گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۶ مرداد ۱۴۰۳
خط ۱۰: خط ۱۰:
در مفردات مى گويد: كلمۀ «كيد»، به معناى نوعى حيله زدن است كه گاهى مذموم و گاهى ممدوح است، هر چند استعمالش بيشتر در مذموم است، و چنين است كلمه «استدراج» و «مكر». علماى ادب گفته اند كه: «كيد»، هم به خودى خود متعدى مى شود و مفعول مى گيرد، و هم با حرف «لام».
در مفردات مى گويد: كلمۀ «كيد»، به معناى نوعى حيله زدن است كه گاهى مذموم و گاهى ممدوح است، هر چند استعمالش بيشتر در مذموم است، و چنين است كلمه «استدراج» و «مكر». علماى ادب گفته اند كه: «كيد»، هم به خودى خود متعدى مى شود و مفعول مى گيرد، و هم با حرف «لام».


اين آيه دلالت مى كند بر اين كه يعقوب وقتى خواب يوسف را شنيده، نسبت به آنچه كه از خواب او فهميده، اطمينان پيدا كرده، و يقين كرده كه به زودى خدا خود، كار يوسف را عهده دار گشته و كارش بالا مى گيرد، و بر اريكه سلطنت تكيه مى زند و چون يوسف را از ساير افراد آل يعقوب بيشتر دوست مى داشت و احترام مى كرد.  
اين آيه دلالت مى كند بر اين كه يعقوب وقتى خواب يوسف را شنيده، نسبت به آنچه كه از خواب او فهميده، اطمينان پيدا كرده، و يقين كرده كه به زودى خدا خود، كار يوسف را عهده دار گشته و كارش بالا مى گيرد، و بر اريكه سلطنت تكيه مى زند و چون يوسف را از ساير افراد آل يعقوب بيشتر دوست مى داشت و احترام مى كرد. لذا ترسيد اگر خواب وى را بشنوند، به او صدمه اى بزنند.  


لذا ترسيد اگر خواب وى را بشنوند، به او صدمه اى بزنند. زيرا ايشان، مردانى قوى و نيرومند بودند. و انطباق يازده ستاره و آفتاب و ماه بر يعقوب و همسرش و يازده پسران ديگرش خيلى روشن بود، و طورى بود كه برادران، به محض شنيدن خواب وى، معنا را فهميده، آنگاه تكبّر و نخوّت وادار به حسادتشان كرده، در صدد بر مى آمدند نقشه اى بريزند كه ميان او و پدرش حائل شده، نگذارند به آن بشارت ها نائل شود.
زيرا ايشان، مردانى قوى و نيرومند بودند. و انطباق يازده ستاره و آفتاب و ماه بر يعقوب و همسرش و يازده پسران ديگرش خيلى روشن بود، و طورى بود كه برادران، به محض شنيدن خواب وى، معنا را فهميده، آنگاه تكبّر و نخوّت وادار به حسادتشان كرده، در صدد بر مى آمدند نقشه اى بريزند كه ميان او و پدرش حائل شده، نگذارند به آن بشارت ها نائل شود.


و لذا به يوسف خطابى مشفقانه كرد و فرمود: «يَا بُنَىَّ: اى پسرك عزيزم». و قبل از آن كه خواب او را تعبير كند، از درِ اشفاق، اول او را نهى كرد از اين كه رؤياى خود را براى برادرانش نقل كند، و آنگاه بشارتش داد به كرامت الهيى كه در حقّش رانده شده. و نهى را مقدم بر بشارت نياورد، مگر به خاطر فرط محبّت و شدّت اهتمامى كه به شأن او داشته و آن حسادت و بغض و كينه اى كه از برادران نسبت به وى سراغ داشت.
و لذا به يوسف خطابى مشفقانه كرد و فرمود: «يَا بُنَىَّ: اى پسرك عزيزم». و قبل از آن كه خواب او را تعبير كند، از درِ اشفاق، اول او را نهى كرد از اين كه رؤياى خود را براى برادرانش نقل كند، و آنگاه بشارتش داد به كرامت الهيى كه در حقّش رانده شده. و نهى را مقدم بر بشارت نياورد، مگر به خاطر فرط محبّت و شدّت اهتمامى كه به شأن او داشته و آن حسادت و بغض و كينه اى كه از برادران نسبت به وى سراغ داشت.
۱۶٬۲۷۸

ویرایش