گمنام

تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴۱: خط ۴۳:
<span id='link124'><span>
<span id='link124'><span>
==آيات ۲۷ - ۲۶، سوره آل عمران ==
==آيات ۲۷ - ۲۶، سوره آل عمران ==
قُلِ اللَّهُمَّ مَلِك الْمُلْكِ تُؤْتى الْمُلْك مَن تَشاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْك مِمَّن تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ بِيَدِك الْخَيرُ إِنَّك عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۲۶)
قُلِ اللَّهُمَّ مَلِك الْمُلْكِ تُؤْتى الْمُلْك مَن تَشاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْك مِمَّن تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ بِيَدِك الْخَيرُ إِنَّك عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۲۶)
تُولِجُ الَّيْلَ فى النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فى الَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّت مِنَ الْحَىِّ وَ تَرْزُقُ مَن تَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ(۲۷)
تُولِجُ الَّيْلَ فى النَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فى الَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّت مِنَ الْحَىِّ وَ تَرْزُقُ مَن تَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ(۲۷)
ترجمه آيات
ترجمه آيات
بگو (اى پيامبر) بارالها اى خداى ملك هستى ، به هركس ‍ بخواهى ملك و سلطنت مى دهى و از هركس بخواهى مى گيرى و به هركس بخواهى عزت و اقتدار مى بخشى و هر كه را بخواهى خوار مى كنى ، خدايا هر خير و نيكوئى بدست تو است و تو بر هر چيزى توانائى (و من كه سراپا حاجتم ديگر چه بگويم ) (۲۶)
بگو (اى پيامبر) بارالها اى خداى ملك هستى ، به هركس ‍ بخواهى ملك و سلطنت مى دهى و از هركس بخواهى مى گيرى و به هركس بخواهى عزت و اقتدار مى بخشى و هر كه را بخواهى خوار مى كنى ، خدايا هر خير و نيكوئى بدست تو است و تو بر هر چيزى توانائى (و من كه سراپا حاجتم ديگر چه بگويم ) (۲۶)
خط ۵۱: خط ۵۳:
و ذلت و مسكنت را تا روز قيامت بر آنان حتمى نمود، و نفسشان را قطع كرد، و استقلال در زندگى و سرورى را از ايشان سلب كرد.
و ذلت و مسكنت را تا روز قيامت بر آنان حتمى نمود، و نفسشان را قطع كرد، و استقلال در زندگى و سرورى را از ايشان سلب كرد.
علاوه بر اينكه غرض اين سوره به بيانى كه در آغاز گذشت اين بود كه بفهماند خدا قائم بر خلق عالم و تدبير آن است ، پس مالك ملك او است ، و او است كه ملك را به هركس بخواهد مى دهد، هر كه را بخواهد عزت مى بخشد، و كوتاه سخن آنكه تنها كسى كه به هركس بخواهد خير دهد مى تواند بدهد او است ، و تنها او است كه ملك و عزت و هر چيز ديگر را از هركس بخواهد مى گيرد، پس مضمون دو آيه مورد بحث خارج از غرض سوره نيست .
علاوه بر اينكه غرض اين سوره به بيانى كه در آغاز گذشت اين بود كه بفهماند خدا قائم بر خلق عالم و تدبير آن است ، پس مالك ملك او است ، و او است كه ملك را به هركس بخواهد مى دهد، هر كه را بخواهد عزت مى بخشد، و كوتاه سخن آنكه تنها كسى كه به هركس بخواهد خير دهد مى تواند بدهد او است ، و تنها او است كه ملك و عزت و هر چيز ديگر را از هركس بخواهد مى گيرد، پس مضمون دو آيه مورد بحث خارج از غرض سوره نيست .
قُلِ اللَّهُمَّ مَلِك الْمُلْكِ
قُلِ اللَّهُمَّ مَلِك الْمُلْكِ
در اين آيه خداوند رسول گرامى خود را امر مى كند به اينكه به خدائى پناهنده شود كه تمامى خيرها به طور مطلق به دست او است و قدرت مطلقه خاص او است ، تا از اين ادعاهاى موهومى كه در دل منافقين و متمردين از حق (از مشركين و اهل كتاب ) جوانه زده ، و در نتيجه گمراه و هلاك شده اند، نجات يابد، آرى اينان براى خود ملك و عزت فرض ‍ كردند، و خود را بى نياز از خدا پنداشتند، و خدا آنجناب و هركس ديگر را امر مى كند به اينكه نفس خود را در معرض افاضه خدا، كه مفوض هر خير و رازق بى حساب هر روزى خوار است قرار دهد.
در اين آيه خداوند رسول گرامى خود را امر مى كند به اينكه به خدائى پناهنده شود كه تمامى خيرها به طور مطلق به دست او است و قدرت مطلقه خاص او است ، تا از اين ادعاهاى موهومى كه در دل منافقين و متمردين از حق (از مشركين و اهل كتاب ) جوانه زده ، و در نتيجه گمراه و هلاك شده اند، نجات يابد، آرى اينان براى خود ملك و عزت فرض ‍ كردند، و خود را بى نياز از خدا پنداشتند، و خدا آنجناب و هركس ديگر را امر مى كند به اينكه نفس خود را در معرض افاضه خدا، كه مفوض هر خير و رازق بى حساب هر روزى خوار است قرار دهد.
معناى كلمه «'''ملك '''» و اقسام آن
معناى كلمه «'''ملك '''» و اقسام آن
خط ۸۷: خط ۸۹:
<span id='link129'><span>
<span id='link129'><span>
==ملك ، چه حق و چه باطل از ناحيه خداى تعالى است ==
==ملك ، چه حق و چه باطل از ناحيه خداى تعالى است ==
تُؤْتى الْمُلْك مَن تَشاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْك مِمَّن تَشاءُ
تُؤْتى الْمُلْك مَن تَشاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْك مِمَّن تَشاءُ
كلمه «'''ملك '''» بدان جهت كه در اين آيه ، مطلق آمده ، (و نفرموده ملك حق را به هركس بخواهى مى دهى )، شامل «'''ملك حق '''» و «'''ملك باطل '''» هر دو مى شود، و خلاصه مى فهماند مالكيت آنكس ‍ كه در ملكش عدالت مى كند، و هم مالكيت كسى كه در ملكش جور و ستم روا مى دارد، هر دو از خدا است ، براى اينكه ملك (همانطور كه قبلا يعنى در تفسير آيه : «'''ان آتاه اللّه الملك ...'''» بيان كرديم ) خودش ‍ فى نفسه موهبتى از مواهب خدا است ، نعمتى است كه مى تواند منشا آثار خيرى در مجتمع انسانى باشد، و به همين جهت است كه مى بينيم خداى تعالى علاقه و دوست داشتن ملك را فطرى و جبلى انسانها كرده است .
كلمه «'''ملك '''» بدان جهت كه در اين آيه ، مطلق آمده ، (و نفرموده ملك حق را به هركس بخواهى مى دهى )، شامل «'''ملك حق '''» و «'''ملك باطل '''» هر دو مى شود، و خلاصه مى فهماند مالكيت آنكس ‍ كه در ملكش عدالت مى كند، و هم مالكيت كسى كه در ملكش جور و ستم روا مى دارد، هر دو از خدا است ، براى اينكه ملك (همانطور كه قبلا يعنى در تفسير آيه : «'''ان آتاه اللّه الملك ...'''» بيان كرديم ) خودش ‍ فى نفسه موهبتى از مواهب خدا است ، نعمتى است كه مى تواند منشا آثار خيرى در مجتمع انسانى باشد، و به همين جهت است كه مى بينيم خداى تعالى علاقه و دوست داشتن ملك را فطرى و جبلى انسانها كرده است .
پس ملك حتى آنكه در دست غير اهلش افتاده بدان جهت كه ملك است ، مذموم نيست ، آنچه مذموم است يا به دست گرفتن نااهل است ، مثل ملكى كه شخص ظالم و غاصب از ديگرى غصب كرده ، و يا خود آن هم مذموم نيست ، بلكه سيرت و باطن خبيث او مذموم است ، چون او مى توانست براى خود سيرتى نيكو درست كند، كه البته برگشت اين نيز به همان وجه اول است .
پس ملك حتى آنكه در دست غير اهلش افتاده بدان جهت كه ملك است ، مذموم نيست ، آنچه مذموم است يا به دست گرفتن نااهل است ، مثل ملكى كه شخص ظالم و غاصب از ديگرى غصب كرده ، و يا خود آن هم مذموم نيست ، بلكه سيرت و باطن خبيث او مذموم است ، چون او مى توانست براى خود سيرتى نيكو درست كند، كه البته برگشت اين نيز به همان وجه اول است .
خط ۹۴: خط ۹۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۲۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۲۰۶ </center>
معناى «'''عزت '''» و «'''ذلت '''» و بيان اينكه عزت فقط از آن خدا از ناحيه او است
معناى «'''عزت '''» و «'''ذلت '''» و بيان اينكه عزت فقط از آن خدا از ناحيه او است
وَ تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ
وَ تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ
كلمه «'''عزت '''» به معناى نايابى است ، وقتى مى گويند فلان چيز عزيز الوجود است ، معنايش اين است كه به آسانى نمى توان بدان دست يافت ، و عزيز قوم به معناى كسى است كه شكست دادنش و غلبه كردن بر او آسان نباشد، بخلاف ساير افراد قوم ، كه چنين نيستند، زيرا عزيز قوم در بين قوم خودش مقامى دارد.
كلمه «'''عزت '''» به معناى نايابى است ، وقتى مى گويند فلان چيز عزيز الوجود است ، معنايش اين است كه به آسانى نمى توان بدان دست يافت ، و عزيز قوم به معناى كسى است كه شكست دادنش و غلبه كردن بر او آسان نباشد، بخلاف ساير افراد قوم ، كه چنين نيستند، زيرا عزيز قوم در بين قوم خودش مقامى دارد.
در نتيجه هر نيروئى كه تك تك افراد دارند او داراى همه آنها است ، ولى عكس قضيه چنين نيست ، يعنى تك تك افراد نيروى او را ندارند، اين معناى اصلى كلمه است ، ليكن بعدها در مورد هر چيز دشوارى نيز استعمالش كردند، مثلا گفتند: «'''عزيز على كذا'''» يعنى فلان حادثه بر من گران است .
در نتيجه هر نيروئى كه تك تك افراد دارند او داراى همه آنها است ، ولى عكس قضيه چنين نيست ، يعنى تك تك افراد نيروى او را ندارند، اين معناى اصلى كلمه است ، ليكن بعدها در مورد هر چيز دشوارى نيز استعمالش كردند، مثلا گفتند: «'''عزيز على كذا'''» يعنى فلان حادثه بر من گران است .
خط ۱۰۶: خط ۱۰۸:
ذلت هم در مقابل عزت احكامى مقابل احكام آن دارد، پس هر چيزى كه غير خدا تصور شود به خودى خود ذليل است ، مگر آنكه خدا عزتش ‍ داده باشد.
ذلت هم در مقابل عزت احكامى مقابل احكام آن دارد، پس هر چيزى كه غير خدا تصور شود به خودى خود ذليل است ، مگر آنكه خدا عزتش ‍ داده باشد.
معناى «'''خير'''» و بيان اينكه اين كلمه افعلتفضيل نيست
معناى «'''خير'''» و بيان اينكه اين كلمه افعلتفضيل نيست
بِيَدِك الْخَيرُ إِنَّك عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۲۶)
بِيَدِك الْخَيرُ إِنَّك عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۲۶)
اصل در معناى كلمه «'''خير'''» همانا انتخاب است ، و اگر ما چيزى را خير مى ناميم ، بدان جهت است كه آنرا با غير آن مقايسه مى كنيم ، و يكى از آن دو را انتخاب نموده و مى گوئيم اين خير است ، و معلوم است از بين چند چيز ما آنرا انتخاب مى كنيم كه هدف و مقصد ما را تامين كند.
اصل در معناى كلمه «'''خير'''» همانا انتخاب است ، و اگر ما چيزى را خير مى ناميم ، بدان جهت است كه آنرا با غير آن مقايسه مى كنيم ، و يكى از آن دو را انتخاب نموده و مى گوئيم اين خير است ، و معلوم است از بين چند چيز ما آنرا انتخاب مى كنيم كه هدف و مقصد ما را تامين كند.
پس در حقيقت آنچه خود ما مى خواهيم خير است ، هر چند كه ما آنرا براى چيز ديگرى مى خواهيم ، ولى خير حقيقى همان مقصد ما است ، و آن ديگرى به خاطر مقصد ما خير شده است ، پس خير حقيقى آن چيزى است كه به خاطر خودش مطلوب ما است ، و اگر خيرش مى ناميم چون در مقايسه با چيزهاى ديگر آنرا انتخاب كرديم .
پس در حقيقت آنچه خود ما مى خواهيم خير است ، هر چند كه ما آنرا براى چيز ديگرى مى خواهيم ، ولى خير حقيقى همان مقصد ما است ، و آن ديگرى به خاطر مقصد ما خير شده است ، پس خير حقيقى آن چيزى است كه به خاطر خودش مطلوب ما است ، و اگر خيرش مى ناميم چون در مقايسه با چيزهاى ديگر آنرا انتخاب كرديم .
خط ۱۱۷: خط ۱۱۹:
و از مويدات اين معنا يكى اين است كه كلمه خير در مواردى استعمال مى شود كه معناى افعل تفضيل (بهترى ) را نمى دهد، مانند آيه شريفه : «'''قل ما عند اللّه خير من اللّهو'''» كه نمى شود گفت معنايش اين است كه آنچه نزد خداست ، از لهو بهتر است ، براى اينكه در لهو خوبى نيست تا آنچه نزد خداست بهتر باشد، البته بعضى از مفسرين در خصوص ‍ اينگونه موارد گفته اند كه معناى تفضيل از كلمه جدا شده ، ولى اين حرف صحيح نيست ، و حق مطلب همان است كه گفتيم كلمه «'''خير'''» معناى انتخاب را مى دهد، و اگر مى بينيم كه مقيس عليه آن نيز مشتمل بر مقدارى خوبى هست ، از خصوصيات غالب موارد است ، نه اينكه در همه موارد بايد چنين باشد، به شهادت اينكه ديديم در آيه سوره جمعه چنين نبود.
و از مويدات اين معنا يكى اين است كه كلمه خير در مواردى استعمال مى شود كه معناى افعل تفضيل (بهترى ) را نمى دهد، مانند آيه شريفه : «'''قل ما عند اللّه خير من اللّهو'''» كه نمى شود گفت معنايش اين است كه آنچه نزد خداست ، از لهو بهتر است ، براى اينكه در لهو خوبى نيست تا آنچه نزد خداست بهتر باشد، البته بعضى از مفسرين در خصوص ‍ اينگونه موارد گفته اند كه معناى تفضيل از كلمه جدا شده ، ولى اين حرف صحيح نيست ، و حق مطلب همان است كه گفتيم كلمه «'''خير'''» معناى انتخاب را مى دهد، و اگر مى بينيم كه مقيس عليه آن نيز مشتمل بر مقدارى خوبى هست ، از خصوصيات غالب موارد است ، نه اينكه در همه موارد بايد چنين باشد، به شهادت اينكه ديديم در آيه سوره جمعه چنين نبود.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش