و مفاسد افعال‌ تكوينيّه‌ و تشريعيّه‌ ‌است‌، و حكماء گفتند علم‌ بحقايق‌ و ذوات‌ اشياء بقدر الطاقة البشرية.

ولي‌ حكمت‌ شامل‌ جميع‌ علوم‌ ميشود ‌از‌ فقه‌، اصول‌ و معارف‌ حقّه‌ و حكمت‌ طبيعي‌ و حكمت‌ عملي‌ و علم‌ اخلاق‌ و تفسير و بالجمله‌ معرفة الاشياء كلّها، و معلوم‌ ‌است‌ ‌اينکه‌ موهبة عظمي‌ بهر كسي‌ عنايت‌ نشده‌ لذا ميفرمايد يُؤتِي‌ الحِكمَةَ مَن‌ يَشاءُ قابليّت‌ و لياقت‌ و استعداد ميخواهد.

و نيز معلوم‌ ‌است‌ ‌که‌ موهبتي‌ بالاتر ‌از‌ ‌اينکه‌ نيست‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ميفرمايد وَ مَن‌ يُؤت‌َ الحِكمَةَ فَقَد أُوتِي‌َ خَيراً كَثِيراً و ‌اينکه‌ حكمت‌ مقول‌ بتشكيك‌ ‌است‌، مراتب‌ بسياري‌ دارد بلكه‌ ‌غير‌ متناهيست‌ و ‌هر‌ كسي‌ ‌که‌ باو عنايت‌ ‌شده‌ بهره‌اي‌ ‌از‌ ‌آن‌ دارد و ‌اينکه‌ موهبت‌ ‌را‌ جهّال‌ و ارباب‌ مال‌ و جاه‌ و دنيا طلبان‌ درك‌ نميكنند بلكه‌ صاحبان‌ عقل‌ و دانش‌ ميفهمند لذا ميفرمايد:

وَ ما يَذَّكَّرُ إِلّا أُولُوا الأَلباب‌ِ لب‌ّ خالص‌ شيئي‌ ‌است‌ و نفيس‌ترين‌ اجزاء ‌آن‌ و ‌در‌ انسان‌ آنچه‌ ‌که‌ ‌ما ‌به‌ الامتياز ‌او‌ ‌است‌ و باعث‌ شرافت‌ ‌او‌ ‌است‌ عقل‌ ‌است‌ لذا عقل‌ ‌را‌ لب‌ّ گفتند.

(اشكال‌) تمام‌ افراد بشر صاحب‌ عقل‌ هستند ‌پس‌ تمام‌ اولوا الالباب‌ هستند (جواب‌) كسي‌ ‌که‌ عقل‌ ‌را‌ سركوب‌ شهوات‌ و هواهاي‌ نفساني‌ و پايمال‌ زخارف‌ دنيوي‌ ‌از‌ مال‌ و منال‌ و جاه‌ و منصب‌ و رياست‌ طلبي‌ نمايد عقل‌ ‌را‌ ميرانده‌ ‌است‌ و مفقود نموده‌ لذا ‌از‌ معصوم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود

(العقل‌ ‌ما ‌عبد‌ ‌به‌ الرحمن‌ و اكتسب‌ ‌به‌ الجنان‌)

سؤال‌ كردند ‌پس‌ آنچه‌ ‌در‌ معاويه‌ (‌عليه‌ اللعنه‌) ‌بود‌ چه‌ ‌بود‌ فرمود نكري‌ و شيطنت‌

53

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 269)- برترین نعمت الهی! با توجه به آنچه در آیه قبل گذشت، که به هنگام انفاق، وسوسه‌های شیطانی دایر به فقر و جذبه‌های رحمانی در باره مغفرت و فضل الهی آدمی را به این سو و آن سو می‌کشد، در آیه مورد بحث سخن از حکمت و معرفت و دانش می‌گوید، چرا که تنها حکمت است که می‌تواند بین این دو کشش الهی و شیطانی فرق بگذارد، و انسان را به وادی مغفرت و فضل بکشاند و از وسوسه‌های گمراه کننده ترس از فقر برهاند، می‌فرماید: «خداوند دانش را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می‌دهد» (یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشاءُ).

«حکمت» معنی وسیعی دارد که «معرفت و شناخت اسرار جهان هستی» و «آگاهی از حقایق قرآن» و «رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل» حتی نبوت را شامل می‌شود.

سپس می‌فرماید: «و هر کس که به او دانش داده شده است خیر فراوانی داده شده است» (وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً).

ج1، ص243

و به گفته آن حکیم: «هر کس را که عقل دادی چه ندادی و هر کس را که عقل ندادی چه دادی!» و در پایان آیه می‌فرماید: «تنها خردمندان متذکر می‌شوند» (وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ).

منظور از «اولوا الالباب» (صاحبان عقل و خرد) آنهایی هستند که عقل و خرد خود را به کار می‌گیرند و در پرتو این چراغ پرفروغ، راه زندگی و سعادت را می‌یابند.

نکات آیه

۱ - حکمت، موهبت الهى است که خداوند به هر کس خواهد، عطا مى کند. (یؤتى الحکمة من یشاء)

۲ - انفاق کنندگان در راه خداوند از اموالى مرغوب و بدون منّت و آزار و ریا، برخورداران از حکمت (الّذین ینفقون اموالهم فى سبیل اللّه ... یؤتى الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً) به مقتضاى ارتباط آیه مورد بحث با آیات سابق که درباره انفاق و احکام آن بود، مى توان گفت که مراد از حکمت در این آیه، همان انفاق کردن با شرایط ویژه است و یا اینکه انفاق کردن، مصداقى از حکمت است.

۳ - برخورداران از حکمت، دارندگان خیر فراوان (و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً)

۴ - حکمت، خیرآفرین است. (و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً)

۵ - تنها صاحبان خرد، پندپذیر از حکمتهاى خداوند هستند. (و ما یذّکّر الاّ اولوا الالباب)

۶ - اهمیّت خرد و ارزش صاحبان خرد (و ما یذّکّر الاّ اولوا الالباب)

۷ - درک حقایق و معارفِ دینى، تنها در پرتو خردِ ناب میّسر است. (و من یؤت الحکمة ... و ما یذّکّر الاّ اولوا الالباب) در برداشت فوق، «حکمت» به معناى معارف و حقایق دینى گرفته شده است.

۸ - نابخردان، بى بهره از حکمت و معارف دینى (یؤتى الحکمة من یشاء ... و ما یذّکّر الاّ اولوا الالباب)

۹ - درک معارف و حقایق دینى و عمل به مقتضاى آن، حکمتى خدادادى است. (یؤتى الحکمة من یشاء) با در نظر گرفتن ارتباط این آیه با آیات سابق (که درباره لزوم انفاق، مصالح و پیامدهاى نیک آن و نیز عوامل ترک انفاق و پیامدهاى شوم آن بود که یکسره درباره احکام و معارف دینى است)، مى توان گفت که مراد از حکمت، معارف و حقایق دینى است.

روایات و احادیث

۱۰ - اطاعت از خداوند و شناخت امام (ع)، حکمت است. (و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً) امام صادق (ع): «و من یؤت الحکمة ... » طاعة اللّه و معرفة الأمام[۱].

۱۱ - شناخت و تفقه در دین، حکمت است. (و من یؤت الحکمة) امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آیه فوق فرمود: ان الحکمة المعرفة و التفقه فى الدین[۲].

۱۲ - شناخت امام و پرهیز از گناهان کبیره، حکمت است. (و من یؤت الحکمة) امام صادق (ع) درباره آیه فوق فرمود: معرفة الامام و اجتناب الکبائر الّتى اوجب اللّه علیها النّار[۳].

موضوعات مرتبط

  • اطاعت: اطاعت از خدا ۱۰
  • انفاق: آثار فردى انفاق ۲ ; انفاق از دوست داشتنیها ۲ ; انفاق در راه خدا ۲
  • انفاقگر: فضایل انفاقگر ۲
  • تعقل: آثار تعقل ۵، ۷; آثار عدم تعقل ۸ ; ارزش تعقل ۶ ; اهمیّت تعقل ۶
  • تکلیف: عمل به تکلیف ۹
  • حکمت: آثار حکمت ۴ ; عبرت از حکمت ۵ ; اعطاى حکمت ۱ ; موارد حکمت ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲ ; موانع حکمت ۸
  • حکیمان: فضایل حکیمان ۳
  • خدا: عطایاى خدا ۱ ; مشیّت خدا ۱
  • خیر: زمینه خیر ۴
  • دین: تفقّه در دین ۷، ۹، ۱۱
  • رهبرى: شناخت رهبرى ۱۰، ۱۲
  • شناخت: ابزار شناخت ۷
  • عاقلان: عبرت عاقلان ۵ ; فضایل عاقلان ۶
  • عمل: عمل صالح ۹
  • گناه: اجتناب از گناه ۱۲ ; گناه کبیره ۱۲

منابع

  1. کافى، ج ۱، ص ۱۸۵، ح ۱۱ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱۱۳۰.
  2. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۱۵۱، ح ۴۹۸ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱۱۳۵.
  3. کافى، ج ۲، ص ۲۸۴، ح ۲۰ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱۱۳۱.