گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۳: خط ۱۵:
جمله قبلى را از روى ندامت گفتند، ندامت از اينكه چرا در برابر خداى تعالى كوتاهى نموده و خيرى را كه خدا برايشان در نظر گرفته بود از دست دادند و در اين جمله اعتراف مى كنند به اينكه آنچه كرده اند اثرش ‍ همين است كه امروز داخل آتش شوند، و جا داشت كه آنطور عمل نكنند، و آن گناه و ذنبى كه به آن اعتراف مى كنند همين است .
جمله قبلى را از روى ندامت گفتند، ندامت از اينكه چرا در برابر خداى تعالى كوتاهى نموده و خيرى را كه خدا برايشان در نظر گرفته بود از دست دادند و در اين جمله اعتراف مى كنند به اينكه آنچه كرده اند اثرش ‍ همين است كه امروز داخل آتش شوند، و جا داشت كه آنطور عمل نكنند، و آن گناه و ذنبى كه به آن اعتراف مى كنند همين است .
و اگر كلمه «'''ذنب '''» را مفرد آورد، از اين بابت است كه منظور از آن معناى مصدرى است ، هر چند كه در اصل مصدر است و كلمه «'''سحق '''» در جمله «'''فسحقا لاصحاب السعير'''» - به طورى كه راغب گفته - به معناى آن است كه چيزى را با دست تكه تكه و خرد كنى ، و اين جمله نفرينى است به آنان .
و اگر كلمه «'''ذنب '''» را مفرد آورد، از اين بابت است كه منظور از آن معناى مصدرى است ، هر چند كه در اصل مصدر است و كلمه «'''سحق '''» در جمله «'''فسحقا لاصحاب السعير'''» - به طورى كه راغب گفته - به معناى آن است كه چيزى را با دست تكه تكه و خرد كنى ، و اين جمله نفرينى است به آنان .
إِنَّ الَّذِينَ يخْشوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ
إِنَّ الَّذِينَ يخْشوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ
بعد از آنكه حال كفار و جزايى كه در برابر كفر دارند بيان كرد، در مقابل آن حال مؤ منين به غيب را بيان كرد تا تقسيم را تمام كرده باشد، و از اوصاف مؤ منين خصوص خشيت و ترس از خدا را آورد، چون مقام ، مقام انذار و وعيد بود، و اگر خشيت آنان را خشيت به غيب خواند، براى اين است كه آن عذابى كه به آن ايمان آورده اند و از آن مى ترسند عذابى است در پرده غيب ، نه عذابى كه امروز با حواس خود آن را احساس كنند.
بعد از آنكه حال كفار و جزايى كه در برابر كفر دارند بيان كرد، در مقابل آن حال مؤ منين به غيب را بيان كرد تا تقسيم را تمام كرده باشد، و از اوصاف مؤ منين خصوص خشيت و ترس از خدا را آورد، چون مقام ، مقام انذار و وعيد بود، و اگر خشيت آنان را خشيت به غيب خواند، براى اين است كه آن عذابى كه به آن ايمان آورده اند و از آن مى ترسند عذابى است در پرده غيب ، نه عذابى كه امروز با حواس خود آن را احساس كنند.
<span id='link407'><span>
<span id='link407'><span>
==جواب به شبهه اى درباره معاد، با بيان علم فراگير و احاطه مطلق خداوند براعمال و احوال موجودات ==
==جواب به شبهه اى درباره معاد، با بيان علم فراگير و احاطه مطلق خداوند براعمال و احوال موجودات ==
وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ
وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ
در اين جمله شبهه اى را كه ممكن بود در دلها خلجان كند برطرف نموده و آن شبهه به غير از استبعاد، اساسى ندارد. توضيح اينكه : بعد از آنكه رشته سخن به بيان ربوبيت براى تمامى موجودات كشيده شد، و معلوم شد كه همين معنا مستلزم بعث قيامت براى كيفر و پاداش است ، و نيز بعد از آنكه سخن از ملك مطلق و قدرت مطلقه خدا و خلقت و تدبير او به ميان آمد، و سخنى از آگاهى خدا و احاطه به احوال و اعمال موجودات نرفت ، بامساءله بعث و جزا بدون علم خدا تصور ندارد، لذا جا داشت كسى توهم كند كه اعمال موجودات با كثرت بيرون از شمارى كه دارد چگونه براى خدا ممكن است همه آنها را ضبط كند،
در اين جمله شبهه اى را كه ممكن بود در دلها خلجان كند برطرف نموده و آن شبهه به غير از استبعاد، اساسى ندارد. توضيح اينكه : بعد از آنكه رشته سخن به بيان ربوبيت براى تمامى موجودات كشيده شد، و معلوم شد كه همين معنا مستلزم بعث قيامت براى كيفر و پاداش است ، و نيز بعد از آنكه سخن از ملك مطلق و قدرت مطلقه خدا و خلقت و تدبير او به ميان آمد، و سخنى از آگاهى خدا و احاطه به احوال و اعمال موجودات نرفت ، بامساءله بعث و جزا بدون علم خدا تصور ندارد، لذا جا داشت كسى توهم كند كه اعمال موجودات با كثرت بيرون از شمارى كه دارد چگونه براى خدا ممكن است همه آنها را ضبط كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۹۴ </center>
مخصوصا نيات درونى انسان ها كه راهى براى به دست آوردن آن نيست ، چگونه به حساب مى آيد؟ و اين توهم ناشى از اين است كه انسان هر چيزى را با وضع خودش مقايسه مى كند، و با سنگ و ترازوى خودش مى سنجد، و چون خودش قادر به چنين آمارگيرى و ضبط گسترده اى نيست ، تا چه رسد به ضبط نيات درونى كه اعمال قلب و پنهان در زواياى دل است ، لذا از خود مى پرسد خدا چطور اين ها را ضبط مى كند؟!.
مخصوصا نيات درونى انسان ها كه راهى براى به دست آوردن آن نيست ، چگونه به حساب مى آيد؟ و اين توهم ناشى از اين است كه انسان هر چيزى را با وضع خودش مقايسه مى كند، و با سنگ و ترازوى خودش مى سنجد، و چون خودش قادر به چنين آمارگيرى و ضبط گسترده اى نيست ، تا چه رسد به ضبط نيات درونى كه اعمال قلب و پنهان در زواياى دل است ، لذا از خود مى پرسد خدا چطور اين ها را ضبط مى كند؟!.
آيه شريفه اين شبهه را دفع نموده ، مى فرمايد: سخن چه آهسته باشد و چه با صوت بلند، نسبت به خداى تعالى يكسان است ، چون او داناى به نيات است . سياق آيه شهادت مى دهد به اينكه منظور از اين يكسانى ، يكسانى همه اعمال ظاهرى و پنهانى نسبت به خداى تعالى است چه سخنان و چه اعمال ديگر نه تنها سخنان آهسته و بلند. و اگر آن را در خصوص سخنان ذكر كرد از اين بود كه معناى پنهان و آشكار در سخنان روشن تر بود، (يك عمل را اگر بخواهيم پنهانى انجام دهيم بايد مكانى خلوت پيدا كنيم ، و به زحمت بيفتيم ، ليكن يك سخن را به آسانى مى توان پنهان و آشكار كرد، و بيش از اين هزينه اى ندارد كه آن را با صداى بلند و يا آهسته و بيخ گوش طرف بگويد).
آيه شريفه اين شبهه را دفع نموده ، مى فرمايد: سخن چه آهسته باشد و چه با صوت بلند، نسبت به خداى تعالى يكسان است ، چون او داناى به نيات است . سياق آيه شهادت مى دهد به اينكه منظور از اين يكسانى ، يكسانى همه اعمال ظاهرى و پنهانى نسبت به خداى تعالى است چه سخنان و چه اعمال ديگر نه تنها سخنان آهسته و بلند. و اگر آن را در خصوص سخنان ذكر كرد از اين بود كه معناى پنهان و آشكار در سخنان روشن تر بود، (يك عمل را اگر بخواهيم پنهانى انجام دهيم بايد مكانى خلوت پيدا كنيم ، و به زحمت بيفتيم ، ليكن يك سخن را به آسانى مى توان پنهان و آشكار كرد، و بيش از اين هزينه اى ندارد كه آن را با صداى بلند و يا آهسته و بيخ گوش طرف بگويد).
أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيف الخَْبِيرُ
أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيف الخَْبِيرُ
استفهامى است انكارى ، كه حجتى را بر علم خدا به اعمال ظاهرى و باطنى ، و سرى و علنى خلق در بر دارد. بيان آن حجت اين است كه اعمال خلق - كه يكى از آنها اعمال اختيارى خود او است -، هر چند كه نسبتى به خود او دارد، و ليكن در حقيقت اين خداى سبحان است كه آن عمل را اراده و از طريق اختيار بنده اش و اقتضاى ساير اسباب ايجاد مى كند، پس در حقيقت خالق آن اعمال هم خدا است ، چون او است كه صاحب عمل را آفريده ، و صاحب عمل با همه آثار و اعمالش و روابطى كه بين او و بين آثارش موجود است ، و او را به آثارش مى رساند و آثارش ‍ را از او ظاهر مى كند، همه و همه مخلوق خدايند، «'''اللّه خالق كل شى ء و هو على كل شى ء وكيل '''»، «'''الذى خلق فسوى و الذى قدر فهدى '''»، پس خداى سبحان محيط به خلايق است ، هم به عين و جسم آنها، و هم به آثار و اعمالشان ، چه ظاهرش و چه باطنش ، چه اينكه پنهان بدارند، و چه آشكار كنند، و چگونه تصور دارد كه محيط باشد ولى آگاه نباشد؟!
استفهامى است انكارى ، كه حجتى را بر علم خدا به اعمال ظاهرى و باطنى ، و سرى و علنى خلق در بر دارد. بيان آن حجت اين است كه اعمال خلق - كه يكى از آنها اعمال اختيارى خود او است -، هر چند كه نسبتى به خود او دارد، و ليكن در حقيقت اين خداى سبحان است كه آن عمل را اراده و از طريق اختيار بنده اش و اقتضاى ساير اسباب ايجاد مى كند، پس در حقيقت خالق آن اعمال هم خدا است ، چون او است كه صاحب عمل را آفريده ، و صاحب عمل با همه آثار و اعمالش و روابطى كه بين او و بين آثارش موجود است ، و او را به آثارش مى رساند و آثارش ‍ را از او ظاهر مى كند، همه و همه مخلوق خدايند، «'''اللّه خالق كل شى ء و هو على كل شى ء وكيل '''»، «'''الذى خلق فسوى و الذى قدر فهدى '''»، پس خداى سبحان محيط به خلايق است ، هم به عين و جسم آنها، و هم به آثار و اعمالشان ، چه ظاهرش و چه باطنش ، چه اينكه پنهان بدارند، و چه آشكار كنند، و چگونه تصور دارد كه محيط باشد ولى آگاه نباشد؟!
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۹۵ </center>
خط ۴۶: خط ۴۸:
<span id='link409'><span>
<span id='link409'><span>
==آيات ۱۵ - ۲۲، سوره ملك ==
==آيات ۱۵ - ۲۲، سوره ملك ==
هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض ذَلُولاً فَامْشوا فى مَنَاكِبهَا وَ كلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشورُ(۱۵)
هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض ذَلُولاً فَامْشوا فى مَنَاكِبهَا وَ كلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشورُ(۱۵)
ءَ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يخْسِف بِكُمُ الاَرْض فَإِذَا هِىَ تَمُورُ(۱۶)
ءَ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يخْسِف بِكُمُ الاَرْض فَإِذَا هِىَ تَمُورُ(۱۶)
أَمْ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فَستَعْلَمُونَ كَيْف نَذِيرِ(۱۷)
أَمْ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فَستَعْلَمُونَ كَيْف نَذِيرِ(۱۷)
وَ لَقَدْ كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْف كانَ نَكِيرِ(۱۸)
وَ لَقَدْ كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْف كانَ نَكِيرِ(۱۸)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى الطيرِ فَوْقَهُمْ صفَّتٍ وَ يَقْبِضنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكلِّ شىْءِ بَصِيرٌ(۱۹)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى الطيرِ فَوْقَهُمْ صفَّتٍ وَ يَقْبِضنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكلِّ شىْءِ بَصِيرٌ(۱۹)
أَمَّنْ هَذَا الَّذِى هُوَ جُندٌ لَّكمْ يَنصرُكم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَفِرُونَ إِلا فى غُرُورٍ(۲۰)
أَمَّنْ هَذَا الَّذِى هُوَ جُندٌ لَّكمْ يَنصرُكم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَفِرُونَ إِلا فى غُرُورٍ(۲۰)
أَمَّنْ هَذَا الَّذِى يَرْزُقُكمْ إِنْ أَمْسك رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فى عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ(۲۱)
أَمَّنْ هَذَا الَّذِى يَرْزُقُكمْ إِنْ أَمْسك رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فى عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ(۲۱)
أَ فَمَن يَمْشى مُكِباًّ عَلى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشى سوِياًّ عَلى صِرَطٍ مُّستَقِيمٍ(۲۲)
أَ فَمَن يَمْشى مُكِباًّ عَلى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشى سوِياًّ عَلى صِرَطٍ مُّستَقِيمٍ(۲۲)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
او است آن كسى كه زمين را براى شما رام كرده پس در اقطار آن آمد و شد كنيد و از رزق آن بخوريد و بدانيد كه زنده شدن بار ديگر شما به سوى او است (۱۵).
او است آن كسى كه زمين را براى شما رام كرده پس در اقطار آن آمد و شد كنيد و از رزق آن بخوريد و بدانيد كه زنده شدن بار ديگر شما به سوى او است (۱۵).
خط ۶۸: خط ۷۰:
==پاره اى از نشانه هاى تدبير الهى ==
==پاره اى از نشانه هاى تدبير الهى ==
در اين آيات پشت سر هم ، نشانه هاى تدبير الهى را ذكر مى كند، تدبيرى كه ربوبيت آن جناب را اثبات مى نمايد، و اين نشانه ها را با انذار و تخويف ذكر نموده ، مى فرمايد: «'''هو الذى جعل لكم الارض ‍ ذلولا'''»، دنبالش مى فرمايد: «'''او لم يروا الى الطير'''»، كه بعد از انذار در آيه «'''الذى خلق الموت و الحيوه '''» و آيه «'''الذى خلق سبع سموات ...'''» و آيه «'''و لقد زينا...'''» قرار گرفته .
در اين آيات پشت سر هم ، نشانه هاى تدبير الهى را ذكر مى كند، تدبيرى كه ربوبيت آن جناب را اثبات مى نمايد، و اين نشانه ها را با انذار و تخويف ذكر نموده ، مى فرمايد: «'''هو الذى جعل لكم الارض ‍ ذلولا'''»، دنبالش مى فرمايد: «'''او لم يروا الى الطير'''»، كه بعد از انذار در آيه «'''الذى خلق الموت و الحيوه '''» و آيه «'''الذى خلق سبع سموات ...'''» و آيه «'''و لقد زينا...'''» قرار گرفته .
هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض ذَلُولاً فَامْشوا فى مَنَاكِبهَا وَ كلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشورُ
هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض ذَلُولاً فَامْشوا فى مَنَاكِبهَا وَ كلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَيْهِ النُّشورُ
كلمه «'''ذلول '''» در مركب ها به معناى مركب رام و راهوار است ، مركبى كه به آسانى مى توان سوارش شد، و اضطراب و چموشى ندارد. و كلمه «'''مناكب '''» جمع منكب است ، كه نام محل برخورد استخوان باز و با شانه است ، و اگر نقاط مختلف زمين را منكب ها خوانده ، استعاره است . راغب مى گويد استعاره آوردن منكب براى زمين ، مثل استعاره آوردن «'''ظهر - پشت '''» براى زمين در آيه ۴۵ سوره فاطر است : «'''ما ترك على ظهرها من دابه - هيچ جنبنده اى بر پشت زمين زنده و باقى نمى گذاشت .'''» و اگر زمين را - چون اسبى - رام خواند، و قطعات آن را «'''پشت '''»، (گرده ) و منكب (شانه ) ناميد، به اين اعتبار بود كه زمين براى انواع تصرفات
كلمه «'''ذلول '''» در مركب ها به معناى مركب رام و راهوار است ، مركبى كه به آسانى مى توان سوارش شد، و اضطراب و چموشى ندارد. و كلمه «'''مناكب '''» جمع منكب است ، كه نام محل برخورد استخوان باز و با شانه است ، و اگر نقاط مختلف زمين را منكب ها خوانده ، استعاره است . راغب مى گويد استعاره آوردن منكب براى زمين ، مثل استعاره آوردن «'''ظهر - پشت '''» براى زمين در آيه ۴۵ سوره فاطر است : «'''ما ترك على ظهرها من دابه - هيچ جنبنده اى بر پشت زمين زنده و باقى نمى گذاشت .'''» و اگر زمين را - چون اسبى - رام خواند، و قطعات آن را «'''پشت '''»، (گرده ) و منكب (شانه ) ناميد، به اين اعتبار بود كه زمين براى انواع تصرفات
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۹۹ </center>
خط ۷۶: خط ۷۸:
«'''و اليه النشور'''» - يعنى طومار زندگى مردگان كه با مرگ پيچيده شده ، دوباره در قيامت در محضر او باز مى شود، مردگان را از زمين در مى آورد، و براى حساب و سپس جزا زنده مى كند، پس به همين دليل رب و مدبر امر زندگى دنيايتان او است ، كه در زمين جايگزينتان نموده ، به راه و روش زندگى در آن هدايتتان كرد، و نيز حكومت بر شما در ميراندن و زنده كردن و حساب و جزاء براى او است .
«'''و اليه النشور'''» - يعنى طومار زندگى مردگان كه با مرگ پيچيده شده ، دوباره در قيامت در محضر او باز مى شود، مردگان را از زمين در مى آورد، و براى حساب و سپس جزا زنده مى كند، پس به همين دليل رب و مدبر امر زندگى دنيايتان او است ، كه در زمين جايگزينتان نموده ، به راه و روش زندگى در آن هدايتتان كرد، و نيز حكومت بر شما در ميراندن و زنده كردن و حساب و جزاء براى او است .
و در ناميدن زمين به نام ذلول ، و تعبير اينكه بشر روى شانه هاى آن قرار دارد، اشاره اى است روشن به اينكه زمين نيز يكى از سيارات است ، و اين همان حقيقتى است كه علم هيئت و آسمان شناسى بعد از قرنها بگو مگو و بحث به آن دست يافته .
و در ناميدن زمين به نام ذلول ، و تعبير اينكه بشر روى شانه هاى آن قرار دارد، اشاره اى است روشن به اينكه زمين نيز يكى از سيارات است ، و اين همان حقيقتى است كه علم هيئت و آسمان شناسى بعد از قرنها بگو مگو و بحث به آن دست يافته .
ءَ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يخْسِف بِكُمُ الاَرْض ‍ فَإِذَا هِىَ تَمُورُ
ءَ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يخْسِف بِكُمُ الاَرْض ‍ فَإِذَا هِىَ تَمُورُ
بعد از آنكه در آيه قبل اقامه حجت كرد بر ربوبيت خداى سبحان ، اينك در اين آيه بشر راتهديد مى كند، و نيز در برابر بى اعتنايى و سهل انگاريش ‍ در مساءله ربوبيت ، او را توبيخ مى نمايد كه تا كى از خدا بى خبريد، و شكر نعمت هايش را به جا نمى آوريد؟ يعنى در برابر ربوبيتش خاضع نمى شويد و شريك هاى خود تراشيده را دور نمى ريزيد؟
بعد از آنكه در آيه قبل اقامه حجت كرد بر ربوبيت خداى سبحان ، اينك در اين آيه بشر راتهديد مى كند، و نيز در برابر بى اعتنايى و سهل انگاريش ‍ در مساءله ربوبيت ، او را توبيخ مى نمايد كه تا كى از خدا بى خبريد، و شكر نعمت هايش را به جا نمى آوريد؟ يعنى در برابر ربوبيتش خاضع نمى شويد و شريك هاى خود تراشيده را دور نمى ريزيد؟
و مراد از كلمه «'''من فى السماء - آن كس كه در آسمان است '''» فرشتگانى هستند كه موكل بر آسمان و حوادث عالمند، و اگر ضمير مفرد - يخسف - به كلمه «'''من '''» برگردانده ، با اينكه اين كلمه در معنا جمع است ، به اين جهت است كه كلمه مذكور در لفظ مفرد است . و وقتى گفته مى شود: «'''خسف الارض بقوم كذا'''» معنايش اين است كه زمين زير پاى فلان قوم شكافته شد،
و مراد از كلمه «'''من فى السماء - آن كس كه در آسمان است '''» فرشتگانى هستند كه موكل بر آسمان و حوادث عالمند، و اگر ضمير مفرد - يخسف - به كلمه «'''من '''» برگردانده ، با اينكه اين كلمه در معنا جمع است ، به اين جهت است كه كلمه مذكور در لفظ مفرد است . و وقتى گفته مى شود: «'''خسف الارض بقوم كذا'''» معنايش اين است كه زمين زير پاى فلان قوم شكافته شد،
خط ۸۳: خط ۸۵:
و معناى آيه اين است كه چگونه با خاطر جمع و دل آسوده به ربوبيت خداى تعالى كفر ورزيده ايد، و چه ايمنى از ملائكه ساكن آسمان و موكل بر امور عالم داريد از اينكه زمين را زير پايتان بشكافند، و به امر خدا شما را در شكم زمين پنهان سازند، در حالى كه زمين همچنان متزلزل و مضطرب باشد و چون گهواره آمد و شد داشته باشد؟.
و معناى آيه اين است كه چگونه با خاطر جمع و دل آسوده به ربوبيت خداى تعالى كفر ورزيده ايد، و چه ايمنى از ملائكه ساكن آسمان و موكل بر امور عالم داريد از اينكه زمين را زير پايتان بشكافند، و به امر خدا شما را در شكم زمين پنهان سازند، در حالى كه زمين همچنان متزلزل و مضطرب باشد و چون گهواره آمد و شد داشته باشد؟.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از كسى كه در آسمان است خداى سبحان ، و منظور از «'''در آسمان بودن خدا'''» اين است كه سلطنت و تدبير امور خدا در آسمان است ، و گر نه معنا ندارد خدا در مكان بگنجد، و آسمان و عالمى از عوالم او را در خود جاى دهد. ولى از نظر ما هر چند معناى بى اشكالى است ليكن خلاف ظاهر آيه است .
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از كسى كه در آسمان است خداى سبحان ، و منظور از «'''در آسمان بودن خدا'''» اين است كه سلطنت و تدبير امور خدا در آسمان است ، و گر نه معنا ندارد خدا در مكان بگنجد، و آسمان و عالمى از عوالم او را در خود جاى دهد. ولى از نظر ما هر چند معناى بى اشكالى است ليكن خلاف ظاهر آيه است .
أَمْ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فَستَعْلَمُونَ كَيْف نَذِيرِ
أَمْ أَمِنتُم مَّن فى السمَاءِ أَن يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً فَستَعْلَمُونَ كَيْف نَذِيرِ
كلمه «'''حاصب '''» به معناى باد تندى است كه ريگ و شن و سنگ با خود بياورد. و معناى آيه اين است كه : «'''آيا از ملائكه آسمان ايمن شده ايد، كه باد سنگ و ريگ دار بر شما بفرستند'''» همانطور كه بر قوم لوط فرستادند، و قرآن جريانشان را چنين حكايت كرده : «'''انا ارسلنا عليهم حاصبا الا ال لوط'''».
كلمه «'''حاصب '''» به معناى باد تندى است كه ريگ و شن و سنگ با خود بياورد. و معناى آيه اين است كه : «'''آيا از ملائكه آسمان ايمن شده ايد، كه باد سنگ و ريگ دار بر شما بفرستند'''» همانطور كه بر قوم لوط فرستادند، و قرآن جريانشان را چنين حكايت كرده : «'''انا ارسلنا عليهم حاصبا الا ال لوط'''».
«'''فستعلمون كيف نذير'''» - كلمه «'''نذير'''» مصدر به معناى انذار است ، و اين جمله به خاطراينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد، متفرع بر مطلبى است كه از آيات قبل استفاده مى شود، و آن عبارت است از اينكه مشركين به ربوبيت خداى تعالى كافر شدند، و از عذاب او ايمن گشتند، لذا در جمله مورد بحث مى فرمايد: پس به زودى خواهند فهميد معناى انذار چيست ، و معناى آيه روشن است .
«'''فستعلمون كيف نذير'''» - كلمه «'''نذير'''» مصدر به معناى انذار است ، و اين جمله به خاطراينكه حرف «'''فاء'''» بر سر دارد، متفرع بر مطلبى است كه از آيات قبل استفاده مى شود، و آن عبارت است از اينكه مشركين به ربوبيت خداى تعالى كافر شدند، و از عذاب او ايمن گشتند، لذا در جمله مورد بحث مى فرمايد: پس به زودى خواهند فهميد معناى انذار چيست ، و معناى آيه روشن است .
بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «'''نذير'''» صفت مشبهه و به معناى بيم رسان است . كه منظور از آن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، ليكن اين سخن بى پايه است .
بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه «'''نذير'''» صفت مشبهه و به معناى بيم رسان است . كه منظور از آن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، ليكن اين سخن بى پايه است .
وَ لَقَدْ كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْف كانَ نَكِيرِ
وَ لَقَدْ كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْف كانَ نَكِيرِ
مراد از كلمه «'''نكير'''» عقوبت و دگرگون شدن نعمت است ، ممكن هم هست به معناى انكار باشد،
مراد از كلمه «'''نكير'''» عقوبت و دگرگون شدن نعمت است ، ممكن هم هست به معناى انكار باشد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۱ </center>
خط ۹۴: خط ۹۶:
در اين آيه التفاتى از خطاب به غيبت به كار رفته ، در آيات جلوتر مردم كافر مورد خطاب قرار گرفته بودند، و در اين آيه غايب به حساب آمده اند «'''من قبلهم - قبل از ايشان '''»، و نكته اين التفات براى آن است كه اشاره كند به اينكه كفار به خاطر جهالت و اهمالشان در تدبر در آياست ربوبيت خدا، و بى باكيشان نسبت به خشم پروردگارشان كوچكتر از آنند كه خدا با آنان سخن بگويد، و آنان را به چنين شرافتى مشرف سازد، بدين جهت از آنان روى گردانيده معارفى را كه مى خواست بيان كند، به پيامبرش خطاب كرد.
در اين آيه التفاتى از خطاب به غيبت به كار رفته ، در آيات جلوتر مردم كافر مورد خطاب قرار گرفته بودند، و در اين آيه غايب به حساب آمده اند «'''من قبلهم - قبل از ايشان '''»، و نكته اين التفات براى آن است كه اشاره كند به اينكه كفار به خاطر جهالت و اهمالشان در تدبر در آياست ربوبيت خدا، و بى باكيشان نسبت به خشم پروردگارشان كوچكتر از آنند كه خدا با آنان سخن بگويد، و آنان را به چنين شرافتى مشرف سازد، بدين جهت از آنان روى گردانيده معارفى را كه مى خواست بيان كند، به پيامبرش خطاب كرد.
ذكر آيت پرواز پرندگان (اولم يروا الى الطير....)) و بيان وجه اينكه فرمود جز خداكسى طيور را در فضا نگه نمى دارد
ذكر آيت پرواز پرندگان (اولم يروا الى الطير....)) و بيان وجه اينكه فرمود جز خداكسى طيور را در فضا نگه نمى دارد
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى الطيرِ فَوْقَهُمْ صفَّتٍ وَ يَقْبِضنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكلِّ شىْءِ بَصِيرٌ
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى الطيرِ فَوْقَهُمْ صفَّتٍ وَ يَقْبِضنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكلِّ شىْءِ بَصِيرٌ
منظور از اينكه «'''طير فوق انسان ها باشند'''» اين است كه بالاى سر انسان در هوا پرواز مى كنند، و منظور از كلمه «'''صافات '''» و كلمه «'''يقبضن '''» اين است كه مرغان در هوا بال خود را باز مى كنند، و سپس ‍ مى بندند، و اگر اين دو كلمه را به صيغه جمع آورد، با اينكه سخن از طير - مفرد - داشت نه طيور، بدان جهت بود كه مراد از كلمه «'''طير'''» جنس مرغان است ، نه يك مرغ .
منظور از اينكه «'''طير فوق انسان ها باشند'''» اين است كه بالاى سر انسان در هوا پرواز مى كنند، و منظور از كلمه «'''صافات '''» و كلمه «'''يقبضن '''» اين است كه مرغان در هوا بال خود را باز مى كنند، و سپس ‍ مى بندند، و اگر اين دو كلمه را به صيغه جمع آورد، با اينكه سخن از طير - مفرد - داشت نه طيور، بدان جهت بود كه مراد از كلمه «'''طير'''» جنس مرغان است ، نه يك مرغ .
و جمله «'''ما يمسكهن الا الرحمن '''» به منزله جواب است از سوالى تقديرى و فرضى ، گويا شخصى پرسيده : منظور قرآن از اينكه توجه مردم را به سوى پرواز طيور و باز و بسته شدن بالهاى آنها در هوا جلب كرده چيست ؟ در اين جمله پاسخ داده كه منظور اين است كه بفهمند جز خدا كسى طيور را در فضا نگه نمى دارد.
و جمله «'''ما يمسكهن الا الرحمن '''» به منزله جواب است از سوالى تقديرى و فرضى ، گويا شخصى پرسيده : منظور قرآن از اينكه توجه مردم را به سوى پرواز طيور و باز و بسته شدن بالهاى آنها در هوا جلب كرده چيست ؟ در اين جمله پاسخ داده كه منظور اين است كه بفهمند جز خدا كسى طيور را در فضا نگه نمى دارد.
خط ۱۰۶: خط ۱۰۸:
و يكى نيفتادنشان در حال بال جمع كردن .
و يكى نيفتادنشان در حال بال جمع كردن .
و در اينكه بعد از يادآورى ذلول بودن زمين ، و سوار بودن انسان بر منكب زمين ، مساءله پرواز طيور در هوا را آورد، لطفى نهفته است كه بر كسى پوشيده نيست .
و در اينكه بعد از يادآورى ذلول بودن زمين ، و سوار بودن انسان بر منكب زمين ، مساءله پرواز طيور در هوا را آورد، لطفى نهفته است كه بر كسى پوشيده نيست .
أَمَّنْ هَذَا الَّذِى هُوَ جُندٌ لَّكمْ يَنصرُكم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَفِرُونَ إِلا فى غُرُورٍ
أَمَّنْ هَذَا الَّذِى هُوَ جُندٌ لَّكمْ يَنصرُكم مِّن دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَفِرُونَ إِلا فى غُرُورٍ
آيه توبيخ و سركوبى كفار است ، كه به جاى خداى تعالى معبودهايى ديگر گرفتند تا ياريشان كنند، و به همين سياق آيه قبلى را كه سياق غيبت بود به سياق خطاب بر گردانيد تا توبيخ و سركوبى رخ به رخ انجام گيرد، و سرزنش دردناك تر شود.
آيه توبيخ و سركوبى كفار است ، كه به جاى خداى تعالى معبودهايى ديگر گرفتند تا ياريشان كنند، و به همين سياق آيه قبلى را كه سياق غيبت بود به سياق خطاب بر گردانيد تا توبيخ و سركوبى رخ به رخ انجام گيرد، و سرزنش دردناك تر شود.
و معناى جمله «'''امن هذا الذى ...'''»، اين است كه : نه ، بلكه مى پرسم . آن چه كسى است كه به آن اشاره مى شود، كه اين ياور شما و لشكر شما است غير از رحمان ، اگر خداى رحمان سرنوشت شومى و يا عذابى براى شما مقدر كرده باشد آيا آن ياور، شما را يارى مى كند؟ نه ، پس غير از خدا كسى نيست كه شما را يارى كند. و اين بيان اشاره است به اينكه پندار مشركين خطا است ، مشركين بت ها را نمى پرستند، مگر به خاطر همين كه آنان را در شدائد يارى كنند، با اينكه اين مشركين و خدايانشان هر دو ملك خدايند، و بت ها نه براى خود، مالك نفع و ضررى هستند، و نه براى ديگران .
و معناى جمله «'''امن هذا الذى ...'''»، اين است كه : نه ، بلكه مى پرسم . آن چه كسى است كه به آن اشاره مى شود، كه اين ياور شما و لشكر شما است غير از رحمان ، اگر خداى رحمان سرنوشت شومى و يا عذابى براى شما مقدر كرده باشد آيا آن ياور، شما را يارى مى كند؟ نه ، پس غير از خدا كسى نيست كه شما را يارى كند. و اين بيان اشاره است به اينكه پندار مشركين خطا است ، مشركين بت ها را نمى پرستند، مگر به خاطر همين كه آنان را در شدائد يارى كنند، با اينكه اين مشركين و خدايانشان هر دو ملك خدايند، و بت ها نه براى خود، مالك نفع و ضررى هستند، و نه براى ديگران .
خط ۱۱۲: خط ۱۱۴:
<span id='link412'><span>
<span id='link412'><span>
==تمثيلى براى بيان حال مؤ من طالب بصيرت و كافرجاهل و لجوج تمثيلى براى بيان حال مؤ من طالب بصيرت و كافرجاهل و لجوج ==
==تمثيلى براى بيان حال مؤ من طالب بصيرت و كافرجاهل و لجوج تمثيلى براى بيان حال مؤ من طالب بصيرت و كافرجاهل و لجوج ==
أَمَّنْ هَذَا الَّذِى يَرْزُقُكمْ إِنْ أَمْسك رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فى عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ
أَمَّنْ هَذَا الَّذِى يَرْزُقُكمْ إِنْ أَمْسك رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فى عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ
كلمه «'''ام '''» در اينجا نيز به معناى «'''بلكه '''» است ، مى فرمايد: بلكه مى پرسم آن چه كسى است كه به آن اشاره مى شود، و گفته مى شود: اين است آنكه شما را روزى مى دهد، و آيا اگر خدا روزى خود را از شما دريغ بدارد، آن كس به جاى خدا شما را روزى مى دهد؟ آنگاه خود خداى سبحان پاسخ مى دهد به اينكه : «'''بل لجوا فى عتو و نفور'''»، يعنى حق براى آنان روشن شده ولى در برابر آن خاضع نمى شوند تا تصديقش ‍ كنند، و پيرويش نمايند، بلكه در دور شدن از حق و نفرت از آن همچنان ادامه داده ، و بيشتر جلو مى روند.
كلمه «'''ام '''» در اينجا نيز به معناى «'''بلكه '''» است ، مى فرمايد: بلكه مى پرسم آن چه كسى است كه به آن اشاره مى شود، و گفته مى شود: اين است آنكه شما را روزى مى دهد، و آيا اگر خدا روزى خود را از شما دريغ بدارد، آن كس به جاى خدا شما را روزى مى دهد؟ آنگاه خود خداى سبحان پاسخ مى دهد به اينكه : «'''بل لجوا فى عتو و نفور'''»، يعنى حق براى آنان روشن شده ولى در برابر آن خاضع نمى شوند تا تصديقش ‍ كنند، و پيرويش نمايند، بلكه در دور شدن از حق و نفرت از آن همچنان ادامه داده ، و بيشتر جلو مى روند.
أَ فَمَن يَمْشى مُكِباًّ عَلى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشى سوِياًّ عَلى صِرَطٍ مُّستَقِيمٍ
أَ فَمَن يَمْشى مُكِباًّ عَلى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشى سوِياًّ عَلى صِرَطٍ مُّستَقِيمٍ
كلمه «'''مكب '''» اسم فاعل از «'''اكباب '''» (باب افعال ) است ، و «'''اكباب الشى ء على وجهه '''» به معناى آن است كه كسى را به رو به زمين بيندازى ،
كلمه «'''مكب '''» اسم فاعل از «'''اكباب '''» (باب افعال ) است ، و «'''اكباب الشى ء على وجهه '''» به معناى آن است كه كسى را به رو به زمين بيندازى ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۶۰۴ </center>
خط ۱۲۲: خط ۱۲۴:
بحث روايتى
بحث روايتى


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش