گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۱۷: خط ۲۱۷:


==اشاره به نعمت باد و آب باران ==
==اشاره به نعمت باد و آب باران ==
«'''وَ هُوَ الَّذِى أَرْسلَ الرِّيَاحَ بُشرَا بَينَ يَدَى رَحْمَتِهِ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السمَاءِ مَاءً طهُوراً'''»:
«'''وَ هُوَ الَّذِى أَرْسلَ الرِّيَاحَ بُشرَا بَينَ يَدَى رَحْمَتِهِ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السّمَاءِ مَاءً طهُوراً'''»:


كلمه «'''بشر'''» - به ضمه باء و سكون شين - مخفف «'''بشر'''» - به دو ضمه - است كه جمع «'''بشور'''» به معناى مبشر است و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى كسى است كه بادها را مى فرستد تا قبل از آمدن رحمتش (باران )، بشارت آن را بياورد.
كلمۀ «بُشر» - به ضمه باء و سكون شين - مخفف «بُشُر» - به دو ضمه - است كه جمع «بشور»، به معناى «مبشّر» است و معناى آيه، اين است كه: خداى تعالى، كسى است كه بادها را مى فرستد تا قبل از آمدن رحمتش (باران)، بشارت آن را بياورد.


و مقصود از «'''سماء'''» در جمله «'''و از سماء آبى طهور نازل كرديم '''» جهت بالا است كه همان جو بالاى زمين است ، و «'''ماء طهور'''» به معناى نهايت درجه پاكى است كه هم خودش طاهر است و هم طاهر كننده غير خودش مى باشد، چرك ها و كثافات را مى برد و رفع حدث مى كند، بنابراين ، كلمه طهور به طورى كه ديگران هم گفته اند صيغه مبالغه است .
و مقصود از «سَمَاء» در جملۀ «و از سماء آبى طهور نازل كرديم»، جهت بالا است كه همان جوّ بالاى زمين است، و «مَاء طَهُور»، به معناى نهايت درجه پاكى است كه هم خودش طاهر است و هم طاهر كننده غير خودش مى باشد. چرك ها و كثافات را مى برد و رفع حدث مى كند. بنابراين، كلمۀ «طَهُور»، به طورى كه ديگران هم گفته اند، صيغۀ مبالغه است.


«'''لِّنُحْيِىَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً وَ نُسقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَاماً وَ أَنَاسىَّ كثِيراً'''»:
«'''لِّنُحْيِىَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً وَ نُسقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَاماً وَ أَنَاسىَّ كثِيراً'''»:


كلمه «'''بلده '''» معروف است ، ولى بعضى گفته اند: مراد از آن مطلق مكان است ، همچنانكه در آيه «'''و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه '''» همين معنا منظور است و به همين جهت وقتى براى كلمه «'''بلد'''» صفت مى آورد، مذكر (ميت ) مى آورد، نه مونث (ميته )، و اين به اعتبار معناى منظور از كلمه مى باشد كه مكان است ، زيرا اگر معناى مكان منظور نبود بلكه معناى شهر منظور بود بايد صفتش را مونث مى آورد و مى فرمود: «'''بلده ميته '''»
كلمۀ «بلده»، معروف است، ولى بعضى گفته اند: مراد از آن، مطلق مكان است، همچنان كه در آيه «وَ البَلَدُ الطَّيِّب يَخرُجُ نَبَاتُهُ بِإذنِ رَبِّه»، همين معنا منظور است و به همين جهت، وقتى براى كلمه «بَلَد» صفت مى آورد، مذكر (ميت) مى آورد، نه مؤنث (ميته)، و اين به اعتبار معناى منظور از كلمه مى باشد كه مكان است. زيرا اگر معناى مكان منظور نبود، بلكه معناى شهر منظور بود، بايد صفتش را مؤنث مى آورد و مى فرمود: «بَلدَة مَيتَة».


و مكان ميت ، آن سر زمينى است كه گياه نروياند، و احياى آن به همين است كه با فرستادن باران ، سبز و خرمش كند، و كلمه «'''اناسى '''» جمع انسان است ، و معناى آيه روشن است .
و مكان ميت، آن سرزمينى است كه گياه نروياند، و احياى آن، به همين است كه با فرستادن باران، سبز و خرمش كند، و كلمۀ «أناسىّ»، جمع انسان است، و معناى آيه روشن است.


حال شامل شدن مرگ بر زمين و احتياج چارپايان و انسانها به آب و نازل كردن آب پاك كننده از آسمان و زنده كردن زمين مرده را با آن و سيراب كردن چارپايان و انسانهاى بسيار، حال همان گستردن سايه است و سپس قرار دادن آفتاب را دليل بر آن و سپس از بين بردنش به وسيله آفتاب ، كه بيانش گذشت .
حال شامل شدن مرگ بر زمين و احتياج چارپايان و انسان ها به آب و نازل كردن آب پاك كننده از آسمان و زنده كردن زمين مُرده را با آن و سيراب كردن چارپايان و انسان هاى بسيار، حال همان گستردن سايه است، و سپس قرار دادن آفتاب را، دليل بر آن و سپس از بين بردنش به وسيله آفتاب، كه بيانش گذشت.


«'''وَ لَقَدْ صرَّفْنَاهُ بَيْنهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكثرُ النَّاسِ إِلا كفُوراً'''»:
«'''وَ لَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَيْنهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكثرُ النَّاسِ إِلا كُفُوراً'''»:


از ظاهر اتصال آيه به ما قبل برمى آيد كه ضمير در «'''صرفناه '''» به كلمه «'''ماء'''» بر
از ظاهر اتصال آيه به ماقبل بر مى آيد كه ضمير در «صَرَّفنَاهُ» به كلمۀ «ماء» بر می گردد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۱۵ </center>
مى گردد. بنابراين ، معناى تصريف آب در ميان مردم اين است كه يك بار از قومى گرفته به قومى ديگر بدهد و بار ديگر از همان قوم نيز گرفته به اولى بدهد، در نتيجه يكسره باران را بر يك قوم نباراند و با با راندن دائمى هلاكشان نكند و نيز آن را از قومى ديگر به كلى قطع نكند و در نتيجه از تشنگى هلاك نسازد، بلكه آن را در ميان اقوام بگرداند، تا هر قومى نصيب خود را از آن به مقدارى كه مصلحت است بگيرند و از آن بهره مند شوند.
بنابراين، معناى تصريف آب در ميان مردم، اين است كه يك بار از قومى گرفته، به قومى ديگر بدهد و بار ديگر، از همان قوم نيز گرفته، به اولى بدهد. در نتيجه، يكسره باران را بر يك قوم نباراند و با با راندن دائمى هلاكشان نكند. و نيز آن را از قومى ديگر به كلّى قطع نكند و در نتيجه از تشنگى هلاك نسازد، بلكه آن را در ميان اقوام بگرداند، تا هر قومى، نصيب خود را از آن، به مقدارى كه مصلحت است، بگيرند و از آن بهره مند شوند.


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از تصريف آب ، گرداندن و بردن آن از اينجا به آنجا است .
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «تصريف آب»، گرداندن و بردن آن از اين جا به آن جا است.


جمله «'''ليذكروا فابى اكثر النّاس الا كفورا'''» تعليل و بيان دليل تصريف است ، و معنايش اين است كه سوگند مى خورم كه ما آب را در ميان مردم جابجا نكرديم مگر براى اينكه متذكر شوند و شكر بجاى آرند. ولى بيشتر مردم از اداى شكر نعمتهاى ما خوددارى كردند.
جملۀ «لِيَذَّكَّرُوا فَأبَى أكثَرُ النَّاس إلّا كُفُوراً»، تعليل و بيان دليل تصريف است، و معنايش اين است كه سوگند مى خورم كه ما آب را در ميان مردم جا به جا نكرديم، مگر براى اين كه متذكر شوند و شكر به جاى آرند، ولى بيشتر مردم از اداى شكر نعمت هاى ما، خوددارى كردند.


«'''وَ لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فى كلِّ قَرْيَةٍ نَّذِيراً'''»:
«'''وَ لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِى كُلِّ قَرْيَةٍ نَّذِيراً'''»:


يعنى اگر مى خواستيم به هر قريه اى رسول و نذيرى بفرستيم كه هر يك ، مردم قريه خود را انذار نموده ، رسالت ما را ابلاغ كند مى فرستاديم ليكن اين كار را نكرديم و به خاطر مقام ارجمند و منزلت عظيمى كه تو نزد ما دارى تو را به سوى تمامى قريه هاى عالم ، نذير و رسول فرستاديم - مفسرين اين جمله را اين طور تفسير كرده اند. و آيه بعدى هم خالى از تاييد آن نيست ، علاوه بر اين ، با آن وجهى كه ما براى اتصال آيات آورديم نيز مناسب تر است .
يعنى: اگر مى خواستيم به هر قريه اى، رسول و نذيرى بفرستيم كه هر يك، مردم قريه خود را انذار نموده، رسالت ما را ابلاغ كند، مى فرستاديم، ليكن اين كار را نكرديم و به خاطر مقام ارجمند و منزلت عظيمى كه تو نزد ما دارى، تو را به سوى تمامى قريه هاى عالَم، «نذير» و «رسول» فرستاديم. مفسران، اين جمله را، اين طور تفسير كرده اند. و آيه بعدى هم، خالى از تأييد آن نيست، علاوه بر اين، با آن وجهى كه ما براى اتصال آيات آورديم، نيز مناسب تر است.


ممكن هم هست مراد اين باشد كه ما قادريم بر اينكه در هر قريه اى رسولى مبعوث كنيم و اگر اين كار را نكرديم و تنها تو را اختيار نموديم به خاطر مصلحتى بود.
ممكن هم هست، مراد اين باشد كه ما قادريم بر اين كه در هر قريه اى، رسولى مبعوث كنيم و اگر اين كار را نكرديم و تنها تو را اختيار نموديم، به خاطر مصلحتى بود.


«'''فَلا تُطِع الْكافِرِينَ وَ جَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً كبِيراً'''»:
<span id='link210'><span>
<span id='link210'><span>
==مقصود از اينكه فرمود با قرآن با دشمنان جهاد كن (جاهدهم به جهادا كبيرا) ==
==مقصود از اينكه فرمود با قرآن با دشمنان جهاد كن (جاهدهم به جهادا كبيرا) ==
اين جمله متفرع است بر معناى آيه قبلى و ضمير «'''به '''» به شهادت سياق آيات ، به قرآن بر مى گردد و كلمه «'''مجاهده '''» و نيز «'''جهاد'''» به معناى جد و جهد و به كار بردن نهايت نيرو در دفع دشمن است . و چون گفتيم ضمير به قرآن بر مى گردد معنا اين مى شود كه : با قرآن با دشمنان جهاد كن ، يعنى قرآن را بر آنان بخوان و معارف و حقايق آن را بر ايشان بيان كن و حجت را بر ايشان تمام نما.
اين جمله متفرع است بر معناى آيه قبلى و ضمير «'''به '''» به شهادت سياق آيات ، به قرآن بر مى گردد و كلمه «'''مجاهده '''» و نيز «'''جهاد'''» به معناى جد و جهد و به كار بردن نهايت نيرو در دفع دشمن است . و چون گفتيم ضمير به قرآن بر مى گردد معنا اين مى شود كه : با قرآن با دشمنان جهاد كن ، يعنى قرآن را بر آنان بخوان و معارف و حقايق آن را بر ايشان بيان كن و حجت را بر ايشان تمام نما.
۱۶٬۲۷۸

ویرایش