تفسیر:نمونه جلد۲۶ بخش۴: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۶ بخش۳ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۶ بخش۵}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۲۸: | خط ۳۰: | ||
<span id='link28'><span> | <span id='link28'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
وَ | وَ النَّزِعَتِ غَرْقاً(۱) وَ النَّشِطتِ نَشطاً(۲) وَ السبِحَتِ سبْحاً(۳) فَالسبِقَتِ سبْقاً(۴) فَالْمُدَبِّرَتِ أَمْراً(۵) | ||
ترجمه : | ترجمه : | ||
بنام خداوند بخشنده بخشايشگر | بنام خداوند بخشنده بخشايشگر | ||
خط ۹۶: | خط ۹۸: | ||
<span id='link31'><span> | <span id='link31'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
يَوْمَ تَرْجُف | يَوْمَ تَرْجُف الرَّاجِفَةُ(۶) تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ(۷) قُلُوبٌ يَوْمَئذٍ وَاجِفَةٌ(۸) أَبْصرُهَا خَشِعَةٌ(۹) يَقُولُونَ أَ ءِنَّا لَمَرْدُودُونَ فى الحَْافِرَةِ(۱۰) أَ ءِذَا كُنَّا عِظماً نخِرَةً(۱۱) قَالُوا تِلْك إِذاً كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ(۱۲) فَإِنمَا هِىَ زَجْرَةٌ وَحِدَةٌ(۱۳) فَإِذَا هُم بِالساهِرَةِ(۱۴) | ||
ترجمه : | ترجمه : | ||
۶ - در آن روز كه زلزله هاى وحشتناك همه چيز را به لرزه در مى آورند. | ۶ - در آن روز كه زلزله هاى وحشتناك همه چيز را به لرزه در مى آورند. | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۵۱: | ||
<span id='link34'><span> | <span id='link34'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
هَلْ أَتَاك حَدِيث مُوسى (۱۵) إِذْ نَادَاهُ | هَلْ أَتَاك حَدِيث مُوسى (۱۵) إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ المُْقَدَّسِ طوىً(۱۶) اذْهَب إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طغَى (۱۷) فَقُلْ هَل لَّك إِلى أَن تَزَكى (۱۸) وَ أَهْدِيَك إِلى رَبِّك فَتَخْشى (۱۹) فَأَرَاهُ الاَيَةَ الْكُبرَى (۲۰) فَكَذَّب وَ عَصى (۲۱) ثمَّ أَدْبَرَ يَسعَى (۲۲) فَحَشرَ فَنَادَى (۲۳) فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الاَعْلى (۲۴) فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الاَخِرَةِ وَ الاُولى (۲۵) إِنَّ فى ذَلِك لَعِبرَةً لِّمَن يخْشى (۲۶) | ||
<center> تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۸۸ </center> | <center> تفسير نمونه جلد ۲۶ صفحه ۸۸ </center> | ||
ترجمه : | ترجمه : | ||
خط ۲۲۲: | خط ۲۲۴: | ||
دقت در يازده آيه كوتاه بالا بيانگر نهايت فصاحت و بلاغت قرآن است ، در اين چند خط كوتاه خلاصه اى از تمام ماجراى موسى و فرعون ، انگيزه رسالت ، هدف رسالت ، وسيله پاكسازى ، چگونگى دعوت ، كيفيت واكنش و عكس العمل ، چگونگى توطئه فرعون ، نمونه اى از ادعاهاى پوچ و بى اساس او، و سرانجام مجازاتهاى دردناك اين مست باده غرور و در نهايت درس عبرتى كه از آن عائد همه انسانهاى بيدار مى شود منعكس شده است . | دقت در يازده آيه كوتاه بالا بيانگر نهايت فصاحت و بلاغت قرآن است ، در اين چند خط كوتاه خلاصه اى از تمام ماجراى موسى و فرعون ، انگيزه رسالت ، هدف رسالت ، وسيله پاكسازى ، چگونگى دعوت ، كيفيت واكنش و عكس العمل ، چگونگى توطئه فرعون ، نمونه اى از ادعاهاى پوچ و بى اساس او، و سرانجام مجازاتهاى دردناك اين مست باده غرور و در نهايت درس عبرتى كه از آن عائد همه انسانهاى بيدار مى شود منعكس شده است . | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۶ بخش۳ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۶ بخش۵}} | |||
[[رده:تفسیر نمونه]] | [[رده:تفسیر نمونه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۳۲
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
َسوره نازعات
ََمقدمه
اين سوره مكى است و داراى ۴۶ آيه است
محتواى سوره نازعات اين سوره همانند سوره نبا بر محور مسائل «معاد» دور مى زند، و روى هم رفته در شش بخش خلاصه مى شود: ۱ - نخست با قسمهاى مؤ كدى كه ارتباط با مساءله معاد دارد روى تحقق اين روز بزرگ تكيه و تاءكيد مى كند. ۲ - در مرحله بعد به قسمتى از مناظر هول انگيز و وحشتناك آن روز اشاره مى نمايد. ۳ - در بخش ديگر اشاره كوتاه و گذرايى به داستان موسى و سرنوشت فرعون طغيانگر دارد كه هم مايه تسلى خاطر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مؤ منان است و هم هشدارى به مشركان طغيانگر، و هم اشاره اى است به اينكه انكار معاد انسان را به چه گناهانى آلوده مى كند. ۴ - در بخش بعد نمونه هايى را از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمين كه خود دليلى است براى امكان معاد و حيات بعد از مرگ بر مى شمرد. ۵ - بار ديگر به شرح قسمتى ديگر از حوادث وحشتناك آن روز بزرگ و سرنوشت طغيانگران و پاداش نيكوكاران مى پردازد. ۶ - سرانجام در پايان سوره بر اين حقيقت تاءكيد مى كند كه هيچكس از تاريخ آن روز با خبر نيست ، ولى همين اندازه مسلم است كه نزديك است . انتخاب نام «نازعات » براى اين سوره به خاطر نخستين آيه آن است
فضيلت تلاوت اين سوره در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است : من قراء سورة «و النازعات » لم يكن حبسه و حسابه يوم القيامة الا كقدر صلاة مكتوبة حتى يدخل الجنة : «كسى كه سوره نازعات را بخواند توقف و حساب او در روز قيامت تنها به اندازه خواندن يك نماز روزانه است ، و بعد از آن وارد بهشت مى شود». امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: من قراءها لم يمت الا ريان ، و لم يبعثه الله الا ريان ، و لم يدخله الجنة الا ريان : «كسى كه اين سوره را بخواند سيراب از دنيا مى رود، و خداوند او را سيراب محشور مى كند، و سيراب وارد بهشت مى سازد» (سيراب از رحمت بى پايان حق ). مسلم است كسى كه محتواى اين سوره را كه آيات تكان دهنده اش ارواح خفته را بيدار و متوجه وظائف خود مى سازد در جان خويش پياده كند از چنان پاداشهايى برخوردار خواهد شد، نه آنها كه فقط به خواندن الفاظ قناعت مى كنند.
ََآيه ۱ - ۵
آيه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ النَّزِعَتِ غَرْقاً(۱) وَ النَّشِطتِ نَشطاً(۲) وَ السبِحَتِ سبْحاً(۳) فَالسبِقَتِ سبْقاً(۴) فَالْمُدَبِّرَتِ أَمْراً(۵) ترجمه : بنام خداوند بخشنده بخشايشگر ۱ - سوگند به فرشتگانى كه ارواح مجرمان را به شدت از بدنهايشان بر مى كشند! ۲ - و فرشتگانى كه ارواح مؤ منان را با مدارا و نشاط جدا مى سازند. ۳ - و سوگند به فرشتگانى كه در اجراى فرمان الهى با سرعت حركت مى كنند. ۴ - و سپس بر يكديگر سبقت مى گيرند ۵ - و آنها كه امور را تدبير
تفسير : سوگند به اين فرشتگان پر تلاش در اين آيات به پنج موضوع مهم قسم ياد شده ، و هدف از اين سوگندها بيان حقانيت و تحقق مساءله معاد و رستاخيز است ، مى فرمايد: «سوگند به آنها كه به سختى مى كشند و بر مى كنند» (و النازعات غرقا) «و سوگند به آنها كه به راحتى جدا مى سازند» (و الناشطات نشطا) «و سوگند به آنها كه به سرعت حركت مى كنند» (و السابحات سبحا) «و آنها كه به خوبى سبقت مى گيرند» (فالسابقات سبقا) «و آنها كه امور را تدبير مى كنند» (فالمدبرات امرا) پيش از آنكه به تفسير اين آيات بپردازيم بايد لغاتى كه در آن به كار رفته دقيقا روشن شود. «نازعات » از ماده «نزع » به معنى چيزى را از جا بر كندن و يا كشيدن است ، مانند كشيدن كمان به هنگام پرتاب تير، و گاه اين واژه در امور معنوى نيز به كار مى رود مانند «نزع » عداوت يا محبت از قلب به معنى بركندن آن «غرق » با فتح را (بر وزن شفق ) به گفته بسيارى از ارباب لغت در اصل به
معنى فرو رفتن در آب است ، و گاه به معنى گرفتارى شديد در يك حادثه و بلا نيز آمده . و «غرق » (بر وزن فرق ) به گفته ابن منظور در «لسان العرب » اسمى است كه جانشين مصدر شده و به معنى «اغراق » است ، و اغراق در اصل به معنى كشيدن كمان تا آخرين نقطه ممكن است ، سپس به معنى مبالغه در هر كار آمده . و از اينجا به خوبى روشن مى شود كه آنچه در آيه فوق آمده به معنى غرق شدن نيست بلكه به معنى انجام يك كار تا سر حد ممكن است . «ناشطات » از ماده «نشط» (بر وزن هشت ) در اصل به معنى گشودن گره هايى است كه به آسانى باز مى شود، و به چاه هايى كه عمق كمى دارد و دلو به آسانى و با يك حركت از آن بيرون مى آيد «انشاط» گفته مى شود، و به شترهايى كه با اندك اشاره اى به سرعت حركت مى كنند نيز «نشيطة » مى گويند، و لذا به طور كلى اين واژه در هر گونه حركتى كه با سهولت انجام مى شود به كار مى رود. «سابحات » از ماده «سبح » (بر وزن سطح ) به معنى حركت سريع در آب يا در هوا است ، لذا در مورد شنا كردن در آب و يا حركت سريع اسب ، و با سرعت به دنبال كارى رفتن گفته مى شود، تسبيح كه به معنى پاك شمردن خداوند از هر عيب و نقص است نيز از همين معنى گرفته شده ، گويى كسى كه تسبيح مى گويد با سرعت در عبادت پروردگار به پيش مى رود. «سابقات » از ماده «سبقت » به معنى پيشى گرفتن است ، و از آنجا كه پيشى گرفتن معمولا بدون سرعت ممكن نيست گاه از اين ماده مفهوم سرعت نيز استفاده مى شود. مدبرات از ماده تدبير به معنى عاقبت چيزى را انديشيدن است ، و از
آنجا كه عاقبت انديشى و آينده نگرى سبب سامان يافتن كار به نحو احسن مى گردد واژه تدبير در اين معنى نيز به كار مى رود. اكنون با توجه به آنچه در معنى لغات اين آيات گفته شد به سراغ تفسير آنها مى رويم . اين سوگندهاى پنجگانه كه در ابتدا در هاله اى از ابهام فرو رفته ، ابهامى كه انگيزه «انديشه » بيشتر و عميق تر، و سبب جولان ذهن و فكر و دقت و بررسى است اشاره به چه كسان ، يا چه چيزهايى است ؟ مفسران درباره آن بسيار سخن گفته اند، و تفسيرهاى فراوانى دارند كه عمدتا بر سه محور دور مى زند: ۱ - منظور از اين سوگندها فرشتگانى است كه ماءمور قبض ارواح كفار و مجرمانند كه آنها را به شدت از بدنهايشان بر مى كشند، ارواحى كه هرگز حاضر به تسليم در برابر حق نبودند. و فرشتگانى كه ماءمور قبض ارواح مؤ منانند كه با مدارا و نرمش و نشاط آنها را جدا مى سازند. و فرشتگانى كه در اجراى فرمان الهى با سرعت حركت مى كنند. سپس بر يكديگر پيشى مى گيرند. و سرانجام امور جهان را به فرمان او تدبير مى كنند. ۲ - اين سوگندها اشاره به «ستارگان » آسمان است كه پيوسته از افقى كنده مى شوند و به افق ديگرى رهسپار مى گردند. گروهى آرام حركت مى كنند، و گروهى به سرعت راه مى سپرند. و در اقيانوس عالم بالا شناورند و بر يكديگر پيشى مى گيرند. و سرانجام با تاءثيراتى كه اين كواكب دارند (تاءثيراتى همچون تاءثير نور
آفتاب و ماه در كره زمين ) امور جهان را به فرمان خدا تدبير مى كنند. ۳ - منظور جنگجويان يا اسبهاى مجاهدان راه خدا است كه از خانه ها و وطنهاى خود به شدت بر كنده مى شوند. سپس با نشاط و نرمى راه ميدان نبرد را پيش مى گيرند. و بر يكديگر سبقت مى گيرند. و امور جنگ را تدبير و اداره مى كنند. گاه بعضى از مفسران اين تفسيرها را به هم آميخته ، قسمتى از سوگندهاى پنجگانه را از يك تفسير، و قسمت ديگر را از تفسير ديگر گرفته اند، ولى اصول همان تفسيرهاى سهگانه فوق است . البته ميان اين تفسيرها تضادى وجود ندارد، و ممكن است آيات فوق اشاره به همه اينها باشد، ولى در مجموع تفسير اول با توجه به نكاتى كه ذيلا گفته مى شود از همه مناسب تر است : نخست تناسب با روز قيامت است كه سوره در مجموع ناظر به آن مى باشد و ديگر تناسب با آيات مشابه آن در آغاز سوره «مرسلات » است .
و ديگر اينكه جمله «والمدبرات امرا» بيشترين تناسب را با فرشتگان دارد كه به فرمان خدا تدبير امور جهان مى كنند، و لحظه اى از انجام اوامر او سر باز نمى زنند لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون (انبيا - ۲۷) به خصوص اينكه مساءله تدبير امور در اينجا به صورت مطلق ذكر شد و هيچ قيد و شرطى در آن نيست . از همه اينها گذشته رواياتى از ائمه معصومين در تفسير اين آيات نقل شده كه مناسب با همين معنى است از جمله : در روايتى از على (عليه السلام ) مى خوانيم كه در تفسير «والنازعات غرقا» فرمود: «منظور فرشتگانى است كه ارواح كفار را از بدنهايشان به شدت بيرون مى كشند، آنچنانكه تيرانداز كمان را تا آخرين مرحله مى كشد». شبيه همين معنى از آن حضرت (عليه السلام ) در تفسير «والناشطات » و نيز تفسير «والسابحات » و «فالمدبرات » نقل شده است . البته مى توان همين تفسير را به صورت كلى تر و عمومى ترى بيان كرد كه مساءله قبض ارواح مؤ منان و كفار يكى از مصاديق آن باشد نه تمام محتواى آن ، به اين ترتيب كه گفته شود منظور از اين سوگندها در مجموع فرشتگان است در رابطه با اجراى كل فرمانهاى الهى كه اجراى اين فرمانها در پنج مرحله تحقق مى يابد، اول حركت شديد نخستين به دنبال تصميم گيرى قاطع ، و بعد مرحله راه افتادن آرام ، و سپس سرعت گرفتن ، و پيشى جستن ، و در نهايت تدبير امور و سامان دادن به كارها است ، ولى به هر حال برنامه فرشتگان در زمينه قبض ارواح كفار و مؤ منان يكى از مصاديق اين مفهوم كلى است ، و زمينه ساز بحثهاى آينده اين سوره درباره معاد محسوب مى شود.
پاسخ به دو سؤ ال در اينجا دو سؤ ال باقى مى ماند نخست اينكه «نازعات » و «ناشطات » جمعهاى مؤ نث است ، به چه مناسبت در اينجا به كار رفته ؟ ديگر اينكه سه سوگند اول با واو قسم شروع شده ، ولى در چهارمين و پنجمين سوگند «ف » جانشين آن گشته است كه براى عطف يا تفريع است ؟ در پاسخ سؤ ال اول بايد به اين نكته توجه داشت كه «نازعات » جمع «نازعة » به معنى طايفه و گروهى از فرشتگان است كه اين برنامه را انجام مى دهند همچنين «ناشطات » و بقيه اين صيغه هاى جمع و از آنجا كه طايفه مؤ نث لفظى است جمع آن به همين صورت بسته شده . و در پاسخ سؤ ال دوم مى توان گفت كه سبقت جستن نتيجه حركت سريع است كه از «سابحات » استفاده مى شود، و تدبير امور نيز نتيجه اى است براى مجموع اين حركت . آخرين سخن كه در اينجا بايد گفته شود اين است كه همه اين سوگندها براى بيان مطلبى است كه صريحا در آيه ذكر نشده ، ولى از قرينه مقام ، و همچنين از آيات بعد به خوبى روشن مى شود، هدف اين است كه بگويد: «سوگند به اين امور كه همه شما سرانجام مبعوث و محشور مى شويد و قيامت و رستاخيز حق است ».
ََآيه ۶ - ۱۴
آيه و ترجمه
يَوْمَ تَرْجُف الرَّاجِفَةُ(۶) تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ(۷) قُلُوبٌ يَوْمَئذٍ وَاجِفَةٌ(۸) أَبْصرُهَا خَشِعَةٌ(۹) يَقُولُونَ أَ ءِنَّا لَمَرْدُودُونَ فى الحَْافِرَةِ(۱۰) أَ ءِذَا كُنَّا عِظماً نخِرَةً(۱۱) قَالُوا تِلْك إِذاً كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ(۱۲) فَإِنمَا هِىَ زَجْرَةٌ وَحِدَةٌ(۱۳) فَإِذَا هُم بِالساهِرَةِ(۱۴) ترجمه : ۶ - در آن روز كه زلزله هاى وحشتناك همه چيز را به لرزه در مى آورند. ۷ - و به دنبال آن حادثه دومين (صيحه عظيم ) رخ مى دهد. ۸ - دلهايى در آن روز سخت مضطرب است . ۹ - و چشمهاى آنان از شدت ترس فرو افتاده ! ۱۰ - (ولى امروز) مى گويند: آيا ما به زندگى مجدد
۱۱ - آيا هنگامى كه استخوانهاى پوسيده اى شديم (ممكن است زنده شويم ؟). ۱۲ - مى گويند اگر قيامتى در كار باشد بازگشتى است زيانبار! ۱۳ - ولى اين بازگشت تنها با يك صيحه عظيم واقع مى شود. ۱۴ - ناگهان همگى بر عرصه زمين ظاهر مى شوند. تفسير : معاد تنها با يك صيحه عظيم رخ مى دهد! بعد از آن كه با قسمهاى مؤ كد وقوع قيامت به عنوان يك امر حتمى در آيات گذشته بيان شد، در آيات مورد بحث به شرح بعضى از نشانه ها و حوادث اين روز بزرگ مى پردازد، و مى فرمايد: اين بعث و رستاخيز در روزى واقع مى شود كه زلزله وحشتناك همه چيز را به لرزه در مى آورد (يوم ترجف الراجفة ). سپس دومين حادثه عظيم رخ مى دهد (تتبعها الرادفة ). «راجفه » از ماده «رجف » (بر وزن كشف ) به معنى اضطراب و لرزه شديد است ، و از آنجا كه اخبار فتنه انگيز مايه اضطراب جامعه مى شود به آن «اراجيف » مى گويند. «رادفه » از ماده «ردف » (بر وزن حرف ) به معنى شخصى يا چيزى است كه به دنبال ديگرى قرار مى گيرد، و لذا به شخصى كه دنبال سر ديگرى سوار بر مركب مى شود رديف مى گويند. بسيارى از مفسران معتقدند كه منظور از «راجفه » همان صيحه نخستين يا نفخ صور اول است كه شيپور فناى جهان و زلزله نابودى دنيا است ، و «رادفه »
اشاره به صيحه دوم يا نفخ صور ثانى است كه نفخه حيات و رستاخيز و بازگشت به زندگى جديد است . بنابراين آيه شبيه چيزى است كه در آيه ۶۸ سوره زمر آمده است و نفخ فى الصور فصعق من فى السموات و من فى الارض الا من شاء الله ثم نفخ فيه اخرى فاذا هم قيام ينظرون : «در صور دميده مى شود و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند مدهوش مى شوند و مى ميرند، مگر آنها كه خدا بخواهد، سپس بار ديگر در صور دميده مى شود ناگهان همه بپا مى خيزند و در انتظار حسابند». بعضى نيز گفته اند كه «راجفه » اشاره به زلزله اى است كه زمين را متلاشى مى كند و «رادفه » زلزله اى است كه آسمانها را درهم مى ريزد، ولى تفسير اول صحيح تر به نظر مى رسد سپس مى افزايد: «دلهايى در آن روز سخت مضطرب است » (قلوب يومئذ واجفة ). دلهاى مجرمان و گنهكاران و طغيانگران همه به شدت مى لرزد، و نگران حساب و جزا و كيفر است . «واجفه » از ماده «وجف » (بر وزن حذف ) در اصل به معنى سرعت سير است ، و اوجفت البعير در جايى گفته مى شود كه انسان شتر را با سرعت به حركت
در آورد و از آنجا كه حركت سريع باعث لرزه و اضطراب است ، اين واژه در معنى «شدت اضطراب » نيز به كار مى رود. اين اضطراب درونى به قدرى شديد است كه آثار آن در تمام وجود گنهكاران ظاهر مى شود، لذا در آيه بعد مى افزايد: «چشمهاى آنان از شدت ترس فرو افتاده و خاضع است » (ابصارها خاشعة ). در آن روز چشمها به گودى مى نشيند، از حركت باز مى ايستد و خيره مى شود، و گويى ديد خود را از شدت ترس از دست مى دهد. آنگاه سخن را از قيامت به دنيا مى كشاند و مى فرمايد: «با اينهمه آنها در اين دنيا مى گويند آيا ما بار ديگر به زندگى باز مى گرديم ؟!» (يقولون ائنا لمردودون فى الحافرة ). «حافره » از ماده «حفر» در اصل به معنى كندن زمين است ، و اثرى كه از آن باقى مى ماند «حفره » ناميده مى شود، سم اسب را «حافر» مى گويند چون زمين را حفر مى كند، سپس «حافره » به عنوان كنايه در حالت نخستين استعمال شده ، زيرا انسان از راهى كه مى رود زمين را با پاى خود حفر مى كند و جاى پاى او باقى مى ماند، و هنگامى كه باز مى گردد در همان «حفره هاى نخستين » گام مى نهد، و لذا اين واژه به معنى «حالت اول » آمده است .
آيه بعد ادامه سخنان آنها را نقل كرده مى گويد: «آيا هنگامى كه ما به صورت استخوانهاى پوسيده و پراكنده اى در آمديم بار ديگر به زندگى باز مى گرديم ؟!» (ائذا كنا عظاما نخرة ). اين همان چيزى است كه همواره منكران معاد روى آن تكيه مى كردند، و مى گفتند: باور كردنى نيست كه استخوان پوسيده بار ديگر لباس حيات در تن بپوشد، چرا كه فاصله ميان آن و يك موجود زنده را بسيار زياد مى ديدند، در حالى كه فراموش كرده بودند كه در آغاز نيز از همان خاك آفريده شده اند «نخرة » «صفت مشبهه » است از ماده «نخر» (بر وزن «نخل » و همچنين بر وزن «شجر» در اصل به معنى درخت پوسيده و تو خالى است ، كه وقتى باد بر آن ميوزد صدا مى كند، و لذا به صدايى كه در بينى مى پيچد «نخير» مى گويند، سپس اين كلمه در مورد هر موجود پوسيده و متلاشى شده به كار رفته است . منكران معاد به اين هم قناعت نمى كنند، بلكه به استهزاى «معاد» برخاسته و به عنوان مسخره «مى گويند: اگر قيامتى در كار باشد بازگشتى است زيانبار و وضع و حال ما در آن روز سخت و دردناك خواهد بود!» (قالوا تلك اذا كرة خاسرة ). احتمال ديگرى كه در تفسير اين آيه است اينكه آنها از روى جد و نه از روى استهزاء، اين سخن را مى گويند، و مقصودشان اين است كه اگر بازگشتى در كار باشد يك بازگشت تكرارى و بيهوده ، بلكه زيانبار است ، اگر زندگى خوب است چه بهتر كه خداوند همين را ادامه دهد، و اگر بد است باز گشت
براى چيست ؟ جمله «ائنالمردودون فى الحافرة » با توجه به اينكه «حافرة » به معنى چاله و گودال است نيز مى تواند قرينه اى براى اين تفسير باشد، ولى آنچه در ميان مفسران معروف است همان تفسير اول است . قابل توجه اينكه : در آيات گذشته تعبير به «يقولون » آمده بود كه نشانه استمرار و تكرار آن سخن از سوى آنها است ، ولى تعبير به «قالوا» (گفتند) در آيه مورد بحث دليل بر اين است كه اين سخن را هميشه تكرار نمى كردند تنها گاهى از آنها سر زده است ، و اين است نكته تفاوت اين تعبير. در پايان اين آيات بار ديگر به مساءله قيام قيامت و بر پا شدن رستاخيز باز مى گردد، و با لحنى قاطع و كوبنده مى فرمايد: «اين بازگشت تنها با يك صيحه و فرياد عظيم واقع مى شود» (فانما هى زجرة واحدة ). «ناگهان همگى بپا مى خيزند و بر عرصه زمين ظاهر مى شوند» (فاذا هم بالساهرة ). اين كار پيچيده و مشكلى نيست ، همين كه به فرمان خدا نفخه دوم دميده شود و بانگ حيات و زندگى برخيزد، تمام اين خاكها و استخوانهاى پوسيده يك مرتبه جمع مى شوند و جان مى گيرند، و از قبرها بيرون مى پرند! «زجرة » در اصل به معنى فريادى است كه براى راندن گفته مى شود، و در اينجا به معنى نفخه دوم است ، انتخاب اين تعبير. (زجرة واحدة ) با توجه به محتواى اين دو كلمه اشاره به سرعت و ناگهانى بودن رستاخيز و سهولت و آسانى آن در برابر قدرت خدا است كه با يك فرياد آمرانه از سوى فرشته رستاخيز، يا صور اسرافيل ، همه مردگان لباس حيات
در تن مى كنند، و در عرصه محشر حاضر براى حساب مى شوند. «ساهرة » از ماده «سهر» (بر وزن سحر) به معنى شب بيدارى است ، و از آنجا كه حوادث وحشتناك خواب شبانه را از چشم مى برد، و زمين قيامت نيز بسيار هول انگيز است ، كلمه «ساهره » به عرصه محشر اطلاق شده است ، بعضى نيز گفته اند «ساهره » را به هر بيابانى مى گويند، چون اصولا همه بيابانها وحشتناكند، گويى بر اثر وحشت خواب شبانه را از چشم مى برند.
ََآيه ۱۵ - ۲۶
آيه و ترجمه
هَلْ أَتَاك حَدِيث مُوسى (۱۵) إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ المُْقَدَّسِ طوىً(۱۶) اذْهَب إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طغَى (۱۷) فَقُلْ هَل لَّك إِلى أَن تَزَكى (۱۸) وَ أَهْدِيَك إِلى رَبِّك فَتَخْشى (۱۹) فَأَرَاهُ الاَيَةَ الْكُبرَى (۲۰) فَكَذَّب وَ عَصى (۲۱) ثمَّ أَدْبَرَ يَسعَى (۲۲) فَحَشرَ فَنَادَى (۲۳) فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الاَعْلى (۲۴) فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الاَخِرَةِ وَ الاُولى (۲۵) إِنَّ فى ذَلِك لَعِبرَةً لِّمَن يخْشى (۲۶)
ترجمه : ۱۵ - آيا داستان موسى به تو رسيده است ؟ ۱۶ - در آن هنگام كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس طوى صدا زد و گفت : ۱۷ - به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است ۱۸ - و به او بگو: آيا مى خواهى پاكيزه شوى ؟ ۱۹ - و من تو را به سوى پروردگارت هدايت كنم تا از او بترسى (و خلاف نكنى ). ۲۰ - سپس موسى معجزه بزرگ را به او نشان داد. ۲۱ - اما او تكذيب كرد و عصيان نمود. ۲۲ - سپس پشت كرد و پيوسته (براى محو آيين موسى ) تلاش نمود. ۲۳ - و ساحران را جمع كرد و مردم را دعوت نمود. ۲۴ - و گفت من پروردگار بزرگ شما هستم ! ۲۵ - لذا خداوند او را به عذاب آخرت و دنيا گرفتار ساخت . ۲۶ - در اين عبرتى است براى كسانى كه خدا ترسند. تفسير : فرعون مى گفت من خداى بزرگ شما هستم ! بعد از بيانات نسبة مشروحى كه در آيات قبل درباره مساءله معاد و انكار و مخالفت مشركان آمد، در آيات مورد بحث به داستان يكى از طغيانگران بزرگ تاريخ يعنى فرعون و سرنوشت دردناك او اشاره مى كند، تا هم مشركان عرب بدانند كه افراد نيرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت كنند، و هم مؤ منان را دلگرم سازد كه از برترى نيروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند، چرا درهم كوبيدن آنها براى خداوند بسيار سهل و آسان است . نخست از اينجا شروع مى كند: «آيا داستان موسى به تو رسيده است ؟!» (هل اءتاك حديث موسى ).
جالب اينكه روى سخن را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كرده ، و مطلب را با استفهام شروع مى كند، تا شوق شنونده را بيدار سازد، و آماده براى شنيدن اين داستان عبرت انگيز شود. سپس مى افزايد: «در آن هنگام كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس طوى صدا زد» (اذ ناداه ربه بالواد المقدس طوى ). «طوى » ممكن است نام سرزمين مقدسى باشد كه در شام در ميان «مدين » و مصر قرار داشت ، و نخستين جرقه وحى در آن بيابان بر قلب موسى وارد شد، همين تعبير در سوره «طه » نيز آمده است ، در آنجا كه موسى ندايى مى شنود كه مى گويد: انى انا ربك فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى : «من پروردگار تواءم ، كفشهايت را بيرون آور كه در سرزمين مقدس طوى هستى !» (طه - ۱۲). يا معنى وصفى دارد از ماده «طى » به معنى «پيچيدن » گويى آن سرزمين در قداست و بركت پيچيده شده بود، يا به گفته راغب موسى مى بايست راهى طولانى به پيمايد تا آماده وحى گردد، ولى خداوند اين راه را براى او درهم پيچيد و او را به هدف نزديك ساخت . سپس به پيامى كه خداوند به موسى در آن سرزمين مقدس داد، در دو جمله
كوتاه و پر معنى ، اشاره كرده ، مى فرمايد: «به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است !» (اذهب الى فرعون انه طغى ). «و به او بگو: آيا مى خواهى پاك و پاكيزه شوى ؟» (فقل هل لك الى ان تزكى ). «و پس از پاك شدن و لايق لقاى محبوب گشتن ، من تو را به سوى پروردگارت هدايت كنم ، تا از او بترسى و از اعمال خلاف بيگانه شوى » (و اهديك الى ربك فتخشى ) و از آنجا كه هر دعوتى بايد آميخته با دليل باشد در آيه بعد مى افزايد: «موسى به دنبال اين سخن ، معجزه بزرگ را به او نشان داد» (فاراه الاية الكبرى ). اين معجزه خواه معجزه تبديل شدن عصا به مار عظيم باشد، يا يد بيضا، و يا هر دو (بنا بر اينكه الف و لام در «الاية الكبرى » اشاره به جنس باشد) هر چه بوده از معجزات بزرگ موسى بوده است كه در آغاز دعوتش بر آن تكيه كرده . در اين چهار آيه نكات جالبى است كه توجه به آن لازم است : ۱ - علت رفتن به سوى فرعون را طغيان فرعون ذكر مى كند، و اين نشان مى دهد كه يكى از اهداف بزرگ انبيا هدايت طغيانگران يا مبارزه قاطع با آنها است .
۲ - دعوت فرعون را با ملايم ترين و خيرخواهانه تان تعبير دستور مى دهد مى فرمايد: به او بگو: آيا ميل دارى پاك و پاكيزه شوى ؟ (البته پاكيزگى مطلق كه هم شامل پاكيزگى از شرك و كفر مى شود و هم از ظلم و فساد) شبيه تعبيرى كه در آيه ۴۴ سوره طه آمده است فقولا له قولا لينا «با او با ملايمت سخن بگوييد». ۳ - اين تعبير اشاره لطيفى به اين حقيقت است كه رسالت انبيا براى پاكسازى انسانها و باز گرداندن طهارت فطرى نخستين به آنها است . در ضمن نمى گويد: من تو را پاك كنم ، بلكه مى گويد: پاكى را پذيرا شوى ! و اين نشان مى دهد كه پاك شدن بايد به صورت خودجوش باشد نه تحميل از برون . ۴ - ذكر «هدايت » بعد از «پاك شدن » دليل بر اين است كه بايد در آغاز شستشويى كرد سپس به كوى دوست گام نهاد. ۵ - تعبير به «ربك » (پروردگارت ) در حقيقت تاءكيد بر اين نكته است كه تو را به سوى كسى مى برم كه مالك و مربى و پرورش دهنده تو است ، چرا از مسير سعادتت مى گريزى ؟! ۶ - «خشيت » و خدا ترسى نتيجه هدايت به سوى خدا است ، آرى ثمره درخت هدايت و توحيد همان احساس مسؤ وليت در برابر خداوند بزرگ است ، چرا كه هرگز خشيت بدون معرفت حاصل نمى شود، و لذا در آيه ۲۸ سوره فاطر مى خوانيم : انما يخشى الله من عباده العلماء «تنها علما و ارباب معرفت از خدا مى ترسند» ۷ - موسى نخست سراغ هدايت عاطفى او مى رود، بعد هدايت عقلى و منطقى از طريق نشان دادن آيت كبرى و معجزه بزرگ ، و اين مؤ ثرترين راه تبليغ است كه نخست از طريق خير خواهى و محبت در عواطف طرف نفوذ كنند سپس به طرح استدلال و بيان حجت بپردازند.
اكنون ببينيم فرعون در برابر اينهمه لطف و محبت ، و اين منطق و بيان زيبا و ارائه آيت كبرى چه عكس العملى نشان داد؟ اين طاغوت خيره سر، هرگز از مركب غرور پياده نشد، و چنانكه در آيه بعد آمده «او دعوى موسى را تكذيب كرد، و به عصيان پروردگار پرداخت » (فكذب و عصى ). اين نشان مى دهد كه تكذيبها مقدمه عصيانها است ، همانگونه كه تصديقها و ايمانها مقدمه طاعتها است . به اين مقدار هم قناعت نكرد و در برابر دعوت موسى بى تفاوت نماند بلكه «سپس پشت كرد و بى وقفه براى مبارزه با او و محو آيينش سعى و تلاش نمود» (ثم ادبر يسعى ). و از آنجا كه معجزه موسى تمام موجوديت طاغوتى او را به خطر مى انداخت ، ماءموران را به شهرهاى مختلف اعزام كرد تا ساحران را جمع كنند، و در ميان مردم نيز دستور داد ندا دهند و آنها را براى مشاهده مبارزه ساحران با موسى دعوت نمايند (فحشر فنادى ). گرچه قرآن كلمه «حشر» را در اينجا مطلق ذكر كرده ، ولى به قرينه آيه ۱۱۱ و ۱۱۲ اعراف «و ارسل فى المدائن حاشرين ياتوك بكل ساحر عليم ». و تعبير به «نادى » نيز اگر چه مطلق است ظاهرا اشاره به دعوت فرعون
از مردم براى اجتماع و تماشاى منظره اين مبارزه است ، به قرينه آيه ۳۹ شعرا و قيل للناس هل انتم مجتمعون : «به مردم گفته شد آيا شما اجتماع مى كنيد؟» باز به اين توطئه ها اكتفا نكرد، بلكه بزرگترين ادعا را با بدترين تعبيرات مطرح نمود و گفت : «من پروردگار بزرگ شما هستم !!» (فقال انا ربكم الاعلى ). و به راستى عجيب است كه اين طاغيان خيره سر هنگامى كه بر مركب غرور و خود خواهى سوار مى شوند هيچ حد و مرزى را به رسميت نمى شناسند، حتى به ادعاى خدايى نيز قانع نيستند، بلكه مى خواهند «خداى خدايان » شوند! اين سخن در ضمن اشاره به آن است كه اگر شما بتهايى را مى پرستيد آنها در جاى خود محترم ، اما من برترين بت و معبود شما هستم ! و عجب اينكه فرعون به شهادت آيه ۱۲۷ سوره اعراف اتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الارض و يذرك و الهتك : «آيا اجازه مى دهى موسى و قومش در زمين فساد كنند و تو و معبودهايت را به حال خود واگذارند؟» خودش يكى از بت پرستان بود، ولى در اينجا ادعا مى كند من پروردگار بزرگ شما هستم ، يعنى حتى خودش را از معبود خودش نيز بالاتر مى شمرد و اين است بيهوده گوييهاى طاغوتها!. و عجبتر اينكه در يك جا تنها ادعاى الوهيت مى كند ما علمت لكم من اله غيرى : «من معبودى غير از خودم براى شما نمى شناسم » (قصص - ۳۸) اما در آيه مورد بحث پا را از اين فراتر نهاده ادعاى ربوبيت مى كند و مى گويد من پروردگار شمايم و اين است برنامه هاى اين مغروران سبك مغز.
به هر حال فرعون سركشى را به آخرين مرحله رسانده و مستحق دردناك ترين عذاب شده و فرمان الهى بايد فرا رسد و او و دستگاه ظلم و فسادش را درهم بكوبد لذا در آيه بعد مى فرمايد: «خداوند او را به عذاب آخرت و دنيا گرفتار ساخت » (فاخذه الله نكال الاخرة و الاولى ). «نكال » (بر وزن ضلال ) در اصل به معنى ضعف و ناتوانى و عجز است و لذا در مورد كسى كه از اداى حواله اى خوددارى مى كند مى گويند نكول كرد نكل (بر وزن فكر) به معنى زنجير سنگين است كه انسان را ضعيف و ناتوان مى سازد و از حركت باز مى دارد و از آنجا كه عذاب الهى نيز مايه ناتوانى است و افراد ديگر را از ارتكاب گناه باز مى دارد به آن نكال گفته شده . تعبير به «نكال الاخرة » اشاره به عذابهاى قيامت است كه دامان فرعون و فرعونيان را مى گيرد و چون در درجه اول اهميت است مقدم دانسته شده و منظور او «اولى » عذاب دنيا است كه دامان فرعون را گرفت و او تمام يارانش را در كام خود در درياى نيل فرو برد. در اينجا تفسير ديگرى براى آيه ذكر شده است و آن اينكه منظور از «الاولى » كلمه نخستين است كه فرعون در مسير طغيان گفت و ادعاى الوهيت كرد (قصص آيه ۳۸) و «الاخرة » اشاره به آخرين كلمه اى است كه او گفت و آن ادعاى ربوبيت اعلى بود خداوند او را به مجازات اين دو ادعاى كفر آميزش در همين دنيا گرفتار ساخت .
اين معنى در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده و امام افزود در ميان اين دو جمله چهل سال فاصله شد (و خداوند براى حداكثر اتمام حجت او را در اين مدت عذاب نكرد) اين تفسير با جمله «اخذ» كه فعل ماضى است و نشان مى دهد اين مجازات به طور كامل در دنيا واقع شده و آيه بعد كه اين ماجرا را درس عبرتى مى شمرد موافق تر است . و سرانجام در آخرين آيه مورد بحث از اتمام اين ماجرا نتيجه گيرى كرده مى فرمايد: «در اين داستان موسى و فرعون و پايان عاقبت آن درس عبرت بزرگى است براى آنها كه خدا ترسند» (ان فى ذلك لعبرة لمن يخشى ). اين آيه به خوبى نشان مى دهد كه عبرت گرفتن از اين ماجراها تنها براى كسانى ميسر است كه بهره اى از خوف و خشيت و احساس مسئوليت به دل راه داده اند و يا به تعبير ديگر داراى چشمى عبرت بينند: اى خوشا چشمى كه عبرت بين بود عبرت از نيك و بدش آيين بود آرى اين بود سرنوشت فرعون طغيانگر، تا فراعنه ديگر، رؤ ساى مشركان عرب و پويندگان راه فرعون در هر عصر و زمان حساب خويش را برسند و بدانند اين فرمان قطعى تاريخ و سنت تغيير ناپذير خدا است .
نكته : نكته : گوشه اى از فصاحت قرآن دقت در يازده آيه كوتاه بالا بيانگر نهايت فصاحت و بلاغت قرآن است ، در اين چند خط كوتاه خلاصه اى از تمام ماجراى موسى و فرعون ، انگيزه رسالت ، هدف رسالت ، وسيله پاكسازى ، چگونگى دعوت ، كيفيت واكنش و عكس العمل ، چگونگى توطئه فرعون ، نمونه اى از ادعاهاى پوچ و بى اساس او، و سرانجام مجازاتهاى دردناك اين مست باده غرور و در نهايت درس عبرتى كه از آن عائد همه انسانهاى بيدار مى شود منعكس شده است .
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |