۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۳۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۴۰}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
وصف گروندگان به حق و «'''اولوالالباب '''» و مقايسه آنان با جاهلان به حق | وصف گروندگان به حق و «'''اولوالالباب '''» و مقايسه آنان با جاهلان به حق | ||
أَ فَمَن يَعْلَمُ | أَ فَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك الحَْقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الاَلْبَبِ | ||
استفهام در اين آيه استفهام انكارى ، و در جاى تعليل بكار رفته و مضمون آيه قبلى را تعليل مى كند، و سرانجام حال آن دو طائفه را از جهت پذيرفتن دعوت حق و نپذيرفتن آن بطور تفصيل بيان مى نمايد. | استفهام در اين آيه استفهام انكارى ، و در جاى تعليل بكار رفته و مضمون آيه قبلى را تعليل مى كند، و سرانجام حال آن دو طائفه را از جهت پذيرفتن دعوت حق و نپذيرفتن آن بطور تفصيل بيان مى نمايد. | ||
و خلاصه بيان مزبور اين است كه حق در دلهاى اين طائفه كه دعوت پروردگار خود را پذيرفتند جاى گير گشته و دلهايشان «'''الباب '''» و دلهاى حقيقى مى گردد، كه آثار و بركات يك دل واقعى را دارد، و آن آثار عبارتست از تذكر و بينائى . و نيز از خواص اين گونه دلها كه صاحبانش با آن خواص شناخته مى شوند اين است كه صاحبانشان كه همان «'''اولوا الالباب '''» باشند بر وفاى به عهد خدا پايدارند، و آن عهدى را كه خداوند به فطرتشان از ايشان (و از همه كس ) گرفته نقض نمى كنند، | و خلاصه بيان مزبور اين است كه حق در دلهاى اين طائفه كه دعوت پروردگار خود را پذيرفتند جاى گير گشته و دلهايشان «'''الباب '''» و دلهاى حقيقى مى گردد، كه آثار و بركات يك دل واقعى را دارد، و آن آثار عبارتست از تذكر و بينائى . و نيز از خواص اين گونه دلها كه صاحبانش با آن خواص شناخته مى شوند اين است كه صاحبانشان كه همان «'''اولوا الالباب '''» باشند بر وفاى به عهد خدا پايدارند، و آن عهدى را كه خداوند به فطرتشان از ايشان (و از همه كس ) گرفته نقض نمى كنند، | ||
خط ۱۲: | خط ۱۴: | ||
و اينكه فرمود: «'''افمن يعلم انما انزل اليك من ربك الحق كمن هو اعمى '''» همانطور كه قبلا هم گفتيم ، استفهامى است كه در آن انكار است ، و مى خواهد تساوى ميان آن دو طائفه را نفى نموده ، بفرمايد: كسى كه علم بحق در دلش جاى گرفته با كسى كه نسبت به حق جاهل است برابر نيستند. و اگر جاهل بحق را به وصف كورى توصيف كرده براى اشاره به اين معنا است كه عالم به حق بينا است ، همچنانكه در آيه «'''قل هل يستوى الاعمى و البصير...'''» نيز آندو را كور و بينا ناميده . پس علم به حق ، بصيرت است و جهل به آن كورى است . و اگر تذكر را از خواص صاحبان علم شمرده براى اين است كه بصيرت مفيد تذكر هم هست . | و اينكه فرمود: «'''افمن يعلم انما انزل اليك من ربك الحق كمن هو اعمى '''» همانطور كه قبلا هم گفتيم ، استفهامى است كه در آن انكار است ، و مى خواهد تساوى ميان آن دو طائفه را نفى نموده ، بفرمايد: كسى كه علم بحق در دلش جاى گرفته با كسى كه نسبت به حق جاهل است برابر نيستند. و اگر جاهل بحق را به وصف كورى توصيف كرده براى اشاره به اين معنا است كه عالم به حق بينا است ، همچنانكه در آيه «'''قل هل يستوى الاعمى و البصير...'''» نيز آندو را كور و بينا ناميده . پس علم به حق ، بصيرت است و جهل به آن كورى است . و اگر تذكر را از خواص صاحبان علم شمرده براى اين است كه بصيرت مفيد تذكر هم هست . | ||
«'''انما يتذكر اولوا الالباب '''» اين جمله در مقام تعليل مضمون قبلى است كه فرمود: «'''افمن يعلم ...'''» و معنايش اين است كه اين دو طائفه يكسان نيستند، بلكه صاحبان علم يك نحوه تذكر و بيدارى دارند كه صاحبان كورى و جهل آن تذكر را ندارند. و اگر صاحبان علم را «'''اولوا الالباب '''» ناميده ، براى اين است كه به يك دعوى ديگر دلالت و اشاره كرده باشد، كه خود فائده تعليل را هم مى دهد، گويا گفته است اين طايفه يكسان نيستند زيرا يكى از اين دو تذكرى دارد كه ديگرى ندارد، و اين بدان جهت است كه اينها داراى الباب و قلوبند بخلاف آن ديگر كه فاقد آنند. | «'''انما يتذكر اولوا الالباب '''» اين جمله در مقام تعليل مضمون قبلى است كه فرمود: «'''افمن يعلم ...'''» و معنايش اين است كه اين دو طائفه يكسان نيستند، بلكه صاحبان علم يك نحوه تذكر و بيدارى دارند كه صاحبان كورى و جهل آن تذكر را ندارند. و اگر صاحبان علم را «'''اولوا الالباب '''» ناميده ، براى اين است كه به يك دعوى ديگر دلالت و اشاره كرده باشد، كه خود فائده تعليل را هم مى دهد، گويا گفته است اين طايفه يكسان نيستند زيرا يكى از اين دو تذكرى دارد كه ديگرى ندارد، و اين بدان جهت است كه اينها داراى الباب و قلوبند بخلاف آن ديگر كه فاقد آنند. | ||
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنقُضونَ الْمِيثَقَ | |||
از ظاهر سياق برمى آيد كه جمله دومى ، يعنى جمله «'''لا ينقضون الميثاق '''» عطف تفسيرى جمله اولى است ، | از ظاهر سياق برمى آيد كه جمله دومى ، يعنى جمله «'''لا ينقضون الميثاق '''» عطف تفسيرى جمله اولى است ، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۶۸ </center> | ||
و بنابراين ، منظور از (ميثاقى كه آن را نقض نمى كنند، همان عهدى است كه به آن وفا مى كنند، و منظور از اين عهد و ميثاق هم بقرينه آيه قبلى كه تذكر ايشان را ذكر مى كرد، آن عهدى است كه به زبان فطرت خود با پروردگار خود بستند كه او را يگانه بدانند، و بر اساس توحيد و يكتايى او عمل نموده آثار توحيد را از خود نشان دهند. آرى ، آدمى بر فطرت توحيد خداى تعالى و نيز بر فطرت لوازم توحيد خلق شده ، اين عهدى است كه انسان در فطرت خود با خداى تعالى بسته است . | و بنابراين ، منظور از (ميثاقى كه آن را نقض نمى كنند، همان عهدى است كه به آن وفا مى كنند، و منظور از اين عهد و ميثاق هم بقرينه آيه قبلى كه تذكر ايشان را ذكر مى كرد، آن عهدى است كه به زبان فطرت خود با پروردگار خود بستند كه او را يگانه بدانند، و بر اساس توحيد و يكتايى او عمل نموده آثار توحيد را از خود نشان دهند. آرى ، آدمى بر فطرت توحيد خداى تعالى و نيز بر فطرت لوازم توحيد خلق شده ، اين عهدى است كه انسان در فطرت خود با خداى تعالى بسته است . | ||
و عهد و ميثاقى هم كه به وسيله انبياء و رسل و به دستور خداى سبحان از بشر گرفته شده ، و خلاصه آن احكام و شرايعى هم كه انبياء آورده اند همه از فروع اين ميثاق فطرى است ، چون اديان همه فطريند. | و عهد و ميثاقى هم كه به وسيله انبياء و رسل و به دستور خداى سبحان از بشر گرفته شده ، و خلاصه آن احكام و شرايعى هم كه انبياء آورده اند همه از فروع اين ميثاق فطرى است ، چون اديان همه فطريند. | ||
وَ | وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصلَ ... | ||
<span id='link332'><span> | <span id='link332'><span> | ||
==حجت الهى فقط از طريق فطرت تمام نمى شود == | ==حجت الهى فقط از طريق فطرت تمام نمى شود == | ||
خط ۳۳: | خط ۳۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۷۰ </center> | ||
معناى : «'''صبروا ابتغاء وجه ربهم '''» | معناى : «'''صبروا ابتغاء وجه ربهم '''» | ||
وَ | وَ الَّذِينَ صبرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبهِمْ وَ أَقَامُوا الصلَوةَ وَ أَنفَقُوا ... | ||
اينكه صبر را مطلق آورده مى رساند كه اشخاص مورد نظر آيه همه اقسام صبر را دارند، يعنى هم صبر در موقع برخورد به مصيبت ، و هم صبر بر اطاعت حق ، و هم صبر در برابر معصيت را. و ليكن مع ذلك صبرشان را مقيد به قيد «'''ابتغاء وجه ربهم '''» نموده ، يعنى اگر صبر مى كنند فقط و فقط به منظور رضاى پروردگارشان است . پس اگر خداوند مدحشان كرده نه از اين نظر است كه صفات ممدوحى دارند، بلكه مدحشان از اين جهت است كه اين صفت ممدوح يعنى صبرشان بخاطر خداست ، چون كلام در آن صفاتشان است كه از استجابتشان نسبت به دعوت خدا نشو و نما نموده ، و از آنجا سرچشمه گرفته كه به حقيقت آنچه از ناحيه پروردگارشان نازل شده علم بهم رسانده اند و باور كرده اند كه همه آنها حق است ، نه هر صفتى كه مردم آنرا در ميان خود ممدوح و پسنديده مى دانند، هر چند كه ارتباطى به عبوديت و ايمان به پروردگار نداشته باشند. | اينكه صبر را مطلق آورده مى رساند كه اشخاص مورد نظر آيه همه اقسام صبر را دارند، يعنى هم صبر در موقع برخورد به مصيبت ، و هم صبر بر اطاعت حق ، و هم صبر در برابر معصيت را. و ليكن مع ذلك صبرشان را مقيد به قيد «'''ابتغاء وجه ربهم '''» نموده ، يعنى اگر صبر مى كنند فقط و فقط به منظور رضاى پروردگارشان است . پس اگر خداوند مدحشان كرده نه از اين نظر است كه صفات ممدوحى دارند، بلكه مدحشان از اين جهت است كه اين صفت ممدوح يعنى صبرشان بخاطر خداست ، چون كلام در آن صفاتشان است كه از استجابتشان نسبت به دعوت خدا نشو و نما نموده ، و از آنجا سرچشمه گرفته كه به حقيقت آنچه از ناحيه پروردگارشان نازل شده علم بهم رسانده اند و باور كرده اند كه همه آنها حق است ، نه هر صفتى كه مردم آنرا در ميان خود ممدوح و پسنديده مى دانند، هر چند كه ارتباطى به عبوديت و ايمان به پروردگار نداشته باشند. | ||
<span id='link335'><span> | <span id='link335'><span> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۴: | ||
<span id='link339'><span> | <span id='link339'><span> | ||
==مژده به صله رحم كنندگان كه با ارحام صالح خويش در بهشت عدن جمع خواهند شد == | ==مژده به صله رحم كنندگان كه با ارحام صالح خويش در بهشت عدن جمع خواهند شد == | ||
جَنَّت عَدْنٍ يَدْخُلُونهَا وَ مَن صلَحَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ أَزْوَجِهِمْ وَ ذُرِّيَّتهِمْ | |||
كلمه «'''عدن '''» به معناى استقرار است ، وقتى گفته مى شود «'''فلان عدن بمكان كذا'''» معنايش اين است كه فلانى در چنين مكانى استقرار يافت . كان جواهرات زمينى و فلزات را هم بدين جهت «'''معدن '''» مى گويند كه جواهرات در آن استقرار دارند، پس «'''جنات عدن '''» به معناى بهشتهائى است كه نوعى از استقرار و خلود و سلامتى و ايمنى از هر جهت را دارد. | كلمه «'''عدن '''» به معناى استقرار است ، وقتى گفته مى شود «'''فلان عدن بمكان كذا'''» معنايش اين است كه فلانى در چنين مكانى استقرار يافت . كان جواهرات زمينى و فلزات را هم بدين جهت «'''معدن '''» مى گويند كه جواهرات در آن استقرار دارند، پس «'''جنات عدن '''» به معناى بهشتهائى است كه نوعى از استقرار و خلود و سلامتى و ايمنى از هر جهت را دارد. | ||
كلمه «'''جنات عدن '''» عطف بيان و يا بدل است از كلمه «'''عقبى الدار'''»، و در نتيجه معنايش اين مى شود كه : عقبى الدار عبارتست از بهشت عدن و خلود. و بنابراين پس از زندگى دنيا بر حسب آن ناموسى كه خداوند آن زندگى را بر آن طبيعت و ناموس مطبوع نموده زندگى واحد و متصلى است كه ابتدايش رنج و بلا و آخرش آسايش و نعمت و سلامتى است . و يا به عبارتى اولش دنيا و آخرش آخرت است ، و اين همان حقيقتى است كه خداوند از زبان اهل بهشت حكايتش نموده و فرموده : «'''و قالوا الحمد للّه الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوا من الجنه حيث نشاء'''» | كلمه «'''جنات عدن '''» عطف بيان و يا بدل است از كلمه «'''عقبى الدار'''»، و در نتيجه معنايش اين مى شود كه : عقبى الدار عبارتست از بهشت عدن و خلود. و بنابراين پس از زندگى دنيا بر حسب آن ناموسى كه خداوند آن زندگى را بر آن طبيعت و ناموس مطبوع نموده زندگى واحد و متصلى است كه ابتدايش رنج و بلا و آخرش آسايش و نعمت و سلامتى است . و يا به عبارتى اولش دنيا و آخرش آخرت است ، و اين همان حقيقتى است كه خداوند از زبان اهل بهشت حكايتش نموده و فرموده : «'''و قالوا الحمد للّه الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوا من الجنه حيث نشاء'''» | ||
آيه مورد بحث به بيانى كه خوانديد در قبال آيه «'''يصلون ما امر اللّه به ان يوصل '''» قرار گرفته ، و عاقبت اين حق (صله رحم ) را كه اولوا الالباب بدان عمل نمودند بيان مى كند، و ايشان را نويد مى دهد به اينكه به زودى به صلحاى ارحام و دودمانشان - از قبيل پدران و مادران و ذريه ها و برادران ، و خواهران ، و غير ايشان - مى پيوندند. | آيه مورد بحث به بيانى كه خوانديد در قبال آيه «'''يصلون ما امر اللّه به ان يوصل '''» قرار گرفته ، و عاقبت اين حق (صله رحم ) را كه اولوا الالباب بدان عمل نمودند بيان مى كند، و ايشان را نويد مى دهد به اينكه به زودى به صلحاى ارحام و دودمانشان - از قبيل پدران و مادران و ذريه ها و برادران ، و خواهران ، و غير ايشان - مى پيوندند. | ||
جمله «'''آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم '''» با اينكه اسم مادران در آن نيست مع ذلك همه نامبردگان بالا را شامل است ، چون مادران همسران پدرانند كه كلمه «'''ازواج '''» شامل ايشان است ، و برادران و خواهران و عموها و دائى ها و اولاد آنان هم جزو ذريه هاى پدرانند، كه كلمه «'''آبائهم '''» شامل آنان مى شود. و در آيه شريفه اختصار لطيفى بكار رفته است . | جمله «'''آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم '''» با اينكه اسم مادران در آن نيست مع ذلك همه نامبردگان بالا را شامل است ، چون مادران همسران پدرانند كه كلمه «'''ازواج '''» شامل ايشان است ، و برادران و خواهران و عموها و دائى ها و اولاد آنان هم جزو ذريه هاى پدرانند، كه كلمه «'''آبائهم '''» شامل آنان مى شود. و در آيه شريفه اختصار لطيفى بكار رفته است . | ||
وَ الْمَلَئكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيهِم | وَ الْمَلَئكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيهِم مِّن كلِّ بَابٍ سلَمٌ عَلَيْكم بِمَا صبرْتمْ فَنِعْمَ عُقْبى الدَّارِ | ||
اين عقبى ، سرانجام اعمال صالحى است كه در هر بابى از ابواب زندگى بر آن مداومت دارند. و در هر موقعى كه ديگران منحرف مى گردند ايشان خويشتن دارى نموده ، خدا را اطاعت مى كنند و خود را از گناه دور مى دارند، و مصائب را تحمّل مى نمايند، و اين صبرشان با خوف و خشيت تواءم است . | اين عقبى ، سرانجام اعمال صالحى است كه در هر بابى از ابواب زندگى بر آن مداومت دارند. و در هر موقعى كه ديگران منحرف مى گردند ايشان خويشتن دارى نموده ، خدا را اطاعت مى كنند و خود را از گناه دور مى دارند، و مصائب را تحمّل مى نمايند، و اين صبرشان با خوف و خشيت تواءم است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۷۵ </center> | ||
جمله «'''سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار'''» حكايت كلام ملائكه است كه اولوا الالباب را به امنيت و سلامتى جاودانى ، و سرانجام نيك نويد مى دهند، سرانجامى كه هرگز دستخوش زشتى و مذمت نگردد. | جمله «'''سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار'''» حكايت كلام ملائكه است كه اولوا الالباب را به امنيت و سلامتى جاودانى ، و سرانجام نيك نويد مى دهند، سرانجامى كه هرگز دستخوش زشتى و مذمت نگردد. | ||
وَ | وَ الَّذِينَ يَنقُضونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَقِهِ ... | ||
اين آيه حال غير مؤ منين را به طريق مقابله بيان مى كند. و جمله «'''و يفسدون فى الارض '''» كه در اين آيه در وصف حال كفار آمده در مقابل اوصافى است كه بعد از دو وصف وفاى بعهد اللّه و صله براى مؤ منين ذكر شده بود، و مى رساند كه اعمال صالح تنها عاملى است كه باعث اصلاح زمين و عمارت و آبادانى آن مى شود، عمارتى كه به سعادت نوع انسانى و رشد جامعه بشرى منتهى مى گردد. و ما بيان اين معنا را در دليل نبوت عامه گذرانديم . | اين آيه حال غير مؤ منين را به طريق مقابله بيان مى كند. و جمله «'''و يفسدون فى الارض '''» كه در اين آيه در وصف حال كفار آمده در مقابل اوصافى است كه بعد از دو وصف وفاى بعهد اللّه و صله براى مؤ منين ذكر شده بود، و مى رساند كه اعمال صالح تنها عاملى است كه باعث اصلاح زمين و عمارت و آبادانى آن مى شود، عمارتى كه به سعادت نوع انسانى و رشد جامعه بشرى منتهى مى گردد. و ما بيان اين معنا را در دليل نبوت عامه گذرانديم . | ||
در آخر آيه مورد بحث خداى تعالى سزاى عمل ناقضين عهد، و سرانجام كار ايشان را بيان نموده فرموده : «'''اولئك لهم اللعنه و لهم سوءالدار'''» و «'''لعنت '''» به معناى دور كردن از رحمت و طرد از كرامت است ، و ايشان از رحمت و كرامت خدا دور نمى شوند مگر بخاطر اينكه حق را كنار گذاشته و در باطل فرو رفته اند، چون سرانجام باطل جز نابودى و هلاكت چيز ديگرى نيست . | در آخر آيه مورد بحث خداى تعالى سزاى عمل ناقضين عهد، و سرانجام كار ايشان را بيان نموده فرموده : «'''اولئك لهم اللعنه و لهم سوءالدار'''» و «'''لعنت '''» به معناى دور كردن از رحمت و طرد از كرامت است ، و ايشان از رحمت و كرامت خدا دور نمى شوند مگر بخاطر اينكه حق را كنار گذاشته و در باطل فرو رفته اند، چون سرانجام باطل جز نابودى و هلاكت چيز ديگرى نيست . | ||
اللَّهُ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ ... | |||
اين آيه نكته اى را خاطرنشان مى سازد و آن اين است كه بهره اين دو طائفه ، يعنى عاقبت محمود و بهشت جاودان اولوا الالباب ، و لعنت و جهنم ناقضين عهد، خود يك نوع رزقى است كه خداى تعالى هر كه را بخواهد و بهر طور بخواهد از آن و يا از اين ، روزى و بهره مى دهد، بدون اينكه در بهره دادنش الزام و يا منعى بوده باشد. | اين آيه نكته اى را خاطرنشان مى سازد و آن اين است كه بهره اين دو طائفه ، يعنى عاقبت محمود و بهشت جاودان اولوا الالباب ، و لعنت و جهنم ناقضين عهد، خود يك نوع رزقى است كه خداى تعالى هر كه را بخواهد و بهر طور بخواهد از آن و يا از اين ، روزى و بهره مى دهد، بدون اينكه در بهره دادنش الزام و يا منعى بوده باشد. | ||
و نيز خاطرنشان مى كند كه اين عمل خداى تعالى بر وفق نظامى كه در حق و باطل قرار داده صورت مى گيرد، و به طور استمرار هم صورت مى گيرد. آرى ، سرانجام اعتقاد به حق و عمل بر طبق آن به ارتزاق از بهشت و سلامتى دائمى منتهى مى شود، و اعتقاد به باطل و عمل بر وفق آن به لعنت و دوزخ و عيش ناگوار مى انجامد. | و نيز خاطرنشان مى كند كه اين عمل خداى تعالى بر وفق نظامى كه در حق و باطل قرار داده صورت مى گيرد، و به طور استمرار هم صورت مى گيرد. آرى ، سرانجام اعتقاد به حق و عمل بر طبق آن به ارتزاق از بهشت و سلامتى دائمى منتهى مى شود، و اعتقاد به باطل و عمل بر وفق آن به لعنت و دوزخ و عيش ناگوار مى انجامد. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۶: | ||
و در كافى به سند خود از عمرو بن شمر يمانى ، و بدون ذكر بقيه رجال سند، از على (عليه السّلام ) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: صبر بر سه قسم است : صبر در مصيبت ، و صبر در طاعت ، و صبر در معصيت ، هر كس بر مصيبتى صبر كند تا با خوشى و تحمل آن را بگذراند خداوند برايش سيصد درجه مى نويسد، كه ما بين هر درجه تا درجه ديگر به قدر مابين آسمان و زمين باشد. و كسى كه بر اطاعت خدا صبر كند، خداوند برايش ششصد درجه مى نويسد، كه ميان هر درجه با درجه ديگر به قدر ما بين مغز زمين تا عرش فاصله باشد. و كسى كه بر معصيتى صبر كند خداوند نهصد درجه برايش مى نويسد، كه ميان يك درجه تا درجه ديگر به قدر ميان مغز زمين تا منتهاى عرش فاصله باشد. | و در كافى به سند خود از عمرو بن شمر يمانى ، و بدون ذكر بقيه رجال سند، از على (عليه السّلام ) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) فرمود: صبر بر سه قسم است : صبر در مصيبت ، و صبر در طاعت ، و صبر در معصيت ، هر كس بر مصيبتى صبر كند تا با خوشى و تحمل آن را بگذراند خداوند برايش سيصد درجه مى نويسد، كه ما بين هر درجه تا درجه ديگر به قدر مابين آسمان و زمين باشد. و كسى كه بر اطاعت خدا صبر كند، خداوند برايش ششصد درجه مى نويسد، كه ميان هر درجه با درجه ديگر به قدر ما بين مغز زمين تا عرش فاصله باشد. و كسى كه بر معصيتى صبر كند خداوند نهصد درجه برايش مى نويسد، كه ميان يك درجه تا درجه ديگر به قدر ميان مغز زمين تا منتهاى عرش فاصله باشد. | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۳۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۴۰}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش