۱۶٬۲۸۴
ویرایش
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
اين مقدار بيانى كه ما كرديم، در معناى جملۀ «وَ أكثَرُهُمُ الكَافِرُون» كافى است، و طول و تفصيلى كه مفسران در معناى آن داده اند، زيادى است. | اين مقدار بيانى كه ما كرديم، در معناى جملۀ «وَ أكثَرُهُمُ الكَافِرُون» كافى است، و طول و تفصيلى كه مفسران در معناى آن داده اند، زيادى است. | ||
وجوهى كه مفسران، درباره آيه «و اكثرهم الكافرون» گفته اند | ==وجوهى كه مفسران، درباره آيه «و اكثرهم الكافرون» گفته اند== | ||
يكى گفته: اگر آيه شريفه بيشتر آن ها را «كافر» گفته، با اين كه همه آن ها كافر بودند، از اين جهت بوده كه اقليتى از آن ها كسانى بوده اند كه حجت بر آنان تمام نشده بود. | يكى گفته: اگر آيه شريفه بيشتر آن ها را «كافر» گفته، با اين كه همه آن ها كافر بودند، از اين جهت بوده كه اقليتى از آن ها كسانى بوده اند كه حجت بر آنان تمام نشده بود. | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
<span id='link315'><span> | <span id='link315'><span> | ||
بعضى به اين آيه استدلال كرده اند بر بطلان عقيده جبری ها، كه گفته اند: خداوند بر كافران هيچ نعمت و منتى ندارد. چون هر عملى كه آنان مى كنند، و هر نعمتى كه خدا به آنان مى دهد، نقمت و خذلان است. زيرا خداوند سبحان در اين آيه، بر خلاف عقيده آن ها، تصريح كرده است. زيرا مى فرمايد كه كافران نعمت خداى را مى شناسند. | |||
بعضى به اين آيه استدلال كرده اند بر بطلان عقيده | |||
ليكن حق مطلب اين است كه نعمت دو اعتبار | ليكن حق مطلب اين است كه نعمت دو اعتبار دارد: | ||
يكى اعتبار اين كه ناعم و ملايم، حال منعم عليه است. و از اين جهت كه در صراط تكوين و رشد و سعادت جسمانى و بدنی اش بدان نيازمند است، و يكى از اين جهت كه منعم عليه در صراط تشريع، يعنى سعادت روحى و انسانی اش به آن احتياج دارد، و وجود نعمت باعث معرفت او به نعمت، سپس به منعم و در آخر ايمان به خدا و رسول و روز جزا مى شود، | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۵۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۵۹ </center> | ||
و باعث مى شود كه انسان آن نعمت را در راه مرضات خداى تعالى مصرف | و باعث مى شود كه انسان آن نعمت را در راه مرضات خداى تعالى مصرف نمايد. شخصى كه ايمان به خدا و رسولش دارد، هر دو نعمت را دارد، هم جسمانی اش را و هم روحانی اش را، ولى كافر به يك نعمت، منعم است، آن هم نعمت مادى و دنيوى است و از ديگرى محروم است، در كلام خداى سبحان، شواهد زيادى بر اين دو اعتبار هست. پس نمى توان سخن جبريان را پذيرفت و گفت كه خدا بر كافران هيچ نعمتى نداده. | ||
«'''وَ يَوْمَ | «'''وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً ثُمَّ لا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كفَرُوا وَ لا هُمْ يُستَعْتَبُونَ'''»: | ||
در مجمع البيان از زجاج نقل مى كند كه گفته : | در مجمع البيان از زجاج نقل مى كند كه گفته: «عتب»، به معناى غضب و حزن است. وقتى گفته مى شود: «فلانى، بر فلانى عتب كرد»، معنايش اين است كه غم او را خورد. و اگر برگردد و دلجوئی اش كند، مى گويند: «عَاتَبَهُ»، و اسم اين ماده «عتبى» است، يعنى برگشتن معتوب عليه به چيزى كه مايه رضايت عاتب باشد. و كلمه «استَعتَبَ»، به معناى «از او خواست كه دلجویى كند» می باشد. اين بود نقل كلام زجاج. | ||
<span id='link316'><span> | <span id='link316'><span> | ||
و از لفظ آيه شريفه هيچ بر نمى آيد كه مراد از | ==مراد از اين كه: در قيامت، از هر امتى، شهيدى مبعوث مى گردد == | ||
و در جملۀ «وَ يَومَ نَبعَثُ مِن كُلّ أُمَّةٍ شَهِيداً» از سياق به دست مى آيد كه مراد از اين «يَوم»، روز قيامت، و مراد از اين «شُهَداء» كه خدا هر يك را از يك امتى مبعوث مى كند، گواهان اعمال است كه حقايق اعمال امت خود را ضبط كرده اند، و در آن روز، از ايشان استشهاد مى شود، و ايشان شهادت مى دهند. | |||
و ما در تفسير آيه «لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُم شَهِيداً»، در جلد اول اين كتاب، در معناى اين شهادت مقدارى بحث كرديم. | |||
و از لفظ آيه شريفه هيچ بر نمى آيد كه مراد از «شهيد» هر امت، پيغمبر آن امت است. و نيز بر نمى آيد كه مراد از «امت»، امت آن پيغمبر است، بلكه احتمال هم مى رود كه مراد از «شهيد»، غير از پيغمبر و شخصى نظير امام باشد. همچنان كه آيه سوره «بقره»، و همچنين آيه «وَ جِئَ بِالنَّبِيّينَ وَ الشُّهَدَاء»، دليل بر اين احتمال است. و بنابراين، مراد از «بِكُلّ أُمّةٍ»، امت و اهل زمان هر شهيد برانگيخته شده خواهد بود. | |||
و در جمله | و در جمله «ثُمَّ لَا يُؤذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ...»، ذكر مبعوث كردن شهيد هر امت، دليل بر اين است كه شهيدان و گواهان مورد بحث، عليه امت خود شهادت مى دهند كه در دنيا چه كارهايى كردند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۰ </center> | ||
و نيز قرينه است بر | و نيز قرينه است بر اين كه لابد مراد از اين كه فرمود «به كفار اجازه داده نمى شود»، اين است كه اجازه سخن گفتن و عذر خواستن داده نمى شود، و اگر اجازه شان نمى دهند، براى اين است كه زمينه و فرصت براى اداى شهادت شهود فراهم شود. خلاصه امت ساكت شوند، تا گواهان، گواهى خود را بدهند. همچنان كه آيات ديگرى نيز اشاره اى بر اين دارد، مانند آيه: «اليَومَ نَختِمُ عَلَى أفوَاهِهِم وَ تُكَلِّمُنَا أيدِيهِم وَ تَشهَدُ أرجُلُهُم»، و آيه «هَذَا يَومُ لَا يَنطِقُون وَ لَا يُؤذَنُ لَهُم فَيَعتَذِرُونَ». | ||
<span id='link317'><span> | <span id='link317'><span> | ||
==قيامت، روز پاداش و كيفر است، نه روز عمل و جبران== | |||
علاوه بر اين، سياق جمله مورد بحث، افاده مى كند كه مراد از جمله مذكور، اين است كه اجازه شان نمى دهند كه با زدن حرف هايى و به كار بردن حيله هايى، شرّ قيامت را از خود دور كنند. | |||
و خلاصه مى خواهد برساند كه هيچ راهى به تدارك مافات و اصلاح آنچه از اعمال دنيایی شان فاسد گشته، ندارند و اين اصلاح و تدارك، ناگزير به يكى از دو راه است: يا به عذرخواهى، و يا به اين كه اجازه شان بدهند كه برگردند و از ابتدا شروع به عمل صالح كنند. راه دومى را جملۀ «وَ لَا هُم يُستَعتَبُون» بسته است، و راه اول را هم كه عذرخواهى باشد، جملۀ «ثُمَّ لَا يُؤذَنُ»، سدّ نموده است. | |||
و اين هر دو معنا | از همين جا معلوم مى شود كه: معناى جملۀ «وَ لَا هُم يُستَعتَبُون»، اين است كه از ايشان نمى خواهند كه در مقام راضى كردن خدا بر آيند، و خدا را از خود خوشنود سازند، و اين بيان، بيان عدم امكان تدارك مافات است، خواهد بفهماند چنين چيزى ممكن نيست، و محال است كه بار ديگر برگشته و اطاعت كنند. چون روز قيامت، روز پاداش و كيفر است، نه روز عمل، و راهى هم براى برگشتن بهسوى دنيا وجود ندارد، تا اين كه به عمل صالح بپردازند. | ||
و اين هر دو معنا را، خداوند در موارد ديگرى از كلامش، به زبان ديگرى بيان فرموده. از آن جمله، در معناى اول، يعنى برگشت به عمل صالح در همان قيامت، فرموده: «يَومَ يُكشَفُ عَن سَاقٍ وَ يُدعَونَ إلَى السُّجُودِ فَلَا يَستَطِيعُونَ * خَاشِعَةً أبصَارُهُم تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ وَ قَد كَانُوا يُدعَونَ إلَى السُّجُودِ وَ هُم سَالِمُونَ». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۱ </center> | ||
و در معناى | و در معناى دوم، يعنى برگشتن به دنيا فرموده: «وَ لَو تَرَى إذِ المُجرِمُونَ نَاكِسُوا رُؤُسَهُم عِندَ رَبِّهِم رَبَّنَا أبصَرنَا وَ سَمِعنَا فَارجِعنَا نَعمَل صَالِحاً إنّا مُوقِنُونَ». | ||
<span id='link318'><span> | <span id='link318'><span> | ||
آيه | ==در عذاب ظالمان در آخرت، تخفيف و تأخيرى نيست == | ||
«'''وَ إِذَا رَءَا الَّذِينَ ظلَمُوا الْعَذَابَ فَلا يُخَفَّف عَنهُمْ وَ لا هُمْ يُنظَرُونَ'''»: | |||
آيه قبلى، در حقيقت در مقام فرق ميان روز جزاء، يعنى روز قيامت، با ساير ظروف جزاء در دنيا بوده و حتى فرمود: «جزاى روز قيامت، مانند جزاهاى دنيا نيست كه با عذرخواهى و يا استعتاب تغيير بپذيرد». ولى اين آيه، در مقام بيان فرق ميان عذاب آن روز، با عذاب هاى دنيوى است، كه گريبانگير ستمكاران مى شود. | |||
زيرا عذاب هاى دنيايى ستمكاران، هم تخفيف پذير است و هم تأخيرپذير. ولى عذاب قيامت، نه تخفيف مى پذيرد و نه تأخير. | |||
پس اين كه فرمود: «وَ إذَا رَأى الَّذِينَ ظَلَمُوا العَذَاب»، و نفرمود: «الَّذِينَ كَفَرُوا»، براى اين بود كه به علت و ملاك حكم، اشاره كرده باشد، و مقصود از «ديدن عذاب»، به طورى كه از سياق بر مى آيد، اشراف عذاب به ايشان و اشراف ايشان به عذاب، بعد از رسيدگى به حساب است. و مقصود از «عذاب»، عذاب روز قيامت است، كه همان شكنجه به آتش است. | |||
و معناى آيه (و خدا داناتر است)، اين است كه: وقتى به حسابشان رسيدگى شد، و حكم عذاب صادر گرديد، و نزديك آتش شدند، و آن را مشاهده كردند، ديگر خلاصى برايشان نيست، و ديگر نه تخفيفى دارند و نه مهلتى. | |||
«'''وَ إِذَا رَءَا الَّذِينَ أَشرَكُوا شُرَكاءَهُمْ ...'''»: | |||
داستان روز قيامت را همچنان ادامه مى دهد و مراد از «الَّذِينَ أشرَكُوا» در عرف قرآن، پرستندگان اصنام و اوثان اند، و همين خود قرينه است بر اين كه مراد از كلمۀ «شُرَكَاءَهُم»، كسانی اند كه براى خدا شريك گرفته بودند، و به افتراء ايشان شركاى خدا بودند. ذيل آيه بعدى نيز، بر اين معنا دلالت دارد. | |||
و اگر به جاى اين كه بفرمايد «شركاى خدا»، فرمود «شركاى ايشان»، براى اين بود كه به اين وسيله دلالت كند بر اين كه بت ها و خدايان دروغين ايشان با خدا شركت واقعى ندارند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۲ </center> | ||
تنها آن شركتى را دارا هستند كه اين | تنها آن شركتى را دارا هستند كه اين مشركان، بر ايشان جعل و فرض نموده اند، كه آن هم حقيقت ندارد. | ||
با اين بيان روشن مى گردد: اين كه تفسير «شُرَكَاءَهُم» به اصنام يا معبودات باطل ديگر، و اين كه اصنام با بت پرستان شريك المال بودند. چون سهمى از اموال و احشام ايشان وقف آن ها بود، و نيز تفسير به «شياطين» و اين كه شيطان ها در اموال و اولادشان و يا در كفرشان و يا در وبال كفرشان شركت داشتند، تفسير صحيحى نيست. و چون مجال مناقشه با هر يك از اين تفسيرها را نداريم، مى گذريم. | |||
«''' | «''' قَالُوا رَبَّنَا هَؤُلَاءِ شُرَكَاءُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدعُوا مِن دُونِكَ '''» - معناى اين جمله، روشن است. مى خواهد از طرف مشركان، شركاى ايشان را براى پروردگارشان معرفى نمايد، و احتياجى نيست به اين كه بحث كنيم كه چرا مشركان در قيامت، خدايان خود را معرفى مى كنند. چون آن روز، روزى است كه بدبختى و عذاب از هر سو ايشان را احاطه مى كند، و انسان در مثل چنين وصفى، به آنچه به ذهنش برسد، تمسك مى جويد، و هر كوششى كه به خاطرش برسد، براى نجات خود مى كند. | ||
و معناى | «''' فَألقَوا إلَيهِمُ القَولَ إنَّكُم لَكَاذِبُون '''» - در مجمع گفته: وقتى مى گويى: «ألقَيتُ الشَّئ»، كه آن شئ را دور بيندازى، و كلمۀ «لقى» به معناى چيز دور افتاده است، و «ألقَيتُ إلَيهِ مَقَالَهُ». يعنى: روى سخن را متوجه او كردم. و كلمۀ «تلقاها»، به معنى «آن را قبول كرد» مى باشد. | ||
و معناى جمله، اين است كه: شركاى ايشان، كلام ايشان را رد نموده، تكذيبشان كردند و خداى سبحان، در جاى ديگر، از اين تكذيب به «كفر» تعبير نموده است. مانند آيه: «وَ يَومَ القِيَامَةِ يَكفُرُونَ بِشِركِكُم». و نيز مانند آيه: «إنِّى كَفَرتُ بِمَا أشرَكتُمُونِ مِن قَبلُ»، كه حكايت شيطان است در خطاب به مشركان، در روز قيامت. | |||
<span id='link319'><span> | <span id='link319'><span> | ||
==مشركان، در روز قيامت، تسليم خدا مى شوند == | |||
«'''وَ أَلْقَوْا إِلى اللَّهِ يَوْمَئذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُم مَا كانُوا يَفْترُونَ'''»: | |||
كلمۀ «سلم»، به معناى اسلام و استسلام است، و گويا خواسته است با تعبير به «القاء سلم» اشاره كند به اين كه علاوه بر تسليم و خضوع، مقهوريت به قهر الهى هم خواهند داشت. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۳ </center> | ||
و ضمير | و ضمير «ألقَوا»، به قرينه جملۀ «وَ ضَلَّ عَنهُم مَا كَانُوا يَفتَرُون»، به «الَّذِينَ أشرَكُوا» بر مى گردد. بنابراين، مراد اين است كه مشركان، در روز قيامت تسليم خدا مى شوند، در حالى كه هرچه در دنيا به اسلام دعوت شدند، استكبار مى كردند. | ||
ویرایش