گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶: خط ۶:
<span id='link182'><span>
<span id='link182'><span>
==بيان آيات مربوط به اوصاف و اقوال داوود عليه السلام : تسبيح كوه ها و پرندگانبا او و... ==
==بيان آيات مربوط به اوصاف و اقوال داوود عليه السلام : تسبيح كوه ها و پرندگانبا او و... ==
اصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الاَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ
«'''اصبرْ عَلى مَا يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُدَ ذَا الاَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ'''»:


كلمه ((اءيد(( به معناى نيرو است و حضرت داوود (عليه السلام ) در تسبيح خداى تعالى مردى نيرومند بود و خدا را تسبيح مى كرد و كوهها و مرغان هم با او همصدا مى شدند، و نيز مردى نيرومند در سلطنت و نيرومند در علم ، و نيرومند در جنگ بود، و همان كسى است كه جالوت را به قتل رسانيد - كه داستانش در سوره بقره گذشت.
كلمه ((اءيد(( به معناى نيرو است و حضرت داوود (عليه السلام ) در تسبيح خداى تعالى مردى نيرومند بود و خدا را تسبيح مى كرد و كوهها و مرغان هم با او همصدا مى شدند، و نيز مردى نيرومند در سلطنت و نيرومند در علم ، و نيرومند در جنگ بود، و همان كسى است كه جالوت را به قتل رسانيد - كه داستانش در سوره بقره گذشت.
خط ۱۲: خط ۱۲:
و كلمه ((اواب (( اسم مبالغه است از ماده ((اءوب (( كه به معناى رجوع است ، و منظور كثرت رجوع او به سوى پروردگارش است.
و كلمه ((اواب (( اسم مبالغه است از ماده ((اءوب (( كه به معناى رجوع است ، و منظور كثرت رجوع او به سوى پروردگارش است.


إِنَّا سخَّرْنَا الجِْبَالَ مَعَهُ يُسبِّحْنَ بِالْعَشىِّ وَ الاشرَاقِ
«'''إِنَّا سخَّرْنَا الجِْبَالَ مَعَهُ يُسبِّحْنَ بِالْعَشىِّ وَ الاشرَاقِ'''»:


ظاهرا كلمه ((معه (( متعلق است به جمله ((يسبحن (( و جمله ((معه يسبحن (( بيان معناى تسخير است . و اگر كلمه ((معه (( كه ظرف است ، مقدم بر ((يسبحن (( آمده ، به خاطر عنايتى است كه در فهماندن تبعيت كردن جبال و طير از تسبيح داوود، داشته (اين در صورتى است كه ظرف ((معه (( را متعلق به جمله ((يسبحن (( بدانيم ) و ليكن آيه شريفه ((و سخرنا مع داود الجبال يسبحن و الطير مؤ يد(( اين احتمال است كه ظرف مزبور متعلق به جمله ((سخرنا(( باشد، همچنان كه در جاى ديگر از كلام خداى تعالى همين طور آمده ، و آن آيه ((يا جبال اوبى معه و الطير(( است كه در آن سخنى از تسبيح نرفته . و كلمه ((عشى (( به معناى شام و كلمه ((اشراق (( به معناى صبح است .
ظاهرا كلمه ((معه (( متعلق است به جمله ((يسبحن (( و جمله ((معه يسبحن (( بيان معناى تسخير است . و اگر كلمه ((معه (( كه ظرف است ، مقدم بر ((يسبحن (( آمده ، به خاطر عنايتى است كه در فهماندن تبعيت كردن جبال و طير از تسبيح داوود، داشته (اين در صورتى است كه ظرف ((معه (( را متعلق به جمله ((يسبحن (( بدانيم ) و ليكن آيه شريفه ((و سخرنا مع داود الجبال يسبحن و الطير مؤ يد(( اين احتمال است كه ظرف مزبور متعلق به جمله ((سخرنا(( باشد، همچنان كه در جاى ديگر از كلام خداى تعالى همين طور آمده ، و آن آيه ((يا جبال اوبى معه و الطير(( است كه در آن سخنى از تسبيح نرفته . و كلمه ((عشى (( به معناى شام و كلمه ((اشراق (( به معناى صبح است .
خط ۱۸: خط ۱۸:
كلمه ((ان (( در جمله ((انا سخرنا(( تعليل را مى رساند. و آيه شريفه با آياتى كه بدان عطف شده همه بيانگر اين معنا است كه داوود (عليه السلام ) مردى نيرومند در ملك و نيرومند در علم ، و ((اواب (( به سوى پروردگار خويش بوده است.
كلمه ((ان (( در جمله ((انا سخرنا(( تعليل را مى رساند. و آيه شريفه با آياتى كه بدان عطف شده همه بيانگر اين معنا است كه داوود (عليه السلام ) مردى نيرومند در ملك و نيرومند در علم ، و ((اواب (( به سوى پروردگار خويش بوده است.


وَ الطيرَ محْشورَةً كلُّ لَّهُ أَوَّابٌ
«'''وَ الطيرَ محْشورَةً كلُّ لَّهُ أَوَّابٌ'''»:


كلمه ((محشورة (( از ((حشر(( به معناى جمع آورى به زور است ، و معناى جمله اين است كه : ما طير را هم تسخير كرديم با داوود، كه بى اختيار و به اجبار دور او جمع مى شدند و با او تسبيح مى گفتند.
كلمه ((محشورة (( از ((حشر(( به معناى جمع آورى به زور است ، و معناى جمله اين است كه : ما طير را هم تسخير كرديم با داوود، كه بى اختيار و به اجبار دور او جمع مى شدند و با او تسبيح مى گفتند.
خط ۲۴: خط ۲۴:
جمله ((كل له اواب (( جمله اى است استينافى كه تسبيح كوهها و مرغان را كه قبلا ذكر شده بود بيان مى كند، و معنايش اين است كه : هر يك از كوهها و مرغان ((اواب (( بودند، يعنى بسيار با تسبيح به سوى ما رجوع مى كردند، چون تسبيح يكى از مصاديق رجوع به سوى خداست . البته احتمال بعيدى هست در اينكه ضمير ((له (( به داوود برگردد. اين را هم بايد دانست كه تاءييد خداى تعالى از داوود (عليه السلام ) به اين نبوده كه كوهها و مرغان را تسبيح گو كند؛ چون تسبيح گويى اختصاص به اين دو موجود ندارد، تمامى موجودات عالم به حكم آيه ((و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم (( تسبيح مى گويند بلكه تاءييدش از اين بابت بوده كه تسبيح آنها را موافق و هماهنگ تسبيح آن جناب كرده و صداى تسبيح آنها را به گوش وى و به گوش مردم مى رسانده ، - كه گفتار ما در معناى تسبيح موجودات براى خدا سبحان در تفسير آيه ((۴۴(( سوره اسرى ، گذشت و گفتيم كه تسبيح آنها نيز به زبان قال است ، نه به زبان حال.
جمله ((كل له اواب (( جمله اى است استينافى كه تسبيح كوهها و مرغان را كه قبلا ذكر شده بود بيان مى كند، و معنايش اين است كه : هر يك از كوهها و مرغان ((اواب (( بودند، يعنى بسيار با تسبيح به سوى ما رجوع مى كردند، چون تسبيح يكى از مصاديق رجوع به سوى خداست . البته احتمال بعيدى هست در اينكه ضمير ((له (( به داوود برگردد. اين را هم بايد دانست كه تاءييد خداى تعالى از داوود (عليه السلام ) به اين نبوده كه كوهها و مرغان را تسبيح گو كند؛ چون تسبيح گويى اختصاص به اين دو موجود ندارد، تمامى موجودات عالم به حكم آيه ((و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم (( تسبيح مى گويند بلكه تاءييدش از اين بابت بوده كه تسبيح آنها را موافق و هماهنگ تسبيح آن جناب كرده و صداى تسبيح آنها را به گوش وى و به گوش مردم مى رسانده ، - كه گفتار ما در معناى تسبيح موجودات براى خدا سبحان در تفسير آيه ((۴۴(( سوره اسرى ، گذشت و گفتيم كه تسبيح آنها نيز به زبان قال است ، نه به زبان حال.


وَ شدَدْنَا مُلْكَهُ وَ ءَاتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصلَ الخِْطابِ
«'''وَ شدَدْنَا مُلْكَهُ وَ ءَاتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصلَ الخِْطابِ'''»:


راغب مى گويد: كلمه ((شد(( به معناى گره محكم است ، وقتى گفته مى شود: ((شددت الشى ء(( معنايش اين است كه : گره آن را محكم بستم ((.
راغب مى گويد: كلمه ((شد(( به معناى گره محكم است ، وقتى گفته مى شود: ((شددت الشى ء(( معنايش اين است كه : گره آن را محكم بستم ((.
خط ۳۰: خط ۳۰:
بنا به گفته وى ((شد ملك (( از باب استعاره به كنايه خواهد بود كه مراد از آن اين است كه : ملك او را تقويت نموده ، اساس آن را به وسيله هيبت و لشكريان و خزينه ها و حسن تدبير محكم كرده ، همه وسائل محكم شدن سلطنت را برايش فراهم كرده بوديم.
بنا به گفته وى ((شد ملك (( از باب استعاره به كنايه خواهد بود كه مراد از آن اين است كه : ملك او را تقويت نموده ، اساس آن را به وسيله هيبت و لشكريان و خزينه ها و حسن تدبير محكم كرده ، همه وسائل محكم شدن سلطنت را برايش فراهم كرده بوديم.
<span id='link183'><span>
<span id='link183'><span>
==مراد از حكمت و فصل الخطاب كه به داوود «ع» داده شده بود ==
==مراد از حكمت و فصل الخطاب كه به داوود «ع» داده شده بود ==
و كلمه ((حكمت (( در اصل به معناى نوعى از حكم است ، و مراد از آن ، معارف حق و متقنى است كه به انسان سود بخشد و به كمال برساند. بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، نبوت است . بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، زبور و علم شرايع است . و بعضى ديگر معانى ديگرى براى حكمت ذكر كرده اند كه هيچ يك از آنها معناى خوبى نيست.
و كلمه ((حكمت (( در اصل به معناى نوعى از حكم است ، و مراد از آن ، معارف حق و متقنى است كه به انسان سود بخشد و به كمال برساند. بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، نبوت است . بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن ، زبور و علم شرايع است . و بعضى ديگر معانى ديگرى براى حكمت ذكر كرده اند كه هيچ يك از آنها معناى خوبى نيست.
۱۶٬۲۷۶

ویرایش