گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:
فاعل كلمۀ «يَأت» ضميری است كه به اجل، كه در جمله قبل ذكر شد، بر مى گردد، و معنايش اين است: روزى كه مى آيد، آن اجلى كه قيامت تا آن روز به تأخير مى افتد، هيچ كس تكلم نمى كند مگر به اذن او. در جاى ديگر فرموده: «مَن كَانَ يَرجُوا لِقَاءَ اللّه فَإنَّ أجَلَ اللّه لَآتٍ».
فاعل كلمۀ «يَأت» ضميری است كه به اجل، كه در جمله قبل ذكر شد، بر مى گردد، و معنايش اين است: روزى كه مى آيد، آن اجلى كه قيامت تا آن روز به تأخير مى افتد، هيچ كس تكلم نمى كند مگر به اذن او. در جاى ديگر فرموده: «مَن كَانَ يَرجُوا لِقَاءَ اللّه فَإنَّ أجَلَ اللّه لَآتٍ».


==چند وجه در معناى: «يوم يأت...» در آيه شريفه==
==چند وجه در معناى: «يَومَ يَأت...» در آيه شريفه==
بعضى از مفسرين - بطورى كه در مجمع البيان نقل كرده - گفته اند: معنايش اين است : «'''روزى كه قيامت و جزاء مى آيد'''» و لازمه اين حرف اين است كه ضمير مذكور به قيامت و جزاء كه سابقه كلام به وجهى بر آن دلالت مى كند برگردد. و اين ، تكلف و زحمتى است كه گوينده اش به خود داده در حالى كه احتياجى به آن نيست.
بعضى از مفسران - به طورى كه در مجمع البيان نقل كرده - گفته اند: معنايش اين است: «روزى كه قيامت و جزاء مى آيد» و لازمه اين حرف، اين است كه ضمير مذكور، به قيامت و جزاء كه سابقه كلام به وجهى بر آن دلالت مى كند، برگردد. و اين، تكلف و زحمتى است كه گوينده اش به خود داده، در حالى كه احتياجى به آن نيست.


بعضى ديگر - بطورى كه المنار آورده - گفته اند: معنايش اين است كه : چون در آن وقت اين روز معين فرا مى رسد، هيچ نفسى از نفوس ناطقه تكلم نمى كند مگر به اذن خداى تعالى. پس منظور از «يوم» در آيه مطلق وقت، و غير محدود است. براى اينكه آيه شريفه، روز نامبرده را ظرف گرفته براى روز محدودى كه به اوصاف نامبرده در آيه متصف و فاعل كلمه «يأت» است.  
بعضى ديگر - به طورى كه المنار آورده - گفته اند: معنايش اين است كه: چون در آن وقت، اين روز معين فرا مى رسد، هيچ نفسى از نفوس ناطقه تكلم نمى كند، مگر به اذن خداى تعالى. پس منظور از «يَوم» در آيه مطلق وقت، و غيرمحدود است. براى اين كه آيه شريفه، روز نامبرده را ظرف گرفته براى روز محدودى كه به اوصاف نامبرده در آيه متصف و فاعل كلمۀ «يَأت» است.  


و اين حرف خطا و غلط است ، زيرا مستلزم اين است كه كلمه «'''يوم '''» ظرف باشد براى «يوم» (قيامت) چون برگشت معنا در حقيقت به اين است كه بگوييم «وقتى كه مى آيد در آن اين وقت معين ، يا روزى كه مى آيد در آن اين روز معين»، و اين محذور را كه «يوم» ظرف «يوم» باشد، و چيزى ظرف خودش ‍ باشد با تفرقه ميان دو روز، و يكى را عام و ديگرى را خاص قرار دادن نمى توان دفع نمود.  
و اين حرف، خطا و غلط است. زيرا مستلزم اين است كه كلمه «يَوم» ظرف باشد براى «يَوم» (قيامت)، چون برگشت معنا در حقيقت، به اين است كه بگوييم: «وقتى كه مى آيد، در آن اين وقت معين، يا روزى كه مى آيد در آن اين روز معين»، و اين محذور را كه «يَوم» ظرف «يوم» باشد، و چيزى ظرف خودش ‍ باشد با تفرقه ميان دو روز، و يكى را عام و ديگرى را خاص قرار دادن نمى توان دفع نمود.  


آرى، مظروف واقع شدن زمان - كه ذاتا ظرف است -براى زمانى ديگر محال است ، و با عوض كردن لفظ و تغيير ممكن نمى شود، و يكى را مطلق و ديگرى را محدود گرفتن صرف تصورى است كه دردى را دوا نمى كند. هر دو روز از نظر اطلاق و تقييد و سعه و ضيق مساويند. بله ، بسا مى شود كه يك زمان معين را با حادثه اى كه در آن اتفاق افتاده
آرى، مظروف واقع شدن زمان - كه ذاتا ظرف است - براى زمانى ديگر محال است، و با عوض كردن لفظ و تغيير ممكن نمى شود، و يكى را مطلق و ديگرى را محدود گرفتن، صرف تصورى است كه دردى را دوا نمى كند. هر دو روز، از نظر اطلاق و تقييد و سعه و ضيق مساويند. بله، بسا مى شود كه يك زمان معين را با حادثه اى كه در آن اتفاق افتاده
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۱ </center>
متحد مى گيرند، بطورى كه خود آن زمان هم حادثى از حوادث شده ، جنبه ظرفيتش لغو مى گردد، آنگاه چنين زمانى را مظروف براى زمان ديگرى مى گيرند و مثلا مى گويند: روز قربان در ماه ذى الحجه است، و روز عاشورا در ماه محرم است ۰ خداى تعالى هم از همين باب فرموده: «يوم تقوم الساعة». و اگر در آيه مورد بحث هم اين عنايت صحيح باشد، به همين عنايت ممكن است ضمير در «ياءتى» را به كلمه «'''يوم '''» برگرداند.
متحد مى گيرند، به طورى كه خود آن زمان هم حادثى از حوادث شده، جنبه ظرفيتش لغو مى گردد. آنگاه چنين زمانى را مظروف براى زمان ديگرى مى گيرند و مثلا مى گويند: روز قربان، در ماه ذى الحجه است، و روز عاشورا، در ماه محرم است۰ خداى تعالى هم از همين باب فرموده: «يَومَ تَقُومُ السَّاعَة». و اگر در آيه مورد بحث هم اين عنايت صحيح باشد، به همين عنايت ممكن است ضمير در «يَأتِى» را به كلمه «يَوم» برگرداند.


و اينكه فرمود: «لا تكلّم نفس الاّ باذنه» اصلش «لا تتكلم نفس» بوده ، و يكى از دو حرف «'''تاء'''» حذف شده و حذف يكى از دو تاء باب تفعل شايع و قياسى است.
و اين كه فرمود: «لَا تَكَلَّمُ نَفسٌ إلّا بِإذنِهِ»، اصلش «لَا تَتَكَلَّمُ نَفسٌ» بوده، و يكى از دو حرف «تاء» حذف شده و حذف يكى از دو تاء باب «تفعل»، شايع و قياسى است.


و باء در «'''باذنه '''» براى مصاحبت است ، پس در حقيقت استثناء از كلام است ، نه از متكلم ، به خلاف آيه «لا يتكلّمون الاّ من اذن له الرحمن» كه استثناء از متكلم است . و معناى آيه مورد بحث اين است كه : هيچ نفسى به كلامى تكلم نمى كند مگر به آن كلامى كه به اذن خدا همراه باشد، نه مانند دنيا كه هر حرفى بخواهد بزند، چه خدا اجازه تشريعى داده باشد و چه نداده باشد.
و «باء» در «بِإذنِهِ»، براى مصاحبت است. پس در حقيقت استثناء از كلام است، نه از متكلم، به خلاف آيه «لَا يَتَكَلَّمُونَ إلّا مَن أذِنَ لَهُ الرَّحمَنُ»، كه استثناء از متكلم است. و معناى آيه مورد بحث، اين است كه: هيچ نفسى به كلامى تكلم نمى كند، مگر به آن كلامى كه به اذن خدا همراه باشد، نه مانند دنيا كه هر حرفى بخواهد بزند، چه خدا اجازه تشريعى داده باشد و چه نداده باشد.


و اين صفت را كه «كسى تكلم نمى كند مگر به اذن او» از خواص معرف روز قيامت شمرده و حال آنكه اختصاص به آن ندارد، هيچ نفسى از نفوس تكلم نمى كند و هيچ حادثى از حوادث در هيچ وقتى از اوقات اتفاق نمى افتد مگر به اذن او.
و اين صفت را كه «كسى تكلم نمى كند، مگر به اذن او»، از خواص معرف روز قيامت شمرده و حال آن كه اختصاص به آن ندارد، هيچ نفسى از نفوس تكلم نمى كند و هيچ حادثى از حوادث در هيچ وقتى از اوقات اتفاق نمى افتد، مگر به اذن او.


در پاره اى از بحثهاى گذشته هم گفتيم كه غالب معرفهايى كه خداوند در قرآن براى روز قيامت ذكر كرده ، با اينكه در سياق اوصاف خاصه به آن آورده است معذلك شامل غير آن هم مى شود، مانند آيه «يوم هم بارزون لا يخفى على اللّه منهم شئ» و آيه «يوم تولون مدبرين مالكم من اللّه من عاصم» و آيه «يوم لا يملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ للّه» و همچنين آياتى ديگر.  
در پاره اى از بحث هاى گذشته هم گفتيم كه غالب معرّف هايى كه خداوند در قرآن، براى روز قيامت ذكر كرده، با اين كه در سياق اوصاف خاصه به آن آورده است، معذلك شامل غير آن هم مى شود. مانند آيه: «يَومَ هُم بَارِزُونَ لَا يَخفَى عَلَى اللّهِ مِنهُم شَئٌ»، و آيه «يَومَ تُوَلُّونَ مُدبِرِينَ مَا لَكُم مِنَ اللّهِ مِن عَاصِمٍ»، و آيه «يَومَ لَا يَملِكُ نَفسٌ لِنَفسٍ شَيئاً وَ الأمرُ يَومَئِذٍ لِلّهِ» و همچنين آياتى ديگر.  


و به خوبى واضح است كه اين اوصاف مختص به روز قيامت نيست ، چون هيچ وقت چيزى بر خدا پوشيده نيست و هيچ وقت چيزى كسى را از غضب او نگاه نمى دارد، و هيچ وقت كسى قدرتى ندارد تا براى كسى كارى صورت دهد مگر به اذن او؛ و خلق و امر هم هميشه از آن اوست .
و به خوبى واضح است كه اين اوصاف، مختص به روز قيامت نيست. چون هيچ وقت چيزى بر خدا پوشيده نيست و هيچ وقت چيزى كسى را از غضب او نگاه نمى دارد، و هيچ وقت كسى قدرتى ندارد تا براى كسى كارى صورت دهد، مگر به اذن او، و خلق و امر هم، هميشه از آنِ اوست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۲ </center>
<span id='link7'><span>
<span id='link7'><span>
۱۶٬۲۷۸

ویرایش