۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۵}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۷: | خط ۹: | ||
((و يهديكم صراطا مستقيما(( اين جمله عطف است بر جمله ((تكون (( يعنى همه اينها براى اين بود كه آيتى باشى براى مؤ منين ، و براى اين بود كه شما را به سوى صراط مستقيم كه طريقى است رساننده به اعلاء كلمه حق و بسط دين ، هدايت فرمايد. | ((و يهديكم صراطا مستقيما(( اين جمله عطف است بر جمله ((تكون (( يعنى همه اينها براى اين بود كه آيتى باشى براى مؤ منين ، و براى اين بود كه شما را به سوى صراط مستقيم كه طريقى است رساننده به اعلاء كلمه حق و بسط دين ، هدايت فرمايد. | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: صراط مستقيم ثقه و اعتماد و توكل بر خدا است ، در هر كارى كه مى كنيد. ولى معنايى كه ما كرديم با سياق موافق تر است . | بعضى از مفسرين گفته اند: صراط مستقيم ثقه و اعتماد و توكل بر خدا است ، در هر كارى كه مى كنيد. ولى معنايى كه ما كرديم با سياق موافق تر است . | ||
وَ أُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيهَا قَدْ أَحَاط | وَ أُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيهَا قَدْ أَحَاط اللَّهُ بِهَا وَ كانَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيراً | ||
يعنى : به شما غنيمت هاى ديگرى وعده داده كه خود شما قادر بر به دست آوردن آن نبوديد، خدا به آن احاطه و تسلط داشت ، و خدا بر هر چيزى قادر است . | يعنى : به شما غنيمت هاى ديگرى وعده داده كه خود شما قادر بر به دست آوردن آن نبوديد، خدا به آن احاطه و تسلط داشت ، و خدا بر هر چيزى قادر است . | ||
پس كلمه ((اخرى ((، مبتداء و جمله ((لم تقدروا عليها(( صفت آن است ، و جمله ((قد احاط اللّه بها(( خبر ثانى آن است ، و خبر اولش حذف شده ، كه تقدير كلام چنين است : ((ثمه غنائم اخرى (( يعنى : در اين بين غنيمت هاى ديگر نيز هست كه خدا بر آن احاطه دارد. | پس كلمه ((اخرى ((، مبتداء و جمله ((لم تقدروا عليها(( صفت آن است ، و جمله ((قد احاط اللّه بها(( خبر ثانى آن است ، و خبر اولش حذف شده ، كه تقدير كلام چنين است : ((ثمه غنائم اخرى (( يعنى : در اين بين غنيمت هاى ديگر نيز هست كه خدا بر آن احاطه دارد. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۶: | ||
و مراد از كلمه ((اخرى (( در آيه - به طورى كه گفته اند - غنيمت هاى جنگ هوازن است . بعضى هم گفته اند: مراد غنائم فارس و روم است . و بعضى گفته اند: مراد فتح مكه است ، چيزى كه هست موصوف آن حذف شده ، و تقدير كلام ((و قريه اخرى لم تقدروا عليها(( است ، يعنى : و قريه اى ديگر كه قادر بر فتح آن نبوديد. | و مراد از كلمه ((اخرى (( در آيه - به طورى كه گفته اند - غنيمت هاى جنگ هوازن است . بعضى هم گفته اند: مراد غنائم فارس و روم است . و بعضى گفته اند: مراد فتح مكه است ، چيزى كه هست موصوف آن حذف شده ، و تقدير كلام ((و قريه اخرى لم تقدروا عليها(( است ، يعنى : و قريه اى ديگر كه قادر بر فتح آن نبوديد. | ||
وجه اول از ميان اين وجوه از همه نزديك تر به ذهن است . | وجه اول از ميان اين وجوه از همه نزديك تر به ذهن است . | ||
وَ لَوْ قَتَلَكُمُ | وَ لَوْ قَتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الاَدْبَرَ ثُمَّ لا يجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً | ||
اين آيه پيشگويى ديگرى است كه در آن خداى تعالى از ناتوانى كفار در قتال با مؤ منين خبر مى دهد، و مى فرمايد كه : كفار هيچ وليى كه متولى امورشان باشد و هيچ ياورى كه نصرتشان دهد ندارند. و خلاصه اينكه : نه خودشان ياراى قتال دارند و نه كمكى از اعراب دارند كه ياريشان كنند. و اين پيشگويى فى نفسه بشارتى است براى مؤ منين . | اين آيه پيشگويى ديگرى است كه در آن خداى تعالى از ناتوانى كفار در قتال با مؤ منين خبر مى دهد، و مى فرمايد كه : كفار هيچ وليى كه متولى امورشان باشد و هيچ ياورى كه نصرتشان دهد ندارند. و خلاصه اينكه : نه خودشان ياراى قتال دارند و نه كمكى از اعراب دارند كه ياريشان كنند. و اين پيشگويى فى نفسه بشارتى است براى مؤ منين . | ||
سنَّةَ اللَّهِ الَّتى قَدْ خَلَت مِن قَبْلُ وَ لَن تجِدَ لِسنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً | |||
كلمه ((سنه اللّه (( مفعول مطلق است براى فعلى مقدر كه تقديرش ((سن اللّه سنه (( است ، و حاصلش اين است كه : ايمان سنتى است قديمى از خداى سبحان كه انبياء و مؤ منين به انبياء را در صورتى كه در ايمان خود صادق و در نياتشان خالص باشند بر دشمنانشان غلبه مى دهد، و تو هرگز براى سنت خدا تبديلى نخواهى يافت . همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((كتب اللّه لاغلبن انا و رسلى (( و آنچه صدمه و شكست كه مسلمانان در جنگهاى خود ديدند به خاطر پاره اى مخالفت ها بوده كه با خدا و رسولش مرتكب شدند. | كلمه ((سنه اللّه (( مفعول مطلق است براى فعلى مقدر كه تقديرش ((سن اللّه سنه (( است ، و حاصلش اين است كه : ايمان سنتى است قديمى از خداى سبحان كه انبياء و مؤ منين به انبياء را در صورتى كه در ايمان خود صادق و در نياتشان خالص باشند بر دشمنانشان غلبه مى دهد، و تو هرگز براى سنت خدا تبديلى نخواهى يافت . همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((كتب اللّه لاغلبن انا و رسلى (( و آنچه صدمه و شكست كه مسلمانان در جنگهاى خود ديدند به خاطر پاره اى مخالفت ها بوده كه با خدا و رسولش مرتكب شدند. | ||
وَ هُوَ | وَ هُوَ الَّذِى كَف أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنهُم بِبَطنِ مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ ... | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۳۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۳۰ </center> | ||
ظاهرا مراد از نگهدارى دست هر يك از دو طائفه از آزار به طائفه ديگر، همان صلحى باشد كه در حديبيه واقع شد؛ چون محل آن را بطن مكه معرفى كرده و حديبيه هم در نزديكى مكه و بطن آن قرار دارد، و حتى آنقدر اتصال به مكه دارد كه بعضى گفته اند يكى از اراضى مكه و از حدود حرم آن است . و چون هر يك از اين دو طائفه دشمن ترين دشمن نسبت به طائفه ديگر بودند، قريش تمامى قدرت خود را در جمع آورى لشكر از داخل شهر خود و از قواى اطراف به كار برده بود، مؤ منين هم با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بيعت كرده بودند كه تا آخرين قطره خون خود در برابر آنان مقاومت كنند، و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هم تصميم گرفته بود با آنان نبرد كند، و خداى تعالى رسول گرامى خود و مؤ منين را بر كفار پيروز كرد، براى اينكه مسلمانان داخل سرزمين كفار شده ، و به داخل خانه آنان قدم نهاده بودند و در چنين وضعى جز جنگ و خونريزى هيچ احتمال ديگرى نمى رفت ، اما خداى سبحان دست كفار را از مؤ منين و دست مؤ منين را از كفار بازداشت و در عين حال مؤ منين را بر آنان پيروزى بخشيد، و خدا به آنچه مى كنند دانا است . | ظاهرا مراد از نگهدارى دست هر يك از دو طائفه از آزار به طائفه ديگر، همان صلحى باشد كه در حديبيه واقع شد؛ چون محل آن را بطن مكه معرفى كرده و حديبيه هم در نزديكى مكه و بطن آن قرار دارد، و حتى آنقدر اتصال به مكه دارد كه بعضى گفته اند يكى از اراضى مكه و از حدود حرم آن است . و چون هر يك از اين دو طائفه دشمن ترين دشمن نسبت به طائفه ديگر بودند، قريش تمامى قدرت خود را در جمع آورى لشكر از داخل شهر خود و از قواى اطراف به كار برده بود، مؤ منين هم با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بيعت كرده بودند كه تا آخرين قطره خون خود در برابر آنان مقاومت كنند، و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هم تصميم گرفته بود با آنان نبرد كند، و خداى تعالى رسول گرامى خود و مؤ منين را بر كفار پيروز كرد، براى اينكه مسلمانان داخل سرزمين كفار شده ، و به داخل خانه آنان قدم نهاده بودند و در چنين وضعى جز جنگ و خونريزى هيچ احتمال ديگرى نمى رفت ، اما خداى سبحان دست كفار را از مؤ منين و دست مؤ منين را از كفار بازداشت و در عين حال مؤ منين را بر آنان پيروزى بخشيد، و خدا به آنچه مى كنند دانا است . | ||
هُمُ | هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صدُّوكمْ عَنِ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ وَ الهَْدْى مَعْكُوفاً أَن يَبْلُغَ محِلَّهُ | ||
كلمه ((عكوف (( كه مصدر كلمه ((معكوف (( است - به طورى كه در مجمع البيان گفته به معناى اقامت در يكجا و ممنوع شدن از رفتن به اين طرف و آن طرف است . اعتكاف در مسجد براى عبادت نيز به همين معنا است . | كلمه ((عكوف (( كه مصدر كلمه ((معكوف (( است - به طورى كه در مجمع البيان گفته به معناى اقامت در يكجا و ممنوع شدن از رفتن به اين طرف و آن طرف است . اعتكاف در مسجد براى عبادت نيز به همين معنا است . | ||
و معناى آيه اين است كه : مشركين مكه همانهايند كه به خدا كفر ورزيدند و نگذاشتند شما داخل مسجد الحرام شويد، و نيز نگذاشتند قربانيهايى كه با خود آورده بوديد به محل قربانى برسد، بلكه آنها را محبوس كردند. چون محل ذبح قربانى و نحر شتران در مكه است كه قربانيان عمره بايد آنجا قربانى شوند، و قربانيان حج در منى ذبح مى شوند، و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و مؤ منين كه با او بودند به احرام عمره محرم شده و به اين منظور قربانى همراه آورده بودند. | و معناى آيه اين است كه : مشركين مكه همانهايند كه به خدا كفر ورزيدند و نگذاشتند شما داخل مسجد الحرام شويد، و نيز نگذاشتند قربانيهايى كه با خود آورده بوديد به محل قربانى برسد، بلكه آنها را محبوس كردند. چون محل ذبح قربانى و نحر شتران در مكه است كه قربانيان عمره بايد آنجا قربانى شوند، و قربانيان حج در منى ذبح مى شوند، و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و مؤ منين كه با او بودند به احرام عمره محرم شده و به اين منظور قربانى همراه آورده بودند. | ||
<span id='link292'><span> | <span id='link292'><span> | ||
==بيان آياتى كه راجع به جنگ نكردن با مشركين مكه و صلح با آنان است == | ==بيان آياتى كه راجع به جنگ نكردن با مشركين مكه و صلح با آنان است == | ||
وَ لَوْ لا رِجَالٌ | وَ لَوْ لا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُّؤْمِنَتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطئُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةُ بِغَيرِ عِلْمٍ | ||
كلمه ((وطا(( كه مصدر جمله ((تطوهم (( است به معناى لگدمال كردن ، و كلمه ((معرة (( به معناى مكروه و ناملايم است . و جمله ((ان تطوهم (( بدل اشتمال است از مدخول ((لولا((، و جواب ((لولا(( حذف شده ، و تقدير كلام ((ما كف ايديكم عنهم (( است . | كلمه ((وطا(( كه مصدر جمله ((تطوهم (( است به معناى لگدمال كردن ، و كلمه ((معرة (( به معناى مكروه و ناملايم است . و جمله ((ان تطوهم (( بدل اشتمال است از مدخول ((لولا((، و جواب ((لولا(( حذف شده ، و تقدير كلام ((ما كف ايديكم عنهم (( است . | ||
و معناى آيه اين است كه : اگر مردان و زنان مؤ من ناشناسى در بين مردم مكه نبودند، تا جنگ شما باعث هلاكت آن بى گناهان شود، و در نتيجه به خاطر كشتن آن بى گناهان دچار گرفتارى مى شديد، هر آينه ما دست شما را از قتال اهل مكه باز نمى داشتيم و اگر باز داشتيم براى همين بود كه دست شما به خون آن مؤ منين ناشناس آلوده نشود و به جرمشان گرفتار ناملايمات نشويد. | و معناى آيه اين است كه : اگر مردان و زنان مؤ من ناشناسى در بين مردم مكه نبودند، تا جنگ شما باعث هلاكت آن بى گناهان شود، و در نتيجه به خاطر كشتن آن بى گناهان دچار گرفتارى مى شديد، هر آينه ما دست شما را از قتال اهل مكه باز نمى داشتيم و اگر باز داشتيم براى همين بود كه دست شما به خون آن مؤ منين ناشناس آلوده نشود و به جرمشان گرفتار ناملايمات نشويد. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۵: | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: معناى آيه اين است كه : تا خدا داخل در رحمت خود كند هر يك از كفار را كه بعد از صلح ، اسلام آورند. | بعضى از مفسرين گفته اند: معناى آيه اين است كه : تا خدا داخل در رحمت خود كند هر يك از كفار را كه بعد از صلح ، اسلام آورند. | ||
((لو تزيلوا لعذبنا الذين كفروا منهم عذابا اليما(( - كلمه ((تزيل (( به معناى تفرق است ، و ضمير در ((تزيلوا(( به همه نامبردگان در قبل از مؤ منين و كفار اهل مكه بر مى گردد، و معنايش اين است كه : اگر مؤ منين مكه از كفار جدا بودند، ما آنهايى را كه كافر بودند عذابى دردناك مى كرديم ، و ليكن از آنجايى كه اين دو طائفه درهم آميخته بودند عذابشان نكرديم . | ((لو تزيلوا لعذبنا الذين كفروا منهم عذابا اليما(( - كلمه ((تزيل (( به معناى تفرق است ، و ضمير در ((تزيلوا(( به همه نامبردگان در قبل از مؤ منين و كفار اهل مكه بر مى گردد، و معنايش اين است كه : اگر مؤ منين مكه از كفار جدا بودند، ما آنهايى را كه كافر بودند عذابى دردناك مى كرديم ، و ليكن از آنجايى كه اين دو طائفه درهم آميخته بودند عذابشان نكرديم . | ||
إِذْ جَعَلَ | إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الحَْمِيَّةَ حَمِيَّةَ الجَْهِلِيَّةِ ... | ||
راغب در مفردات مى گويد: عرب از نيروى غضب وقتى فوران كند و شدت يابد تعبير به ((حميت (( مى كند، مى گويد: ((حميت على فلان (( يعنى عليه فلانى سخت خشم كردم . خداى تعالى هم اين كلمه را آورده و فرموده : ((حميه الجاهليه (( و به استعاره از همين معنا است كه مى گويند: ((حميت المكان حمى ((، يعنى از مكان دفاع كردم و يا آن را حفظ كردم . | راغب در مفردات مى گويد: عرب از نيروى غضب وقتى فوران كند و شدت يابد تعبير به ((حميت (( مى كند، مى گويد: ((حميت على فلان (( يعنى عليه فلانى سخت خشم كردم . خداى تعالى هم اين كلمه را آورده و فرموده : ((حميه الجاهليه (( و به استعاره از همين معنا است كه مى گويند: ((حميت المكان حمى ((، يعنى از مكان دفاع كردم و يا آن را حفظ كردم . | ||
و ظرف در جمله ((اذ جعل (( متعلق است به جمله قبلى ، يعنى ((و صدوكم ((. | و ظرف در جمله ((اذ جعل (( متعلق است به جمله قبلى ، يعنى ((و صدوكم ((. | ||
خط ۴۸: | خط ۵۰: | ||
بعضى گفته اند: مراد اين است كه آنان سزاوارتر به سكينت و اهل آن بودند. و بعضى ديگر گفته اند: در اين جمله تقديم و تاءخيرى به كار رفته ، اصل جمله ((و كانوا اهلها و احق بها(( بوده . ولى خود خواننده مى داند كه اين حرف صحيح نيست . | بعضى گفته اند: مراد اين است كه آنان سزاوارتر به سكينت و اهل آن بودند. و بعضى ديگر گفته اند: در اين جمله تقديم و تاءخيرى به كار رفته ، اصل جمله ((و كانوا اهلها و احق بها(( بوده . ولى خود خواننده مى داند كه اين حرف صحيح نيست . | ||
((و كان اللّه بكل شى ء عليما(( - اين جمله به منزله دامنه كلامى است براى جمله ((و كانوا احق بها و اهلها(( و يا براى همه مطالب گذشته . و معنايش به هر دو تقدير روشن است . | ((و كان اللّه بكل شى ء عليما(( - اين جمله به منزله دامنه كلامى است براى جمله ((و كانوا احق بها و اهلها(( و يا براى همه مطالب گذشته . و معنايش به هر دو تقدير روشن است . | ||
لَّقَدْ صدَقَ اللَّهُ رَسولَهُ الرُّءْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسجِدَ الْحَرَامَ إِن شاءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ محَلِّقِينَ رُءُوسكُمْ وَ مُقَصرِينَ لا تخَافُونَ ... | |||
بعضى از مفسرين گفته اند: فعل ((صدق (( و ((كذب (( كه فعل ثلاثى مجردش تشديد ندارد، دو جور مى تواند هر دو مفعول خود را بگيريد. يك جور با حرف ((فى (( مثل اينكه بگويى ((صدقت زيدا فى حديثه (( و يا ((كذبت زيدا فى حديثه (( و نيز بدون حرف مثل اين كه گفته مى شود: ((صدقت زيدا الحديث (( و ((كذبته الحديث (( و اما اگر همين دو كلمه به باب تفعيل برود، و تشديد بردارد، آن وقت مفعول دومش را حتما با حرف ((فى (( مى گيرد، مثلا مى گويى ((صدقت زيدا فى حديثه (( و ((كذبته فى حديثه ((. | بعضى از مفسرين گفته اند: فعل ((صدق (( و ((كذب (( كه فعل ثلاثى مجردش تشديد ندارد، دو جور مى تواند هر دو مفعول خود را بگيريد. يك جور با حرف ((فى (( مثل اينكه بگويى ((صدقت زيدا فى حديثه (( و يا ((كذبت زيدا فى حديثه (( و نيز بدون حرف مثل اين كه گفته مى شود: ((صدقت زيدا الحديث (( و ((كذبته الحديث (( و اما اگر همين دو كلمه به باب تفعيل برود، و تشديد بردارد، آن وقت مفعول دومش را حتما با حرف ((فى (( مى گيرد، مثلا مى گويى ((صدقت زيدا فى حديثه (( و ((كذبته فى حديثه ((. | ||
لام در اول جمله ((لقد صدق اللّه (( لام سوگند است . و جمله ((لتدخلن المسجد الحرام (( پاسخ آن سوگند است . كلمه ((بالحق (( حال از رؤ يا، و حرف ((باء(( در آن باء ملابست است . و آوردن جمله ((ان شاء اللّه (( به منظور اين است كه به بندگانش بياموزد. و معناى آيه اين است كه : سوگند مى خورم كه خدا آن رؤ يايى كه قبلا نشاءنت داده بود، تصديق كرد، آن رؤ يا اين بود كه به زودى ، شما اى مؤ منين داخل مسجد الحرام خواهيد شد ان شاء اللّه ، در حالى كه از شر مشركين ايمن باشيد، و سرها را بتراشيد و تقصير بكنيد بدون اينكه ترسى از مشركين بر شما باشد. | لام در اول جمله ((لقد صدق اللّه (( لام سوگند است . و جمله ((لتدخلن المسجد الحرام (( پاسخ آن سوگند است . كلمه ((بالحق (( حال از رؤ يا، و حرف ((باء(( در آن باء ملابست است . و آوردن جمله ((ان شاء اللّه (( به منظور اين است كه به بندگانش بياموزد. و معناى آيه اين است كه : سوگند مى خورم كه خدا آن رؤ يايى كه قبلا نشاءنت داده بود، تصديق كرد، آن رؤ يا اين بود كه به زودى ، شما اى مؤ منين داخل مسجد الحرام خواهيد شد ان شاء اللّه ، در حالى كه از شر مشركين ايمن باشيد، و سرها را بتراشيد و تقصير بكنيد بدون اينكه ترسى از مشركين بر شما باشد. | ||
خط ۵۹: | خط ۶۱: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۳۵ </center> | ||
و حاصل آيه اين است كه : آن رؤ ياى حقى كه خدا به رسولش نشان داد درست نشان داد، رؤ ياى صادقه اى بود، ليكن اينكه داخل شدن شما در مسجد الحرام و سر تراشيدن و تقصيرتان را در آن سال عقب انداخت ، براى اين بود كه قبلا فتح حديبيه را نصيب شما بكند، تا داخل شدنتان به مسجد الحرام ميسر گردد، چون خدا مى دانست در همان سالى كه رؤ يا را نشان پيامبر داد شما نمى توانستيد بدون ترس داخل مسجد شويد. | و حاصل آيه اين است كه : آن رؤ ياى حقى كه خدا به رسولش نشان داد درست نشان داد، رؤ ياى صادقه اى بود، ليكن اينكه داخل شدن شما در مسجد الحرام و سر تراشيدن و تقصيرتان را در آن سال عقب انداخت ، براى اين بود كه قبلا فتح حديبيه را نصيب شما بكند، تا داخل شدنتان به مسجد الحرام ميسر گردد، چون خدا مى دانست در همان سالى كه رؤ يا را نشان پيامبر داد شما نمى توانستيد بدون ترس داخل مسجد شويد. | ||
هُوَ | هُوَ الَّذِى أَرْسلَ رَسولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلى الدِّينِ كلِّهِ ... | ||
تفسير اين آيه در سوره توبه آيه ۲۰۳ گذشت . و معناى اينكه فرمود: ((و كفى باللّه شهيدا(( اين است كه خدا شاهد بر صدق نبوت رسولش است . و نيز شاهد بر صدق اين وعده است كه دينش به زودى بر همه اديان غلبه مى كند، و يا شاهد بر اين است كه رؤ ياى او صادقانه است . پس اين جمله همان طور كه ملاحظه مى فرماييد، ذيلى است ناظر به مضمون اين آيه و يا آيه قبلى . | تفسير اين آيه در سوره توبه آيه ۲۰۳ گذشت . و معناى اينكه فرمود: ((و كفى باللّه شهيدا(( اين است كه خدا شاهد بر صدق نبوت رسولش است . و نيز شاهد بر صدق اين وعده است كه دينش به زودى بر همه اديان غلبه مى كند، و يا شاهد بر اين است كه رؤ ياى او صادقانه است . پس اين جمله همان طور كه ملاحظه مى فرماييد، ذيلى است ناظر به مضمون اين آيه و يا آيه قبلى . | ||
بحث روايتى | بحث روايتى | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۴: | ||
اين روايت را مسلم هم در صحيح خود آورده . | اين روايت را مسلم هم در صحيح خود آورده . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۳ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۵}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش