ریشه ملک: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
=== قاموس قرآن ===
(بروزن قفل) آن در استعمال قرآن به معنى حكومت و اداره امور است. [آل عمران:189]. براى خدا است حكومت آسمانها و زمين. [بقره:102]. پيروى كردند از آنچه شياطين درباره پادشاهى و حكومت سليمان مى‏گفتند. [بقره:247]. مَلِك (به فتح ميم و كسر لام) پادشاه و آنكه داراى حكومت است [يوسف:43]. پادشاه گفت: من هفت گاو فربه مى‏بينم [طه:114]. [حشر:23]. [بقره:246]. مراد از ملك در آيه فرمانده است كه درحدود فرماندهى داراى حكومت و اداره است. طبرسى در معنى آن گفته:«اَلْقادِرُالْواسِعُ الْقُدْرَةِ الَّذى لَهُ السِياسَةُ وَ الْتَّدْبيرُ» راغب گفته: «هُوَ الْمُتَصَرِفُ بِالْاَمْرِوَالنَّهْىِ فِى الْجُمْهُورِ» آن متخذ از مُلك بضم ميم و جمع آن ملوك است [نمل:34]. در آيه [مائده:20]. ظاهراً مراد استقلال است كه بنىاسرائيل در مصر آنرا نداشتند. *** مِلْك: (به كسر ميم و سكون لام) مالك شدن و صاحب شدن. [اسراء:100]. بگو اگر خزائن رحمت خدايم را مالك و دارا بوديد آنوقت از ترس انفاق دست باز مى‏داشتيد. افعال آن بيشتر به معنى قدرت و توانايى آيد مثل [رعد:16]. براى خويش به نفع و ضررى قادر نيستند. *** مالك: اسم فاعل است. به معنى صاحب مال و صاحب حكومت آيد مثل [يس:71]. [آل عمران:26]. كه هر دو به معنى صاحب ملك (به كسر ميم) است و مثل [زخرف:77]. گويند اى مالك خدايت ما را بميراند كه به معنى متصرف و حاكم است. * [فاتحه:4-2]. عاصم، كسائى، خلف و يعقوب حضرمى آن را مالك و ديگران مَلِك (به فتح ميم و كسر لام) خوانده‏اند. به نظر مى‏آيد كه مالك در آيه مثل ملك به معنى حاكم و متصرّف است نه به معنى صاحب. زيرا صاحب به مال مناسب است كه بگوييم: فلانى صاحب فلان مال است ولى مناسب با «يوم» حكومت است كه بگوييم حکمران امروز فلانى است. مليك: مثل مَلِك به معنى صاحب حكومت است [قمر:55-54]. پرهيزكاران در بهشتها و نهرهااند در نزد صاحب حكومت توانا(خدا). اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است. *** مَلْك: (بروزن فلس) [طه:87]. «ملك» را در آيه عاصم و اهل مدينه و اهل كوفه به فتح ميم و ديگران به ضمّ و نيز به كسر ميم خوانده‏اند و آن مصدر ملك يملك است در صحاح گويد فتح ميم از كسر آن افصح مى‏باشد. ممكن است مراد از آن حكومت يعنى: ما با قدرت و اختيار در كارمان وعده تو را مخالفت نكرديم... و شايد به معنى ملك و مال باشد يعنى: ما با مال خويش با وعده تو مخالفت نكرديم بلكه چيزهايى از زيور قوم و فرعون داشتيم كه آنها را انداختيم و سامرى برداشت...
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
{|class="wikitable sortable"
{|class="wikitable sortable"

نسخهٔ ‏۳ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۵۸

تکرار در قرآن: ۲۰۶(بار)

لیست کلمات مشتق شده

قاموس قرآن

(بروزن قفل) آن در استعمال قرآن به معنى حكومت و اداره امور است. [آل عمران:189]. براى خدا است حكومت آسمانها و زمين. [بقره:102]. پيروى كردند از آنچه شياطين درباره پادشاهى و حكومت سليمان مى‏گفتند. [بقره:247]. مَلِك (به فتح ميم و كسر لام) پادشاه و آنكه داراى حكومت است [يوسف:43]. پادشاه گفت: من هفت گاو فربه مى‏بينم [طه:114]. [حشر:23]. [بقره:246]. مراد از ملك در آيه فرمانده است كه درحدود فرماندهى داراى حكومت و اداره است. طبرسى در معنى آن گفته:«اَلْقادِرُالْواسِعُ الْقُدْرَةِ الَّذى لَهُ السِياسَةُ وَ الْتَّدْبيرُ» راغب گفته: «هُوَ الْمُتَصَرِفُ بِالْاَمْرِوَالنَّهْىِ فِى الْجُمْهُورِ» آن متخذ از مُلك بضم ميم و جمع آن ملوك است [نمل:34]. در آيه [مائده:20]. ظاهراً مراد استقلال است كه بنىاسرائيل در مصر آنرا نداشتند. *** مِلْك: (به كسر ميم و سكون لام) مالك شدن و صاحب شدن. [اسراء:100]. بگو اگر خزائن رحمت خدايم را مالك و دارا بوديد آنوقت از ترس انفاق دست باز مى‏داشتيد. افعال آن بيشتر به معنى قدرت و توانايى آيد مثل [رعد:16]. براى خويش به نفع و ضررى قادر نيستند. *** مالك: اسم فاعل است. به معنى صاحب مال و صاحب حكومت آيد مثل [يس:71]. [آل عمران:26]. كه هر دو به معنى صاحب ملك (به كسر ميم) است و مثل [زخرف:77]. گويند اى مالك خدايت ما را بميراند كه به معنى متصرف و حاكم است. * [فاتحه:4-2]. عاصم، كسائى، خلف و يعقوب حضرمى آن را مالك و ديگران مَلِك (به فتح ميم و كسر لام) خوانده‏اند. به نظر مى‏آيد كه مالك در آيه مثل ملك به معنى حاكم و متصرّف است نه به معنى صاحب. زيرا صاحب به مال مناسب است كه بگوييم: فلانى صاحب فلان مال است ولى مناسب با «يوم» حكومت است كه بگوييم حکمران امروز فلانى است. مليك: مثل مَلِك به معنى صاحب حكومت است [قمر:55-54]. پرهيزكاران در بهشتها و نهرهااند در نزد صاحب حكومت توانا(خدا). اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است. *** مَلْك: (بروزن فلس) [طه:87]. «ملك» را در آيه عاصم و اهل مدينه و اهل كوفه به فتح ميم و ديگران به ضمّ و نيز به كسر ميم خوانده‏اند و آن مصدر ملك يملك است در صحاح گويد فتح ميم از كسر آن افصح مى‏باشد. ممكن است مراد از آن حكومت يعنى: ما با قدرت و اختيار در كارمان وعده تو را مخالفت نكرديم... و شايد به معنى ملك و مال باشد يعنى: ما با مال خويش با وعده تو مخالفت نكرديم بلكه چيزهايى از زيور قوم و فرعون داشتيم كه آنها را انداختيم و سامرى برداشت...

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
مَالِکِ‌ ۱
لِلْمَلاَئِکَةِ ۹
الْمَلاَئِکَةِ ۱۲
مَلاَئِکَتِهِ‌ ۳
مُلْکِ‌ ۱
الْمَلَکَيْنِ‌ ۱
مُلْکُ‌ ۲۰
الْمَلاَئِکَةُ ۳۱
مَلِکاً ۲
الْمُلْکُ‌ ۱۰
بِالْمُلْکِ‌ ۱
مُلْکَهُ‌ ۲
مُلْکِهِ‌ ۱
الْمُلْکَ‌ ۴
مَالِکَ‌ ۱
الْمُلْکِ‌ ۵
الْمَلاَئِکَةَ ۹
مَلَکَتْ‌ ۱۵
مُلْکاً ۳
يَمْلِکُ‌ ۸
مُلُوکاً ۱
أَمْلِکُ‌ ۵
تَمْلِکَ‌ ۱
مَلَکٌ‌ ۶
مَلَکاً ۳
مَلَکُوتَ‌ ۱
مَلَکَيْنِ‌ ۱
مَلَکُوتِ‌ ۱
الْمَلِکُ‌ ۶
الْمَلِکِ‌ ۳
يَمْلِکُونَ‌ ۱۰
بِالْمَلاَئِکَةِ ۱
مَمْلُوکاً ۱
مَلاَئِکَةٌ ۲
تَمْلِکُونَ‌ ۲
مَلِکٌ‌ ۱
بِمَلْکِنَا ۱
مُلْکٍ‌ ۱
مَلاَئِکَةً ۴
مَلَکُوتُ‌ ۲
مَلَکْتُمْ‌ ۱
تَمْلِکُهُمْ‌ ۱
الْمُلُوکَ‌ ۱
مَلَکُ‌ ۱
مَلاَئِکَتُهُ‌ ۱
مَلاَئِکَتَهُ‌ ۱
مَالِکُونَ‌ ۱
مَالِکُ‌ ۱
مَلَکٍ‌ ۱
مَلِيکٍ‌ ۱
الْمَلَکُ‌ ۲
تَمْلِکُ‌ ۱
مَلِکِ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط