عَشْر: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
=== ریشه کلمه === | === ریشه کلمه === | ||
*[[ریشه عشر | عشر]] (۲۷ بار) [[کلمه با ریشه:: عشر| ]] | *[[ریشه عشر | عشر]] (۲۷ بار) [[کلمه با ریشه:: عشر| ]] | ||
=== قاموس قرآن === | |||
معاشرت به معنى مصاحبت و مخالطه است.[نساء:19].با زنان به شايستگى زندگى كنيد. اين جمله شامل وظائف مرد با زن است اعم از وظائف واجب و مستحّب. عَشْر (بر وزن فلس)از اسماء عدد است به معنى ده [انعام:160]. همچنين است عشرة (بفتح عين وسكون شين و فتح راء ايضاًبه فتح هر سه) مثل [بقره:60] كه بر وزن اول است و مثل [بقره:196]. ناگفته نماند: اصل آن است كه عشرة با سه فتح باشد چنانكه در آيه اخير. ولى با سكون شين نيز جايز است در مجمع فرموده: عشرة را در «اِثْنَتا عَشْرَةَ...»بالاجماع به سكون شين خواندهاند كسر آن نيز جايز است. كسر لغت ربيعه و تميم و اسكان لغت اهل حجاز است. عشير: معاشر و رفيق. [حج:13] البته بد مولى و بد همدم و رفيقى است. عشير به معنى يك دهم نيز آمده ولى در قرآن مجيد به كار نرفته است. عشيره: خانواده. راغب گويد: عشيره اهل رجل و خانواده اوست كه به وسيله آنها زياد مىشود و براى او به منزله عدد كامل مىشوند كه عشره عدد كامل است ديگران آن را اقوام نزديك پدرى يا قبيله گفتهاند [شعراء:214]. بايد دانست كه پدران و فرزندان و برادران داخل در عشيره نيستند به قرينه [توبه:24]. مگر آن كه گفته شود «عَشيرَتُكُمْ» ذكر عامّ بعد از خاص است. معشر: جماعت. [انعام:130]. اين لفظ سه بار در قرآن به كار رفته و همه درباره جن و انس است: [انعام:128-130]. [رحمن:33] . مِعْشار (به كسر ميم): يك دهم [سباء:45]. يعنى گذشتگان انبیاء را تكذيب كردند (و هلاك شدند) و اينان كه تكذيب مىكنند به يك دهم آنچه به گذشتگان دادهايم نرسيدهاند (آنها با آن همه قدرت كه از بين رفتند اينها كه در قدرت از آنها كمترند حتماً هلاك خواهند شد) در اقرب الموارد گويد: به قولى معشار يك هزارم است كه گفتهاند معشار يك دهم عشير و عشير يك دهم يك دهم است . ولى مراد از آن در قرآن ظاهراً ده يك است. اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است. [تكوير:3و4]. اهل لغت گفتهاند: عشراء ناقهاى است كه در دهمين يا هشتمين ماه حاملگى است و يا مطلق شتر آبستن است. و عِشار (به كسر اول) جمع عشراء است و چون آيه درباره قيامت است گفتهاند: يعنى آنگاه كه شتران آبستن (مورد علاقه عرب) رها كرده شوند. ولى به نظر من مراد از عشار مطلق حامله است، نه شتران و مراد از «عطّلت» خالى بودن است. در كتاب معاد از نظر قرآن و علم ص 37 چنين نوشتهام : ابن اثير در نهايه گويد: عشراء شترى را گويند كه ده ماه از حاملگى آن گذشته باشد. سپس اين كلمه عموميت يافت بهر حامله عشراء گفته شد، جمع آن عشار است. صاحب قاموس گفته: تعطيل به معنى تفريغ و خالى كردن است بنابراين اگر گوئيم فلان اداره تعطيل شد يعنى از كارمندان خالى گرديد، در آيه ديگر در خصوص قيامت آمده: [حج:2]. يعنى: آن روز هر باردار بار خود را مىگذارد. (تمام شد) و در آيه ديگر هست: [نباء:17]. على هذا ظاهر آن است كه مراد از «وَ اِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» خالى شدن حاملهها و گسيختن ذرّات موجودات از همديگر است تا ذرهاى در بطن ذرهاى نماند. | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |
نسخهٔ ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۵۴
ریشه کلمه
- عشر (۲۷ بار)
قاموس قرآن
معاشرت به معنى مصاحبت و مخالطه است.[نساء:19].با زنان به شايستگى زندگى كنيد. اين جمله شامل وظائف مرد با زن است اعم از وظائف واجب و مستحّب. عَشْر (بر وزن فلس)از اسماء عدد است به معنى ده [انعام:160]. همچنين است عشرة (بفتح عين وسكون شين و فتح راء ايضاًبه فتح هر سه) مثل [بقره:60] كه بر وزن اول است و مثل [بقره:196]. ناگفته نماند: اصل آن است كه عشرة با سه فتح باشد چنانكه در آيه اخير. ولى با سكون شين نيز جايز است در مجمع فرموده: عشرة را در «اِثْنَتا عَشْرَةَ...»بالاجماع به سكون شين خواندهاند كسر آن نيز جايز است. كسر لغت ربيعه و تميم و اسكان لغت اهل حجاز است. عشير: معاشر و رفيق. [حج:13] البته بد مولى و بد همدم و رفيقى است. عشير به معنى يك دهم نيز آمده ولى در قرآن مجيد به كار نرفته است. عشيره: خانواده. راغب گويد: عشيره اهل رجل و خانواده اوست كه به وسيله آنها زياد مىشود و براى او به منزله عدد كامل مىشوند كه عشره عدد كامل است ديگران آن را اقوام نزديك پدرى يا قبيله گفتهاند [شعراء:214]. بايد دانست كه پدران و فرزندان و برادران داخل در عشيره نيستند به قرينه [توبه:24]. مگر آن كه گفته شود «عَشيرَتُكُمْ» ذكر عامّ بعد از خاص است. معشر: جماعت. [انعام:130]. اين لفظ سه بار در قرآن به كار رفته و همه درباره جن و انس است: [انعام:128-130]. [رحمن:33] . مِعْشار (به كسر ميم): يك دهم [سباء:45]. يعنى گذشتگان انبیاء را تكذيب كردند (و هلاك شدند) و اينان كه تكذيب مىكنند به يك دهم آنچه به گذشتگان دادهايم نرسيدهاند (آنها با آن همه قدرت كه از بين رفتند اينها كه در قدرت از آنها كمترند حتماً هلاك خواهند شد) در اقرب الموارد گويد: به قولى معشار يك هزارم است كه گفتهاند معشار يك دهم عشير و عشير يك دهم يك دهم است . ولى مراد از آن در قرآن ظاهراً ده يك است. اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است. [تكوير:3و4]. اهل لغت گفتهاند: عشراء ناقهاى است كه در دهمين يا هشتمين ماه حاملگى است و يا مطلق شتر آبستن است. و عِشار (به كسر اول) جمع عشراء است و چون آيه درباره قيامت است گفتهاند: يعنى آنگاه كه شتران آبستن (مورد علاقه عرب) رها كرده شوند. ولى به نظر من مراد از عشار مطلق حامله است، نه شتران و مراد از «عطّلت» خالى بودن است. در كتاب معاد از نظر قرآن و علم ص 37 چنين نوشتهام : ابن اثير در نهايه گويد: عشراء شترى را گويند كه ده ماه از حاملگى آن گذشته باشد. سپس اين كلمه عموميت يافت بهر حامله عشراء گفته شد، جمع آن عشار است. صاحب قاموس گفته: تعطيل به معنى تفريغ و خالى كردن است بنابراين اگر گوئيم فلان اداره تعطيل شد يعنى از كارمندان خالى گرديد، در آيه ديگر در خصوص قيامت آمده: [حج:2]. يعنى: آن روز هر باردار بار خود را مىگذارد. (تمام شد) و در آيه ديگر هست: [نباء:17]. على هذا ظاهر آن است كه مراد از «وَ اِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ» خالى شدن حاملهها و گسيختن ذرّات موجودات از همديگر است تا ذرهاى در بطن ذرهاى نماند.